شهريار
آذربايجان و غائله فرقه دموكرات
جنگ جهاني دوم و بحران در آذربايجان
ساعت چهار صبح روز سوم شهريور سال 1320 سفيران انگليس و شوروي طي يادداشتهايي كه هر يك جداگانه تسليم نمودند، اعلام داشتند كه «چون دولت ايران در انجام درخواستهاي فوري و مهم دو كشور همسايه كه در يادداشت مورخه 25 تير و 25 مرداد سال 1320 به طور مبسوط و واضح به آنها اشاره شده بود سهلانگاري كرده و سياست مبهمي در اين موقع باريك و خطرناك پيش گرفت و اظهارات و تذكرات دوستانه ما را نخواست با حسن نيت تلقي كند و در بيرون كردن عمال آلماني هيچگونه اقدامي ننموده به اين جهت دولتهاي شوروي و انگليس خود ناگزير ديدند به نيروهاي مسلح خود دستور دهند كه از مرزهاي ايران عبور نمايند و اينك با كمال تاسف به آقاي نخستوزير اطلاع ميدهيم كه واحدهاي شوروي و انگليس طبق دستور ستادهاي مربوطه وارد خاك ايران شده مشغول پيشروي هستند. سوم شهريور 1320.»
منشي ستاد لشكر تبريز هم جريان اشغال آذربايجان و پيشروي قواي اتحاد جماهير شوروي را در روز شنبه سوم شهريور همان سال (25 اوت 1941) چنين گزارش كرده است:
ساعت دو بعدازظهر يك فروند هواپيماي اكتشافي خودي در آسمان تبريز به پرواز درآمده بود [شيء] لوله مانندي از هواپيما به محوطه هنگ 27 پرتاب كرد شيء را فورا به ستاد لشكر تسليم كردند. داخل لوله پيام خلبان بود كه اطلاع ميداد روسها ميآيند... تلفات اولين روز بمباران در حدود چهل نفر اعلام شد.2 اگرچه نيروهاي مهاجم شوروي در هجوم به ايران و اشغال شمال كشور با مقاومت شديدي از طرف ارتش ايران مواجه نشدند و با وجود موقعيت مناسبي كه به واسطه حضور مهاجرين آذربايجاني كه قبلا در شهرهاي قفقاز، مخصوصا در باكو زندگي و كار ميكردهاند و سپس به ايران بازگشته بودند و همچنين به واسطه حضور اقليت ارامنه طرفدار شورويها در تبريز داشتند، ولي به استناد گزارشهاي انگليسيها، بايد اذعان داشت كه مردم آذربايجان به خصوص اهالي تبريز واكنش خصمانهاي در مقابل آنها از خود نشان دادند.3
البته تظاهرات و تحركات اوليه مردم تبريز، هم بر ضد تشكيلات اداري دولتي بود كه به واسطه اشغال كشور از همان لحظههاي اول از هم پاشيده و به شدت تضعيف شده بود و هم بر ضد اشغالگري نيروهاي شوروي بود.
اشغال آذربايجان توسط قواي اتحاد جماهير شوروي و ترك محل خدمت اكثر مقامات محلي، موجب تعطيلي سازمانهاي دولتي و اختلال در نظام عمومي جامعه گرديد.
قواي اشغالگر با استفاده از امكانات نظامي و بهرهگيري از نيروهاي مهاجر، ارامنه و افراي كه از جمهوري آذربايجان وارد ايران شده بودند و همچنين با همكاري عوامل طرفدار داخلي، به سرعت بر اوضاع منطقه تسلط پيدا كردند و در نتيجه نفوذ و كنترل دولت در آذربايجان به شدت تضعيف گرديد و عناصر ناراضي و مخالف محلي نيز از وضعيت و موقعيت پيش آمده نهايت استفاده را برده، قدرتمند شدند.
شوروي جمعا 40 هزار نفر نيرو در خاك ايران وارد كرد كه قسمت عمده آنها نيروهاي فرهنگي اطلاعاتي و امنيتي بودند. اين اشغال تقريبا پنج سال تا حركت آخرين سرباز شوروي به سوي شوروي و عبور از مرز در خرداد سال 1325 (ماه مه 1946) به درازا كشيد. در طي اين پنج سال آذربايجان بحرانيترين دوره تاريخ خود را گذرانيده و تبريز در اين مدت مركز اين بحرانها بود. اوج اين بحرانها مربوط به پايان جنگ جهاني دوم و تشكيل فرقه دموكرات آذربايجان و حوادث يكساله بين 21 آذر سال 1324 تا 21 آذر سال 1325 ميشد كه در اين مقاله به طور مختصر راجع به آن صحبت ميشود.
آذربايجان در اشغال نيروهاي شوروي
اتحاد جماهير شوروي در زمان اشغال ايران از تمام توان خود براي بهرهبرداري از موقعيتي كه در مناطق تحت اشغالش كه عمده آن شمال ايران به ويژه آذربايجان بود، كمال استفاده را كرد. در آذربايجان، گذشته از حضور نيروهاي نظامي شوروي، عوامل ديگري نيز در تقويت موقعيت روسها كارساز گرديد، عواملي مانند گروههاي ناراضي از دولت مركزي كه علت اصلي نارضايتي آنها به سياستهاي تبعيضآميز رژيم رضا شاه پهلوي برميگشت. افزون بر آن، حضور جمعيتي از اقليتهاي ديني چون ارامنه و آشوريهاي مسيحي و تعدادي از ايرانياني كه قبلا در سرزمينهاي تحت سيطره شوروي كار و زندگي كرده بودند و به مهاجرين معروف بودند نيز به مثابه نيروهاي وابسته و ستون پنجم با اهداف و سياستهاي شوروي در آذربايجان همراهي ميكردند.
در سالهاي تصفيه بزرگ اتحاد جماهير شوروي كه به دليل روش حكومتي استالين از سال 1936 تا 1938 ميلادي صورت گرفت، دولت شوروي بسياري از ايرانيان ساكن قفقاز و بيشتر ساكن در آذربايجان شوروي را از آن كشور بيرون راند. در ميان آنان كسان بسياري را نيز براي جاسوسي و خرابكاري به ايران روانه ساخت.4 چنين گروههايي در پي هجوم نيروهاي شوروي به ايران و گويا و به تشويق قفقازيها جان گرفتند و ناآراميهاي آذربايجان را رنگ و بويي بخشيدند؛ به طوري كه در يكي از گرازشهاي كنسولي تبريز آمده است:5
براي نخستين بار در تبريز در يكي از تظاهرات صحبتي از (جدايي) آذربايجان مطرح شد. روساي محلي ارمني به ستايش از ارتش شوروي پرداخته در ضمن تنقيد از تشكيلات اداري ايران، خواهان استقلال منطقه و الحاق آن به شوروي گرديدند.
يكي ديگر از گروههاي مهمي كه در ناآراميهاي اوليه آذربايجان نقش داشت، «مهاجرين» بودند. كارگران ايراني كه در مناطق قفقاز مخصوصا در مركز جمهوري آذربايجان شوروي به كارگري مشغول بودند، با جنبشهاي انقلابي ايران و روسيه ارتباط داشته، از هواداران حزب كمونيست ايران محسوب ميشدند. برخي از آنها بعدها به هواداري و عضويت حزب توده و فرقه دموكرات آذربايجان درآمدند.
پيشينه توسعهطلبي شورويها
در اينجا لازم است نيم نگاهي به توسعهطلبي روسها پس از انقلاب اكتبر 1917 در ايران داشته باشيم. اولين تشكيلات كمونيستي ايران در سال 1917 ميلادي در بادكوبه تأسيس شد. اين تشكيلات در انقلاب روسيه حضور فعالي داشت و ريشه فعاليتهاي كمونيستي نيز در ايران بدان منتهي ميشد.6 در دوره رضاشاه تلاشهاي آشكار و پنهان ماموران شوروي براي گسترش مرام كمونيسم، خطر عمدهاي براي سلطنت ... محسوب ميشد؛ از اين رو خط مشي قاطعتري در برابر اين فعاليتها صورت گرفت كه كمترين آن، تصويب قانون ممنوعيت فعاليتهاي كمونيستي در خرداد 1310 در مجلس شوراي ملي بوده است. پس از آن گروهي از كمونيستها به رهبري دكترتقي اراني دستگير شدند كه بعدا به گروه «پنجاه و سه نفر» شهرت يافتند.7
از اواسط دهه 1300 شمسي، فعاليت سازمان يافتهاي آغاز گرديد كه هدف آن، يكي نمودن آذربايجان ايران با آذربايجان قفقاز بود. بنا به گزارش مامور وزارت خارجه ايران در ايروان، كميتهاي كه براي مرام فوق فعاليت ميكرد، عقيده داشت كه قوميت و مليت آذربايجان ايران و آذربايجان قفقاز- آران- به كلي از ملت فارس مجزا ميباشد ميبايست «اين دو قسمت با هم متحد گشته، يك حكومت جمهوري شوروي تشكيل دهند.»
اين كميته در سال 1305 شمسي در تفليس، ارمنستان و نخجوان شعباتي داير و ماموريني را با وجه كافي به تبريز اعزام كرد كه از آن جمله «كريم كريم اف را با يك زن يهوديه و مقداري وجه براي تبليغ به تبريز»8 فرستاد. فعاليتهاي كمونيستي نيمه اول سلطنت پهلوي اول در آذربايجان در ارتباط با اين كميته و شبكه قابل ارزيابي است.9
انتخابات دوره چهاردهم مجلس شوراي ملي در آذربايجان
فرمان برگزاري انتخابات دوره چهاردهم در آخر خرداد ماه سال 1322 صادر شد. در اين زمان سهيلي براي بار دوم به نخستوزيري رسيد و اعلام نمود:10
من به اين نتيجه رسيدهام كه بايد انتخابات كاملا آزاد باشد تا ملت به حق مسلم و قانوني خود برسد و مردم از حق خود استفاده كنند... البته حكومت نظامي ملغي خواهد شد و از آزادي مجامع نيز جلوگيري نميشود...
از انتخابات مجلس چهاردهم، به عنوان طولانيترين و رقابتيترين و بنابراين بااهميتترين انتخابات در تاريخ ايران معاصر ياد شده است.12 اين انتخابات در 11 اسفند ماه سال 1322 (دوم مارس سال 1944م) برگزار شد در آن زمان آذربايجان شرايط ديگري داشت. حضور پررنگ نيروهاي نظامي شوروي در منطقه و ضعف مفرط دولت در اين منطقه ميدان وسيعي را براي فعاليت عناصر و گروههاي وابسته شوروي فراهم ساخته بود. از جمله احزاب فعال در انتخابات، «كميته ايالتي حزب توده در آذربايجان» بود كه با انتشار نامه انتخاباتي و اوراق تبليغاتي بدون هيچگونه ممانعتي به تبليغ كانديداهاي خود ميپرداخت؛ از جمله كانديداهاي مورد حمايت اين حزب، سيد جعفر پيشهوري بود. انتخابات تبريز در روز مقرر (17 اسفند ماه 1322) آغاز شد و هجده روز به درازا كشيد. در جريان انتخابات نيروهاي شوروي از كانديداتوري ايپكچيان، ماشينچي و پيشهوري حمايت كردند.
حزب توده در تبليغات رسمي خود، با به تعويق افتادن برگزاري انتخابات مخالفت و عقيده داشت مجلس چهاردهم ميبايستي با حضور نمايندگان آذربايجان افتتاح شود. در مقابل عدهاي هم عقيده داشتند اين انتخابات بعد از عيد در سال 1323 برگزار گردد. برابر سندي كه از مكاتبات شهرباني آذربايجان با استانداري و از آرشيو مركز سناد ملي شمال غرب كشور استخراج شده است. معلوم ميشود كه شهرباني آذربايجان به دليل بروز پارهاي مشكلات مملكتي تعويق انتخابات را صحيح ارزيابي نكرده و شايد به همين دليل هم دولت با تاخير بيش از حد انتخابات مذكور موافقت نكرده است.13
در جريان برگزاري انتخابات چهاردهم در تبريز، سرلشكر مقدم استاندار وقت آذربايجان، ترتيبي در پيش گرفت تا شعب اخذ رأي همزمان با تعطيلي كارخانجات و محيطكاري كارگري تعطيل شوند تا كارگران كه عمدتا از كانديداهاي حزب توده حمايت ميكردند، نتوانند در انتخابات شركت كنند و نيروهاي شوروي در تبريز هم براي استعفاي سرلشكر مقدم تلاش و كاميونهاي خود را براي انتقال كارگران به حوزههاي رأيگيري به كار گرفتند.
در شمارش نهايي نه نفر از كانديداها به نامهاي: 1)سيد جعفر پيشهوري، 2) رحيم خويي، 3) امير نصرت اسكندري، 4) صادقي، 5) ثقهالاسلامي، 6) سرتيپزاده، 7)مجتهدي، 8) پناهي و 9) ايپكچيان به مجلس راه يافتند. اما پس از حضور آنان در مجلس اعتبارنامه سيد جعفر پيشهوري و رحيم خويي در جلسهاي كه آكنده از صفآرايي موافقين و مخالفين و زد و بندهاي پشت پرده بود رد شد.
براي رد اعتبارنامه اين دو نفر دلايل قانعكنندهاي ارائه نشد، بلكه با قبول اعتبارنامه ديگر نمايندگان آذربايجاني بر درستي انتخابات تبريز صحه گذاشتند.
رد اعتبارنامه پيشهوري در اين دوره مجلس، به همراه حوادث بعدي، از جمله موضوع مطرح شدن امتياز نفت شمال، توافق سهجانبه دول متفقين در مورد تخليه ايران بعد از شش ماه از پايان جنگ، نقطه عطفي براي آغاز وضعيتي جديد در آذربايجان گرديد.
تشكيل فرقه دموكرات آذربايجان
همزمان با رد اعتبار و بازگشت پيشهوري به تبريز، دستوراتي از سوي استالين براي تأسيس فرقه دموكرات آذربايجان صادر شده بود.14 موضوع مهم آن بود كه در آن شرايط سيد جعفر پيشهوري كه هم سابقه فعاليتهاي كمونيستي داشت و هم از زندانيان روزگار رضا شاه بود. براي رهبري و هدايت جرياني كه از سالهاي قبل تدارك ديده شده بود، با چنين پيشامدي چهره بسيار مناسبي تشخيص داده شد. در اسناد متعددي كه اكنون در دسترس پژوهشگران قرار دارد، با حجم انبوهي از گزارشها مواجه هستيم كه بسترسازيهاي فكري و فرهنگي نيروهاي اشغالگر روسي را نشان ميدهد.15 فعاليتهاي فرهنگي گسترده، همانند تشكيل انجمنهاي فرهنگي، اجراي كنسرت موسيقي، نمايش فيلم، انتشار كتاب و روزنامه در تيراژ بالا، پخش برنامههاي راديويي، اجراي نمايشنامهها، ... در اقصي نقاط آذربايجان از بدو ورود ارتش سرخ به ايران توسط نيروهاي متخصص اطلاعاتي و امنيتي فرهنگي آغاز شده بود.16
جريان تشكيل فرقه دموكرات آذربايجان در اواخر دوره چهاردهم مجلس شوراي ملي در تبريز اتفاق افتاد.17 هرچند هستههاي اوليهاي كه فرقه دموكرات آذربايجان را تشكيل دادند از نيروهاي طرفدار اتحاد جماهير شوروي و وابستگان به حزب توده ايران بودند. فرقه دموكرات آذربايجان آنگونه كه بعضيها فكر ميكنند صرفا شاخه ايالتي حزب توده ايران و آذربايجان نبود. بلكه اساسا كميته مركزي حزب توده قبلا در جريان تشكيل اين فرقه قرار نگرفته و به احتمال زياد وقتي با انحلال كميته ايالتي حزب توده در آذربايجان و تشكيل فرقه دموكرات مواجه شد. متعجب و بعضا با اين جريان مخالفت نمود و اما در سايه حمايت و فشار شوروي مجبور به همراهي با اين قضيه شده و به طور ضمني از تشكيل آن حمايت كرد.18
از نظر پيشهوري هم فرقه دموكرات همان كميته ايالتي حزب توده در آذربايجان نبود. او با صراحت تمام در توصيف اقداماتي كه به تشكيل فرقه دموكرات منجر شد، مينويسد:19
... در آن موقع در آذربايجان جزب حزب توده تشكيلات سياسي ديگري وجود نداشت. اين سازمان در نتيجه مبارزه چند ساله خود فرسوده و بدنام شده بود. جبهه آزادي كه بر اثر زحمات من و شبستري به وجود آمده بود عدهاي از آزاديخواهان قديمي و مشروطهچيها عضويت آن را داشتند با آنكه آلودگي نداشت، مع هذا فاقد قدرت مبارزه بود. پس از مذاكرات مفصلي كه سه روز تمام بين من و شبستري و صادق پادگان ادامه يافت. بالاخره تصميم گرفتيم فرقه دموكرات آذربايجان را ايجاد كنيم...
با اين حال، حزب توده در نتيجه فشار شوروي مجبور به تأييد فعاليتهاي فرقه دموكرات آذربايجان گرديد. اين حزب كه قبلا در جريان اعطاي امتياز نفت شمال به شوروي، برخلاف واضع قبلياش كه اعطاي هرگونه امتياز نفتي به بيگانگان را نفي ميكرد، تغيير موضع داده بود، با تأييد فرقه دموكرات آذربايجان هيچ ترديدي براي تحت نفوذ شوروي بودن حزب توده ايران باقي نگذاشت.
در كتاب دكتر «جميل حسنلي» براساس اسناد جريان پشت پرده فرقه دموكرات براساس اسناد محرمانه به خوبي ترسيم شده است، در حالي كه در اخبار درج شده در «نشريه آذربايجان»، نشريه رسمي فرقه دموكرات، هيچ رد و نشانهاي از نقش روسها يافت نميشود.20
داستان تشكيل فرقه دموكرات آذربايجان كه در شماره اول دوره دوم روزنامه آذربايجان در تاريخ چهارشنبه 14 شهريور سال 1324 هجري شمسي در تبريز منتشر گرديد، چنين درج شده است:21
فرقه ميزايشه باشلادي، دوشنبه گوني فرقه مزن مرامنامه سي انتشار تاپدي... كه ترجمه آن چنين است: «در روز دوشنبه مرامنامه قرقه ما (دموكرات) انتشار يافت و دعوت ما از طرف مردم با استقبال وسيع و گسترده مواجه شد...
در اجراي نقشه دقيق طراحي شده در مسكو روز 22 شهريور ساعت 17 موسسين فرقه دموكرات آذربايجان در منزل آقاي نظامالدوله رفيعي واقع در ششگلان تبريز حاضر و پس از مذاكرات زياد درخصوص وظايف فوري و فوتي كميته تشكيلات مركزي و تهيه وسايل تشكيل كنگره حزب به انتخاب كميته تشكيلات مركزي حزب مبادرت كرده، در نتيجه نه نفر از موسسين، با رأي مخفي به كميته تشكيلات موقتي انتخاب گرديدند.»22
روزنامه آذربايجان در شماره 5 خرداد، در دوازدهمين روز تشكيل فرقه دموكرات، از درخواست الحاق سازمان 60 هزار نفري تشكيلات ايالتي حزب توده به فرقه دموكرات آذربايجان خبر داد. اين اقدام تودهايها موفقيت بزرگي براي حركت جديد پيشهوري و دوستان وي در آذربايجان محسوب ميشد، ضمن اينكه از همين تاريخ روزنامه آذربايجان كه به صورت دو هفته يكبار منتشر ميشد، وارد انتشار روزانه خود گرديد.
روز جمعه 30 شهريور ماه سال 1324 اتحاديه كارگران آذربايجان كه توسط محمد بيريا (باقرزاده) رهبري ميشد در سالن شير و خورشيد تبريز با حضور طرفداران خود نشستي برگزار كرده، طرفداري خود را از تشكيل فرقه دموكرات آذربايجان اعلام نمود.
نخستين جلسه كنگره فرقه دموكرات آذربايجان به دستور روسها روز سهشنبه 10 مهرماه 1324 در سالن دبيرستان فردوسي تبريز با حضور بيش از 106 نفر تشكيل يافت. در اين كنگره، اشخاص متعددي از شهرها و روستاهاي مختلف آذربايجان حضور داشتند. در اين جلسه پيشهوري با تشريح اهداف فرقه و قسمتهاي مختلف مرامنامه فرقه كه در 48 ماده تنظيم شده بود تصويب آن را از كنگره درخواست نمود. اولين كنگره فرقه دموكرات آذربايجان بعد از سه روز جلسه، سخنراني و بحث با قبول تمامي بيقيد و شرط مواد مرامنامه پيشنهادي را تصويب و روز پنجشنبه 12 مهر سال 1324 پايان يافت.
مرامنامه فرقه دموكرات آذربايجان كه در شماره 24، مورخه چهارشنبه 18 مهر 1324 روزنامه آذربايجان درج و منتشر گرديد، شامل يك مقدمه و مسائل عمومي سياسي، مسائل مربوط به اقتصاد و تجارت، كشاورزي، معارف و آموزش، بهداشت عمومي، ادبيات و هنر و مطبوعات، مسئله ملي و مسائل مربوط به محاكم قضايي و در نهايت درخصوص ارتش بود. مطالب مربوط به موضوعات مذكور در 10 بند تنظيم يافته بود.23
همزمان با اقدامات سياسي كه توسط عوامل اطلاعاتي شوروي چون ابراهيم اوف، نوروزاف و ديگران در جريان بود، شورويها براي همراهي عشاير شاهسون به ارعاب و تهديد سران عشاير پرداختند تا فرقه دموكرات هيچ معارض ايرانگرايي نداشته باشد. نقش عشاير ايران دوست شاهسون در مبارزات ضد بيگانه، خود فصل درخشاني از تاريخ آذربايجان است كه در منابع ديگر به آن پرداخته شده است.24 اتحاد جماهير شوروي براي انجام پرده آخر نقشه، به تسليح گسترده فرقه دموكرات پرداخت.
همزمان با پيوستن حزب توده آذربايجان به فرقه در مهر ماه سال 1324، «تقاضانامهاي درباره فرستادن سلاح» از طرف رئيس اطلاعات مقيم آذربايجان با باقراوف ارسال شد. طبق اسناد كتاب دكتر «حسنلي» پخش سلاح در ميان اهالي چنين برنامهريزي شده بود: «تبريز و اطراف آن 2000 قبضه؛ اسكو و اطراف آن 1000 قبضه؛ ارونق، صوفيان، شبستر، شرفخانه و خامنه 1000 قبضه؛ مهرانرود و حومه 1000 قبضه؛ ميانه، گرمرود 1000 قبضه؛ سراب و روستاهاي اطراف 1000 قبضه؛ اردبيل، مشكينشهر، خلخال، گرمي، نمين، پيلهسوار و آستارا 2000 قبضه؛ مراغه و اطراف آن 1500 قبضه؛ ملك كندي و مياندوآب 500 قبضه؛ مرند، جلفا و علمدار 1000 قبضه؛ ماكو و اطراف آن 1000 قبضه؛ خوي و سلماس 1000 قبضه؛ رضائيه و اطراف آن 1000 قبضه و اهر و ارسباران 2000 قبضه.»25
اولين گزارشهايي كه از توزيع سلاح توسط عوامل شوروي در آذربايجان وجود دارد، به شب 24 آبان 1324 بازميگردد. طبق گزارش فرمانده ژاندارمري سراب، مقامات شوروي دو كاميون اسلحه را در آق داغ حدود سراب، به اعضاي فرقه تحويل دادند. در همان روز، يكصد نفر مسلح فرقه نيز در منطقه مشاهده شد. در محال ديزمار، عجبشير و مراغه هم سلاحهايي توزيع شد. در مراغه نيروهاي شوروي از اعضاي مسلح فرقه در مقابل نيروهاي دولتي حمايت علني و صريحي داشتهاند. همزمان با توزيع سلاح توسط شوروي و مسلح شدن اعضاي فرقه سيمهاي تلگراف مناطق نيز قطع گرديد. از روز 22/8/1324: 26
مقامات مربوط به شوري حتي از خروج يك نفر ژاندارم از تبريز جلوگيري و خروج، محتاج پروانه عبور ميباشد كه از دادن آن هم به عناوين مختلف خودداري و به دفعالوقت ميگذرانند به طوري كه از مراغه اطلاع داده شد در حدود يك هزار نفر از اطراف خوشه مهر از عمارت اربابي مشير اسلحه اخذ و آماده حمله به مراغه و بناب هستند...
در گزارش خيلي فوري و محرمانه كه از اردبيل به رياست ژاندارمي كل كشور مخابره شد، اطلاعات دقيقتري در مورد ارسال و توزيع سلاح بين اعضاي فرقه توسط نيروهاي شوروي وجود دارد. در اين گزارش آمده بود كه در «ليله 25/8/24 از طرف حزب دموكرات تعداد زيادي اسلحه برنو و سلاح خودكار مابين رعاياي اطراف اردبيل و خلخال و سراب و ميانه و تمام نقاط آذربايجان پخش [شده است] گويا تعداد 40 هزار قبضه تفنگ در آذربايجان تقسيم شده است.» در ادامه اين گزارش از چگونگي توزيع اسلحه در گرمرود و ميانه، مقاومت دسته ژاندارمري سراب به فرماندهي ستوان يكم فاطمي در مقابل فرقه و كشته شدن وي و همچنين وضعيت اردبيل و خلخال سخن گفته شده است.27 علاوه بر اين، گارد ملي مراغه با سلاحهاي اهدايي استالين، توسط فرقه دموكرات ايجاد شد.28 توزيع گسترده سلاح و ظهور گروههاي مسلح در سطح آذربايجان توسط مقامات مسئول، به تهران گزارش شد. غروب روز 25 آبان جلسه فوقالعاده هيأت وزيران تشكيل شد و سرلشكر رياضي، وزير جنگ، درباره مسلح شدن اهالي آذربايجان و آغاز غائله گزارش داد «در اين جلسه تصميم گرفته شد بعد از مطلع كردن شاه از اوضاع آذربايجان با مقامات سفارت شوروي در تهران مذاكراتي شود»29 تغيير رفتار و دخالتهاي علني ارتش سرخ در امور آذربايجان از يك سو و خوشرقصيهاي حزب توده و فرقه دموكرات از سوي ديگر، اسباب خشم و نفرت مردم را فراهم آورده بود.30
در كنار ارسال گسترده اسلحه تحت چتر حفاظتي ارتش سرخ، گروههاي امنيتي شوروي نيز براي انجام عملياتهاي تروريستي به ايران اعزام شدند. در بخشي از اسناد موجود آمده است كه «در ميانه انصاري، مالك معروف، در زنجان رهنما، يكي از افراد نزديك به محمود ذوالفقاري و آقا احمد آقا اللهياري مالك روستاي نفذوز به دست گروههاي تروريستي اعزامي از شوروي به قتل رسيدهاند.»31 به نظر ميرسد ترور بيش از 20 نفر در شهرستان مرند از جمله حجتالاسلام رفيعيان كار اين تيم تروريستي باشد كه قبل از 21 آذر 1324 صورت گرفت.32
برگزاري انتخابات انجمنهاي ايالتي و ولايتي يكي از درخواستهاي جدي فرقه دموكرات آذربايجان بود. به همين دليل، فرقه دموكرات تصميم به برگزاري انتخابات مذكور گرفته، انتخابات را از روز ششم آذر در مناطق مختلف آذربايجان برگزار نمود. يكي از اقدامات فرقه دموكرات آذربايجان كه چند روز قبل از 21 آذر 1324 يعني در 14 آذر عملي گرديد و شائبه تحريكات وسيع و پردامنهداري را به وجود آورد؛ جريان به مسابقه گذاشتن سرود ملي آذربايجان توسط فرقه بود.
اقداماتي از اين دست، خبر از تصميم مهمي براي روزهاي منتهي به 21 آذر سال 1324 ميداد كه همانطور هم شد. نمايندگان منتخب براي ساعت 5 صبح روز چهارشنبه 21 آذر سال 1324 به تبريز دعوت شدند. آنها در همان روز با تشكيل حكومت ملي آذربايجان به رهبري پيشهوري موافقت نمودند. پيشهوري هم در بعدازظهر همان روز فهرست كابينه خود را به آن مجلس معرفي نمود. او خود را به عنوان باش وزير (نخست وزير) در صدر فهرست هيأت وزيران معرفي كرده بود.
بدين ترتيب حوادث آذربايجان وارد مرحله بحراني خود شد. روز 24 آذر فرماندهي لشكر سه آذربايجان (سرتيپ درخشاني) تصميم به تسليم پادگان به حكومت فرقه و اجتناب از درگيري گرفت. دولت حكيمي (نخست وزير وقت ايران) تصميم گرفت يگانهايي از ارتش را براي پايان دادن به فعاليت فرقه دموكرات و يا دست كم براي به مهار اوضاع، به تبريز اعزام نمايد. اما نيروهاي اعزامي در شش كيلومتري شهر قزوين (شريفآباد) توسط قواي اشغالگر شوروي متوقف گرديدند. بدينترتيب حمايت علني اتحاد جماهير شوروي از فرقه دموكرات آذربايجان معلوم گرديد و رهبران و سركردگان فرقه فرصت لازم را براي اجراي برنامههاي خود كه به طور حتم در هماهنگي كامل با شوروي طراحي ميشد، پيدا كردند. خبر سقوط آذربايجان و وضعيت پيشامده را روزنامه كيهان در شماره 837 خود چنين آورده است:
«در ظرف سه روز تعطيلي ايام سوگواري حوادث بزرگي در ايران روي داد كه ممكن است جريان تاريخ كشور ايران را كاملا تغيير دهد. روز پنجشنبه در حدود دو ساعت پس از ورود آقاي بيات (استاندار آذربايجان) به تهران، شهر تبريز سقول كرد و پادگان آن شهر به دموكراتها تسليم شد. مجلس شوراي ملي براي رسيدگي به اوضاع، جلسه محرمانهاي تشكيل داد و آقاي بيات اوضاع حقيقي آذربايجان را گزارش داد....
افول فرقه دموكرات آذربايجان
حكومت خودمختار آذربايجان، به دليل دگرگونيهاي بزرگي كه در عرصه سياست جهاني و ارتباط دولتهاي ايران و اتحاد جماهير شوروي به وجود آمده بود، براي شرايط جديدي آماده ميشد. جنگ جهاني دوم با تسليم ارتش هيتلر در ارديبهشت سال 1324 و درهم شكستن مقاومت ژاپن در 11 شهريور همان سال به پايان رسيد. با پايان يافتن اين جنگ، قواي متفقين ميبايست براساس مفاد معاده سهجانبه ايرانِ، اتحاد جماهير شوروي و انگلستان (مصوب بهمن 1320/ ژانويه 1942) ظرف شش ماه پس از پايان جنگ، خاك ايران را ترك مينمود. در تهران قوامالسلطنه بعد از كش و قوسهاي فراوان و با وجود عدم تمايل محمدرضا پهلوي براي حل و فصل مشكلات كشور مخصوصا مشكل به وجود آمده در آذربايجان به نخست وزيري رسيد.33 وي سياست نزديك شدن به اتحاد جماهير شوروي را با درايت كامل آغاز كرد. قوامالسلطنه يك روز بعد از دريافت رأي اعتماد مجلس شوراي ملي، در رأس هيأتي عاليمرتبه عازم مسكو شد و مذاكرات مفصلي را در باب نفت شمال و تخليه ايران با روسها مخصوصا با خود استالين انجام داد.
نخست وزير ايران پس از بازگشت از شوروي، موضع عدم تخليه ايران توسط قواي اتحاد جماهير شوروي را به مجامع بينالمللي كشيد و دولت استالين را در شرايط جديدي قرار داد. شرايط سياسي و نظامي و اقتصادي پس از پايان جنگ، مقامات شوروي را وادار ميساخت كه درخصوص مسائل ايران به گونهاي عمل نكنند كه اسباب تنش با كشورهاي ديگر- به ويژه ايالات متحده آمريكا و انگلستان- را فراهم نمايند. آنها به واسطه نماينده خود در سازمان ملل متحد كه در جريان رسيدگي به شكايات ايران در شوراي امنيت سخن ميگفت، اعلام داشتند «دولتين شوروي و ايران اختلافات خود را به صورت مسالمتآميز حل خواهند كرد.»
از طرف حكومت اتحاد جماهير شوروي سفير جديدي براي تداوم مذاكرات انجام يافته در مسكو به تهران عزيمت نمود. اين سفير كه سادچيكف نام داشت، به سرعت با قوام به توافق رسيد. توافقات آنها نقطه آغازيني براي حل سريع مشكل آذربايجان گرديد. براساس اين توافقات مقرر شد شوروي تخليه خاك ايران را آغاز كرده، ظرف يك ماه و نيم به پايان برساند. روز جمعه شانزدهم فروردين سال 1325 اعلاميه مشتركي از طرف دولتهاي ايران و شوروي صادر گرديد. متن اعلاميه از اين قرار بود:
«مذاكراتي كه از طرف نخستوزير ايران در مسكو با اولياي دولت اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي آغاز و در تهران پس از ورود سفير كبير شوروي ادامه يافت در تاريخ 15 فروردين 1325 مطابق با چهارم آوريل 1944 به نتيجه ذيل رسيد و در كليه مسائل موافقت حاصل گرديد.
1- قسمتهاي ارتش سرخ از تاريخ 24 مارس 1946 يعني يكشنبه چهارم فروردين 1325 در ظرف يك ماه و نيم از ايران خارج شوند؛
2- قرارداد ايجاد شركت نفت ايران و شوروي و شرايط آن از تاريخ 24 مارس تا انقضا مدت هفت ماه براي تصويب به مجلس پانزدهم پيشنهاد خواهد شد؛
3- راجع به آذربايجان چون امر داخلي ايران است، ترتيب مسالمتآميزي براي اجراي اصلاحات بر طبق قوانين موجود و با روح خيرخواهي نسبت به اهالي آذربايجان بين دولت و اهالي آذربايجان داده خواهد شد.»34
اين قرارداد و اسناد ديگر به جا مانده از يادداشتهايي كه قوامالسلطنه براي سفارتخانه اتحاد جماهير شوروي داده و گزارشهاي نمايندگيهاي خارجي از تهران نشان ميدهد كه اتحاد جماهير شوروي، به سبب توافق بر سر موضوع نفت، نظرات قوام را درباره آذربايجان پذيرفته، حتي براي قبولاندن آنها به فرقه دموكرات پيشقدم شده است. بدينترتيب، زمان افول حكومت ملي و فرقه دموكرات آذربايجان آغاز گرديد. هرچند كه روزنامه آذربايجان اعلام مينمود «ما تمام وسايل لازم براي دفاع از آزادي و موجوديت ملي خود را دارا ميباشيم و در صورت لزوم از تمام آنها به نحو احسن استفاده خواهيم كرد.»35 اما اين فقط ادعايي بيش نبود؛ آنها مجبور بودند در راستاي توافق ايران و شوروي حركت و اگر لازم شد در اين مسير نابود شوند.
شورويها كه در تأسيس و تداوم يافتن فرقه دموكرات هر نوع حمايتي را كرده بودند، اينك اين موضوع را يك مسئله داخلي ايران مطرح و حل مسالمتآميز آن را به دولت ايران توصيه ميكردند. معناي اين جملات يعني حل مسئله آذربايجان به گونهاي كه حكومت مركزي ايران ميخواست و سران فرقه دموكرات نيز چارهاي جز قبول شرايط جديد را نداشتند، دولت قوامالسلطنه براي تسهيل مذاكرات و براي اينكه چهره اصلاحطلبي از دولت خود نشان دهد، در دوم ارديبهشت 1325، در بيانيه هفت مادهاي كه صادر كرد، با پارهاي از درخواستهاي اصلاحطلبانه دموكراتهاي آذربايجان همراهي اعلام و براي آغاز حل مسالمتآميز قضيه آذربايجان هيأتي را از تبريز براي مذاكره مستقيم به تهران دعوت نمود. هيأت آذربايجان به رياست شخص پيشهوري در هشتم ارديبهشت 1325 وارد تهران گرديد. روزنامه آذربايجان در شمارههاي 184 الي 198 خود، اخبار بدرقه و عزيمت اين هيأت را توأم با مقالاتي درج نمود.
هيأت اعزامي فرقه دموكرات آذربايجان، پيشنهادات خود را تنظيم و به دولت قوامالسلطنه ارائه نمود. قبلا هيأت وزيران ايران در دوم ارديبهشت ماه موارد ذيل را به عنوان پايه و اساس مذاكرات اعلام نموده بود:
1- روساي كشاورزي، بازرگاني، پيشه و هنر (وزارت كار) حمل و نقل محلي به وسيله انجمنهاي ايالتي وي ولايتي انتخاب و مقررات احكام رسمي آنها از طرف دولت در تهران صادر خواهد شد:
2- تعيين استاندار با جلب نظر انجمن ايالتي، با دولت خواهد بود؛
3- زبان رسمي آذربايجان فارسي ميباشد، اما كارهاي دفاتر و ادارات محلي و كارهاي دوائر دادگستري به زبان آذربايجان (تركي) صورت خواهد گرفت. تدريس تا كلاس پنجم ابتدايي نيز به زبان تركي خواهد بود؛
4- هنگام عايدات و ماليات و اعتبار بودجه كشور، دولت درباره آذربايجان و بهبودي عمران شهرها و اصلاح كارهاي فرهنگي و بهداري و غيره را در نظر خواهد گرفت؛
5- فعاليت سازمانهاي دموكراتيك آذربايجان و اتحاديهها و غيره مانند ساير نقاط كشور آزاد است؛
6- نسبت به اهالي و كاركنان دموكراسي براي شركت آنها در نهضت دموكراتيك گذشته تضييقات به عمل نخواهد آمد؛
7- با افزايش عمده نمايندگان آذربايجان به تناسب جمعيت حقيقي آن ايالت موافقت حاصل است و در بدو تشكيل دوره پانزدهم تقنينيه پيشنهاد لازم در باب به مجلس تقديم خواهد شد كه پس از تصويب كسري عده براي اين دوره انتخاب شوند.
مطبوعات طرفدار حزب توده... در مقالات خود، سران فرقه دموكراتيك را راهنمايي و تشويق مينمودند كه درخواست خود را فراتر از آذربايجان و براي تمام ايران مطرح نمايد. آنها به صراحت به پيشهوري اعلام ميكردند روشهاي اصولي و دموكراتيك را كه در آذربايجان عمل كرده است، براي تمام ايران و به عنوان يك ايراني مطرح نمايد؛ نه براي منطقهاي محدود.36
اما جريان امر نشان داد كه حكومت ملي آذربايجان و فرقه دموكراتيك نخواستند يا نتوانستند از چهارچوب درخواستهاي منطقهاي كه براي آذربايجان ميخواستند و اهدافي كه از قبل طراحي شده بودند، خارج شوند. از اين رو درخواستهاي آنان، با وجود تلاشهاي قوام براي رسيدن به توافق، مورد قبول حكومت ايران و به ويژه شخص شاه قرار نگرفت. هيأت آذربايجان بعد از 15 روز بدون رسيدن به نتيجه مشخص به تبريز مراجعت نمود؛ ولي در سايه تدبير قوامالسلطنه مذاكرات به كلي مقطوع نشده و قرار شد هيأتي متعاقبا به تبريز گسيل شود.
پيشهوري پس از بازگشت به آذربايجان سخنراني مفصلي را درخصوص علت عدم توافق با حكومت مركزي ايراد كرد، متن نطق در شماره 199 روزنامه آذربايجان (مورخ 25/2/1327) درج گرديد. او با شرح مفصل حوادثي كه به تشكيل فرقه دموكرات آذربايجان و اقدامات حكومت ملي آذربايجان منجر گرديد، اعلام نمود كه نسبت به حسن نيست قوامالسلطنه خوشبين است. ولي به او پيشنهاد ميكند دولت ايران بايد گام در مسيري بگذارد كه فرقه دموكرات آذربايجان طي ميكند.
روز بيست و يكم خرداد در سال 1325 هيأت ده نفره سياسي و نظامي به رياست مظفر فيروز، معاون سياسي نخستوزير، وارد تبريز شد. اين هيأت با سرعت تعجبآوري (در ظرف سه روز) مذاكرات را با امضاي توافقنامه به نتيجه رساند.37 وضعيت پيش آمده (تخليه قواي ارتش سرخ و توافق دولت ايران و شوروي و حمايت جامعه بينالمللي از دولت ايران) موقعيت فرقه دموكرات را در آذربايجان تضعيف مينمود؛ ضمن اينكه فشارهاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي حكومت ملي آذربايجان را با مشكلات عديدهاي مواجه ساخت.
مشكلات فرقه دموكرات آذربايجان در سال 1325
1- شاه و فرماندهي ارتش ايران ضمن خودداري از پذيرش فدائيات دموكرات به عنوان بخشي از ارتش ايران براي مخالفان فرقه دموكرات سلاح و مهمات ارسال مينمود. طوايف ذوالفقاري در زنجان، قبايل افشار در مياندوآب و شاهسونهاي حومه اردبيل عليه فرقه دموكرات ميجنگيدند.
2- شورشها و ناامنيهاي به وجود آ خصوصي، به سرعت زمينههاي سرمايهگذاري در آذربايجان را از دست دادند، بخش خصوصي به دليل عدم اطمينان از آينده حكومت (به خاطر اعتقادات متمايل به دولت كارگري شوروي و ابهامات موجود در آينده اين حكومت) حاضر به هيچ نوع سرمايهگذاري اساسي در آذربايجان نبود و تا آنجايي كه ممكن بود، سرمايههاي خود را به خارج از آذربايجان منتقل كردند.
4- وضعيت روستاها از نظر تقسيم اراضي، فرار اربابان از روستاها، خشكسالي و مشكلات چندان تعريفي نداشت و فرقه دموكرات كه به حمايت دهقانان دل بسته بود، به تدريج اين حمايتها به نارضايتي و مخالفت تبديل ميشد.
5- مشكلات اقتصادي به وجود آمده ناشي از محاصره اقتصادي دولت ايران كه ارسال هر نوع امكانات عمومي به آذربايجان به سبب عدم امنيت سرباز ميزد و همچنين قطع شدن مراوده اقتصادي منطقه آذربايجان با نقاط ديگر كشور موجب كمبود مواد غذايي در آذربايجان شد. فرقه دموكرات براي رويارويي با اين مشكلات بر قيمتها نظارت كامل را اعمال و 20 درصد سهم دهقانان و 70 درصد سهم زمينداران از محصول را از آنان گرفت و براي قاچاقچيان (صادركنندگان) غله از آذربايجان مجازات سختي تعيين كرد.
6- براي تشكيل ارتش ملي، قانون نظام وظيفه (دو سال خدمت براي افراد ذكور آذربايجان) تصويب شد. كساني كه از حضور در خدمت سربازي حاضر نميشدند، به عنوان فراريان از خدمت دستگير و مجازات شديدي براي آنها تعيين ميشد. اين اقدام نيز براي نارضايتي اهالي تاثير بسزايي داشت.
7- جمعآوري ماليات بر درآمد معوقه، تعديل نيروي انساني در كارخانجات صنعتي براي بهرهوري بيشتر، كاهش حقوق نظاميان، ايجاد انضباط شديد در واحدهاي مختلف اداري و صنعتي به ديگر عوامل نارضايتي تبديل شدند.
عدم مشروطيت ملي- مذهبي
مهمترا ز همه موارد كاستي فرقه دموكرات كه شايسته دقت و توجه بيشتري است، فقدان مشروعيت ايراني و مذهبي آن است. چنانكه در اسناد كتاب دكتر «حسنلي» مشهود است، تشكيل فرقه دموكرات، نه در تبريز بلكه در بادكوبه و مسكو طراحي شده بود. با توجه به سوابق تجاوزات مداوم روسها به ايران از دو قرن گذشته روسها و به تبع آنها اتحاد جماهير شوروي در نظر مردم ايران متجاوزان اشغالگر تلقي شدهاند كه جز توسعهطلبي و قتل و غارت مردم ايران و خاصه در آذربايجان نبودهاند. تشكيلاتي كه توسط آنان، آن هم با سركوب و كشتار و قتل عام در بخشي از ايران مسلط شود پرواضح است كه نزد مردم از چه تنفر و خصومتي برخوردار خواهد شد.
از سوي ديگر، مرام كمونيستي فرقه دموكرات و هدايتگران روسي آن در اولين روزها با باورهاي مذهبي مردم و علماي آذربايجان به مقابله و تعارض پرداخت. مخالفتهاي گسترده صورت گرفته با فرقه در اقصي نقاط آذربايجان، در شهرها، روستاها، ميان عشاير شاهسون كه آن را ميتوان قيام ملي عليه بيگانگان تلقي كرد،38 از عدم مشروعيت مذهبي فرقه دموكرات نشأت گرفته است و فقدان مشروعيت را ميتوان مهمترين كاستي و عامل سقوط فرقه دموكرات دانست.
سرنگوني فرقه دموكرات
قيامهاي مردم آذربايجان در نواحي مختلف عليه فرقه دموكرات و وابستگان شوروي با تحولات سياسي جهاني همزمان گرديد. سياست دولت قوام در سايه همراهي افكار عمومي بينالمللي، توافق ظاهري با اتحاد جماهير شوروي و وقتگذراني و تظاهر به دوستي و حسن نيت و استفاده از اصل غافلگيري براي حل مشكل آذربايجان بود. شورويها پيشهوري و حزب او را به حال خود رها كرده و رفتند. پيشهوري در جلب حمايت عمومي مردم ناكام مانده بود و حامي خارجي هم به او خيانت كرده بود. در اين صورت راه حركت ارتش ايران به آذربايجان باز و ديگر مانع بزرگي چون ارتش سرخ در مقابل آن قرار نداشت.
در ايران عدهاي سياست قوام را نميپسنديدند و عجله داشتند زودتر بساط فرقه دموكرات از آذربايجان برچيده شود؛ ولي مهارت قوام در اين بود كه خود را طرفدار عناصر دست چپ معرفي ميكرد و به عنوان دلسوزي و همدردي با آنها، طرفدار لزوم اصلاحات و مبارزه با فساد شده بود. زماني كه اوضاع را مناسب تشخيص داد، نه تنها پيشهوري و همفكران و ياران او را سركوب كرد، بلكه توفيق يافت كه انتخابات مجلس پانزدهم را برگزار نمايد.
در حالي كه فرقه دموكرات در شرايط سخت داخلي و خارجي قرار داشت، ناگهان در 19 آذر ماه سال 1325 ارتش از سه سو به سمت آذربايجان به حركت درآمد. واكنش سران فرقه دموكرات در مقابل اين حمله دو گونه بود: گروه اول به رهبري دكتر جاويد و علي شبستري بر اين باور بودند كه نتيجه ايستادگي در برابر ارتش، كشته شدن بيهوده فدائيان كم سلاح خواهد بود. گروه دوم كه خود پيشهوري و بيريا در رأس آن بودند، مبارزه چريكي فرسايشي و طولاني عليه دولت را پيشنهاد ميكردند. پس از مذاكرات طولاني نظر شبستري و جاويد كه از طرف كنسول شوروي در تبريز تأييد ميشد مورد قبول واقع گرديد. بيدرنگ فرمان آتشبس از طرف سران فرقه دموكرات صادر گرديد و بدين ترتيب ارتش ايران در 21 آذر سال 1325، يك سال پس از تأسيس حكومت فرقه، وارد تبريز گرديد. براساس گزارشهاي موجود در هفتههاي بعدي بيش از 300 نفر در جريان درگيريها كشته و 30 نفر اعدام و صدها نفر به اتحاد جماهير شوروي گريختند.39 [البته بايد دانست كه پيش از ورود ارتش به تبريز، مردم فرقهي دموكرات را متلاشي كرده بودند و تني چند از سران آن را دستگير كرده بودند- آذرپادگان]
دكتر جاويد و شبستري به تهران منتقل و پيشهوري به شوروي گريخت و بيريا در تبريز تحت حمايت روسها مخفي و بعدا به شوروي منتقل گرديد. در مورد تعداد پناهندگان به شوروي آمار متفاوتي از 18 تا 20 هزار نفر نقل شده است كه وضعيت آنان داستان مفصلي دارد كه به موقع بايد به آن پرداخته شود.
همانطور كه در مفاد توافق قوام- سادچيكف و مذاكرات قوام در مسكو وعده داده شده بود، دولت ايران ميبايستي مسئله آذربايجان را به صورت مسالمتآميز حل و فصل ميكرد؛ ولي با صدور فرمان محمدرضا پهلوي اين وعده به كلي ناديده گرفته شده. فرمان شاه چنين بود:
«بنابر آنچه بر من مسلم است دستهاي از ماجراجويان با ايجاد وحشت و اضطراب ميخواهند كه يكي از نواحي حاصلخيز و ثروتمند ايران را تصاحب كنند و با تهديد و فشار بر حكومت مركزي تمام متصديان امور را به قبول درخواستهاي خود وادار نمايند. و اگر اين روش ادامه يابد و از آن جلوگيري نشود قطعا سبب آثار سوئي در سراسر كشور خواهند گشت و رشته امور از هم خواهد گسيخت و استقلال كشور را متزلزل خواهد ساخت. لذا بنا به وظيفه مهمي كه بر عهده من است با تصويب و به تصديق گزارشات ستاد، دستور ميدهم كه بلافاصله اقدامات اساسي و فوري براي نجات آذربايجان و سراسر مناطق شمال شروع و ريشه فساد بركنده شود.»
با اين دستور شاه عمليات نظامي ارتش ايران براي حركت به طرف تبريز آغاز گرديد. ارتش از سه سمت به طرف آذربايجان حركت نمود. ستون اول از راه زنجان به طرف ميانه و ستون دوم از محور تكاب، شاهين دژ و مياندوآب و ستون سوم از رشت به طرف آستارا، وارد عمليات شد.
فرقه دموكرات آذربايجان و سران حكومت خودمختار كه موافقتنامههاي خود را با دولت مركزي جدي تلقي ميكردند، ديگر با حركت ارتش و درگيريهاي مستقيم و بمباران به خود آمده و دنبال راه چارهاي ميگشتند. آنها اشتباهات جبرانناپذيري مرتكب شده بودند؛ چرا كه كوركورانه به دنبال سياست خارجي افتادند كه نتيجهاي جز ضرر و زيان نداشت.
برگزاري انتخابات دوره پانزدهم مجلس شوراي ملي مستمسك به ظاهر فريبندهاي بود كه دولت قوامالسلطنه با تمسك به آن زمينه اعزام ارتش به آذربايجان را توجيه ميكرد. قوامالسلطنه در اعلاميه اول آذر سال 1325، برقراري انتظامات در تمام حوزههاي انتخابيه را بهانه اعزام قواي انتظامي از تهران به استانهاي اعلام كرد. پس از صدور اين اعلاميه، دكتر جاويد، استاندار آذربايجان، از نخست وزير استعلام نمود كه آيا دولت در نظر دارد به آذربايجان نيز نيروي نظامي اعزام دارد يا خير. قوام ضمن تأييد اعزام قوا به آذربايجان اعلام نمود كه «هيچگونه نظر و مقصودي جز رعايت قانون انتخابات و آزادي كامل براي انتخابكنندگان در تمام كشور نبوده و نيست.»40
پيشهوري در پارهاي از بيانيههاي خود در حالي صحبت از مردانگي و شجاعت ميكرد 41 كه دستور عدم مقاومت در مقابل ارتش توسط روسها صادر شده بود و وي و سران فرقه اولين كساني بودند كه از مرز به شوروي عبور كردند. از روز 17 آذر سال 1325 هواپيماهاي ارتش، پروازهاي اكتشافي روي سنگرهاي قافلانكوه را آغاز كردند و در همان روز و روز بعد ارتش شاهنشاهي اعلاميههايي را بر فراز تبريز پخش نمودند. فرماندهان فدائيان فرقه دموكرات به سرعت تمام از ميانه عقبنشيني كرده و وقتي به تبريز رسيدند. با اوضاع در هم ريخته اين شهر در اين كه بعضي از سران فرقه از جمله پيشهوري و دانشيان و پادگان به شوروي گريخته بودند، مواجه گرديدند؛ اما فرقه دموكرات در 19 آذر ماه هم اعلام كرد «قصرهاي كساني را كه در كاخهاي خود نشسته و فرمان برادركشي صادر ميكنند بر سرشان ويران خواهيم ساخت».42
دكتر «حسن نظري غازياني»، از نظاميان فرقه دموكرات، در كتاب خاطرات خود كه تحت عنوان «گماشتگيهاي بدفرجام» به چاپ رسيده است جريان رسيدن به تبريز بعد از عقبنشيني از ميانه و ديدار با دكتر جاويد در محل استانداري را چنين توضيح ميدهد:
«در آنجا نزد دكتر سلامالله جاويد رفتم و پس از احوالپرسي، رو به من كرده و گفت: تو چرا در تبريز ماندهاي؟ شهر شلوغ و درهم و برهم است. من از ناوي خواسته بودم كه عدهاي را مجهز نمايد تا به كمك آنها بتوانم به شهر سر زده و در جاهايي سخنراني نمايم و از راديو تبريز مردم را به آرامش دعوت كنم... دكتر جاويد از دست (رفقاي رهبري) بسيار خشمگين بود و ميگفت: ميبيني اين (رهبران احمق) چه پانيكي [سراسيمگي، هراس] راه انداختند. ابتدا قرار بود، سه نفر پيشهوري، پادگان غلام يحيي، به شوروي بروند. سپس شدند تمام اعضاي كميتهي مركزي و بعد هم شورويها، اجازه ورود به همه وزيران كابينه پيشهوري را دادند. پس از آن هم، آذر با سركنسول شوروي در تبريز مذاكره كرد و براي تمام افسرهايي كه از تهران آمده بودند، اجازه گذر از مرز را به دست آورد. با فرار آنها، دلهره و ترس به اندازهاي رسيد كه چندين هزار نفر عضو فرقه و فدائي نيز از مرز گذشته و به شوروي پناهنده شدند و حالا معلوم نيست كه اين فرار، به زودي خاتمه پيدا كند.»43
درست در همان روزي كه قوام دستور حمله به آذربايجان را صادر كرد، مسئولين سياسي شوروي به طور رسمي به پيشهوري دستور دادند كه نيروهاي مسلح آذربايجان نبايد در برابر نيروهاي دولت مركزي مقاومت كند و پيشنهاد كردند كه فقط عده انگشتشماري از سران فرقه به خاك شوروي پناهنده شوند. اين دستور در حضور عدهاي از اعضاي كميته مركزي فرقه به پيشهوري ابلاغ شده و اظهارات دكتر «جاويد» به دكتر «حسن غازياني» كه در سطرهاي بالايي نقل شد، مويد اين موضوع ميباشد.
روز 19/9/1325 همزمان با صدور فرمان حركت نيروهاي نظامي به آذربايجان، قوامالسلطنه از دكتر جاويد خواست «اگر از طرف اشخاص مسلح مقاومتي شود، جلوگيري نمايد.»44
در روزي كه پيشهوري ناچار به ترك ايران شده بود، محمد بيريا به سمت دبير كل كميته مركزي فرقه دموكرات انتخاب گرديد. او بلافاصله به اتفاق دكتر جاويد جلسهاي را در مقابل كميته مركزي فرقه دموكرات تشكيل داد و موافقت فرقه را با ورود نيروهاي تأمينيه دولتي به آذربايجان اعلام كرد.
فرمان عقبنشيني و ترك مخاصمه به طور مرتب از راديو تبريز پخش ميگرديد. در روز 21/9/1325 محمد بيريا اعلاميهاي از طرف كميته مركزي فرقه دموكرات آذربايجان صادر و از مردم درخواست نمود خونسردي خود را حفظ كرده، از بروز هرگونه ناامني جدا جلوگيري نمايند.
همان روز، دكتر جاويد به عنوان استاندار آذربايجان و شبستري به عنوان رئيس انجمن ايالتي آذربايجان تلگرافهاي مشابهي مبني بر اطاعت از دستور مركز به شاه و قوام مخابره كردند. محمدرضا پهلوي به تلگرافهاي آنان به طور مستقيم پاسخ نداد، ولي فرماني به شرح ذيل خطاب به فرماندهان نيروي اعزامي به آذربايجان صادر نمود:45
چون طبق تلگرافات واصله انجمن ايالتي آذربايجان متوجه مضار برادركشي و مقاومت در مقابل قواي نظامي شده، لذا ماجراجويان را از مبارزه و ايستادگي در مقابل قواي نظامي باز داشته و حاضر به تسليم گرديدند. كوشش نماييد با همميهنان آذربايجاني با كمال مهرباني و رأفت رفتار نماييد.
نكته آخر
در پايان نيز نكتهاي را بايد يادآوري كرد و آن اين است كه ارتش شاه و محمدرضا پهلوي در آزادسازي آذربايجان كمترين نقشي نداشتند فردوست و ساير مقامات پهلوي اعترافات صريحي دارند كه قبل از رسيدن ارتش به آذربايجان و به ويژه تبريز، مردم غيور آذربايجان خود تومار بيگانهگرايان را درهم پيچيده بودند. به تعبير فردوست اگر فرقه دموكرات از حمايت مردم برخوردار بود، در قافلانكوه ارتش شاهنشاهي زمينگير ميشد و جريان آزادسازي آذربايجان زمان بسيار زيادي به خود اختصاص ميداد.
حضور و مداخلات بيگانگان و سپس عوامل وابسته به بيگانه براي تجزيه در آذربايجان موجد نهضتي ملي و فراگير شد كه ابعاد گسترده آن در جريان پايان كار فرقه دموكرات و همچنين پيشگامي در نهضت ملي كردن صنعت نفت ايران خود را نشان داد. نقشي كه آذربايجان در نهضت ملي نفت به رهبري علما و رجال مذهبي ملي خود ايفا كرد، ادامه نهضت ضدبيگانهاي بود كه از سال 1320 شروع شده بود.
پينوشتها:
1- دكتر رحيم شهرتيفر متولد سال 1340 در تبريز، دانشآموخته رشته تاريخ گرايش تاريخ ايران بعد از اسلام دوره كارشناسي تاريخ را در دانشگاه تبريز و دورههاي كارشناسي ارشد و دكتري تاريخ را به ترتيب در دانشگاه آزاد اسلامي واحد شبستر و دانشگاه آزاد اسلامي واحد علوم و تحقيقات تهران گذرانده. عنوان پاياننامه دوره كارشناسي وي «تاريخ تبريز از 1320 تا 1326» و عنوان رساله دكتراي ايشان «نقش قفقازيه در انقلاب مشروطه ايران» ميباشد. شهرتيفر در كنار تحصيل و فعاليت علمي و فرهنگي در مسئوليتهاي مختلف اجتماعي و دولتي نيز فعال بوده است. او بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در مناطق مختلف مسئوليتهاي اجرايي داشته است. وي قريب 8 سال در مسئوليتهاي «مدير كل اداره كل امور اجتماعي و انتخابات» و «مدير كل اداره كل امور سياسي و انتظامي» استانداري آذربايجان شرقي خدمت نموده و چهار سال هم فرماندار شهرستان ميانه بوده است و در حال حاض مدير موسسه پژوهشي و مطالعاتي آذربايجان پژوه بوده و با همكاري اساتيد و فرهيختگان و پژوهشگران آذربايجان در زمينه مسائل فرهنگي و تاريخي و اجتماعي به فعاليت پژوهشي اشتغال دارد.
2- به نقل از ملازاده، حميد، سيري در كوچههاي خاطرات، تبريز، انتشارات ارگ، 1373، صص 22-19.
3- گزارش وابسته مطبوعاتي سفارت انگليس در ايران، اكتبر 1941 (12 مهر 1320) به نقل از «ايران و جنگ سرد و بحران آذربايجان»
4-براي اطلاع بيشتر رك به: نظري غازياني، محمود، گماشتگيهاي نافرجام، تهران، موسسه رسا، 1376.
5- فاوست، لوئيس، ايران و جنگ سرد (بحران آذربايجان 25-1324) ترجمه بيات، كاوه، تهران، وزارت امور خارجه، 1371، ص 39.
6- رك به: تقي. ا، ابراهيموف، پيدايش حزب كمونيست ايران، ترجمه ر. و رادنيا، تهران، گونش، 1360.
7- اسنادي از روابط ايران و شووي (در دوره رضاشاه 1304-1318 هـ.ش) به كوشش محمود طاهر احمدي، تهران، سازمان اسناد ملي ايران، 1374، مقدمه صفحه بيست و سه و بيست و چهار، در مورد فعاليتهاي كمونيستي در ايران رك به: فعاليتهاي كمونيستي در دوره رضاشاه، به كوشش كاوه بيات، سازمان اسناد ملي ايران، 1370.
8- اسنادي از روابط ايران و شوروي، پيشين، ص 12، سندهاي 16 و 17.
9-گزارش بسيار مهم فعاليتهاي كمونيستي در حدود آذربايجان به ويژه اردبيل، نمين و آستارا در سال 1309 از آن جمله است. (فعاليتهاي كمونيستي در دوره رضاشاه، صص 37-25، اسناد شماره 39 الي 42)
10-روزنامه اطلاعات، شماره 5185، مورخ 11/3/1322.
11- براي اطلاع بيشتر رجوع شود به گذشته چراغ راه آينده است، تهران، انتشارات جامي، ص 196.
12-آبراهاميان، يرواند، ايران بين دو انقلاب، ترجمه گل محمدي، فتاجي، احمد، محمد ابراهيم، تهران، نشر ني، ص 228.
13- سازمان اسناد ملي شمال غرب كشور، شماره رديف 005000307 محل در آرشيو 508، آ، 3، ب،1.
14-رك به: جميل حسنلي، فراز و فرود فرقه دموكرات آذربايجان، به روايت اسناد محرمانه آرشيوهاي اتحاد جماهير شوروي، ترجمه منصور همامي، تهران، نشر ني، 1383.
15- رك به: سازمان اسناد و كتابخانه ملي ايران، آرشيو اسناد، اسناد غائله آذربايجان.
16-فراز و فرود فرقه دموكرات، پيشين، صص 18-17.
17- پيشهوري در 12 شهريور 1324 با انتشار بيانيهاي، تأسيس فرقه دموكرات آذربايجان را به طور رسمي اعلام كرد. اين بيانيه در همان زمان تحت عنوان «شهريور 12 نجي سي» چاپ و منتشر شد.
18- براي اطلاعات بيشتر رك به خاطرات سياسي ايرج اسكندري، موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي،1372، ص 171.
19- خليل ملكي در خاطراتش به تلاشهايي كه براي مقابله با فعاليتهاي تبليغاتي گروه رقيب به عمل آورد اشاره ميكند. يك نمونه آن عبارت بوده است از جابجايي تصوير استالين در مقر حزب با عكسهايي از مشروطهطلبان آذربايجاني نظير ستارخان و باقرخان (نگاه كنيد به خاطرات خليل ملكي)
20- فراز و فرود فرقه دموكرات، پيشين، صص 71-51.
21- روزنامه آذربايجان شماره 4، از دوره دوم، يكشنبه 25 شهريور، 1324، ص1.
22-همان، ص 4.
23-براي مطالعه مفاد مرامنامه به روزنامه آذربايجان شماره 24، مورخه 18 مهر 1324 رجوع شود.
24-رك به: ميرنبي عزيززاده، تاريخ دشت مغان؛ تهران، موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران، 1385.
25- حسنلي، پيشين، ص 64.
26-سند شماره 106 از اسناد كتاب «پيدايش فرقه دموكرات به روايت اسناد و خاطرات» تهران، موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران 1386.
27-سند شماره 107 از مجموعه پيشين.
28-سند شماره 108 از مجموعه پيشين.
29-حسنعلي، پيشين، ص 68.
30- سند شماره 109 از مجموعه پيشين.
31- حسنعلي، پيشين، ص 67.
32- حجتالاسلام شهيد رفيعيان، پدر دكتر اسماعيل رفيعيان از رجال علمي و فرهنگي آذربايجان.
33- قوامالسلطنه در تاريخ 28/11/1324 از مجلس شوراي ملي راي اعتماد گرفت.
34- به نقل از گذشته چراغ راه آينده، ص 397.
35- روزنامه آذربايجان، شماره 17، 22/1/1325.
36- براي اطلاع بيشتر به مقالات روزنامه كيهان، شماره 934 تاريخ 9/2/1325 و روزنامه داد شماره 72 موزرخه 3/2/1325 مراجعه شود.
37- متن موافقتنامه در شماره 226 مورخه 26 خرداد 1347 روزنامه آذربايجان درج شده است.
38- اين موضوع شايسته پژوهش جداگانهاي است.
39- در مورد ميزان تلفات آمار مختلفي گفته شده است كه خالي از اغراق نيست.
40- روزنامه «داد« شماره 891، 4/9/1325 (پاسخ نخستوزير به تلگراف استاندار آذربايجان)
41- روزنامه آذربايجان، شماره 366، 19/9/1325.
42- همان، شماره 369، 19/9/1325.
43- نظري، حسن، گماشتگيهاي بدفرجام، پيشين، صص 237-234.
44- روزنامه آذربايجان، شماره 369، مورخ 19/9/1325.
45- به نقل از گذشته چراغ آينده، ص 468.
برگرفته از: نقش آذربايجان در تحكيم هويت ايران- به كوشش رحيم نيكبخت- دانشگاه پيام نور- مركز نقده- زمستان 1387
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر