هستند اما نامرئی اند؛ نفس می کشند اما به رسمیت شناخته نمی شوند؛ رنگ های دنیای شان، سبز و سرخ و ارغوانی نوجوانی نیست، فقط، خاکستری نشئگی است و سیاهی خماری، اما تعداد بهارهایی از عمرشان که دیدهاند، هنوز به 18 هم نرسیده است؛ آموزش و پرورش می گوید آنها شبحند، می گوید « دانش آموزان معتاد » اصلا وجود خارجی ندارند، مسئولان ستاد مبارزه با مواد مخدر اما دیگر برای اثبات بودن شان نمی جنگند، فقط توصیه میکنند از مدرسه بیرون شان نکنند اما حتی اگر آموزش و پرورش آنها را از مدرسه نراند، نفی وجودشان در مدارس، نجات شان را دشوار کرده است.
رضا یکی از همان دانش آموزان معتاد دیروز است که حالا در 22 سالگی پایپ دستش می گیرد و خاطره هایش را از روزهای دور مدرسه دود می کند. او اگر خمار نباشد، اگر توهم شیشه راحتش بگذارد و آن آدم های سیاه پوش که می گوید همیشه تعقیبش می کنند تنهایش بگذارند، تعریف می کند که اعتیادش را از پکی به سیگار حشیش، در حاشیه زمین ورزش مدرسه شان شروع کرد.
پسرک آنقدر سر کلاس چرت زد، آنقدر نشئه شد و به بچه های مدرسه و معلم ها فحش داد که دست آخر عذرش را از مدرسه خواستند و آنوقت دیگر از کسی خجالت نکشید، به فکر ترک اعتیادش نیفتاد و همه زندگی اش شد دودی که با ولع آن را بو می کشید.رضا برای تامین خرج مواد مخدرش حالا، خرده فروشی می کند اما می گوید به بچه مدرسه ای ها حاضر نیست چیزی بفروشد و اگر بپرسی چرا، اخم می کند، سرش را پایین می اندازد، پک می زند به سیگارش و می گوید « می بینم شان یاد خودم می افتم اما همه مواد فروش ها مثل من نیستند ....»
از آموزش و پرورش انکار، از کارشناسان اصرار
آخرین باری که آمار دانش آموزان معتاد اعلام شد سال 1387 بود که محمد رضا جهانی،قائم مقام دبیر کل وقت ستاد مبارزه با مواد مخدر از وجود 30 هزار دانش آموز معتاد در کشور خبر داد. این آمار زمانی اعلام شد که هنوز کارشناسان برای بررسی وضعیت مواد مخدر در کشور ، به طرح ارزیابی سریع وضعیت اعتیاد در کشور استناد می کردند که در سال 1386 انجام شده بود. آمار اعلام شده، بر اساس شمار دانش آموزان خودمعرف بود و بنابر این دانش آموزانی که تمایل به ترک نداشتند در آن لحاظ نشده بودند.
از سوی دیگر به گواه طرح شیوع شناسی مصرف مواد مخدر که در سال 1390 انجام شد میزان مصرف مواد در گروه سنی 15 تا 19 سال معادل 13.56درصد، گروه سنی 20 تا 24 سال معادل16.83 درصد، 25 تا 29 سال معادل 14.32 درصد است و باقی مانده این رقم به گروه های سنی 30 تا 64 سال اختصاص دارد. طبیعی است که گروه سنی 15 تا 19 ساله هایی که در این آمار به آنها اشاره شده است در سن تحصیل هستند که ممکن است در مدارس کشور مشغول به تحصیل باشند یا نباشند.
مهم نیست آمار چقدر جدی باشد، مهم نیست که شمار زیادی از کارشناسان هر چند سال یکبار با صرف هزینه های کلان تعداد نوجوان های معتاد را تخمین می زنند چون اعداد برای خیلی از مسئولان آموزش و پرورش بی معناست؛ آنها اعتقادی به وجود دانش آموزان معتاد ندارند و هر بار که مسئول یا سازمان مردم نهادی در این باره هشدار می دهد صورت مساله را پاک می کنند و به طور کلی منکر وجود دانش آموزان معتاد در مدارس کشور می شوند.
مثال این رفتار را در پرونده آموزش و پرورش در سال 1387 می شود دید که وقتی آمار 30 هزار نفری دانش آموزان معتاد اعلام شد بلافاصله سید مهدی امینی، معاون وقت پرورشی و تربیت بدنی وزیر آموزش پرورش ادعا کرد هیچ دانش آموز معتادی در مدارس کشور وجود ندارد.
به تازگی نیز بار دیگر همین رفتار از سوی مسئولان این وزارتخانه تکرار شد و مهرزاد حمیدی، معاون تربیت بدنی و سلامت آموزش و پرورش، در گفتگو با مهر تأکید کرد هیچ دانش آموز معتادی در کشور وجود ندارد اما به هر حال حقیقت این است که انکار، حریف حقیقت نمی شود و آمارهای اعلام شده از میزان شیوع اعتیاد در میان دانش آموزان، مدارک غیرقابل انکاری برای اثبات وجود اعتیاد در میان نوجوان ها به حساب می آید.
البته باید به این نکته هم توجه داشت که شمار دانش آموزان معتاد مسلما بسیار بیشتر از آن چیزی است که 6 سال پیش اعلام شده است چرا که اولا درباره آمار واقعی معتادان در کشور که این آمار نیز از آن استخراج شده است بین کارشناسان نظر مشترکی وجود ندارد و برخی معتقدند شمار معتادان کشور بسیار بیشتر از یک میلیون و 325 هزار نفری است که گفته می شود.
یکی از این کارشناسان، سعید صفاتیان، مدیر عامل موسسه دانش اعتیاد و روانشناسی است که نبود دانش آموزان معتاد در مدارس را دروغی بزرگ می خواند و درباره آمار کلی معتادان در کشور نیز توضیح می دهد: دولت یازدهم به مردم قول داده است گزارشی از وضعیت اجتماعی کشور ارائه کند و من معتقدم آمار واقعی معتادان در کشور از جمله آمارهایی است که باید هرچه سریعتر اعلام شود چون اگر این چنین اتفاقی نیفت،عملکرد دولت جدید هم با مشکل مواجه می شود و به علت نادرست بودن آمار پایه،گزارش از عملکردش در سال های آینده اشکال خواهد داشت.
از سوی دیگر حتی اگر آمار کلی معتادان در کشور را که آمار 30 هزار نفری دانش آموزان در سال 1387 از آن استناد شده است درست فرض کنیم، مسلماً در طول 6 سال گذشته رشد داشته است و با این حال تا زمانی که آموزش و پرورش منکر وجود این دانش آموزان می شود، امکان به دست آوردن آماری دقیق از آنها وجود ندارد.
مراکز ترک خلوت؛ معتادان کوچک، سرگردان
انکار وجود دانش آموزان معتاد در مدارس از سوی برخی مسئولان آموزش و پرورش، اولین حلقه از زنجیره مشکلاتی است که این گروه از معتادان کم سن و سال با آنها مواجه هستند. صفاتیان اظهار می کند:انکارهای مسئولان باعث می شود دانش آموزان معتاد، دیر شناسایی شوند یا اصلاً شناسایی نشوند و وقتی دانش آموزی معتاد در مدرسه به حال خود رها می شود و خدمات مددکاری به سرعت در اختیارش قرار نمی گیرد، احتمال ابتلای باقی دانش آموزان مدرسه به اعتیاد بیشتر می شود.
به گفته مدیر عامل موسسه دانش اعتیاد و روانشناسی،وظیفه آموزش و پرورش در این مقطع تکذیب نیست بلکه باید هرچه سریع تر خدمات مشاوره ای را در مدارس فعال کند و به دانش آموزان تضمین بدهد که در صورت مراجعه به مشاور برای راهنمایی گرفتن درباره درمان اعتیادشان، اخراج نمی شوند.
حتی اگر آموزش و پرورشی ها نخواهند مستقیماً گروه دانش آموزان معتاد را از مدرسه اخراج کنند، راه های دیگری برای خط خوردن آن نوجوان ها از جمعیت محصل ها وجود دارد.
تقریباً همه دانش آموزان معتاد به علت وضعیت خاص روانی و جسمی شان پس از مدتی دچار افت تحصیلی می شوند، نمره ها که کم شود، سرزنش ها که در مدرسه بالا بگیرد، غیبت ها که طولانی شود، آنها به هر حال پس از مدتی از مدرسه خداحافظی می کنند اما آموزش و پرورش به مسئولیتش برای پیگیری وضعیت دانش آموزانی که ناگهان مدرسه را ترک می کنند ، رسیدگی نمی کند و ترجیح می دهد ندیده شان بگیرد حال آنکه اگر مشاور و مددکاری در مدرسه حاضر باشد وظیفه دارد وضعیت دانش آموزان ترک تحصیلی را به سرعت بررسی کند و آنها را به مدرسه برگرداند.
حتی به مراکز ترک اعتیاد نمی آیند
در سال های اخیر، بهزیستی با همکاری ستاد مبارزه با مواد مخدر چند مرکز ترک اعتیاد ویژه نوجوانان در کشور راه اندازی کرده است.گرچه شمار این مراکز از تعداد انگشتان یک دست هم کمتر است و طبیعتاً نسبت به جمعیت نوجوانان معتاد، ناچیز است اما مهمان های نوجوان در این مراکز اندکند و جوان های معتاد بیشتر از 18 سال جای شان را گرفته اند.
عباس دیلمی زاده، مدیر عامل انجمن خیریه ترک اعتیاد تولدی دوباره،درباره علت وضعیت اینگونه می گوید؛ از آنجا که خدمات مددکاری و مشاوره در مدارس ارائه نمی شود مرجعی برای معرفی مراکز ویژه ترک اعتیاد به خانواده های دانش آموزان معتاد وجود ندارد و در نتیجه خانواده ها نمی دانند فرزند معتادشان را برای درمان باید به کجا بفرستند.
گروهی دیگر از خانواده ها که این کمپ های ترک اعتیاد را می شناسند نیز دلنگرانند که مبادا مراجعه فرزندشان برای ترک اعتیاد و تشکیل پرونده در این زمینه، در اختیار مدرسه قرار بگیرد و باعث اخراجش شود.این در حالی است که در مناظره خبری اخیر بابک دین پرست مدیر کل مقابله با عرضه ستاد مبارزه با مواد مخدر اعلام شده بود مسئولان هیچ مدرسه ای حق اخراج دانش آموزان معتاد را ندارند چرا که حالا دیگر کارشناسان حوزه درمان مطمئن شده اند اخراج دانش آموزان معتاد احتمال درمان آنها را به صفر می رساند و آنها با مطرود شدن به معتادان پرخطری تبدیل می شوند که قصد انتقام گرفتن از جامعه را دارند با این حال خانواده های نوجوانان معتاد از این « نباید » دین پرست مطمئن نیستند چون فرزندان شان زیر نظر وزارتخانه ای تحصیل می کنند که به طور کلی منکر وجود آنهاست.
علاوه بر این، گرچه راه اندازی مراکزی برای ترک اعتیاد نوجوانان گامی مثبت است و نشان می دهد دست کم بهزیستی و ستاد مبارزه با مواد مخدر وجود آنها را پذیرفته اند و در مرحله چاره اندیشی برای رفع مشکل شان هستند اما به گفته مدیر عامل جمعیت خیریه ترک اعتیاد تولدی دوباره این مراکز چه از نظر تجهیزات اقامتی و چه از نظر نیروهای متخصص استاندارد نیست .
یک مرکز ترک اعتیاد استاندارد ویژه نوجوانان باید مشاور و روانشناس کارآزموده در حوزه درمان اعتیاد داشته باشد در حالی که کادر این مراکز هم اکنون مانند مراکز بزرگسالان از نیروهایی که اعتیادشان را ترک کرده اند تشکیل شده است. به اعتقاد او بهتر است به جای صرف هزینه برای احداث مراکز ترک اعتیاد ویژه نوجوانان، مراکز ترک اعتیاد بزرگسالان،بخشی جداگانه از ساختمان مراکزشان را به ترک اعتیاد نوجوانان اختصاص دهند.
شبه خانواده بسازند
همه نوجوانان معتاد به بستری شدن در کمپ های ترک اعتیاد نیاز ندارند و فقط آن گروه از نوجوانان باید در مراکزی اینچنینی بستری شوند که خانواده های به شدت نابسامان و معتاد دارند و مصرف مواد مخدر از سوی اعضای دیگر خانواده اجازه ترک اعتیاد را به نوجوانان نمی دهد اما دیگر گروه های نوجوانان می توانند برای گرفتن خدماتی همچون داروهای ترک اعتیاد و مشاوره از مراکز سرپایی استفاده کنند اما به هر حال همان دغدغه هایی که نوجوانان معتاد و خانواده های شان را از مراجعه به مراکز ترک اعتیاد باز می دارد، از مراجعه به مراکز سرپایی هم منصرف می کند.
بیشتر دانش آموزان معتاد در چنین خانواده هایی زندگی می کنند و اگر اعضای شان معتاد نباشند هم احتمالاً گسیخته و پر آشوبند. به همین علت، مرحله بعدی پس از آن که مسئولان مدرسه قانع شدند برای نجات دانش آموز معتاد او را در مدرسه نگه دارند، فراهم کردن محیطی امن برای درمان اوست؛ ویژگی این محیط امن، آدم های سالمی هستند که نوجوان معتاد بتواند به آنها از نظر عاطفی تکیه کند.
مدیر عامل انجمن تولدی دوباره در این باره پیشنهاد مددکارانه ای دارد. در طرحی که او ارائه می دهد باید شبه خانواده ای، مسئولیت ارتباط با دانش آموز معتاد و حمایت عاطفی از او را عهده دار شود. اعضای شبه خانواده ای که باید از دانش آموزان حمایت کند، پدر و مادرهای عضو انجمن اولیاء و مربیان هستند و وظیفه شان، راهنمایی دانش آموزان معتاد، دلگرمی دادن به آنها در طول دوره درمان اعتیاد و جلوگیری از لغزش دوباره شان است.
طرحی که این پژوهشگر ارائه می دهد تا کنون در بسیاری از کشورهای پیشرو در درمان اعتیاد همچون استرالیا و انگلیس اجرایی شده است.
شاید آدم می شدم
رضا، روزگاری دانش آموز بود و حالا معتادی شیشه ای است که در خرابه های زیر پل مدیریت پرسه می زند، هذیان هایی بی سر و ته به هم می بافد، در بیداری کابوس می بیند و همه دارایی هایش از دنیا، یک پایپ، یک فندک اتمی و چند دست رخت چرکمرده است که بوی تعفن می دهد.
گرچه شیشه، ذهن آدم ها را به مرور زمان می جود و خاطره های شان را پاک می کند،رضا هنوز سال های مدرسه را به یاد دارد و به همین خاطر در وهمی آشفته،چند خطی از کتاب زیست شناسی سال اول یا دوم دبیرستان را بریده بریده و درهم مثل شعر از حفظ می خواند و بعد خیسی چشم هایش را با آستین پیرهن ژنده اش می گیرد و می خندد « هنوز هم خوب حفظ می کنم. اگر از مدرسه بیرونم نمی کردند، شاید ترک می کردم...شاید آدم می شدم. »
مریم یوشی زاده
رضا یکی از همان دانش آموزان معتاد دیروز است که حالا در 22 سالگی پایپ دستش می گیرد و خاطره هایش را از روزهای دور مدرسه دود می کند. او اگر خمار نباشد، اگر توهم شیشه راحتش بگذارد و آن آدم های سیاه پوش که می گوید همیشه تعقیبش می کنند تنهایش بگذارند، تعریف می کند که اعتیادش را از پکی به سیگار حشیش، در حاشیه زمین ورزش مدرسه شان شروع کرد.
پسرک آنقدر سر کلاس چرت زد، آنقدر نشئه شد و به بچه های مدرسه و معلم ها فحش داد که دست آخر عذرش را از مدرسه خواستند و آنوقت دیگر از کسی خجالت نکشید، به فکر ترک اعتیادش نیفتاد و همه زندگی اش شد دودی که با ولع آن را بو می کشید.رضا برای تامین خرج مواد مخدرش حالا، خرده فروشی می کند اما می گوید به بچه مدرسه ای ها حاضر نیست چیزی بفروشد و اگر بپرسی چرا، اخم می کند، سرش را پایین می اندازد، پک می زند به سیگارش و می گوید « می بینم شان یاد خودم می افتم اما همه مواد فروش ها مثل من نیستند ....»
از آموزش و پرورش انکار، از کارشناسان اصرار
آخرین باری که آمار دانش آموزان معتاد اعلام شد سال 1387 بود که محمد رضا جهانی،قائم مقام دبیر کل وقت ستاد مبارزه با مواد مخدر از وجود 30 هزار دانش آموز معتاد در کشور خبر داد. این آمار زمانی اعلام شد که هنوز کارشناسان برای بررسی وضعیت مواد مخدر در کشور ، به طرح ارزیابی سریع وضعیت اعتیاد در کشور استناد می کردند که در سال 1386 انجام شده بود. آمار اعلام شده، بر اساس شمار دانش آموزان خودمعرف بود و بنابر این دانش آموزانی که تمایل به ترک نداشتند در آن لحاظ نشده بودند.
از سوی دیگر به گواه طرح شیوع شناسی مصرف مواد مخدر که در سال 1390 انجام شد میزان مصرف مواد در گروه سنی 15 تا 19 سال معادل 13.56درصد، گروه سنی 20 تا 24 سال معادل16.83 درصد، 25 تا 29 سال معادل 14.32 درصد است و باقی مانده این رقم به گروه های سنی 30 تا 64 سال اختصاص دارد. طبیعی است که گروه سنی 15 تا 19 ساله هایی که در این آمار به آنها اشاره شده است در سن تحصیل هستند که ممکن است در مدارس کشور مشغول به تحصیل باشند یا نباشند.
مهم نیست آمار چقدر جدی باشد، مهم نیست که شمار زیادی از کارشناسان هر چند سال یکبار با صرف هزینه های کلان تعداد نوجوان های معتاد را تخمین می زنند چون اعداد برای خیلی از مسئولان آموزش و پرورش بی معناست؛ آنها اعتقادی به وجود دانش آموزان معتاد ندارند و هر بار که مسئول یا سازمان مردم نهادی در این باره هشدار می دهد صورت مساله را پاک می کنند و به طور کلی منکر وجود دانش آموزان معتاد در مدارس کشور می شوند.
مثال این رفتار را در پرونده آموزش و پرورش در سال 1387 می شود دید که وقتی آمار 30 هزار نفری دانش آموزان معتاد اعلام شد بلافاصله سید مهدی امینی، معاون وقت پرورشی و تربیت بدنی وزیر آموزش پرورش ادعا کرد هیچ دانش آموز معتادی در مدارس کشور وجود ندارد.
به تازگی نیز بار دیگر همین رفتار از سوی مسئولان این وزارتخانه تکرار شد و مهرزاد حمیدی، معاون تربیت بدنی و سلامت آموزش و پرورش، در گفتگو با مهر تأکید کرد هیچ دانش آموز معتادی در کشور وجود ندارد اما به هر حال حقیقت این است که انکار، حریف حقیقت نمی شود و آمارهای اعلام شده از میزان شیوع اعتیاد در میان دانش آموزان، مدارک غیرقابل انکاری برای اثبات وجود اعتیاد در میان نوجوان ها به حساب می آید.
البته باید به این نکته هم توجه داشت که شمار دانش آموزان معتاد مسلما بسیار بیشتر از آن چیزی است که 6 سال پیش اعلام شده است چرا که اولا درباره آمار واقعی معتادان در کشور که این آمار نیز از آن استخراج شده است بین کارشناسان نظر مشترکی وجود ندارد و برخی معتقدند شمار معتادان کشور بسیار بیشتر از یک میلیون و 325 هزار نفری است که گفته می شود.
یکی از این کارشناسان، سعید صفاتیان، مدیر عامل موسسه دانش اعتیاد و روانشناسی است که نبود دانش آموزان معتاد در مدارس را دروغی بزرگ می خواند و درباره آمار کلی معتادان در کشور نیز توضیح می دهد: دولت یازدهم به مردم قول داده است گزارشی از وضعیت اجتماعی کشور ارائه کند و من معتقدم آمار واقعی معتادان در کشور از جمله آمارهایی است که باید هرچه سریعتر اعلام شود چون اگر این چنین اتفاقی نیفت،عملکرد دولت جدید هم با مشکل مواجه می شود و به علت نادرست بودن آمار پایه،گزارش از عملکردش در سال های آینده اشکال خواهد داشت.
از سوی دیگر حتی اگر آمار کلی معتادان در کشور را که آمار 30 هزار نفری دانش آموزان در سال 1387 از آن استناد شده است درست فرض کنیم، مسلماً در طول 6 سال گذشته رشد داشته است و با این حال تا زمانی که آموزش و پرورش منکر وجود این دانش آموزان می شود، امکان به دست آوردن آماری دقیق از آنها وجود ندارد.
مراکز ترک خلوت؛ معتادان کوچک، سرگردان
انکار وجود دانش آموزان معتاد در مدارس از سوی برخی مسئولان آموزش و پرورش، اولین حلقه از زنجیره مشکلاتی است که این گروه از معتادان کم سن و سال با آنها مواجه هستند. صفاتیان اظهار می کند:انکارهای مسئولان باعث می شود دانش آموزان معتاد، دیر شناسایی شوند یا اصلاً شناسایی نشوند و وقتی دانش آموزی معتاد در مدرسه به حال خود رها می شود و خدمات مددکاری به سرعت در اختیارش قرار نمی گیرد، احتمال ابتلای باقی دانش آموزان مدرسه به اعتیاد بیشتر می شود.
به گفته مدیر عامل موسسه دانش اعتیاد و روانشناسی،وظیفه آموزش و پرورش در این مقطع تکذیب نیست بلکه باید هرچه سریع تر خدمات مشاوره ای را در مدارس فعال کند و به دانش آموزان تضمین بدهد که در صورت مراجعه به مشاور برای راهنمایی گرفتن درباره درمان اعتیادشان، اخراج نمی شوند.
حتی اگر آموزش و پرورشی ها نخواهند مستقیماً گروه دانش آموزان معتاد را از مدرسه اخراج کنند، راه های دیگری برای خط خوردن آن نوجوان ها از جمعیت محصل ها وجود دارد.
تقریباً همه دانش آموزان معتاد به علت وضعیت خاص روانی و جسمی شان پس از مدتی دچار افت تحصیلی می شوند، نمره ها که کم شود، سرزنش ها که در مدرسه بالا بگیرد، غیبت ها که طولانی شود، آنها به هر حال پس از مدتی از مدرسه خداحافظی می کنند اما آموزش و پرورش به مسئولیتش برای پیگیری وضعیت دانش آموزانی که ناگهان مدرسه را ترک می کنند ، رسیدگی نمی کند و ترجیح می دهد ندیده شان بگیرد حال آنکه اگر مشاور و مددکاری در مدرسه حاضر باشد وظیفه دارد وضعیت دانش آموزان ترک تحصیلی را به سرعت بررسی کند و آنها را به مدرسه برگرداند.
حتی به مراکز ترک اعتیاد نمی آیند
در سال های اخیر، بهزیستی با همکاری ستاد مبارزه با مواد مخدر چند مرکز ترک اعتیاد ویژه نوجوانان در کشور راه اندازی کرده است.گرچه شمار این مراکز از تعداد انگشتان یک دست هم کمتر است و طبیعتاً نسبت به جمعیت نوجوانان معتاد، ناچیز است اما مهمان های نوجوان در این مراکز اندکند و جوان های معتاد بیشتر از 18 سال جای شان را گرفته اند.
عباس دیلمی زاده، مدیر عامل انجمن خیریه ترک اعتیاد تولدی دوباره،درباره علت وضعیت اینگونه می گوید؛ از آنجا که خدمات مددکاری و مشاوره در مدارس ارائه نمی شود مرجعی برای معرفی مراکز ویژه ترک اعتیاد به خانواده های دانش آموزان معتاد وجود ندارد و در نتیجه خانواده ها نمی دانند فرزند معتادشان را برای درمان باید به کجا بفرستند.
گروهی دیگر از خانواده ها که این کمپ های ترک اعتیاد را می شناسند نیز دلنگرانند که مبادا مراجعه فرزندشان برای ترک اعتیاد و تشکیل پرونده در این زمینه، در اختیار مدرسه قرار بگیرد و باعث اخراجش شود.این در حالی است که در مناظره خبری اخیر بابک دین پرست مدیر کل مقابله با عرضه ستاد مبارزه با مواد مخدر اعلام شده بود مسئولان هیچ مدرسه ای حق اخراج دانش آموزان معتاد را ندارند چرا که حالا دیگر کارشناسان حوزه درمان مطمئن شده اند اخراج دانش آموزان معتاد احتمال درمان آنها را به صفر می رساند و آنها با مطرود شدن به معتادان پرخطری تبدیل می شوند که قصد انتقام گرفتن از جامعه را دارند با این حال خانواده های نوجوانان معتاد از این « نباید » دین پرست مطمئن نیستند چون فرزندان شان زیر نظر وزارتخانه ای تحصیل می کنند که به طور کلی منکر وجود آنهاست.
علاوه بر این، گرچه راه اندازی مراکزی برای ترک اعتیاد نوجوانان گامی مثبت است و نشان می دهد دست کم بهزیستی و ستاد مبارزه با مواد مخدر وجود آنها را پذیرفته اند و در مرحله چاره اندیشی برای رفع مشکل شان هستند اما به گفته مدیر عامل جمعیت خیریه ترک اعتیاد تولدی دوباره این مراکز چه از نظر تجهیزات اقامتی و چه از نظر نیروهای متخصص استاندارد نیست .
یک مرکز ترک اعتیاد استاندارد ویژه نوجوانان باید مشاور و روانشناس کارآزموده در حوزه درمان اعتیاد داشته باشد در حالی که کادر این مراکز هم اکنون مانند مراکز بزرگسالان از نیروهایی که اعتیادشان را ترک کرده اند تشکیل شده است. به اعتقاد او بهتر است به جای صرف هزینه برای احداث مراکز ترک اعتیاد ویژه نوجوانان، مراکز ترک اعتیاد بزرگسالان،بخشی جداگانه از ساختمان مراکزشان را به ترک اعتیاد نوجوانان اختصاص دهند.
شبه خانواده بسازند
همه نوجوانان معتاد به بستری شدن در کمپ های ترک اعتیاد نیاز ندارند و فقط آن گروه از نوجوانان باید در مراکزی اینچنینی بستری شوند که خانواده های به شدت نابسامان و معتاد دارند و مصرف مواد مخدر از سوی اعضای دیگر خانواده اجازه ترک اعتیاد را به نوجوانان نمی دهد اما دیگر گروه های نوجوانان می توانند برای گرفتن خدماتی همچون داروهای ترک اعتیاد و مشاوره از مراکز سرپایی استفاده کنند اما به هر حال همان دغدغه هایی که نوجوانان معتاد و خانواده های شان را از مراجعه به مراکز ترک اعتیاد باز می دارد، از مراجعه به مراکز سرپایی هم منصرف می کند.
بیشتر دانش آموزان معتاد در چنین خانواده هایی زندگی می کنند و اگر اعضای شان معتاد نباشند هم احتمالاً گسیخته و پر آشوبند. به همین علت، مرحله بعدی پس از آن که مسئولان مدرسه قانع شدند برای نجات دانش آموز معتاد او را در مدرسه نگه دارند، فراهم کردن محیطی امن برای درمان اوست؛ ویژگی این محیط امن، آدم های سالمی هستند که نوجوان معتاد بتواند به آنها از نظر عاطفی تکیه کند.
مدیر عامل انجمن تولدی دوباره در این باره پیشنهاد مددکارانه ای دارد. در طرحی که او ارائه می دهد باید شبه خانواده ای، مسئولیت ارتباط با دانش آموز معتاد و حمایت عاطفی از او را عهده دار شود. اعضای شبه خانواده ای که باید از دانش آموزان حمایت کند، پدر و مادرهای عضو انجمن اولیاء و مربیان هستند و وظیفه شان، راهنمایی دانش آموزان معتاد، دلگرمی دادن به آنها در طول دوره درمان اعتیاد و جلوگیری از لغزش دوباره شان است.
طرحی که این پژوهشگر ارائه می دهد تا کنون در بسیاری از کشورهای پیشرو در درمان اعتیاد همچون استرالیا و انگلیس اجرایی شده است.
شاید آدم می شدم
رضا، روزگاری دانش آموز بود و حالا معتادی شیشه ای است که در خرابه های زیر پل مدیریت پرسه می زند، هذیان هایی بی سر و ته به هم می بافد، در بیداری کابوس می بیند و همه دارایی هایش از دنیا، یک پایپ، یک فندک اتمی و چند دست رخت چرکمرده است که بوی تعفن می دهد.
گرچه شیشه، ذهن آدم ها را به مرور زمان می جود و خاطره های شان را پاک می کند،رضا هنوز سال های مدرسه را به یاد دارد و به همین خاطر در وهمی آشفته،چند خطی از کتاب زیست شناسی سال اول یا دوم دبیرستان را بریده بریده و درهم مثل شعر از حفظ می خواند و بعد خیسی چشم هایش را با آستین پیرهن ژنده اش می گیرد و می خندد « هنوز هم خوب حفظ می کنم. اگر از مدرسه بیرونم نمی کردند، شاید ترک می کردم...شاید آدم می شدم. »
مریم یوشی زاده
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر