مجيد مشيدي
اگرنگرشی به زندگی ایرانی ها طی این چند دهه اخیر بی اندازیم ، بدون تردید، خواهیم دید که ایرانی ها طی این چند دهه ، زنده بوده اند ولی هیچگاه زندگی به اراده و خواست شان نبوده است . بلکه همیشه بیگانگان بر سرنوشت ایران و ملت حاکم بوده اند و هر آنچه که آنان خواسته اند بر ما تحمیل کرده اند و دشمنان ایران همیشه به یک شیوه خاص جدید توانستند که ما را مصروف خود نگهداشته تا نتوانیم نظری به سوی پیشرفت و ترقی بی اندازیم بلکه گاهی بنام این و گاهی بنام آن و گاهی درگیری های داخلی و زمانی هم مناقشات گروهی و بالاخره هر کدام از آنها به شیوه خاص خود ما را مشغول کرده و از آزادی و زندگی آرام و از شناخت شخصیت واقعی، ما را باز داشته اند تا هیچ وقت نداشته باشیم که اندکی بیاندیشیم که ما کی هستیم ،چه کاری انجام می دهیم و آیا اعمال ما در راستای منافع ملی است؟ به قول معروف سر کار هستیم . در این شرایط ، وطن از ما چی انتظار دارد.
بیشتر اوقات می اندیشم ، کاشکی در بین این همه اشخاص سیاسی كه دعوی بلند بالایی دارند و تنها خودشان را جریان ساز و اپوزیسیون اصلی رژیم اسلامی می دانند، می توانستیم تنها یك عنصر هوشمند سیاسی پیدا كنیم. فردی كه فقط خودش باشد و بتواند در بدنه ی جامعه نفوذ كند و در آن ساختار جدیدی ایجاد کند و به جای حركت به سمت استبداد و انسداد سیاسی ، معنای آزادی و توسعه سیاسی را با اتکا به توده های مردم بنا کند و با ظرفیتی بالا در چالش های قدرت به مخالفان فكری و سیاسی خویش، مجال ابراز وجود بدهد. شخصی كه بتواند چشم انداز قابل قبول تری را نسبت به آینده و سرنگونی جمهوری اسلامی بدون کمک سرمایه داری، ترسیم نماید و تمام خام اندیشی ها، انحصارگری ها و یك سونگری ها را با تكثر و پاسخ سیاسی، فرهنگی و اجتماعی به سخره بگیرد.
با كمی عقلانیت و بهره گیری از تجربه های ذیقیمت تاریخی، با کارسازی اندیشه ها و خلاقیت های توده ها به درمان معضلات اجتماعی بپردازد و با منطق تحول جویی، تضاد نداشته باشد و یقین داشته باشد كه رشد و تحول جامعه در مسیر دمکراسی، بدون شک امنیت سیاسی و موقعیت اجتماعی او و حزب یا سازمان سیاسی ایشان را با خطر رو در رو نخواهد كرد. كسی كه بیاموزد، سیاست با عقلانیت و اندیشه تعریف می شود اما معنی تفكر ، سطحی نگری نیست. كسی كه بتواند بر اسب سركش مالكیت لجام زند و او را در خدمت جامعه درآورد. كسی كه اعتراض های مسالمت آمیز را شورش تلقی نكرده و آنان را سركوب ننماید.
اما این زمان پیدا کردن، فردی با این مشخصات ، از آن دست جست و جوهایست كه جوینده آن عاقبت بی تردید یابنده نیست. امروزه می بینیم ، تنها روش های کهنه که امتحان خودشان را در این مدت سی و یک ساله پس داده و می بایست به دورانداخت، از نو، مورد استفاده قرار می گیرند و این افراد می اندیشند كه برای گرفتن قدرت سیاسی هنوز این روش ها كاربرد دارند. عادت ها و شیوه های عمل و اندیشه ها، هر چند كه با ظاهر آراسته و امروزی صاحبان خویش همخوانی ندارند، اما بازهم از میان تمامی ظاهر سازی و تقلید های دمکرات مآبانه و روشنفكرانه، سر باز می كنند تا نشان بدهند كه امروز هم بر مبنای همان گذشته ، ایشان ارتجاعی و غیر دمکرات هستند و امروزیان را با عطشی عمیق تر به سوی استبداد می كشاند و به طرز دردناكی آنان را درخود محوری ها، غرق می سازند. اشتباهات و خودکامی های تاریخی دوباره در صحنه ظاهر می شوند تا نوید تحولات بسیار شور انگیز را به یأس مبدل سازند. و امید های تازه متولد شده توده ها یکی پس از دیگری را پرپر نمایند. این چه پیام و نویدی است كه ترس و دلهُره را درهم ادغام می كند و در رگ های جامعه تزریق می نماید. و در این میان، تنها وسیع شدن دایره ی قدرت های انحصاریست كه به چشم می آید. و آن جایی كه حرمت معنای ندارد، در بازار سرمایه داری غرب ، حراج شخصیت ها فرو مایه گرم می شود. باورم نمی شود ، چرا خیلی ها قدر و قیمت خودشان را ندانسته، پا به این بازار گذاشتند تا با زیر پا گذاشتن دستاوردهای گذشته شان، در بین کشور های سرمایه داری یک مشتری برای متاع خود پیدا کنند. و هیچ چیز برای آنان دشوار تر و غیر قابل تحمل تر از آیینه ای نیست كه مقابل شان قد می كشد تا زشتی شان را هویدا كند. كسانی كه اصالت تاریخی شان را در شرایط کنونی از یاد می برند، از مرگ سیاسی امروز و فردای خویش در میان توده ها هم پروایی ندارند. همه چیز در امروزشان خلاصه می شود ! همان امروزی كه بدون هیچ تفکر و اندیشه ای، مردم را در پی خود فرا می خوانند تا نشانه های کشتار فردا را آشكار كنند. به نظر ایشان زمانی كه امكان ارزیابی خطاها به صفر تنزل می یابد و هر متكلمی كه عبارتی خلاف تحسین و تملق بر زبان می آورد به دشمن خونی مبدل می شود، تا به جای خویشتن بینی و اصلاح خویش، گزینه رد و انكار را انتخاب می کند. هر چند سرمایه داری بتواند چشمان برخی را کور کرده و توان مشاهده واقعیت را به طور کلی از آنان بگیرد اما تاریخ تمام ماجراها را همچنان برای عبرت آموزی نسل های آتی و هدایت جامعه امروز در سینه اش ثبت می کند. کسانی که راهی غیر از خواست مردم را در پیش گرفته اند، به راه بیهوده ای می روند که هیچ گاه هم به استقرار آنان در قدرت منجر نخواهد شد. آیا رهبران ! نمی دانندکه سرمایه داری به هیچ وجه خواهانه سرنگونی نظام فساد جمهوری اسلامی نیست؟ آیا رهبران !نمی دانند که براندازی رژیم سرمایه داری اسلامی و جایگزینی آن با یک رژیم بوژوازی مد نظر کارگران و زحمتکشان ایران نیست؟ پس چرا این اشخاص و جریان ها برای رسیدن به قدرت همچنان به غرب دخیل بسته اند؟
به هر حال افرادی كه تحمل دیدن خودشان را در آیینه ندارند، حتما ، بدانند كه اگر آیینه در مقابل شان قرار می گیرد، تنها نارسایی ها و معایب آنان را نشان نمی دهد. شاید که چشم بیننده را بر واقعیت های دیگری نیز باز كند. واقعیت هایی كه شاید حكایت از توانایی، استعداد، تفكر، تعمق و تعقل فرد می كنند. و او را به اعتماد به نفس از كف رفته اش، پیوند می دهد. می تواند، آیینه های امروز را با سنگ شكست، اما این پندار باطلی خواهد بود اگر بپنداریم كه می شود از آیینه بی رحم تاریخ، نقاط سیاه وتاریك یك چهره یا یک جریان سیاسی را پاك كرد! من آنچه شرط بلاغت است با تو می گویم ، تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر