باند خامنهای شريک جنايات در سوريه
بهروز ستوده
بهروز ستوده
هماکنون سوريه و پرونده سياست خارجی ضد ملی باند خامنهای که همه شيعيان را در کشورهای خاورميانه در معرض نابودی قرار داده است بر روی ميز آقای روحانی است. چگونگی برخورد دولت اعتدال به اين مسئله نشان خواهد داد که آيا دستگاه دپيلماسی جمهوری اسلامی همچنان زائدهای از بيت رهبری است يا اينکه در انديشه مستقل ساختن خود از رؤيای صدور انقلاب و دخالت در امور داخلی کشورهای ديگر؟
دريای مديترانه در طول حيات خويش تا به امروز ، شاهد اين همه رفت و آمد کشتی های جنگی و ناوهای هواپيمابر و اين همه بمب و بمب افکن و موشک بر روی آبهای خود نبوده است ، همچنين تا به امروز هيچ کشوری در خاورميانه مانند سوريه ، محل تلاقی منافع قدرتهای بزرگ جهانی ، حکومت های کشورهای منطقه و گروههای سياسی و قومی و مذهبی و فرقه ای خاورميانه نبوده است . گوئی که برای ويران ساختن سوريه تمام نيروها و از جمله حکومت بعثی اين کشور ، همه دست بدست هم داده اند . چالشی که اينک جامعه متمدن جهانی با آن روبرو است ، چگونگی پايان بخشيدن به جنگ کثيفی است که طرف های درگير درآن ، حتی به قوانين بين المللی جنگ نيز وقعی نمی نهند ، قلب مخالفان خود را با توحشی در حد جانوران درنده ميجوند و عمل چندش آور خود را در سراسر جهان به نمايش ميگذارند و يا با سلاح شميائی به جان غيرنظاميان بيگناه می افتند و صدها پير وجوان و کودک را وحشيانه ميکشند تا پيشروی و تفوق نظامی خود را به طرف مقابل نشان دهند !
با ميانجی گری روسيه که خود يکی از حاميان و تأمين کنندگان ساز و برگ نظامی رژيم بعثی بشار اسد است و توافق برخارج ساختن سلاح شيميائی از کنترل رژيم سوريه ، موقتاًخطر حمله امريکا و متحدين اش به سوريه برطرف شده است ، اما برای مردم خاورميانه و تمامی صلح دوستان جهان ، اين سئوال همچنان باقی است که چه کسانی سلاح شميائی و مواد مورد نياز برای ساختن اين سلاح ضد بشری را در اختيار صدام حسين ها ، بشاراسدها ، قذافی ها و خامنه ای قرار داده و ميدهند ؟ واگر استفاده از اين سلاح بموجب قوانين بين المللی منع شده است ، چرا توليد کنندگان و فروشندگان اين مواد تحت پيگرد قانونی قرار نميگيرند ؟ چرا در انبارهای نظامی امريکا و روسيه و اسرائيل و برخی از کشورهای اروپائی صدها تن مواد بمب شيميائی وجود دارد ؟ و چرا تا کنون هيچ اقدامی برای خلع سلاح جهانی در اين مورد صورت نگرفته است ؟ پاسخ روش است : تجارت اسلحه برای قدرتهای بزرگ امريکائی و اروپائی و روسيه و چين ، سود آورترين تجارت است .
بهر حال خبر خارج شدن سلاح شيميائی از دست بشار اسد و تعليق و يا تعويق حمله نظامی خارجی به سوريه خبر خوبی است ولی اين به معنی به آخر رسيدن جنگ داخلی و ويرانگر سوريه نيست ، جنگی که تا کنون بيش از صدهزار کشته و صدها هزار مجروح برجای گذاشته و يک چهارم جمعيت سوريه را هم در مرزهای اين کشور آواره و بی خانمان کرده است ، همانطوريکه در بالا ذکر شد ، نيروهای گوناگونی اعم از جهانی و منطقه ای در بحران و جنگ داخلی سوريه دخيل اند ، و از آنجائی که رژيم جمهوری اسلامی و گروههای تروريست تحت فرمان بيت خامنه ای يکی ازطرف های درگير دراين جنگ ويرانگر ميباشند ، در اين مقاله سعی ميکنم که اين جنگ را از منظر دخالت جمهوری اسلامی و از منظرانگيزها و منافع باند خامنه ای در اين جنگ مورد بررسی قراردهم .
چگونگی شروع جنگ در سوريه را همه ميدانيم : بهارعربی از تونس و مصر و ليبی به خيابانهای سوريه ميرسد و مردم اين کشور که نيم قرن زير سلطه پدر و پسری ديکتاتور بوده اند ، خواهان آزادی و دمکراسی ميگردند ، تظاهرات و راه پيمائی های آرام و مسالمت مردم سوريه بفرمان بشاراسد به خاک وخون کشيده ميشود ، جمهوری اسلامی ، حامی و متحد استراتژيک حکومت بعثی بشار اسد ، برای کمک به اين رژيم در سرکوب مخالفان وآموزش نيروهای امنيتی و اانتظامی سوريه ، واحدهائی از سپاه پاسداران را با پوشش کاروان های زيارتی به سوريه اعزام ميکند ، تا شيوه های جديد سرکوب و آدمکشی های خيابانی ، که در جريان جنبش سبز ايران بکار برده بودند را به همتايان ومتحدان سوری خود آموزش دهند ، سيل اسلحه و مهمات جمهوری اسلامی نيز از طريق هوا و زمين عراق بسوی سوريه روان ميگردد ، بطوريکه وزير خارجه عراق بارها اعلام داشته است که دولت عراق قادر نيست که هواپيماهای حمهوری اسلامی که مظنون به حمل سلاح و ساز و برگ نظامی به مقصد سوريه اند را بازرسی کند و يا اينکه آسمان خود را برروی آنها ببندد ! در مقابل دخالت آشکار جمهوری اسلامی شيعه مذهب و پشتيبانی اش از رژيم بعثی- علوی يشاراسد ، از سوی ديگر ترکيه و عربستان سعودی و برخی از شيخ نشين های خليج فارس نيز برای مقابله با گروهها و فرقه های مسلح شيعه مذهب ، به مسلح کردن گروههای بنيادگرای سنی مذهب مشغول ميشوند و بدين ترتيب مبارزه مردم سوريه که ابتدا با خواست آزادی و دمکراسی آغاز شده بود ، بصورت جنگ های فرقه ای و مذهبی و طايفه ای در ميايد .
اگر گفته شود بحران کنونی و جنگ داخلی سوريه ، بخاطر حضور و دخالت فعال ومخرب جمهوری اسلامی دراين کشور و بطور کلی نتيجه به هم خوردن توازن قوا در خاورميانه آغاز شده است سخنی به گزافه نگفته ايم .
تا پيش از اانقلاب ۵۷ و تأسيس حکومتی دينی ( شيعه دوازده امامی و ولايت فقيهی) درايران ، توازن و تعادل قدرتی در ميان کشورهای خاورميانه وجود داشت که آن توازن قوا را هم قدرت های جهانی و هم کشورهای منطقه آنرا برسميت شناخته بودند . ورود رژيمی بنام جمهوری اسلامی با تمايل به توسعه ايدئولوژی انقلاب اسلامی به ساير کشورهای خاورميانه و شمال افريقا ، تعادل قدرت را در جغرافيای سياسی و نظامی منطقه برهم زد و مقدمه ای گرديد برای آغاز جدالهای مذهبی و فرقه و طايفه ای در اين منطقه استراتژيک که نيمی از انرژی مورد نياز جهان را تأمين مينمايد . آيت الله خمينی رهبر و بنيان گذار جمهوری اسلامی ، از همان فردای انقلاب ، مبارزه با "اسلام امريکائی" و صدرور انقلاب اسلامی و پاک ساختن بلاد اسلام از وجود رژيم های وابسته به غرب و شرق را ، از وظايف اسلامی و انقلابی حکومت نوپای اسلامی قرار داد ، او که قبل از انقلاب ، با وعده آزادی و استقلال و تشکيل مجلس مؤسسان برای تدوين قانون اساسی جديد ايران و با وعده آب و برق و زمين ومسکن مجانی و بقول خودش با "خدعه" و نيرنگ به کسب قدرت نايل شده بود ، اينک سودای صدور انقلاب اسلامی ، به ساير کشورها را در سر می پروراند و آنرا در دستور دولت اسلامی خود قرار داده بود .
دولت مهندس بارزگان ساقط ميگردد تا راه برای صدور انقلاب و سياست خارجی جديد جمهوری اسلامی گشوده شود . روح الله رمضانی در رساله خود تحت عنوان "صدور انقلاب" از جمله چنين مينويسد : «ظهور صدور انقلاب به مثابه اصلی بنيادی در سياست خارجی، هم چون خود انقلاب ايران، بازتاب پويايی سياسی داخلی ايران است . اصول سياست خارجی را که امام خمينی طراحی نموده و به صورت قوانين موضوعه، تدوين و سعی در اجرای آن می شد را می توان به منزله يکی از منابع رسمی تصميم گيری در سياست جمهوری اسلامی ايران به حساب آورد. به گونه ای که حتی رهبر جديد انقلاب اسلامی بارها بيان داشته اند که خط کلّی در سياست جمهوری اسلامی ايران، همان خطّی است که امام خمينی(ره) تبيين و ترسيم نموده اند. امام ميفرمودند : ما کشور را ، کشور ايران نمی دانيم ، ما همه ممالک اسلامی را از خودمان می دانيم، مسلم بايد اين طور باشد. ما دفاع از همه مسلمين را لازم می دانيم »
نخستين ماه رمضان پس از استقرار جمهوری اسلامی ، فرصت مناسبی بود تا آيت الله خمينی آخرين جمعه ماه رمضان را روز جهانی "قدس" نامگذاری کند و از مسئله فلسيطن برای رساندن پيام انقلابی خود به مسلمان جهان سود بجويد ( لازم به تذکر است که حتی خود فلسطينی ها هم اين روز را به عنوان روز جهانی قدس برسميت نميشناسند ) . در پيامی که خمينی به همين مناسبت فرستاد از جمله چنين گفت : «دولتهای عالَم بدانند که اسلام شکست بردار نيست . اسلام و تعاليم قرآن بر همه ممالک بايد غلبه کند. دين بايد دين الهی باشد ، اسلام دين خداست ؛ و بايد در همه اقطار اسلام پيشروی کند . روز قدس، اعلام يک چنين مطلبی است ، اعلام به اين است که مسلمين به پيش ! برای پيشرفت در همه اقطار عالَم . روز قدس فقط روز فلسطين نيست ، روز اسلام است ؛ روز حکومت اسلامی است . روزی است که بايد جمهوری اسلامی در سراسر کشورها بيرق آن برافراشته شود . روزی است که بايد به ابرقدرتها فهماند که ديگر آنها نمیتوانند در ممالک اسلامی پيشروی کنند . من روز قدس را روز اسلام و روز رسول اکرم میدانم ، و روزی است که بايد ما تمام قوای خودمان را مجهز کنيم ؛ و مسلمين از آن انزوايی که آنها را کشانده بودند خارج شوند ، و با تمام قدرت و قوت در مقابل اجانب بايستند»
پيش از حمله صدام حسين به ايران ، رژيم بعثی عراق به ارسال اسلحه و پول و خرابکار به آن کشور ، بارها به حکومت تازه تأسيس جمهوری اسلامی اعتراض کرده بود ولی آيت الله خمينی رؤيای ديگری در سر داشت ، بهمين خاطر هم بود که وقتی صدام حسين به ايران حمله کرد ، جنگ را برای ايران و انقلاب اسلامی"نعمت" دانست . خمينی در جنگ ، سرکوب گروههای سياسی و مخالفان داخلی خود را ميديد و رؤيای صدور انقلاب اسلامی و فتح بيت المقدس از راه کربلا ، و در نتيجه بدست آوردن رهبری مسلمانان جهان . پس از هشت سال اصرار بر ادامه جنگ و ويران شدن چند استان ايران و برجای ماندن يک مليون کشته و مجروح ، خمينی جام زهر را نوشيد .
براه انداختن راهپيمائی های "برائت از مشرکين" که با اعزام صدها تن از اراذل و اوباش جمهوری اسلامی و قاچاق اسلحه و مواد منفجره تحت پوشش زيارت خانه خدا و انجام مراسم حج صورت ميگرفت نيز در راستای صدور انقلاب اسلامی بود که آخرين اش در سال ۱۳۶۶ با فاجعه کشته شدن بيش از چهارصد حاجی و مجروح شدن هزاران تن در مکه بپايان رسيد . آيت الله منتظری در مورد آن واقعه خونين که در حقيقت بيانگر فکر سخفيف آيت الله خمينی در مورد استفاده از مراسم مذهبی حج برای ترويج انديشه صدور انقلاب اسلامی و قاچاق اسلحه و بمب در ميان مسلمانان ساير کشورها بوده است ، در کتاب خاطرات خود در عين صداقت و سادگی چنين مينويسد: « بسياری از افراد مورد اطمينان که خود ناظر جريان و در خط مقدم راهپيمايی بودهاند میگويند همهٔ گناه گردن سعودیها نيست و ممکن بود راهپيمايی آبرومندانه انجام شود و به اينجا هم منجر نشود، ولی در اثر تندی بچهها و بی برنامگی اجمالاً هجوم و حمله از طرف بچههای نپختهٔ ما شروع شد و سوژه به دست دشمن داد، هر چند دشمن مجهز و مهيا بود و دنبال بهانه میگشت تا ما را سرکوب کند. دشمن در سال قبل از آن در موضوع جاسازی و قرار دادن مواد منفجره در ساکهای حجاج با ما عاقلانه برخورد کرد و تا اندازهای اغماض کرد و ما موضوع را رسيدگی نکرديم بلکه مغرور شديم و در سال بعد چنين مصيبت بزرگی برای عالم اسلام رخ داد.»
پس از فاجعه کشتار حجاج ايرانی در مکه در سال ۱۳۶۶ ، آيت الله خمينی بجای اينکه از ماجراجوی خود و اراذل و اوباش اعزامی خود به مکه که موجب آن کشتار شدند درس عبرتی گرفته باشد ، با سرسختی و شدت بيشتری بر صدور انقلاب اسلامی به تمام دنيا تأکيد نهاد و در سالگرد آن واقعه خونين ، در پيامی چنين گفت : « ما بايد با شدت هر چه بيشتر انقلاب خود را به جهان صادر کنيم و اين طرز فکر را که قادر به صدور انقلاب نيستيم ، کنار بگذاريم ، زيرا اسلام بين کشورهای اسلامی تمايز قائل نيست . ما حامی تمام محرومان می باشيم . همه ابر قدرت ها و همه قدرت ها برای از بين بردن ما برخاسته اند . اگر ما در محيط محدودی باقی بمانيم ، قطعاً با شکست رو به رو می شويم . ما انقلاب مان را به تمام جهان صادر می کنيم ، چرا که انقلاب ما اسلامی است و تا بانگ لا اله الا الله و محمد رسول الله بر تمام جهان طنين نيفکند، مبارزه هست و تا مبارزه در هر کجای جهان عليه مستکبران هست ، ما هستيم.» صحيفه نورجلد ۲۰ صفحه۲۳۲ اين اشاره ی نسبتاًطولانی را از آن جهت در ارتباط با بحران و جنگ داخلی سوريه در اينجا آوردم تا نشان دهم که سياست خارجی و دستگاه ديپلماسی جمهوری اسلامی برچه بنياد و انديشه ای شکل گرفته است ، زيرا آنچه ما امروزه در سوريه و عراق و لبنان و ساير کشورها شاهد آن هستيم ، جلوه هائی ازسياست خارجی جمهوری اسلامی است که پايه اش بر سياست صدور انقلاب اسلامی بنانهاده شده است . و هنگامی که امروزه بشار اسد ميگويد : در صورت حمله امريکا به سوريه ، ايران و حزب الله ساکت نخواهند نشست ، و خامنه ای ميگويد : در صورت حمله به سوريه ، امريکا ضرر خواهد کرد و پشيمان خواهد شد ، و يا حزب الله لبنان و گروههای شيعه عراق و جهاد اسلامی فلسطين و ساير گروههای تروريستی وابسته به جمهوری اسلامی اعلام ميدارند که در صورت حمله به سوريه ، به منافع اسرائيل و امريکا در سرتاسر دنيا ضربه خواهند زد ! اينها همه حکايت از اين دارد که پس از سه دهه تعقيب سياست صدور انقلاب ، جمهوری اسلامی به بزرگترين پايگاه تروريسم در خاورميانه و جهان و در عين حال به يکی از منزوی و منفور ترين رژيم ها در افکار عمومی جهانيان تبديل شده است .
پس از نوشيدن جام زهر و شکست طرح فتح قدس از طريق کربلا اعلام حکومت اسلامی جهانی از جانب خمينی و نيز تعطيل برنامه "برائت از مشرکين" توسط عربستان سعودی ، در استراتژی خود کمی تعديل بوجود آوردند و اين بار تمام نيروی خود را بر روی کمک مالی ، تسليحاتی و آموزشی گروههای شيعه در کشورهای عربی متمرکز کردند ، و در چهارچوب اين استراتژی بود که سوريه به عنوان حيات خلوت و سکوی پرش به لبنان و فلسطين و ساير کشورهای خاورميانه و شمال افريقا ، برای جمهوری اسلامی از اهميت ويژه ای برخوردار شد . چند سال بعد امريکا با سرنگون ساختن صدام حسين و قدرت گيری گروههای شيعه وابسته به جمهوری اسلامی در عراق ، نادانسته به بيت رهبری خامنه ای بزرگترين خدمت را نمود و راه نفوذ جمهوری اسلامی را در منطقه ، و ماجراجوئی های باند خامنه ای و دار و دسته تبهکارش هموارتر نمود .
سياست مخرب و ماجراجويانه باند خامنه ای به عنوان حکومتی شيعه که تلاش دارد ، ايدئولوژی مذهبی خود را درميان اقليت های شيعه در کشورهای عربی ترويج نمايد ، شيعيان اين کشورها را در موقعيتی خطير قرار داده است ، اينکه هر ازچند روز در اخبار ميخوانيم که در عراق ، پاکستان ، افغانستان ، مصر ، عربستان سعودی و يمن ، شيعيان مورد حمله و کشتار قرار ميگيرند ، همه اينها اگر ريشه يابی شود ، نتيجه و بازتاب سياست خارجی جمهوری اسلامی است که از نظريه شکست خورده صدور انقلاب تغذيه ميکند و آقای روحانی که با وعده تعامل با دنيا آرای بسياری از ايرانيان را گرفته و به مقام رياست جمهوری رسيده است ، خوب است بداند که با شعار دادن و حرف زدن ، دنيا با جمهوری اسلامی وارد تعامل نخواهد شد . هم اکنون سوريه و پرونده سياست خارجی ضد ملی باند خامنه ای که همه شيعيان را در کشورهای خاورميانه در معرض نابودی قرار داده است ، بر روی ميز آقای روحانی است ، چگونگی برخورد دولت اعتدال به اين مسئله نشان خواهد داد که آيا دستگاه دپيلماسی جمهوری اسلامی همچنان زائده ای از بيت رهبری است يا اينکه در انديشه مستقل ساختن خود از رؤيای صدور انقلاب و دخالت در امور داخلی کشورهای ديگر؟
چهار سال پيش جنبش سبز با طرح شعار "نه غزه نه لبنان ، جانم فدای ايران" مخالفت خود را با صدور انقلاب و سياست خارجی جمهوری اسلامی اعلام داشت و در حقيقت خواهان سياست خارجی مبتی بر دفاع از منافع ملی ايرانيان گرديد . آقای روحانی که با رأی بسياری از هواداران اين جنبش به قدرت رسيده است آيا به اين خواسته موکلان خود پاسخ خواهد داد يا نه ؟ به هر حال پس از سه دهه و صرف ملياردها دلار از دسترنج و ثروت مردم ايران ، امروزه حفظ رژيم بعثی بشار اسد در سوريه برای باند خامنه ای به مسئله حياتی تبديل شده است ، بيهوده نيست که برخی از کارگزاران جمهوری اسلامی و سرداران سپاه و بسيج ، سوريه را بخشی از منافع "ملی ايران" ميدانند و معتقند که جمهوری اسلامی به هر قيمتی که شده است ميبايستی ازسقوط رژيم بشار اسد جلوگيری بعمل آورد ! و بيهوده نيست که وقتی رفسنجانی زيرکانه ميخواهد پای جمهوری اسلامی را از باتلاق سوريه بيرون بکشد ، از هر طرف مورد حمله قرار ميگيرد و به تخطی از اصول انقلاب و سياست خارجی جمهوری اسلامی متهم ميگردد ! معمار و ناجی جمهوری اسلامی دربحران ها بهتر از خامنه ای نادان ميداند که تز صدور انقلاب اسلامی ، بطور کامل شکست خورده است و حکومت اسلامی حتی برای برای بقای خويش هم شده ناگزير است تغيير رويه دهد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر