«قانون و قدرت» و پیام یازدهم موسوی- احمد فارسی
میر حسین موسوی در یازدهمین پیام خود که دو روز پیش منتشر شد، باز هم بر اصول اساسی اش که همانا حفظ و حراست از نظام جمهوری اسلامی است، تأکید کرد. او همچنین بر اصل «مبارزه قانونی» یا بقول خودش « راههایی امن، راههایی هموار، راههایی مستقیم که بدون تردید ما را به مقصد می رسانند. » بعنوان تنها شیوه یِ توصیه شده از طرف خداوند(!!) ،پافشاری کرد. او همچنان گفت که اصلاحات واقعی از طُرُقِ درون حکومتی قابل اجرا است و هدف مبارزات مردم می بایست تأکید بر اجرایِ اصول معوقه («معطل شده») قانون اساسی باشد. اصولی که «پس از سی سال … سخن گفتن از اجرایشان دستاندرکاران را به خشم میآورد، به صورتی که گویی گوینده با جمهوری اسلامی مخالفت کرده است… اصولی که به راحتی و صراحت نقض میشوند و یا به صورتی ناقص و براساس تفسیرهای مخالف با روح این میثاق ملی به اجرا درمیآیند، تا جایی که در اجرای اصل ساده و روشنی چون آزادی تدریس زبانهای قومی و محلی به صرف سلیقه و پسند شخصی مانع ایجاد میشود.»
در مورد اینکه چگونه مفاد متناقض «قانون اساسی» جمهوری اسلامی از اجرای آن بصورت قانونی جلو گیری می کند، و تا زمانیکه اصل ولایت مطلقه فقیه در آن وجود دارد «بی قانونی» قانون است، بارها و بارها گوشزد کرده اند و کرده ایم. همچنین، اینکه بر مبنایِ همین اصل، عدم تمکین مردم به دولت مورد تأیید خامنه ای و مبارزه علیه آن غیر قانونی محسوب می شود، گفته اند و گفته ایم. همانطور که درباره اینکه جناح اصلاح طلب هایِ حکومتی نیز به این ایرادات واقفند، اما هنوز دَم از «مبارزه قانونی» با ولایت فقیه و دولت، و قابل اجرا اعلام کردنِ مفاد معطل شده یِ قانون اساسی می زنند، توضیح داده ایم. گفته ایم که نیّت اصلی این اصلاح طلبان، بعنوان بخشی از حکومت، همانطور که خود اصرار دارند، حفظ نظام دیکتاتوری ولایت فقیه برای حفظ امتیازات و سهمشان در ثروت و قدرت است، به همین علت نیز مبارزات «غیر قانونی» مردم علیه ولایت فقیه و دولتِ «قانونی» احمدی نژاد را تا حدّی می پسندند که تنها اهرم فشاری بر جناح غالب حکومت باشد و نه تحول دهنده و اصلاح کننده یِ نظام. آنها از مسکوت گذاشتن تحرکاتِ غیر قانونی مردم و «قانونی» جلوه دادنِ بخش های مورد تأییدشان این استفاده را می برند که مردم را از هر اقدامی که تهدید کننده یِ منافع اصلاح طلبان و کل نظام دیکتاتوری جمهوری اسلامی باشد را با «غیر قانونی» خواندنش، و روضه خوانی در مورد « راههایی امن، راههایی هموار، راههایی مستقیم» که مورد تأیید خداوند نیز هست، منع کنند.
اما، همانطور که گفتم، قصد من از نگارش این مطلب، تکرار مکررات نیست. در اینجا می خواهم پوسته یِ رسمی این دروغ ها را شکافته تا به هسته یِ اصلی برسیم. موسوی، در همین پیام به وضوح می گوید که خواسته های مردم که بنا بر متن قانون اساسی بسیار «قانونی» هم هست « به راحتی و صراحت نقض می شوند.» اما نمی گوید که مانع اجرای آنها چیست؟ و چگونه از اجرای آنها جلوگیری به عمل می آید؟ و چگونه می خواهد با این وجود، مفاد معطل مانده را اجرایی کند؟ او و هوادارانش معتقدند که رییس جمهور منتخب قانونی موسوی است و احمدی نژاد منصب او را غصب کرده است. باز هم این سوأل مطرح می شود که چگونه احمدی نژاد توانسته است بدین صراحت قانون را زیر پا گذاشته و مقاصد غیر قانونی اش را بر موسوی و مردم تحمیل کند؟ آنچه که محرز است، هیچ چیز به صرف اینکه «قانونی» است، اجرا نمی گردد. پس برای اجرای «قانون» به چه چیزی نیاز است؟
برای یافتن جواب بیاییم و ببینیم که احمدی نژاد آنچه از نظر خودش و خامنه ای «قانونی» است را چگونه به جامعه تحمیل کرده و آنها را اجرایی ساخته است؟ با در نظر گرفتن وقایع سه ماهه اخیر فکر نمی کنم که این عامل برای ما معما باشد. کاملاً واضح است که او با تکیه بر قدرت نظامی شرکایش، سپاه و نیروهای مسلح، اراده ی خود را به جناح مخالف و مردم تحمیل کرده است. بیایید تمامیِ حکومت ها را در نظر بگیرید. چه چیز باعث می شود تا مردم یک کشور به قوانین آن احترام گذاشته و اجرایش کنند؟ بغیر از آنست که می دانند در صورت تخلف و انجام عملی «غیر قانونی» پلیسی مسلح به سراغش می آید و با زور و قدرت اش تا زندان راهنمایی اش می کند و در زندان هم قدرت نگهبانان مسلح از فرارش جلوگیری می کند؟ آیا قانون مجالس مقننه، می تواند بدون وجود قدرتهای مسلح حامی آن اجرایی گردد و به مردم تحمیل شود؟ آیا حکم یک قاضی می تواند بدون تکیه بر چنین قدرتی اعمال گردد؟ پس «قانون» به خودیِ خود، قابل اجرا نیست. یعنی قوانین تا جایی معتبر هستند که قدرت اجرایی آن وجود داشته باشد. پس سوأل ما از آقایان و بانوان اصلاح طلب مان اینست که بر مبنایِ کدام قدرتی می خواهید مفاد معطل مانده یِ قانون اساسی را اجرایی نمایید. هنگامیکه قدرت مسلح جامعه قدرتِ خود را در پشت احمدی نژاد و خامنه ای گذاشته است؟
حال بیاییم از زاویه یِ دیگری این مسئله را بررسی کنیم. اصلاح طلبان معتقدند که احمدی نژاد بوسیله یِ کودتایی «غیر قانونی» بر مسند ریاست جمهوری تکیه زده است. و یا خامنه ای با اختیاراتِ غیرقانونی و فرا قانونی احمدی نژاد را تأیید و به مردم تحمیل کرده است. پس به این نتیجه می رسیم که قدرت حکومتی، صرفاً «قانون» را اعمال نمی کند. بلکه حتی، قدرتِ سرکوبِ حکومتی می تواند اراده یِ غیر قانونی حکومتیان را نیز به مردم تحمیل سازد. رابطه قدرت را در مورد اجرایِ قانون دیدیم، اما رابطه ی قانون نسبت به اعمال قدرت را نمی بینیم. چرا؟ آیا دلیلش این نیست که «قانون» زمانی واقعی است که قدرت را همراه خود داشته باشد. و در صورتِ نداشتن قدرت، رویا و خیال است؟ اگر میر حسین موسوی نتواند به ما نشان دهد که با تکیه به کدام قدرتی می خواهد اراده اش را، حال «قانونی» یا «غیرقانونی»، به جناح غالبِ حکومت تحمیل کند، سخنانش خیالی باطل و رویایی غیر قابل حصول است.
اما اصلاح طلبان ما با آنهمه تجربه حکومتی و استفاده از زور و قدرت مسلحانه علیه مردم در سالهای ۶۰ تا ۷۰ را نمی توانیم انسان هایی رویایی بدانیم. آنها هم به این رابطه – قدرت و قانون – واقفند. در همین پیام موسوی می گوید: « در ماه هایی که گذشت نیرویی عظیم از ملت ما آزاد شد، نیرویی که باید به کارآمدترین شیوه برای سعادت بلندمدت او به خدمت گرفته شود. مردم ما از آنچه میخواهند آگاهند. آنان تصویر شکوهمند اراده خود را در آیینه آنچه که سپری شد مشاهده کردهاند و میدانند که سرمایه و توان تحقق بخشیدن به خواستهای خود را دارند و در این میدان انبوه نخبگان و زبدگان دوشادوش آنان ایستادهاند. لذاست که اینک همه ما از یکدیگر میپرسیم چه باید کرد؟ این سوالی از سر ناامیدی و یا بلاتکلیفی نیست، بلکه میپرسیم با این سرمایه عظیم، با این امید تجدید حیات یافته و با این توانمندیهای فراهم شده چه باید کرد؟» برای اینکه ما رابطه ی این نقل قول را با مبحث کنونی مان بهتر درک کنیم، بیایید به جایِ کلمات «نیرو» و «توان»، معادل آن، یعنی از کلمه یِ «قدرت» استفاده کنیم. در آن صورت می بینیم که موسوی می گوید: در ماه های گذشته مردم قدرت خود را نشان داده اند، دارایِ آن قدرتی هستند که بتوانند خواست های خود را محقق سازند. پس متوجه می شویم که آقایِ موسوی خیال دارد از قدرت مردم علیه قدرت مسلح جناح رقیبِ خود استفاده کند. او می خواهد خواسته های نه گانه یِ خود را با تهدید استفاده از قدرت مردمی به رقیب تحمیل کند. در این چند ماهه نیز دیده ایم که جناح مخالف ایشان زیر بار تهدید نرفته و آماده یِ مقابله با نیروهایِ مردمی هستند. پس هر زمان که سپاه و احمدی نژاد و خامنه ای از تهدید موسوی در بکارگیری قدرت مردمی نترسند و عقب نشینی نکنند، موسوی مجبور است که این قدرت را به خیابان ها و میدان ها، یعنی مراکز اعمال قدرت مردمی،فرا خواند و در مقابل نیروهایِ مسلح حکومتی قرار دهد. و از آنجاییکه به مردم توصیه می کند که در مقابل خشونت قدرت مسلح حکومتی، گونه یِ دیگرشان را نشان دهند و گاندی وار کشته و زخمی دهند، به این نتیجه می رسیم که او آماده یِ قربانی کردن هزاران هزار ایرانی است. او خام و رویا پرداز نیست. خودش در سالهای ۶۰ برای اعمال اراده یِ حکومتی هزاران نفر را از طریق استفاده از قدرت سرکوب نیروهای مسلح معدوم ساخته است. پس زمانیکه به مردم می گوید، حمایت از اهداف او که حفظ نظام حکومتی است، و با اتخاذ « راههایی امن، راههایی هموار، راههایی مستقیم» که مورد تأیید خداوند نیز هست، کمترین هزینه را داراست، و «انقلاب» نیست که بخواهد حکومت را سرنگون سازد، دروغ می گوید. در حقیقت هدفِ او و شرکایش تحمیل هزینه یِ یک انقلابِ تمام عیار به مردم است، بدون آنکه این «انقلاب» به اهدافِ انقلابی، یعنی سرنگونی کل حکومت دیکتاتوری و ماشین سرکوبش، برسد.
حال باید از مردم سوأل کرد که آیا آنها نیز آماده یِ دادن هزینه یِ یک انقلاب برای جابجایی قدرت در درون جناح های حکومت دیکتاتوری جمهوری اسلامی هستند؟ یا اینکه می خواهند قدرت خود و هزینه انقلاب را برای سرنگونی نظام دیکتاتوری جمهوری اسلامی صرف کنند تا حداقل، باقی عمر خود و فرزندانشان در یک جامعه یِ آزاد و دمکراتیک سر شود؟
سرنگون باد حکومت جمهوری اسلامی!
نان، مسکن،آزادی – جمهوری شورایی!
احمد فارسی، هفدهم شهریور ۱۳۸۸
انتشار از «ندای سرخ» وابسته به گروه «بسوی انقلاب»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر