نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۲ شهریور ۲۹, جمعه

معامله جان انسانها با منافع پست و خودخواهانه در اشرف !سعید جمالی (هادی افشار)



هر گوشه از این داستان تلخ سالیان ابعاد فاجعه باری داشته...... برای روشنتر نمودن موضوعی که در تیتر آمده  و زمینه 

سازیهای کشتارهای اشرف فقط به چند فاکت اکتفا میکنم تا روشن شود تا چه حد امکان جلوگیری از این کشتار وجود 

داشته، تا چه حد امکان خروج از عراق فراهم بوده  و النهایه مسببین اصلی آن چه کسانی هستند:

1ـ چند روزی بعد از تهاجم آمریکا به عراق و بازگشت افراد از "پراکندگی" به اشرف، برای همگان و بخصوص فرماندهان و 

فرمانده کل یعنی آقای رجوی کاملا واضح  بود که دیگر عراق جای ماندن نیست و تصمیم مشخص و عزم جزم برای خروج از 

عراق گرفته و تاکید شد و تلاش و تکاپو در این راستا و در جهات مختلف به جریان افتاد. یکی از بارزترین وجوه آن جمع آوری 

و عرضه بسیاری از وسایل و ماشین آلات برای فروش بود. به این منظور بازار فروش بسیار بزرگی در بیرون قرارگاه اشرف برپا 
شد. هر قسمت و یگانی وسایل را به آنجا منتقل کرده و برای فروش به مشتریان عراقی که از دور و نزدیک (در آن اوضاع و 

احوال نبود هیچ حاکمیتی در عراق) مراجعه میکردند، عرضه میشد....

"کولر گازی"
در عراق و درآن هوای گرم، کولر گازی علامت و نشان حیات است حتی بسیاری از فقیرترین مردم نیز کولر گازی دارند چرا

 که به حیات و زندگی روزمره آنها مربوط است.


چند روزی بعد از راه اندازی بازار فوق الذکر فرمانی صادر شد که هر چه سریعتر تمامی کولرهای گازی بجز موارد خیلی 

ضروری، باز و برای فروش عرضه شود. اینکار آغاز  و کولرها  روانه  بازار شدند. حتی این بحث مطرح شد که کولرهای 

باقیمانده را رها خواهیم کرد و رفت و باز تاکید روی اینکه هر چقدر ممکن است سریعتر کولرها و سایر اجناس بفروش برسد 

چرا که "اصلا وقت نداریم"....




مذاکره (مغازله) با آمریکاییها


درست بموازات فروش اجناس، مذاکره با آمریکاییها در گوشه ای از اشرف که در اختیار آمریکاییها گذاشته شده بود جریان 

داشت. از دید آمریکاییها آنچه که مهم و شاید همه مسئله بود اجرای طرح خلع سلاح و تحت کنترل در آوردن این باصطلاح 

ارتش آزادیبخش بود که بشدت نسبت به آن ذهنی بودند. آنها خود را آماده کرده بودند که در صورت تسلیم و خلع سلاح 

نشدن، بشدت واکنش نشان دهند، ولی در اثناء مذاکره با پدیده عجیبی مواجه می شدند چرا که داده های ارتش آمریکا 

این بود که با نیرویی بشدت ضد آمریکایی، رزم آور و وابسته به صدام مواجه است. آنها در کمال تعجب می دیدند که تنها 

خواسته این نیرو درباره خلع سلاح این است که بجای واژه "خلع سلاح" از واژه "جمع آوری سلاح" در بیانیه ای که صادر 

خواهد شد استفاده شود(و خواهر!مژگان پارسائی قهرمان این تحول شگرف معرفی شد). اما پدیده بسیار عجیب تر برای 

آنان این بود که بر خلاف انتظار نه تنها آنان هیچ مشکلی در تحویلدهی سلاح ندارند که تمام تلاش هیئت مذاکره کننده این 

است تا خود و تمامی امکاناتشان را در اختیار آمریکاییها قرار دهند و تاکید پشت تاکید که ما بدلیل حضور دراز مدت در عراق 

و شناخت از ابعاد و مسائل مختلف این کشور بهترین کسانی هستیم که می توانیم به شما کمک نماییم. هیئت مذاکره 

کننده بصورت مشروح و با ارائه اسناد نشان میداد که نه تنها هیچ خصومتی با آمریکا ندارد که انبوهی پارلمانتر و مقامات 

آمریکایی از آنها حمایت میکنند (و حتما که آمریکاییها با مقامات مربوطه این موارد را تدقیق میکردند). آنقدر این تاکیدات و خود 

شیرین کردنها غلیظ بود و از طرف دیگر برای ارتشی های بیگانه و نا آشنا و حتی گیج  وسوسه انگیز که بالاخره این وصلت 

آتشین ولی ناپایدار به سرانجام رسید و قرار بر "ماندن" این نیرو در ظل عنایات ارتش آمریکا شد.

در یکی از روزهای انتقال کولرهای گازی سنگین و کمر خرد کن به بازار فروش، یکباره فرمانی عکس صادر شد و قرار شد 


همه کولرها و وسایل خوب و مورد نیاز به قرارگاه برگردانده شود. رزمندگان فروشنده از ماجراهای پشت پرده اطلاعی 



نداشتند و مثل همیشه با تناقضات فروخورده ریل عکس را به حرکت در آوردند.

اینبار اگر چه اعتبار ماندن از طرف "صاحبخانه" نبود اما "صاحبخانه جدید" بسیار "آویختنی تر" بود....

اگر چه یادآوری این لحظات بسی دردناک  و سنگین است اما  بودن و نظاره از نزدیک چیز دیگری است. شاید تا همین جا 

روشن شده باشد که داستان "مغازله" از چه قرار بوده و پایان شوم این رابطه نامشروع و لقمه حرام به کجا انجامید. طنز 

تاریخ ماجرا نیز آنجاست که هنوز که هنوز است "هیئت مذاکره کننده" بدنبال یار بی وفای "خائن" سوءاستفاده چی می 

گردد و تنها مرجع و نقطه امید را در آنان می جوید و مغازله یکطرفه ادامه دارد.
نکته اخیر ایضا میتواند قابل توجه کسانی باشد که در تحلیل این جریان، هنوز در توهم مسائل ایدئولوژیک و استراتژیک و 


ریشه یابی در این محدوده تلاش می کنند....




بیاد نشست هایی می افتم که برخی از نفرات با جمع آوری تمامی توانشان قدرت اعتراضی را  نسبت به سرانجام چنین 

روندی فراهم می ساختند، و در پاسخ، احمد واقف با نشان دادن دسته ای کاغذ و رسید و لیست و خواندن برخی اقلام 

اهدائی ارباب جدید اندر فواید پراگماتیسم دو طرفه روضه میخواند...
اگر چه این ماجرا را از زاویای دیگری نیز می توان مورد مداقه قرار داد اما همانطور که اشاره شد نمی خواهم از موضوع دور 

شوم.
اشاره به این نکته هم ضروری است که در این دوران هیچگونه کنترل متمرکزی در عراق وجود نداشت و امکان هر گونه 


جابحایی وجود داشت بویژه اینکه در شرایط جدید حمایتهای عناصر رژیم سابق عراق و اقشار و طوایف وابسته بدلیل منافع 

مشترک هم وجود داشت.
2ـ در یکسال قبل از آغاز جنگ، مسعود رجوی در جلسات و سخنرانیهای مختلف جای شک و شبهه ای باقی نمی گذاشت 


که با شروع جنگ، ما (همگی منجمله خودش و بانو) نیز به سمت ایران حرکت و از این فرصت تاریخی بدست آمده در جهت 


سرنگونی رژیم سود خواهیم برد...(که موضوع بحث مفصل دیگری است) اما کمی قبل از شروع جنگ بانو و 160 نفر از 



وابستگان سر از پاریس و اروپا در آوردند که الزاما همگی نیز پاسپورت نداشتند و خود رهبر عقیدتی نیز در گوشه ای امن به 



مسلخ فرستادن انسانها را بی وقفه دنبال میکند.


3ـ در سالهای 1372 و 1373 حدود 500 تن از نفرات تشکیلات عمدتا بصورت قاچاق و غیر قانونی به اروپا و آمریکا اعزام 


شدند. امکانات فراوان اعم از پول و پاسپورت و نفرات خبره و سیستم عریض و طویل  با کوله باری از تجارب سالیان در اینکار ، براحتی از عهده این پروژه  بر آمدند.
4ـ از زمان سرنگونی صدام تا زمانیکه سایه ارتش آمریکا بر سر این جریان سایه افکن بود در مواردی که خودشان  ضروری 



تشخیص میداند انتقال افراد به خارج از عراق براحتی صورت میگرفت.



5. از حدود 800 نفری که از این تشکیلات آهنین! و شهرگوهران بی بدیل تا سال 2007 جدا شده و به کمپ تیف (کمپ 




تحت کنترل آمریکاییها) وارد شدند حدود 600 نفر روانه ایران شدند. در آخر سال 2007 و با توجه به اعتراضات و فشارهای 


افراد باقیمانده، در کمپ تیف باز و افراد در بیانهای عراق رها شدند. به این ترتیب حدود 200 نفر که از کمترین امکانات 


برخوردار بودند توانستند بعد از مصیبت های زیاد خود را عمدتا به اروپا برسانند....این نمونه نیز نشان بخوبی نشان میدهد که 

مشکل در امکانات و امثالهم نبوده و نیست.
6. اخبار علنی و روزمره این چند ساله بروشنی نشان میدهد که این جریان تمامی امکانات وسیع خود را در جهت 


نگهداشتن افراد در عراق بسیج کرده، حتی پارلمانترها و فاشیستهای آمریکایی و اروپایی حامی این جریان در سخنرانیها 


خود و با توجیهات انجام شده تاکیدشان بر نگهداری افراد در عراق و شناسایی آنها بعنوان پناهنده و برخوردار از این حقوق 



می باشد. اگرحتی یکصدم  این امکانات عظیم در مسیری عکس بکار گرفته شده بود نه تنها کسی کشته نمی شد که


 خونی هم از دماغ کسی ریخته نمی شد.
روشن است که این جریان همانند همیشه تمامی دستگاه دروغپرداز و در عین حال پر از تناقضش را بکار گرفته و میگیرد تا  


واقعیت را چیزی جز آنچه بوده جلوه دهد. بخاطر دو روز دنیا و حکومت بر مشتی انسانهای فلک زده و کسب در آمدی و 


ارضاء شهواتی چه ها که نکرده  و نمی کنند.

7ـ نکته آخر اینکه چه انتظاری از حکومتهای خونریز حاکم بر ایران یا عراق هست که اگر فرصتی بدستشان بدهیم اقدام به


 کشتار نکنند، این تنها وظیفه ما و مدعیان رهبری است که درست عمل نمایند و از این فجایع جلوگیری کنند.



28 شهریور 92(19 سپتامبر 13)





سعید جمالی (هادی افشار)

هیچ نظری موجود نیست: