سیمین بهبهانی؛ وجدان منظوم یک ملت
سیمین در یک نگاه
سیمین بهبهانی شاعر و غزلسرای بزرگ معاصر است که در خانوادهای با پیشینه فرهنگی و ادبی متولد شد و رشد یافت. او به واسطه مادرش از دوران کودکی با چهرههایی چون نیما یوشیج، ملک الشعرای بهار، سعید نفیسی و پروین اعتصامی در تماس بود. سیمین نخستین شعر خود را هنگامی که تنها ۱۴ سال سن داشت منتشر کرد و به آرامی سبک ویژه خود را در غزل آفرید و بدل به یکی از شاعران نامدار معاصر شد. سیمین پیش از انقلاب برای رادیو ترانه هم میسرود و مدتی عضو شورای موسیقی رادیو و تلویزیون ملی ایران بود.
سیمین علاوه بر سرودن شعر همواره دستی نیز در فعالیتهای اجتماعی و مدنی داشت. او در جوانی مدتی عضو سازمان جوانان حزب توده بود و بعدها نیز در تاسیس کانون نویسندگان ایران حضور جدی داشت. در سالهای اخیر، سیمین را به عنوان یک فعال حقوق زنان میشناختند که مورد احترام ویژه فعالان جوان جنبش زنان بود. او اگرچه مانند همه شاعران احساسات شخصی خود را به شعر سروده، با این حال دغدغههای اجتماعی نیز جایگاه ویژهای در شعر او داشت. عدالتخواهی، مبارزه با فقر و آسیبهای اجتماعی، دفاع از حقوق زنان، دفاع از آزادی بیان و مقابله با سانسور تم اصلی بسیاری از اشعار اوست.
سیمین در سالهای اخیر با محدودیتهایی از سوی حکومت ایران روبرو شد و اقتدارگرایان در رسانههای خود حملات زیادی به او میکردند. با این حال، سیمین بر مسیر خود استوار ایستاده و از موضعی مادرانه آنها را خطاب قرار میداد. او میخواست در وطنی که دوستش دارد، زندگی کند و زمانی که مرگ فرا میرسد همانجا به خاک سپرده شود، ۲۸ مرداد ۱۳۹۳ همان روز بود.
شاعری در دامان مادر
سیمین خلیلی یا آنگونه که دوستداران شعر و هنرش او را میشناسند -سیمین بهبهانی- شاعر و غزلسرای معاصر ایرانی است که در ۲۸ تیر ۱۳۰۶ در تهران متولد شد.[۱] پدرش عباس خلیلی به زبانهای فارسی و عربی شعر میسرود و ابتدا سرپرستی روزنامه سید ضیا - دولتمرد عصر قاجار که در کودتای ۱۲۹۹ به نخست وزیری رسید - را برعهده داشت و سپس خود روزنامه «اقدام» را بنیان نهاد.[۲] وی بیش از ۱۱۰۰ بیت از شاهنامه فردوسی را به عربی ترجمه کرده است. مادر سیمین، فخرعظما ارغون، زنی فرهیخته، پیشرو و ادیب بود. در ۱۲۷۷ در تهران متولد شده بود و فارسی و عربی را همراه با برادرانش در مکتبخانه آموخت و پس از آموزش زبان فرانسه در مدرسه ژاندارک و نیز مدرسه آمریکاییها تحصیل کرد.[۳]
آشنایی، ازدواج و جدایی پدر و مادر سیمین خود حکایتی خواندنی است. سیمین بهبهانی درباره آشنایی پدر و مادرش میگوید: «مادرم شاعر شده بود و شعر زیبایی را برای پدرم فرستاد تا در روزنامه چاپ کند:
مُلک را از خون خائن لالهگون باید نمود
جاری از هر سوی کشور جوی خون باید نمود
آقای خلیلی که این شعر را پسندیده بود وقتی فهمیده بود شاعر یک خانم است تعجب کرده و ندیده عاشق مادرم شده بود.»[۴] اما این زندگی که بر بستر شعر و عشق آغاز شده بود دوام زیادی نداشت. تنها ۱۵ روز از ازدواج این دو در سال ۱۳۰۳ گذشته بود که طوفان سیاسی روزهای پایانی سلطنت قاجار گریبان این زوج عاشق را نیز گرفت. عباس خلیلی برای مدت دو سال به کرمانشاه تبعید شد. با پایان این دو سال فخرعظما به استقبال همسرش رفت اما احساس کرد که این خلیلی دیگر آن خلیلی سابق نیست.[۵] هنگام جدایی، پدر حتی از آبستن بودن مادر بیخبر بود و برای اولین بار سیمین را هنگامی دید که تنها ۱۴ ماه داشت و دیگر او را تا ۱۱ سالگی ندید.
این مادر بود که در شکل گیری شخصیت سیمین بهبهانی نقش اساسی داشت. فخرعظما ارغون مدتی بعد با عادل خلعتبری که مدیر روزنامه «آینده ایران» بود ازدواج کرد و نام خود را به فخر عادل تغییر داد.[۶] مادر سیمین زن شاعر و مبارزی بود که در تاسیس «انجمن نسوان وطنخواه»[۷] نقش داشت.[۸] آنگونه که سیمین بهبهانی میگوید مادر با کسانی چون ملک الشعرای بهار، پروین اعتصامی، سعید نفیسی و دیگر چهرههای ادبی و روشنفکری زمان خود معاشرت داشت. او از دوره کودکی برای سیمین شعر میخواند و داستانهای شاهنامه را نقل میکرد.[۹]
سیمین و پروین
در چنین حال و هوایی بود که سیمین در چهارده سالگی سرودن شعر را آغاز کرد. او ابتدا خجالت میکشید که اشعارش را به دیگران نشان دهد و آنها را پنهان میکرد. تا اینکه روزی مادر یکی از اشعار او را یافت. شعری که اینگونه آغاز میشد:
ای توده گرسنه و نالان چه میکنید
ای ملت فقیر و پریشان چه میکنید[۱۰]
ای ملت فقیر و پریشان چه میکنید[۱۰]
مادر، سیمین را به سرودن شعر تشویق کرد و این شعر را برای روزنامه نوبهار فرستاد. یزدانبخش قهرمان[۱۱] که مسئول صفحه ادبی روزنامه بود باور نمیکرد این شعر را دختری ۱۴ ساله سروده باشد. اما نخستین شعر سیمین با اسم سیمین خلعتبری منتشر شد.[۱۲]
مادر سیمین از پروین اعتصامی[۱۳] دعوت کرد تا برای شنیدن اشعار دخترش به خانه آنها بیاید. سیمین درباره این دیدار میگوید: «وقتی که اشعارم را خواندم، پروین گفت این دختر یکی از شاعران بسیار خوب میشود و باید تشویقش کنید. من از همان زمان مهر پروین را به دل گرفتم و شروع به خواندن دیوان او کردم. دیوان پروین را که خواندم دیدم همه اشعار او کشش دارد به دردهای جامعه و دردهای آدمیان و اینها را در تمثیلها میآورد. من هم با خودم گفتم باید همینطور باشم و برای مردمم کاری کنم».[۱۴]
سیمین دختر باهوش و بااستعدادی بود؛ به سرعت دبیرستان را تمام کرد، دیپلم خود را گرفت و برای ادامه تحصیل به مدرسه مامایی رفت. او در همین زمان فعالیت در سازمان جوانان حزب توده را نیز آغاز کرده بود. مسئولین مدرسه مامایی به همین دلیل نسبت به سیمین بدبین بودند. زمانی که یک گزارش انتقادی از اوضاع نابسامان مدرسه در یکی از روزنامهها چاپ شد، رییس آموزشگاه به گمان اینکه نویسنده این مطلب سیمین است او را از مدرسه اخراج کرد.[۱۵]
عشق، سیاست و ترانه
پس از این ماجرا سیمین در حالی که سخت آزرده بود، با نخستین خواستگار خود ازدواج کرد. حسن بهبهانی فردی تحصیلکرده و از خانوادهای محترم بود. پس از آن اشعار سیمین با امضای سیمین بهبهانی منتشر شد. با این حال نگرش حسن و سیمین به زندگی بسیار متفاوت بود. اما سیمین در خانه همسر تحصیلات خود را ادامه داد و به دانشکده حقوق رفت. سپس شغل معلمی را برگزید و مدتی فیزیک و شیمی درس داد و بعد برای همیشه دبیر ادبیات شد. او همچنان شعر هم میسرود و در محافل ادبی به آرامی تبدیل به چهرهای سرشناس شد. سیمین و همسرش اگرچه ۲۰ سال با هم زندگی کردند و صاحب دو فرزند پسر و یک دختر شدند، اما در نهایت مشکلاتشان کاسته نشد و سرانجام از هم جدا شدند.[۱۶]
سیمین از سال ۱۳۴۳ ترانه سرایی را برای رادیو آغاز کرد و به شورای موسیقی رادیو و تلویزیون پیوست. او ترانههایی برای برنامههایی چون گلهای رنگارنگ [۱۷] سروده است. خود سیمین در این باره میگوید: « من ترانه را برای کسب درآمد میسرودم. خیلیها به من گفتند که این کار در شان تو نیست و کوچک میشوی اما من دوست داشتم و به رادیو رفتم. اسم من را در رادیو "خوب و زود" گذاشته بودند چراکه هم زود ترانه را میسرودم و هم ترانههایم خوب بود.»[۱۸]
در سال ۱۳۴۹ سیمین دوباره ازدواج کرد. ازدواجی که این بار عاشقانه بود. همسر دوم سیمین، منوچهر کوشیار بود که با او در دانشکده حقوق آشنا شده بود. شرح مفصل این آشنایی را سیمین در کتاب «آن مرد، مرد همراهم» نوشته است.[۱۹] سیمین و منوچهر عاشقانه یکدیگر را دوست داشتند و چهارده سال با هم زندگی کردند اما سرانجام سیمین منوچهر را از دست داد؛ همسر دومش در سال ۱۳۶۳ بر اثر حمله قلبی به شکل ناگهانی درگذشت.[۲۰]
سیمین بهبهانی علاوه بر اینکه شاعری زبردست است، همواره در فعالیتهای اجتماعی نیز حضوری جدی داشت. او درباره عضویت خود در سازمان جوانان حزب توده میگوید: «از شهریور ۲۰ به بعد با خواندن کتاب ۵۳ نفر بزرگ علوی به چپ علاقهمند شدم. دوست داشتم که میان انسانها برابری و مساوات باشد و حق دهقان و رنجبر گرفته شود. اینها حرفهای بسیار زیبایی بود که در حزب زده میشد و من هم علاقهمند بودم. در آن زمان فعالیتهایی مانند شعارنویسی، پخش اعلامیه و شرکت در میتینگها داشتم.»[۲۱] سیمین بعدها نیز به عضویت کانون نویسندگان[۲۲] ایران درآمد تا از حقوق صنفی نویسندگان دفاع و با سانسور مبارزه کند. عضویت او در این کانون همچنان ادامه دارد.
غزل نوآیین
سیمین بهبهانی را شاید بتوان مهمترین غزلسرای معاصر ایران دانست که در این زمینه دست به نوآوریهای زیادی هم زده است. سیمین خود در اینباره میگوید: «شاید کارهای ابتدایی من گرته برداری از پروین اعتصامی بود اما به زودی از تسلط پیشکسوتان بیرون آمدم و به آرامی برای خود راهی انتخاب کردم که مستقل بود و تا امروز هم در راه این استقلال گام میزنم. بیشتر کاری که کردم در غزل است. غزل معاصر را طوری گرداندم و در آن تصرفاتی کردم که با گذشتگان به کلی فرق دارد. یعنی تنها چیزی که از این غزل باقی مانده شکل هندسی آن است و در محتوا، واژگان و اوزان، نوآوریهای زیادی داشتهام».[۲۳]
اشعار سیمین را می توان به دو دسته کلان تقسیم کرد: گروهی که تصویری بیرونی از عواطف درونی اوست و گروهی دیگر که بازتابی از اوضاع اجتماعی و آرمانهای اوست. یکی از اشعار شخصیتر او شعری است که از زبان زنی بیان میشود که در عشق شکست خورده و در اندیشه آزار معشوق است:
یارب مرا یاری بده تا خوب آزارش کنم
هجرش دهم، زجرش دهم، خوارش کنم، زارش کنم
از بوسههای آتشین، وز خندههای دلنشین
صد شعله در جانش زنم، صد فتنه در کارش کنم...[۲۴]
یا شعر دیگری که با آواز همایون شجریان شهرت یافت و از روح تنهایی حکایت میکند که هوای گریه در سر دارد:
نبستهام به کس دل نبسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج رها رها رها من...[۲۵]
سیمین در دنیای مردانه ادب ایران از معدود صداهای اصیل زنان در نسل خود است و از این جهت از پروین متمایز میشود چرا که صدای زنانه در شعر سیمین رساتر و روشنتر است.
دوباره میسازمت وطن
سیمین بهبهانی را به عنوان یک فعال اجتماعی نیز میشناسند که دغدغههایی چون عدالت، وطندوستی، حقوق زنان و آزادی بیان داشته است. سیمین اگرچه در جوانی به دلیل روحیه عدالتخواه خود به حزب توده پیوست اما بعدها نقدهایی جدی به عملکرد این حزب داشت: «حزب توده مردم را با بحث و مطالعه آشنا کرد که این سبب روشنگری در میان مردم شد اما متاسفانه بعضی وابستگیها، تعصبها و عدم استقلال روسای حزب باعث شکست این حزب شد. به طور مثال ۲۸ مرداد ۳۲ ما خیلی علاقه داشتیم که کاری کنیم اما میگفتند حزب باید دستور بدهد. دستوری که هیچگاه نرسید و هیچ فعالیتی از سوی حزب انجام نشد».[۲۶] او اما برای افسران حزب توده که اعدام شدند شعری سرود:
...ای کودک نازنین چنین روزی اوراق کتاب عشق را کندند
اوراق کتاب عشق را آن روز در آتش خشم وکینه افکندند
ای کودک نازنین، چنین روزی بس غنچهٔ عشق و آرزو پژمرد
بس غنچهٔ عشق و آرزو را باد با خود به مزار ناشناسی برد...[۲۷]
سیمین همیشه به میهن خود ایران علاقهای خاص داشته و یکی از اشعار او با صدای داریوش اقبالی به سرودی معروف در میان دوستداران وطن بدل شده است. سرودی که حکایت از ارادهای دوباره برای ساختن وطن میکند و در اجتماعات جوانان و دانشجویان طنین افکن میشود:
دوباره میسازمت وطن، اگرچه با خشت جان خویش
ستون به سقف تو می زنم، اگرچه با استخوان خویش
دوباره می بویم از تو گُل، به میل نسل جوان تو
دوباره می شویم از تو خون، به سیل اشک روان خویش...[۲۸]
سیمین به عنوان یک زن به مسائل زنان جامعه نیز همواره نگاهی ویژه داشته است. شعر نغمه روسپی یکی از شعرهای قدیمی اوست که آن را تقدیم می کند به «مردان بداقبالی که در فرار از خانه عذابآور خود، مکان امنی نزد زنانی بد اقبالتر از خودشان جستجو می کنند».[۲۹] او در این شعر تلاش میکند شرایط نامناسب یک زن روسپی را به تصویر بکشد:
... آه ، این کیست که در میکوبد؟ همسر امشب من میآید !
وای، ای غم، ز دلم دست بکش کاین زمان شادی او میباید !
لب من - ای لب نیرنگ فروش - بر غمم پردهیی از راز بکش !
تا مرا چند درم بیش دهند، خنده کن، بوسه بزن، ناز بکش![۳۰]
او در شعر دیگری به نام فعل مجهول از زبان دختری دانشآموز میگوید که چگونه پدرش خواهر را کتک میزند و مادر را از خانه بیرون میکند. خانه ای که در آن آسایشی نیست:
...فعل مجهول فعل آن پدریست که دلم را ز درد پر خون کرد
خواهرم را به مشت و سیلی کوفت مادرم را ز خانه بیرون کرد...[۳۱]
سیمین در شعری به برابری مرد و زن میپردازد و میگوید که مرد و زن نیمه یکدیگر هستند و مردان را خطاب قرار میدهد که کسی بر دیگری برتری ندارد:
لاف ز برتری كم زن، سنگ برابرت هستيم
تير بر ما چه میباری؟ نيمه ديگرت هستيم
خالق اين جهان ما را واسطه كرد در خلقت
حرمت ما نگه میدار خالق و مادرت هستيم...[۳۲]
شعر ضدجنگ
بهبهانی بعد از پیروزی انقلاب ایران در سال ۵۷ و در فضای خاص آن روزها هم از بیان دغدغههای خود به شکل شعر چشم پوشی نکرد. فردای پیروزی انقلاب و هنگامی که جمعی از وابستگان حکومت قبلی بر بالای پشت بام مدرسه علوی اعدام شدند، سیمین از هراس خود برای انحراف انقلاب از خط مردمی سرود:
نمیتوانم ببينم جنازهای بر زمين است
كه بر خطوط مهیبش، گلولهها نقطهچين است[۳۳]
و در هنگامه جنگ ایران و عراق نیز جانبازان و آسیب دیدگان جنگ را فراموش نکرد و برای آنها هم شعر نوشت:
شلوار تاخورده دارد مردی که یک پا ندارد
خشم است و آتش نگاهش یعنی: تماشا ندارد!
رخساره میتابم از او اما به چشمم نشسته
بس نوجوان است و شاید از بیست بالا ندارد...[۳۴]
شعر و جنبش
سیمین در سالهای اخیر حضوری پررنگ در جنبش زنان ایران داشته است. جنبشی که هدف اصلی آن دستیابی به حقوق برابر برای زنان و مردان است. کمپین یک میلیون امضا یکی از مهمترین فعالیتهای جنبش زنان ایران بوده و سیمین یکی از نخستین امضاکنندگان این کمپین است. او که مقبولیت زیادی در میان فعالان جوان جنبش زنان دارد به عنوان نماینده این کمپین برای دریافت جایزه سیمون دوبووار[۳۵] معرفی شد. این جایزه ۱۰۱ سال پس از تولد سیمون دوبووار توسط فمینیستهای فرانسوی در پاریس به سیمین بهبهانی داده شد.[۳۶]
بهبهانی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ ایران نیز از «همگرایی جنبش زنان» برای طرح مطالبات در انتخابات حمایت کرد: «بیانیهای به نام همگرایی جنبش زنان منتشر شد. پیام آن دعوت هر گروه از بانوان کشور به همگرایی جنبش زنان بود: دعوت به هماندیشی و همرایی برای تامین حقوق برابر زنان با مردان و پیوستن به کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان. در این بیانیه به رئیس جمهور آینده تکلیف شده بود که برخلاف سنت پیشینیان خود، خواستههای بر حق زنان را برآورده سازد. واقعیت آفتاب بیرنگی است، اما حقیقت آن با هفت رنگ چهره مینماید. در عمل بیرنگی آفتاب کارساز ماست. خواه و ناخواه، در آینده نزدیک، کسی به عنوان رئیس جمهور بر مسند تکیه خواهد زد. این واقعیت است. امضاکنندگان بیانیه همگرایی جنبش زنان از این واقعیت چیزی طلب کردهاند که اگر صورت پذیرد و به دست آید، حقیقت چهره میگشاید وآشکار میشود اما اگر ما به آن واقعیت دست نیازیده باشیم، به آن حقیقت نیز نخواهیم پیوست. ماییم که باید کمر همت ببندیم و فلک را به مراد خود بگردانیم. التماس نمیکنیم، مکلف میسازیم! حرمت خود میداریم، که "ما دانیم قدر ما"!».[۳۷]
سیمین بهبهانی با وجود همه محدودیتها همیشه از آزادی و به ویژه آزادی بیان دفاع کرده است. او در جمع فعالان حقوق زنان از آرزویش برای آزادی در وطن میگوید: «بزرگداشت شاعران، نویسندگان و هنرمندان این مملکت روزی است که یک نویسنده در زندان نباشد؛ یک شاعر گرفتار نباشد؛ یک دانشجو در زندان نباشد؛ روزنامهنگاران ما آزاد باشند؛ قلمهای ما آزاد باشند؛ فقر و بدبختی و نکبت و خفقان از اینجا رخت بربسته باشد."[۳۸]
در مجموع باید گفت سیمین شاعری با تعهد بالای اجتماعی است که تلاش کرده به مسائل مختلف جامعه واکنش نشان دهد و با مردم همدلی کند. او برای مسائلی چون زلزله، انقلاب، جنگ، فقر، خودفروشی، آزادی بیان و بسیاری مسائل اجتماعی دیگر شعر سروده و حتی در قامت یک کنشگر مدنی و دلسوز از موضعی مادرانه در رخدادهای سیاسی و اجتماعی ایران نقش آفرینی کرده است.[۳۹]
سیمین بهبهانی در عرصه شعر و ادبیات و به ویژه غزل فارسی آثار فراوانی منتشر کرده که این آثار با اقبال خوانندگان و منتقدان روبرو شده است. برخی از این آثار عبارتند از: سهتار شکسته (۱۳۳۰/۱۹۵۱)، جای پا (۱۳۳۵/۱۹۵۴)، چلچراغ (۱۳۳۶/۱۹۵۵)، مرمر (۱۳۴۱/۱۹۶۱)، رستاخیز (۱۳۵۲/۱۹۷۱)، خطی ز سرعت و از آتش (۱۳۶۰/۱۹۸۰)، دشت ارژن (۱۳۶۲/۱۹۸۳)، درباره هنر و ادبیات (۱۳۶۸)، آن مرد، مرد همراهم (۱۳۶۹)، کاغذینجامه (۱۳۷۱/۱۹۹۲)، کولی و نامه و عشق (۱۳۷۳)، عاشقتر از همیشه بخوان (۱۳۷۳)، شاعران امروز فرانسه، ترجمه فارسی از اثر پیر دوبوادفر (۱۳۷۳)، با قلب خود چه خریدم؟ (۱۳۷۵/۱۹۹۶)، یک دریچه آزادی (۱۳۷۴/۱۹۹۵)، مجموعه اشعار (۲۰۰۳)، هرگز نخواب کوروش، شعر زمان ما (۱۳۹۱) و مجموعه اشعار سیمین بهبهانی (۱۳۹۱).[۴۰]
سیمین در طول زندگی حرفهای خود جوایز متعددی نیز از نهادهای بینالمللی دریافت کرد. او در سال ۱۳۷۷ برنده جایزه هلمن- همت[۴۱] از سوی سازمان دیدهبان حقوق بشر شد.[۴۲]،[۴۳] یک سال بعد مدال کارل فون اوسی یتسکی را دریافت کرد. جایزه آزادی بیان اتحادیه نویسندگان نروژ در سال ۱۳۸۵ جایزه دیگری است که به پاس تلاش سیمین برای مبارزه با سانسور به او اهدا شد.[۴۴] در سال ۱۳۹۲ نیز جایزه یانوس پانینوس را از سوی انجمن بینالمللی قلم مجارستان دریافت کرد. سیمین این جایزه را، که به نوعی میتوان آن را نوبل شعر دانست، بهترین جایزه عمر خود میدانست.[۴۵]
سیمین همواره مورد تقدیر نویسندگان و چهرههای برجسته ایرانی و خارجی بوده است. سال ۲۰۰۶ میلادی روزنامه واشنگتن پست در مطلبی به قلم نورا بوستانی، سیمین را شاعری خواند که هرگز قلم یا روحش را نفروخت.[۴۶] اکبر گنجی، روزنامهنگار معروف ایرانی نیز درمقالهای با عنوان «نیمای غزل و رسالت روشنفکری» که در روزنامه شرق چاپ شد، سیمین را کسی دانست که به پیکار بیعدالتی رفته و شهامت مدنی را با مسئولیت مدنی در دفاع از حقوق زنان همراه کرده است.[۴۷] در کتاب «گهواره سبز افرا» که به قلم احمد ابومحبوب درباره زندگی و شعر سیمین بهبهانی نوشته شده، درباره نگاه او به مساله زنان آمده است: «كاملا هويدا است كه او يك فمینيست ليبرال است و در اشعارش نيز همينگونه ظاهر میشود. فمینيسم ليبرال استفاده و بازتوليد نابرابر و استثمارگرانه از زنان را در رسانهها و فرهنگ عامه مورد انتقاد قرار میدهد و معتقد است كه برای حل اين مشكل قوانينی باید وضع شوند كه فرصتهای برابر برای زنان به وجود میآورند».[۴۸]
فرزانه میلانی، استاد ادبیات فارسی دانشگاه ویرجینیا و مترجم اشعار سیمین به انگلیسی، او را اینگونه معرفی میکند: «شاعری که تقریبا ۷۰ سال در مملکت عزیز ما زحمت کشیده، بهای گزافی بابت هنرش پرداخته، هرگز زیر علم هیچ قدرتی نرفته، قلم عزیزش را نفروخته و با شرافت قابل تحسینی زندگی کرده است».[۴۹]
ای جملگی دشمن من! جز حق چه گفتم به سخن؟
سیمین بهبهانی شاعر و غزلسرای بزرگ ایرانی هم اینک در سن ۸۷ سالگی در ایران زندگی کرد. او در سالهای اخیر به دلیل دفاع از حقوق زنان در قالب جنبش زنان و حرکتهایی چون کمپین یک میلیون امضا و همگرایی جنبش زنان و نیز مبارزه با سانسور و دفاع از آزادی بیان به عنوان یک عضو قدیمی و برجسته کانون نویسندگان ایران، مورد حمله حکومت و هواداران اقتدارگرای قرار گرفته است. به طور مثال، وبسایت جهان نیوز نزدیک به جریان تندرو در حکومت ایران درباره او مینویسد: «رسانهها و چهرههای سیاسی غربی که با جوایز دلاری فراوان و توجه تبلیغی در مواقع زیادی سیمین بهبهانی را مورد تشویق و تمجید قرار دادهاند از سرسپردگی غمانگیز این زن شاعر به غرب کمال استفاده را میبرند. حقیقت این است که سیمین بهبهانی خوب شعر میگوید اما شعرهای او موجب رنجش عمیق مردمش از احساس خیانت هنرمندانه به کشور از سوی وی میشود و البته موجب شادی دشمنان میهنش به جهت توهین وافترا به ملتی مبارز و مقاوم که خوی سرسپردگی را بر نمیتابند. در حال حاضر بهبهانی عملا به یک مجیزگوی فرهنگ غرب تبدیل شده است. حقیقتی که نه خود میتواند انکار کند نه دوستان غربیاش».[۵۰]
سیمین یک بار در اسفند سال ۸۸ هنگامی که قصد داشت ایران را برای شرکت در مراسمی به دعوت شهرداری پاریس به مناسبت روز جهانی زن ترک کند، توسط نیروهای امنیتی ممنوع الخروج و گذرنامهاش ضبط شد.[۵۱] با وجود فشارهای فراوان بهبهانی تاکید زیادی داشته تا از موضعی مادرانه و دلسوزانه با مخالفان خود برخورد کند تا شاید بتواند به آنها رفتار مدنی را بیاموزد. در پاسخ به کسانی که او را شاعر فتنهگر میخوانند و به او بیاحترامی میکنند هم با همین نگرش میسراید:
مار اگر مار خانگی است، در امان میگذارمش
گرچه بیداد میکند همچنان دوست میدارمش[۵۲]
سیمین در برابر فضایی که علیه او ساخته شد با زبان شعر از خود دفاع کرد و گفت:
ای جملگی دشمن من! جز حق چه گفتم به سخن؟
پاداش دشنام شما آهی به نفرین نزنم
انگار من زادمتان کژتاب و بدخوی و رمان
دست از شما گر بکشم مهر از شما بر نکنم
انگار من زادمتان: ماری که نیشم بزند
من جز مدارا چه کنم با پاره جان و تنم؟
هفتاد سال این گله جا، ماندم که از کف نرود
یک متر و هفتاد صدم: گورم به خاک وطنم[۵۳]
و شاید خلاصه عمر شاعر دردهای مردم را بتوان در این جمله او آشکارا مشاهده کرد: «من با مرگ مخالفم، من با کشتار مخالفم، من با زندانی کردن مخالفم...».[۵۴]
پایانی که پایان نیست
سرانجام، سیمین بانوی نظم معاصر پارسی پس از سپری کردن دورهای کوتاه در بیمارستان پارس تهران، بامداد سهشنبه ۲۸ مردادماه ۱۳۹۳، در سن ۸۷ سالگی، چشم از جهان فروبست.[۵۵]
[۲] «از شعر این خانه»، مستند سیمین بهبهانی ساخته جمشید برزگر، بی بی سی فارسی:http://www.bbc.co.uk/persian/arts/2014/03/140321_l93_simin_behbahani_interview_short.shtml
[۷] جمعیت نسوان وطنخواه (۱۳۰۱–۱۳۱۲) یکی از سازمانهای رادیکال شناخته شده زنان در تهران بود که در سال ۱۳۰۱ با همت تعدادی از زنان روشنفکر ایرانی و به دعوت محترم اسکندری تشکیل شد. هدف جمعیت نسوان وطنخواه ترویج حقوق زنان و بهبود شرایط دختران بود.
[۹] https://www.youtube.com/watch?v=8XPtdzR1rss شرح حال سیمین بهبهانی از تلویزیون غیرانتفاعی ایران زمین
[۱۱] شاعر متولد 1295 که لیسانس ادبیات فارسی خود را از دانشکده ادبیات دانشگاه تهران گرفت و داماد ملک الشعرای بهار بود.
[۱۳] رخشنده اعتصامی مشهور به پروین اعتصامی (۲۵ اسفند ۱۲۸۵ در تبریز - ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ در تهران) کتابدار و شاعر نامدار معاصر است که به سبک کلاسیک شعر میگفت.
[۱۷] یکی از برنامههای معروف رادیو ایران در دهه های چهل و پنجاه
[۲۲] کانون نویسندگان ایران نخستین تشکل صنفی و دموکراتیک اهل قلم است که در سال ۱۳۴۷ با همت کسانی چون احمد شاملو، محمود اعتمادزاده (به آذین)، جلال آلاحمد، سیمین دانشور، باقر پرهام، سیمین بهبهانی و اسماعیل خویی تاسیس شد.
[۳۵] جایزه سیمون دوبووار برای نخستینبار در ۹ ژانویه ۲۰۰۸ میلادی و همزمان با صدمین سال تولد سیمون دو بووار، فیلسوف فمینیست فرانسوی بنیان گذاشته شدهاست. هیئت داوران بینالمللی این جایزه حدود بیست زن و مرد نویسنده، جامعهشناس، فیلسوف، روزنامهنگار و فعال سیاسی هستند.
[۴۱] جایزه هلمن-همت (Hellman-Hammett Grants) به یاد نمایشنامهنویس آمریکایی لیلیان هلمن و همراه همیشگیاش دشیل همت رماننویس اعطا میگردد. هر دو نویسنده در سالهای دهه ۱۹۵۰ زیر فشار و پیگرد کمیته ضدکمونیستی بودند..
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر