نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۲ آبان ۲۷, دوشنبه

خاطرات حاج مهدی عراقی- 1 اوباش محلات علیه جنبش نفت




حاج "مهدی عراقی” در جوانی از اعضای فعال " فدائیان اسلام" و از نزدیكان " نواب صفوی” رهبر فدائیان اسلام بود. درارتباط با فعالیت ها و چند تروری كه فدائیان اسلام در ایران انجام دادند، چند بار دستگیرو زندانی شد. بعد از كوتای 28 مرداد، اعدام نواب صفوی و اختلافات و انشعاب هائی كه در فدائیان اسلام روی داد، از مجموع چند هیات عزاداری و سنیه زنی، كه بازار تهران خرج آنها را می داد، "هیات های موتلفه اسلامی” تشكیل شد. برخی از فعالان شناخته شده و باقی مانده فدائیان اسلام، به این تشكل مذهبی جدید پیوستند. حاج عراقی یكی از این افراد و از منتقدان فدائیان اسلام بود. او اعتقاد داشت كه سید ضیاء انگلیسی و طراح كودتای رضاخان و اولین نخست وزیر پس از کودتای رضا خان، دستش به نوعی در داخل فدائیان اسلام دراز بود و خط می داد!
از دیگر چهره های موسس موتلفه اسلامی اسدالله لاجوردی رئیس زندان اوین در جمهوری اسلامی، عسگراولادی دبیرکل موتلفه اسلامی که هفته گذشته در تهران درگذشت، حاج امانی و... بودند، كه همگی آنها بعد از انقلاب از رهبران "جمعیت موتلفه اسلامی” و كار بدستان در جمهوری اسلامی شدند.
بسیاری از رهبران اولیه حزب جمهوری اسلامی، پس از انحلال این حزب، به جمعیت موتلفه پیوستند و برخی از آنها، مانند علی اكبر پرورش، مصطفی میرسلیم، علینقی خاموشی، مهندس باهنر، مهندس مرتضی نبوی، اسدالله بادامچیان، ترقی، زواره ای، غفوری فرد، محسن رفیقدوست و ... عضو شورای رهبری آن شدند. حاج مهدی عراقی از همه آنها ارشدتر بود اما پیش از آنکه حزب جمهوری اسلامی تشکیل شود و انشعابی در آن صورت گیری و حزب موتلفه اسلامی درست شود ترور شد. ترور او به دوران تروهای مجاهدین خلق نرسید و ماجرای آن همچنان در پرده ابهام است. او از همه دیگر رهبران موتلفه اسلامی به آیت الله خمینی نزدیک تر و مورد  اعتماد تر بود. چنان که از سوی آقای خمینی رئیس زندان قصر شد. هنوز زندان اوین بازگشائی نشده و تبدیل به زندانی اصلی جمهوری اسلامی نشده بود.
گروه های ترور وابسته به "فدائیان اسلام"، دردهه 30 ماجراجوئی های بسیاری در ایران كردند، كه درنوع خود نقشی تاریخی در تشنج اوضاع و فراهم آمدن كودتای 28 مرداد داشت. آنها در واقع شاخه اخوان لمسلمین در ایران بودند. همین نقش را بازماندگان فدائیان، كه در جمعیت موتلفه جمع شده بودند، درسال های پس ازكودتا 28 مرداد ادامه دادند تا خود را رساندند به دوران بعد از انقلاب. ترور سئوال انگیزحسنعلی منصور، نخست وزیرشاه از جمله فعالیت های این بازماندگان است. قرائن و نشانه هائی وجود دارد، كه انگلستان، درهدایت غیرمستقیم این ماجراجوئی ها و از جمله ترور حسنعلی منصور که می خواست به نقش امریکا در ایران برتری داده و انگلستان را در مقام دوم قرار دهد نقش داشته است. دو نكته بسیار مهم درباره ترورهای فدائیان اسلام همیشه اذهان كنجكاو را به خود مشغول داشته است. نخست ترور سپهبد"رزم آراء" و "عبدالحسین هژیر" نخست وزیران دوران شاه كه ظاهرا آیت الله كاشانی نیز با ترور آنها موافقت کرده بود و دوم ترورحسنعلی منصور. نكته جالب اینست كه هم در جریان ترور رزم آراء و هم ترور حسنعلی منصور- حتی براساس خاطرات امثال حاج مهدی عراقی امكان ترور شاه وجود داشته، اما از سمت و سوئی كه بركسی معلوم نیست، با این ترور مخالفت شد و روحانیون وقت حاضر نشدند فتوای آن را صادر کنند! هم رزم آراء و هم هژیر، در واقع قربانیان دوران رقابت امریكا و انگلیس برای بردن سهم شیر از نفت ایران بودند.
با این مقدمه بسیارمختصر، انتشارگزیده های از خاطرات حاج مهدی عراقی را شروع می کنیم که در دو نوبت منتشر خواهد شد. انگیزه این بازانتشار نیز، نقشی است که اکنون شبکه مداحان در جمهوری اسلامی دوران رهبری آقای خامنه ای پیدا کرده و دستشان در ثروت و سرقت و اختلاس و چپاول بند است و به نوعی رقابت با موتلقه اسلامی رسیده اند! متروی تهران را همین حزب سراسری که دبیرکل آن حاج منصور ارضی است قبضه کرده است. احمدی نژاد از همه قدرت و نفوذ خود در دوران ریاست جمهوری اش استفاده کرد تا پسر هاشمی رفسنجانی را از مدیرعاملی مترو برکنار کرده و با یاری سردار قالیباف شهردار تهران، مترو را بدهد به شبکه مداحان! همان ها که این روزها بازی 13 آبان و بدنبال آن تاسوعا و عاشورا را در تهران و شهرستان ها، با قدرت مالی که دارند سازمان دادند و علیه امریکا شعار دادند. شعاری که در حقیقت مخالفت با دولت روحانی و رای و انتخاب مردم بود، زیرا مذاکره با امریکا را حق و سهم خود میدانند. این شبکه می خواهد مقلد فدائیان اسلام باشد و به همین دلیل نسل امروز ایران باید بداند فدائیان اسلام چه کسانی بودند و چه کردند و اندیشه و روش آنها در دورانی که حکومت را دراختیار نداشتند چه بود و حالا آنها که پا جای پای آنها گذاشته اند و اتفاقا حکومت و یا بخشی از آن را دراختیار دارند کیستند و چه می گویند و چه نقشی دارند؟

حاج مهدی عراقی كه بیش ازهمه رهبران موتلفه و فدائیان اسلام به آیت الله خمینی نزدیك بود، پس از پیروزی انقلاب به سمت مسئول زندان قصر، كه پس از انقلاب 57 یگانه زندان حكومتی بود برگزیده شد. حاج عراقی، كه درزندان شاهنشاهی نیزسلولكی متفاوت تر از دیگر سران موتلفه و فدائیان اسلام، با زندانیان غیرمذهبی داشت و به همین دلیل نیز اغلب مورد بی مهری قشریون مذهبی در زندان شاهنشاهی بود، در دوران كوتاه مسئولیتش در زندان قصر، رفتاری بسیارمنطقی تر از رفتار جنایتكارانه امثال اسدالله لاجوردی و كچوئی و دیگران با زندانیان داشت. اعتماد آیت الله خمینی به حاج عراقی، قدمت سابقه او درمیان سیاسیون مذهبی، نفوذ او درمیان باقی ماندگان فدائیان اسلام و طرفداران تجدید حیات رسمی "موتلفه اسلامی” در جمهوری اسلامی، جای تردید باقی نمی گذارد كه درصورت ادامه حیات حاج عراقی، او رهبری "موتلفه اسلامی” و یا هر تشكل دیگری كه موتلفه در آن حضور می داشت می شد. شاید عده ای، متكی به تجربه تلخی كه از رفتار و استحاله زندانیان مذهبی دوران شاه، در دوران پس از پیروزی انقلاب دارند، بر این عقیده باشند، كه او نیز اگر زنده مانده بود، همان مسیری را طی می كرد كه دیگر همفكرانش طی كردند، اما در آن زمان كه حاج عراقی در جمهوری اسلامی ترورشد، او چهره ای متفاوت تر نسبت به امثال لاجوردی و عسگراولادی داشت! همین سئوالات بی پاسخ، انگیزه و دست های پشت پرده ترور حاج مهدی عراقی را در پرده ای از ابهام نگاه داشته است. براستی او را با كدام هدف تروركردند؟ او نیزمانند امثال مطهری و بسیاری از روحانیون صاحب نفوذ و اعتبار در جمهوری اسلامی ترورشد تا راه برای دیگرانی هموارشود؟ اگرپاسخ مثبت باشد، آنوقت این سئوال بزرگتری مطرح می شود. آن سئوال اینست که سازمان مجاهدین خلق که پشت تمام ترورهای دهه 60 بوده، همان نقشی را بازی نکرد که فدائیان اسلام در زمان جنبش نفت بازی کردند و یا گروه فرقان در ابتدای جمهوری اسلامی با ترور مطهری و حاج عراقی بازی کرد ؟
دست های پشت پرده همیشه مهم تر و نقش آفرین تر از دست های روی صحنه اند!
حاج عراقی درآستانه پیروزی انقلاب 57 در پاریس و در كنار آیت الله خمینی بود. او درهمین دوران برای برخی از اعضای انجمن های اسلامی كه به دیدار آیت الله خمینی می رفتند، جلسات پرسش و پاسخ پیرامون سابقه مبارزات مذهبیون می گذاشت. از مجموع این پرسش و پاسخ ها، بعدها كتابی فراهم شد بنام خاطرات شهید حاج مهدی عراقی، با عنوان " ناگفته ها". این كتاب 290 صفحه ای درسال 1370 در یازده هزار نسخه در جمهوری اسلامی چاپ و منتشرشد، اما تبلیغاتی پیرامون آن صورت نگرفت و به همین دلیل نیز به فراموشی سپرده شد و بعدها نیز نایاب شد.
برای آشنائی بیشتربا ماجراجوئی های فدائیان اسلام ( كه 4 ترورمهم احمد كسروی، رزم آراء، هژیر و حسنعلی منصور را دركارنامه خود دارند)، بخش هائی از این كتاب را برایتان ورق می زنیم. همین مطالعه آشنائی مقدماتی با نحوه شكل گیری جمعیت و سپس حزب "موتلفه اسلامی” را فراهم می سازد. خاطرات حاج عراقی با زبانی ساده و عامیانه و درمواردی با استفاده از حافظه وی تنظیم شده و به همین دلیل گاه نادقیق است، اما بهرحال مستند.
تلاش كردیم، مطالب برگرفته شده ازكتاب خاطرات حاج عراقی بصورت مصاحبه تنظیم شود. درعین حال چاره ای جز تدقیق افعال و جمله بندی های عامیانه او نبود!

مناظره با احمد كسروی

حاج عراقی خاطره ای را از مناظره با احمد كسروی بیان می كند كه بسیار شبیه به انتظاری است كه امثال مصباح یزدی از مناظره دارند: تسلیم بلاشرط و یا واجب القتل شدن! شرح مناظره با احمد كسروی بسیار شبیه به انتظاری است كه ارتجاع مذهبی از مناظره با امثال سروش در جمهوری اسلامی داشت. ترور احمد كسروی نشان داد كه مناظره با ارتجاع و انتظار منطق از آن داشتن یعنی چه؟ از زبان حاج عراقی بخوانید:

«... مسائل اجتماعی را سید در اطرافش صحبت كرد و گفت، كه شما در برابر این كه ما امروز از هر وقت دیگر بیشتر احتیاج به وحدت داریم و باید جامعه را با هم متحد كنیم چه استدلالی دارید؟
كسروی در برابر این استدلالات، مسائل فرعی و یا جنبی و با مثال هائی كه روی مذهب سنتی (خرافات) كه در جامعه حاكم بود، یا انحرافاتی كه به اسم دین در داخل دین شده بود، از اینها مثال زد و گفت كه ما باید اول اینها را درست بكنیم. بعد بیآئیم سراین مسائل اجتماعی...چند روزی صحبت دراطراف اینها ادامه یافت و نتیجه این شد كه از این كانال به جائی نمی رسند. بین بچه هائی كه آنجا نشسته بودند دو دستگی ایجاد شد. سید آخرین روزی كه از جلسه می آید بیرون می گوید من به تو اعلام می كنم كه از این ساعت من وظیفه ام نسبت به تو تغییرمی كند و از طریق دیگری با تو برخورد می كنم و تو را به عنوان یك مانع، نه نسبت به مذهب، حتی نسبت به مملكتم می دانم... در23 اردیبهشت ماه سال 1324 در یك روز بعد از ظهر، كسروی كه ساعت 5ر1 الی 2 بعد از ظهر به طرف خانه اش می رفته است، درمیدان حشمت الدوله، سید هدف گلوله اش قرارمی دهد. گلوله اول را كه می زند، گلوله دوم گیرمی كند و سید با ته هفت تیر توی سر و كله كسروی می زند. پلیس می رسد و سید را می برند كلانتری و كسروی را به مریضخانه... حدود دو ماه سید زندان بود و با قید كفیل او را آزاد می كنند. سید وقتی بیرون می آید به فكر این می افتد كه یك محفلی، یك سازمانی، یك گروهی، یك جمعیتی را بوجود بیآورد برای مبارزه. این فكر به نظرش می آید كه از وجود افرادی باید استفاده بكند كه الان این افراد مخل آسایش محلات بودند، مثل اوباش ها، كه توی محلات هستند، گردن كلفت ها، لات ها، به حساب آنها كه عربده كش های محلات بودند... آنها كه اول دور سید جمع شدند ازاین جورافراد بودند.»

ترور دوباره كسروی

«...  درتاریخ 23 یا 24 اسفند ماه سال 1324 سید حسن امامی، سید علی امامی، جواد مظفری و علی فدائی وارد اتاق بازرس دردادگستری شدند... خلاصه اش شروع می كنند حمله كردن به كسروی، دو تیربه او می زنند، منشی كسروی می آید تیراندازی كند كه یك تیرهم می زنند به منشی. چون محوطه كوچك بوده، اینها از این ور و از آن ور رفته، آن دو سه تا برادر دیگر هم با چاقو به او حمله می كنند، یك تیرهم می خورد به پای یكی، یك چاقو هم می خورد به دست یكی از خود بچه ها. وقتی خاطرجمع می شود كسروی كشته شده است ازدراتاق بازپرس می آیند بیرون و شروع می كنند به تكبیر...!»





هیچ نظری موجود نیست: