نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۹ آبان ۲, یکشنبه

در سوگ ِ پژوهنده و کتاب شناس و فرهنگ نویس ِ نامدار، «دکتر علی نقی مُنزوی

Sunday, October 24, 2010

در سوگ ِ پژوهنده و کتاب شناس و فرهنگ نویس ِ نامدار، «دکتر علی نقی مُنزوی»- پیوست دوم بر "ایران شناخت" شش: پنج


▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪

شامگاه سه‌شنبه بیست و هفتم مهرماه، علی‌نقی منزوی، کتاب‌شناس نامی و از استادان اسلام‌شناسی علمی در ایران معاصر، در منزل خود در تهران در سن ۸۹ سالگی درگذشت.

به گزارش بی‌بی‌سی، پیکر آقای منزوی بام‌داد جمعه سی‌ام مهرماه، از مقابل منزل او در تهران به سوی قطعه «نام‌آوران» بهشت زهرا تشییع ‌شد.

او تا پیش از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در دبیرستان‌های تهران تدریس می‌کرد و در «بنیاد لغت‌نامه» از دست‌یاران علی‌اکبر دهخدا بود و سپس با جانشین او، دکتر محمد معین، از نزدیک هم‌کاری کرد.
منزوی در رشته معقول از دانشگاه تهران و سپس از دانشگاه سن ژوزف‌بیروت در رشته اسلام‌شناسی درجه دکترا گرفت.

علی‌نقی منزوی پس از کودتای ۲۸ مرداد به خاطر فعالیت‌های سیاسی دو بار به زندان افتاد و پس از آزادی در اواخر دهه ۱۳۳۰ خورشیدی در دانش‌کده ادبیات دانشگاه تهران به خدمت پرداخت و به هم‌کاری با بنیاد لغت‌نامه ادامه داد.
گفتنی است که علی‌نقی منزوی از چند سال پیش به بیماری آلزایمر دچار شده بود.

در باره ی زندگی و کارنامه ی سرشار ِ زنده یاد دکتر منزوی، در این جا بخوانید:

فرستاده ی هم زمان ِ دکتر شاهین سپنتا از اصفهان و فرشید ابراهیمی از تهران، برای آگاهی ی خوانندگان ِ ایران شناخت.

نگرشی عبرت آموز به پیام ِ جاودانه ی حماسه ی ملی ی ایران - پیوستی بر «ایران شناخت ِ شش: پنج»


"به نام ِ خداوند ِ جان و خِرَد
کزین برتر اندیشه برنگذرد!"
فردوسی

چرا با خِرَد ِ جمعی، برای نگهبانی از جان و آزادی ی خود، هم پیمان نمی شویم؟

گوهر و بُن مایه ی آزادی چیست؟ آیا بدون آن می توان به هیچ آرمانی و آرزویی دست یافت؟ آزادی خود آرمان است. بدون بُن ـ مایه و گوهر آزادی به هیچ آرمانی نمی توان دست یافت. این آرمان و آرزو هر چه می خواهد باشد؛ خدا ، مذهب، سوسیالیسم، استقلال، عدالت یا داد، سکولاریته، جمهوری، هنر، عشق یا مهر و هر آنچه که شما دلتان می خواهد یا آرزو می کنید. بدون گوهر و بُن مایه ی آزادی به هیچ یک از اندیشه هامان یا آرزوهامان نمی توانیم دست بیابیم. گوهر و بُن مایه ی آزادی جان و خِرَد است. بدون جان ، مردم یا انسان بی معنا است و بدون خِرَد و خِرَدورزی، جان راه به جایی نمی برد و در گمراهی می میرد.
خداوند و دارنده ی جان و خِرَد مردم است. مردم یعنی من ، تو ، او ، ما ، شما و ایشان. در زبان پارسی هر یک از این شش واژه، هم نرینه است و هم مادینه و واژه ی مردم نیز هم زن وهم مرد را دربرمی گیرد. مردی، نرینگی نیست بلکه رادی است. مرد هم از زن زاییده شده است و "مر یا مار "، هم برای مرد و هم برای زن، مادر و دایه است. نویسنده ، آفریننده و معمار فرهنگ ایران فردوسی، از توانایی و خِرََد ِ خداوند ِ جان و خِرَد، آگاهی داشته است. گواه این آگاهی، همان فرهنگی است که در خطه ی پهناور ایران، هزار سال است از جان و خِرَد و مردم ما، نگهبانی کرده است. در نگهبانی و پشتیبانی از جان و خِرَد ِ مردم، کسی نباید به آیین و زبان و مرام مردمان ، کاری داشته باشد.
بُن مایه و گوهر آزادی جان است . بدون جان هستی بی معنا است، آزادی بی معنا است و آرمان و مذهب و خدا و سوسیالیسم و عدالت و هر آنچه در هستی هست، بی معنا است. بنابراین هرکسی جان را گرامی ندارد، هر مرام و آیینی داشته باشد از آدمی بودن، به دور است و آرمانش نیز هیچ ارزشی نخواهد داشت. کسی که دیگری را می کشد و یا از کشته شدن کسی خشنود می شود، هر مرامی که داشته باشد بیهوده است، خواه کمونیست باشد، مسلمان باشد، پیرو و باورمند به موسا یا عیسا و یا زرتشت باشد.
نخستین و برترین بُن مایه ی آزادی ، گرامی داشتن جان است. همه ی کسانی که جان را گرامی می دارند و کشتن و کشته شدن و پژمردن و آزار مردم را نمی پسندند و دوست ندارند، می توان آن ها را پیرو یک مرام یا یک جبهه و یا یک سازمان و حزب دانست. آیا شما خود را دارای چنین مرامی می دانید و آیا جای خود را در چنین دایره ای می بینید؟
خِرَد فرمانده و نگهبان جان و تن است؛ و تن ، وطن است. آیا شما به خِرَد باور دارید؟ آیا خِرَد ِ تو با خِرَد ِ من و خِرَد ِ او می تواند فرمانده و نگهبان جان و تن ما و شما و ایشان و وطن همگی ما باشد؟ آیا با یکی شدن خِرَد ِ ما، نیروی ما، برای نگهبانی جان همه ی ما و همه ی جهان و جان جهان کافی نیست؟ آیا نمی شود که ما خِرَد ِ خود را با هم به نگهبانی جانان خود یعنی جان همه بگماریم. آیا شما می توانید و می خواهید تا در یک جبهه ی بزرگ با ما هم پیمان بشوید؟ این جان ها و خِرَدهای به هم پیوسته، می توانند به یکدیگر یاری دهند و مایه ی بهروزی ی مردم میهن ما شوند .
شما به عنوان یک آدم اگر جان آدمی و مردم را گرامی می دارید و می خواهید که مردم ایران را به بهروزی رهنمون شوید، باید خرد و نیروی خود را با خرد و نیروی هم میهنان خود یکی کنید و در این سه تایی که یکی است هم پیمان شوید. این سه اصل بنیادین این ها هستند : ۱ ـ جان ، ۲ ـ خرد و ۳ ـ مردم ما یعنی میهن ما. آن مرام و آیینی که جان خود و جان مردم را گرامی نمی داند، آزادی را نمی شناسد و آزادی دیگران را هم برنمی تابد، به هیچ نمی ارزد. باید همه ی سخن های گزاف و تئوری بافی ها را دور بریزیم!
"دو صد گفته چون نیم کردار نیست!"
بیایید خردهایمان را به هم پیوند بزنیم و هم پیمان شویم تا از جان و آزادی خود و استقلال میهنمان نگهبانی و پشتیبانی کنیم!

منوچهر تقوی بیات

هیچ نظری موجود نیست: