نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۷ فروردین ۱۲, دوشنبه

The March 20, 2008 US Declaration of War on Iran


Day of Infamy
The March 20, 2008 US Declaration of
War on Iran
By John McGlynn
28/03/08 "ICH" -- -- March 20, 2008, destined to be another day of infamy. On this date
the US officially declared war on Iran. But it's not going to be the kind of war many have
been expecting.
No, there was no dramatic televised announcement by President George W. Bush from
the White House oval office. In fact on this day, reports the Washington Post, Bush spent
some time communicating directly with Iranians, telling them via Radio Farda (the USfinanced
broadcaster that transmits to Iran in Farsi, Iran's native language) that their
government has "declared they want to have a nuclear weapon to destroy people." But not
to worry, he told his listeners in Farsi-translated Bushspeak: Tehran would not get the
bomb because the US would be "firm."
Over at the US Congress, no war resolution was passed, no debate transpired, no lastminute
hearing on the Iran "threat" was held. The Pentagon did not put its forces on red
alert and cancel all leave. The top story on the Pentagon's website (on March 20) was:
"Bush Lauds Military's Performance in Terror War," a feel-good piece about the
president's appearance on the US military's TV channel to praise "the performance and
courage of U.S. troops engaged in the global war on terrorism." Bush discussed Iraq,
Afghanistan and Africa but not Iran.
But make no mistake. As of Thursday, March 20 the US is at war with Iran.
So who made it official?
A unit within the US Treasury Department, the Financial Crimes Enforcement Network
(FinCEN), which issued a March 20 advisory to the world's financial institutions under
the title: "Guidance to Financial Institutions on the Continuing Money Laundering Threat

مذاکرات پنهان امنيتی ايران – امريکا در بغدادبرگردان: هاتف رحمانی



مذاکرات پنهان امنيتی ايران – امريکا در بغداد
وچگونگی ارتباط آن با ديدار مک کين از اسرائيل
برگردان: هاتف رحمانی - roads to Iraq (RTI) : منبع
Mar 26, 2008
عرب انلاين روزنامه چاپ لندن تنها روزنامه ای بود که خبر مذاکرات را يک
هفته پيش گزارش کرد اما من چند روز منتظر ماندم تا ببينم که کدام مدرک
قابل اعتمادی ادعای روزنامه را تاييد می کند، وکارزار نظامی بصره همان
چيزی بود که منتظرش بودم.
عرب انلاين ادعا می کند که مذاکرات پنهانی بين ايران وامريکا در طی
ديدار احمدی نژاد از عراق صورت گرفته است.( لطفا به ياد داشته باشيد که
اتفاقات ديگری هم طی همين هفته رخ داد مثل خودداری سفيرامريکا از
ملاقات با نمايندگان ايران و... غيره)
گزارش حاوی جزئياتی است واز اشخاصی نام می برد که مراقب ملاقات
های هر دو طرف بود ه اند که ما اينجا نيازی به ذکر آن ها نداريم ، بنا بر
اين خلاصه آنچه روزنامه می گويد چنين است : احمدی نژاد برای آرام کردن
اوضاع در عراق ،کاربست حملاتی سه روزه – آزاد کردن زيارت از عراق
را بعنوان آنچه ايران می تواند انجام دهد پيشنهاد کرد، پيشنهاد دوم او
پذيرفتن پيمان دراز مدت عراق – امريکا بود.مهمترين بخش اين مذاکرات
عبارت است از:
- دور کردن عراق از قطعنامه ١۵۴۶ سازمان ملل ، اين قطعنامه اجازه
استفاده از زور عليه همه کشورهای همسايه عراق را ، در صورتی که
گزارش های امنيتی گواهی دهند که کشورمزبورصادر کننده تروريسم به

ايدئولوژی" و توجيه جنايت اشرف دهقانی

مسلماً بر کسی پوشيده نيست که شرايطی که رژيم تازه استقرار يافته جمهوری اسلامی در سالهاي۶۰ در زندانهای خود برقرار نمود از وضعيت جاری در زندانهای رژيم شاه در دهه 50 خشونتبارتر بود.(1) اما در پاسخ به اين سئوال که چرا چنين بود نظر واحدی وجود ندارد و با تفسيرهای گوناگونی به آن جواب داده ميشود. رايج ترين پاسخ که البته با سطحی نگری کامل همراه است، اين پرسش را با تکيه بر اعتقادات ايدئولوژيک گردانندگان رژيم حاکم توضيح ميدهد. مطابق اين نظر گويا دست اندرکاران رژيم جمهوری اسلامی در امور زندانها، از لاجوردی گرفته تا کجوئيها ،حاجداوودها، موسويها (موسوی تبريزی و موسوی اردبيلی)، خلخاليها، گيلانيها و ديگر همپالگيهای ريز و درشت آنان با ارتکاب به آنهمه جنايت و وحشيگری در حق عزيزان در بند ما، در آن زمان مشغول اجرای فرامين "آسمانی" در زمين و انجام فرايض دينی خود بودند. البته اين همان برخوردی است که در مورد کل سردمداران و گردانندگان رژيم جمهوری اسلامی ابراز ميشود و مثلاً بدون توجه به شرايط اقتصادی- اجتماعی حاکم بر جامعه ايران و بدون ديدن نياز و الزامات خاص طبقات استثمارگر برای حفظ منافع خود در مقطع دهه 60، ادعای آنان را ملاک برخورد خود قرار ميدهند و براين اساس مطرح ميکنند که گويا پياده کردن " اسلام ناب محمدی" دليل همه جنايتها و اعمال ظالـمانهای است که رژيم جمهوری اسلامی درحق مردم ما بکار برده و ميبرد. در اين برخورد به واقع واقعيات به طور وارونه جلوه داده ميشوند و به جای اينکه اسلام به عنوان يک پوشش ايدئولوژيکی برای حفظ سيستم سرمايهداری وابسته به امپرياليسم در ايران به حساب آيد که سرمايهداران و مرتجعين برای تأمين منافع خود از آن استفاده نمودند، خود هدفی تلقی ميشود که گويا همه کارها به خاطر آن صورت گرفته و ميگيرد. اما واقعيت اين است که چنين برخوردی از تجزيه و تحليل علمی شرايط مادی جامعه نشأت نگرفته و در مورد برخی روشنفکران که موضوع را به اين شکل مطرح ميکنند اين برخورد در بهترين حالت، حاصل نفرت آنان از رژيم جمهوری اسلامی و به تبع از آن نفرت برحق از هر رژيم مذهبی ديگر و يا به طور کلی از مذهب و مشخصاً از اسلام ميباشد.

دنباله مطلب

۱۳۸۷ فروردین ۱۰, شنبه

تبت ? فلسطين آلن گرش، لوموند ديپلماتيک

24 مارس 2008 ,
ترجمه بهروز عارفی
در نخستين ساعات بعدازظهر 14 مارس، ,دامنه شورش ها به خيابان اصلی بيت المقدس (اورشليم) کشيد. اين شورش ها، اندکی پيش در يکی از خيابان های مجاور، هنگامی شروع شد که نيروهای امنيتی دو نفر مذهبی مسلمان را به قتل رساندند. (البته، اين ديدگاه فلسطينی ها است، در صورتی که مقامات رسمی اعلام کردند که ابتدا، افراد مذهبی به پليس اسرائيل حمله کرده بودند). در طول اين خيابان، ده ها نفر به غارت مغازه ها پرداخته و در حالی که فرياد می زدند، به سوی مغازه های يهوديان و نيز تاکسی هائی که غالب رانندگانش يهودی بودند، سنگ پرتاب می کردند. , ,شورش ها به سرعت کوچه های پر پيچ و خم قسمت قديمی شهر را فرا گرفت. در اين کوچه ها، دکه هائی قرار دارند که به يهوديان و غير عرب ها تعلق دارند. در گوشه و کنار محله، مردم، از قرار معلوم، بصورت خودبخودی اجتماع کردند. آنان به مغازه های يهوديان هجوم بردند. آنان هر چه را که دم دست بود، از گوشت گرفته تا لباس زير، به آتش کشيدنذ. شورشيان، کپسول های گاز را در آتش می انداختند و در حالی که در محل امنی پناه گرفته بودند،با صدای انفجار آن ها شادی می کردند. عده ای فرياد می زدند: ,زنده باد فلسطين مستقل,., ,در طول چندساعت، نيروهای امنيتی هيچ تکانی نخوردند. اما، گروهی از يهوديان که در طبقات فوقانی مغازه هايشان زندگی می کردند، مجبور به فرار شدند. در غير اين صورت، شمار تلفات بسيار بيشتر می بود. دولت تاييد کرد که بطور موثق، سيزده نفر توسط شورشيان کشته شده اند و اغلب آنان قربانی حريق شده اند. کسانی که در خانه هايشان پناه گرفته بودند، از ترس، چراغ های خانه هايشان را روشن نکرده بودند تا مورد شناسائی قرار نگيرند., (...) , نابودی ها برنامه ريزی شده بودند. مغازه های فلسطينی که با علامت مشخصی متمايز شده بودند، از نابودی در امان ماندند. تقريبا بقيه مغازه ها را نابود کردند. در اثر پراکنده شدن کالاهای چپاول شده، عبور و مرور در کوچه ها ميسر نبود., (...) ,هنگامی که در روز هفدهم مارس، اهالی جرئت کردند از خانه هايشان بيرون آيند، با ابعاد وسيع شورش ها مواجه شدند. املاک يهوديان، بسيار فراتر از محلات فلسطينی مورد حمله واقع شده بودند. ساختمان های بسياری به آنش کشيده شده بودند. درب کنيسای اصلی شهر کاملا سوخته بود..., طبيعتا، مطالب يادشده در بالا را در مطبوعات مطالعه نکرده ايد. ولی ... جملات فوق، گزارش شورش های لهاسا به آن گونه ای ست که تنها خبرنگار حاضر در محل، يعنی گزارشگر ,اکونوميست, (The Economist) در 19 مارس تحت عنوان ,Trashing the Beijing Road, (جاده پکن درب و داغان می شود) منتشرکرده است. من، فقط واژه های ,تبتی, را با ,فلسطينی, و ,چينی, را با ,اسرائيلی, يا ,يهودی, عوض کرده ام. تجسم کنسد که اگر اين ماجرا در سرزمين مقدس رخ داده بود، چگونه در رسانه ها بازتاب می يافت. از اين گزارش چنين بر می آيد که تبتی ها اين شورش ها را برانگيخته بودند و آنان مرتکب اجحافات متعددی شده بودند. با وجود اين، رسانه های فرانسوی زياد از آن سخن نراندند، چراکه محور تحليل آنان، بدرستي، سرکوب تبتی ها توسط حکومت مرکزی چين بود که حقوق اساسی اهالی تبت را انکار می کند. از اين رو، نمی توان اين زياده روی ها را هرچند غيرقابل توجيه هم باشد، ,محکوم, کرد. اما، اين پرسش مطرح می شود که چرا چنين رفتار رسانه ای بندرت شامل مردم فلسطين می شود، در حالی که از نگاه سازمان ملل متحد، فلسطينيان از سال 1967، در کرانه باختری رود اردن، غزه و بيت المقدس در زير اشغال بسر می برند؟ نمی توان موقعيت دو سرزمين را با هم مقايسه کرد. سازمان ملل متحد، تبت را به عنوان سرزمينی اشغال شده نمی شناسد. و در نتيجه، نبايد اين دو را با هم تشبيه کرد. با وجود اين ،چنين مقايسه ای آموزنده است... Tibet-Palestine par Alain Gresh http://blog.mondediplo.net/2008-03-24-Tibet-Palestine

آشنائي و معرفي بتيانگذار " انستيتو هو ور"


آشنائي و معرفي" انستيتو هو ور"


۱۳۸۷ فروردین ۹, جمعه

سخنرانان ايراني در " انستيتو هوور"

سخنرانان ايراني در " انستيتو هوور" , شهرام چوبين, عباس ميلاني,آرش نراقي,
فاطمه حقيقت جو, مهرانگيز كار, پرديس مهدوي



آشنائي با " انستيتو هوور"

دنباله مطلب

"دفتر امور ايران "در آمريكا و نقش آن



The Office of Iranian Affairs (OIA) was created in early 2006 within the U.S. State Department's Bureau of Near East Affairs, apparently as part of an effort to channel funds to groups that could aid opposition factions within Iran. The OIA is often confused with and/or compared to the controversial Office of Special Plans (OSP), the neoconservative-led outfit in the Pentagon that was accused of supplying warped intelligence to the George W. Bush administration during the lead-up to the invasion of Iraq. But the OIA seems to have little resemblance to its Pentagon relative: it does not appear to have an intelligence interpretation role; it serves the State Department; and it is not under the control of core neoconservatives. However, as news about the relatively obscure OIA has gradually surfaced, it seems clear that it and the OSP share an important characteristic—both were meant to play a role in fomenting regime change in the Middle East.
The first hard news about the OIA emerged on March 3, 2006, when Adam Ereli, deputy spokesman for the State Department, responded to a reporter's question about the office. After confirming the creation of the office, Ereli said: "We have also created a number of new positions in the field—for Foreign Service officers to work on Iran-related issues. This comes in the context of the secretary's broader initiative regarding transformational diplomacy and is part of our overall effort to realign resources with policy priorities in recognition of a changing world, a world that is far different from the one for which we have been geared to deal for the last generation, really."
Regarding the "new positions in the field," Ereli said: "There will be a certain number here in Washington, in the Bureau of Near Eastern Affairs, where the Office of Iranian Affairs is located, as well as the Department of Human Rights and Labor, and to administer—and a lot of these will be—some of these positions will be involved with administering the $75 million that we hope to get from Congress to promote empowerment and democracy and flow of information and citizen exchanges in Iran, and others will be in the field to support these programs, as well as to get a better idea and a better handle of what's going on in Iran."
Asked whether the new department will "bring in Iranian exiles," Ereli said: "The way I would look at this office, frankly, is—and this deployment is administering programs and conducting activities that are consistent with programs and activities that we do around the world. In other words, you've got an office that deals with, let's say, Russia. We've got programs in Russia, we've got money we spend with Russia, we've got exchanges with Russia, so you need people to run those programs, interact with NGOs and others. We're going to be doing the same thing with Iran. If you look at the rationale and the description of how we are going to spend the $75 million, that entails a certain amount of expertise, of labor, of engagement. And the other point to make here is that—look out over the long term. Iran is and is going to continue to be a very important country. We need to develop a cadre of Foreign Service officers who speak Farsi, who understand the region—not just Iran, but the region where Iran has influence and has reach—and understands Iran. So that's the logic of putting people out in the field, to use the language, to develop the on-the-ground expertise so that 10, 15, 20 years from now, we've got—just like we have Arab experts, just like we have—we used to have Soviet experts, we've got a cadre of Iran experts."
An unclassified State Department cable, dated March 6, 2006 and posted on the blog of the American Progress Action Fund, ThinkProgress.org, said that the office is part of an "initiative [that] will enhance our capacity to respond to the full spectrum of threats Iran poses, to reach out to the Iranian people to support their desire for freedom and democracy, over the long-term, reestablish a cadre of Iran experts within the Foreign Service. Additionally, these new positions are part of the Global Diplomatic Repositioning Strategy to support transformational diplomacy and the President's Freedom Agenda

آشنائي با "مايكل ليدن"Michael Ledeen

آشنائي با "مايكل ليدن"Michael Ledeen
يكي از اعضاي تعين كنندهAmerican Enterprise Institute: Freedom Scholar


دنباله مطلب

" ائتلاف براي دمكراسي در ايران" اعضا و بنياد گذاران آن


آشنائي با خانم رايس وزير امور خارجه آمريكا

آشنائي با خانم رايس وزير امور خارجه آمريكا و پستها و مقامات مختلف از جمله
"انستيتو هو ور " و " آمر يكن آنتر پرايز انستيتو " و... ( AmericanEnterpriseInstitute (AEI
دنباله مطلب

تحليل پنج سال جنگ در عراق

دنباله مطلب

۱۳۸۷ فروردین ۸, پنجشنبه

هیروشیمایی دیگر در عراق پزشکان عراق می گویند "ما در داخل هیروشیمایی دیگر زندگی می کنیم"


شروود رز - مترجم: هاتف رحمانی


امریکا، بریتانیای کبیر واسرئیل، بخش های مختلف خاورمیانه را به قسمت هایی از جهنم رادیو اکتیو تبدیل کرده اند. آنها این مهم را با مشتعل کردن انچه آن ها به اصطلاح مهمات حاوی"اورانیوم رقیق شده" می خوانند عملی می کنند ...
اخبار روز: www.akhbar-rooz.com پنج‌شنبه ٨ فروردين ۱٣٨۷ - ۲۷ مارس ۲۰۰٨


امریکا، بریتانیای کبیر واسرئیل، بخش های مختلف خاورمیانه را به قسمت هایی از جهنم رادیو اکتیو تبدیل کرده اند. آنها این مهم را با مشتعل کردن انچه آن ها به اصطلاح مهمات حاوی"اورانیوم رقیق شده" [۱] می خوانند عملی می کنند، اما آن مهمات در حقیقت، مهمات حاوی رادیو اکتیو هستند وشاید در شمار مرگ بار ترین نوع مهمات تاکتیکی باشند که مغز منحرف شده انسان تاکنون اختراع کرده است.برای شک کنندگان به این امر بیش از یک تن اطلاعات در این باره در اینترنت وجود دارد: از منابعی همچون گزارش ۱۹۹۹ کمیسیون بین المللی انرژی اتمی گرفته تا اعضا تصفیه شده انجمن سلطنتی پزشکان انگلستان، تا دکتر های داروهای هسته ای بیمارستان دولتی سربازان امریکا، تا مقامات رسمی زایشگاه بصره وبیمارستان عمومی تا گزارش اسکات پترسون در کریستیان ساینس مانیتور.پترسون شمارنده گئیگر [۲] را در اوت سال ۲۰۰٣ برای یافتن تشعشعات قابل مطالعه بین ولتاژ ۱۰۰۰تا ۱۹۰۰، بارها به طور عادی درجایی نزدیک بغداد که بمب های بونکر بوستر ( سنگر کوب) ومهمات منفجر شده بودند به کار گرفت .از همه این ها گذشته، گفته می شود که یک بمب سنگر کوب حاوی بیش از یک تن اورانیوم رقیق شده است .برای مرور مختصری بر جنگ رادیو اکتیو مقاله " اورانیوم رقیق شده وآزادی عراق " اثر کریستین شرر پژوهشگر انستیتو صلح هیروشیما را که در زد نت [٣] ۱٣ آوریل ۲۰۰٣ منتشر شده است بخوانید .شرر اظهار می کند که :"بر اساس ۴٨مین نشست کمیته بررسی اثرات تشعشعات اتمی سازمان ملل در ۲۰آوریل ۱۹۹۹، بین سال های ۱۹۹۱تا۱۹۹۷هیچ چیز به اندازه اورانیوم رقیق شده سبب افزایش شدید مرگ ومیر نبوده است، سند سازمان انرژی اتمی بر آورد کرده است که سبب مرگ نیم میلیون عراقی چیزی نبود مگر آن که .... " مقدار ۷۰۰-٨۰۰تن اورانیوم رقیق شده در بمباران مناطق نظامی جنوب عراق به کار برده شد".چنین حجمی از کاربرد مهمات تاثیری تشعشعی داشت که برای آلوده کردن ۵۰۰.۰۰۰نفر که می تواند منجر به مرگ شود، کافی است . شرر می نویسد :"در سال ۱۹۹۱ مهمات حاوی اورانیوم رقیق شده بطور عمده علیه تانک های عراقی در صحرای نزدیک بصره مورد استفاده قرار می گرفت، در حالی که در جنگ حاضر مهمات حاوی اورانیوم رقیق شده، در سراسر عراق حتی در مناطق پر جمعیت، از جمله قلب بغداد، موصل، تکریت وسایر شهر ها مورد استفاده قرار می گیرد." او اضافه می کند که، بنا به تخمین های آزانس انرژی اتمی وبنا به تحقیقات پیشین آن سازمان ،" تلفات مرگ ممکن است در چند سال آینده، از مرز یک میلیون مرگ با عواقب بیشماردیگر بگذرد. "شرر در ضمن یاد آور می شود که کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل در سال ۱۹۹۶ اورانیوم رقیق شده را سلاح کشتار جمعی وکسانی را که از آن استفاده می کنند مجرم جنایی در برابر بشریت اعلام کرد .در میان بکار برندگان آن : بوش اول، بیل کلینتون،که بالکان را آلوده به تشعشعات اتمی کرد وساکنان کنونی کاخ سفید قرار دارند.اجازه دهید موضوع را از زبان پزشکان عراقی بشنویم : جواد ال علی دکترمتخصص تومور از بیمارستان بصره وپروفسور هسما ال جارموکلی ازدانشگاه بغداد می گویند: "تحقیقات، افزایش شدید تلفات مرگ را در عراق از سال ۱۹۹۱ به علت سرطان وسرطان خون در اثر جنگ رادیو لوژیک (ایجاد تشعشع در اثر استفاده از مهمات حاوی اورانیوم) امریکا نشان می دهد " شرر می نویسد،بنا بر حضور انها در اول دسامبر ۲۰۰۲در سالن یادبود صلح در هیروشیما، از ال علی که عضو انجن سلطنتی پزشکان انگلستان نیز هست، در "کانتر پانچ" ۵ فوریه ۲۰۰۱نقل شده است "خاک بیابان حامل مرگ است . مطالعات ما نشان می دهد که بیش از ۴۰درصد از جمعیت اطراف بصره سرطان خواهند گرفت. ما در میان هیرو شیمای دیگری زندگی می کنیم ."( بصره شهری ۱.۷میلیون نفری است. آیا معنی این سخنان آن است که ۶٨۰.۰۰۰ نفر آلوده خواهند شد؟آن تلفات به تنهایی می تواند بیش از قربانیان هیروشیما وناگازاکی باشد .)همان مقاله همچنین گزارش می کند که درجه شیوع سرطان خون از سال ۱۹۹۰در عراق بیش از ۶۰۰درصد افزایش داشته وبه طور مشابه ،" نرخ رشد سرطان خون در سارایوو، که در سال ۱۹۹۶ توسط امریکا در هم کوبیده شد ؛ در پنج سال گذشته سه برابر شده است ." و"حافظان صلح ناتو وسازمان ملل در منطقه نیز دچار سرطان شده اند."بنا به گزارشی در سایت سوسیالیسم جهانی به تاریخ هشتم سپتامبر ۱۹۹۹، دکتر زناد محمد، شاغل دردایره زایشگاه بیمارستان آموزشی بصره، گفت در سه ماهه آغاز سال ۱۹۹٨ در ماه اوت، ۱۰نوزاد بدون سر، ٨ نوزادبا کله های بزرگ غیر متعارف و۶نوزاد با اعضا ناقص بدنیا آمدند. وروزنامه گاردین چاپ بریتانیا گزارش داد که گزارش موارد سرطان در زایشگاه بصره از ٨۰ مورد درسال ۱۹۹۰ به ٣٨۰مورد در سال ۱۹۹۷ رسیده است .فیل گراندر گزارشگر از دکتر هسما ال اسما، متخصص زنان در بیمارستان مانون بغداد نقل می کند که :"من به مدت ۷ سال ناظر این موارد بوده ام وموارد در حال افزایش است . ما نه تنها شاهد نوزادانی هستیم که با ناهنجاری مادرزادی به دنیا می آیند، بلکه سقط جنین های نارس دیر هنگام را نیز به دلیل نقایص مادر زادی شاهد هستیم .ما در گذشته عادت کرده بودیم شاید یک مورد در ماه را ببینیم. اما در حال حاضر روزانه ۲ یا سه مورد را شاهدیم." ( دو یا سه مورد در روز، آیا مساوی ۱۰۰۰ مورد در سال تنها در یک بیمارستان؟)واز دکتر های امریکایی: ژنرال اصف دوراکویچ، رئیس سابق داروی هسته ای دربیمارستان دولتی سربازان در ویلمینگتون، می گوید ایزوتوب های اورانیوم را دربدن سربازان جنگ خلیج فارس یافت . نیویورک تایمز در ۲٨ ژانویه ۲۰۰۱ به نقل از دکتر دوراکویچ گزارش کرد که می گفت او " اورانیوم رقیق شده، از جمله اورانیوم ۲٣۶را، دربدن ۶۲درصد ازسربازان بیمار جنگ خلیج ( فارس) که او معاینه کرده بود " یافت.تایمز گزارش کرد" او اعتقاد دارد که ذره ها در بدن آنها مانده اند وممکن است سبب بیماری آن ها باشند" دکتر دوراکویچ یاد آور شد که هنگام تنفس،"اورانیوم می تواند وارد گردش خون گشته، و به استخوان، غدد لنفاوی،شش ها ومعده انتقال یافته،و در آنجا جایگیر شود، و در طولانی مدت در اثر تشعشعات خفیف خود سبب آسیب گردد". مقاله تایمز همچنین توجه را به مرگ سرطانی ۲۴سرباز اروپایی جلب می کند که بعنوان حافظان صلح در بالکان خدمت می کردند " وبیماری ها از سوی افراد بسیاری گزارش شده اند."واز سوی یک محقق امریکایی: روبرتو گویازدا، از دایره سم شناسی محیط زیست در دانشگاه سانتاکروز کالفرنیا، سر پژوهشگرمعاینه کننده سربازان باز گشته از جنگ خلیج(فارس) بود که زخم های گلوله رادیو اکتیو داشتند . روزنامه " City On A Hill Press " دانشگاه از او نقل می کند که می گفت،"از بین کسانی که زخم های ناشی از گلوله رادیو اکتیو داشتند، تمام آنها ۷ تا ۹ سال پس از انفجاراندازه های متنابهی از اورانیوم را در ادرار خود داشتند.البته بنا به آمار تعداد عمده ای از کسانی که تنها اورانیوم افروخته ( منفجر شده) را تنفس کرده بودند، نیز اندازه بالایی از اورانیوم را در بدن خود داشته اند.واز قول سربازان امریکا:تام کاسیدی از بخش یک زرهی که خدمت در عراق را در سال های ۲۰۰٣-۲۰۰۵ تجربه کرد، به روزنامه UCSC گفت :"پس از جنگ اول خلیج (فارس)، اندازه تشعشعات ٣۰۰برابر آنچه که نرمال در نظر گرفته می شود بود . در این تهاجم ما حتی گلوله های حاوی اورانیوم رقیق شده بیشتری به کار بردیم. اثرات سهمگینی وجود دارد." دنیس کین از بخش ۱٨ هوابرد ارتش امریکا وسرباز طوفان صحرا وکسی که از " بیماری ناشناخته ای" رنج می برد نیز گفت :"دانشمندان آن را شکستن سلول می خوانند، ونمی دانند چرا برای سربازان اتفاق می افتد، اما در حقیقت بیماری اشعه است وسبب آن پراکندگی اورانیوم رقیق شده در همه جاست."شروود رز مشاور روابط احتماعی مستقر در میامی – فلوریدا و مقاله نویس است. او پیشتر در استخدام شیکاگو دیلی نیوز ومیامی هرالد بود وبرای مجلات ملی در موضوعات نظامی وسیاسی مقالات بسیاری نوشته است .پست الکترونیکی تماس او :sherwoodr۱@yahoo.com[۱] - “depleted uranium” (DU) ammunition[۲] - Geiger counter وسیله ای که برای شمارش یون های آزاد واندازه گیری اشعه های الفا، بتا وگاما ی ناشی از تشعشعات به کار برده می شود(برگرداننده)[٣] - Znetمنبع : پلتیکال افیرز

وزارت امور خارجه اسرائيل و اعلاميه "با لفور" 2 نوامبر 1917

دنباله مطلب

اخبار صلح طلبان



دنباله مطلب



هاليبرتون بيش از 100ميليون دلار از نفت و جنگ عراق

Countdown: Halliburton CEO has made over $100 million since war began


دنباله مطلب

نفت عراق را به صاحبانش برگردانید

يکشنبه ۵ اسفند ۱۳۸۶
تظاهراتی در مخالفت با تسلط شركت های خارجی بر نفت عراق و حمایت از حق مردم عراق بر روی ذخایر نفتی این كشور در لندن برگزار شد .
طرفداران گروه موسوم به "دستها از روی نفت عراق برداشته شوند" ، به نشانه همبستگی با مردم عراق و پشتیبانی از حق مردم عراق در بهره مندی از منابع نفتی شان و همچنین در مخالفت با تسلط شركت های خارجی بر نفت عراق ، تظاهراتی را در روز شنبه در لندن برگزار كردند .
به گفته این گروه ، در فوریه سال ۲۰۰۷ ، كابینه دولت عراق لایحه ای را در باره نفت عراق ارائه كرد كه اگر این لایحه تصویب شود و به صورت قانونی در آید ، به شركت های نفتی خارجی مانند شل Shell ، بی پی BP و توتال این اجازه را خواهد داد كه بر روی اغلب ذخایر نفتی عراق تسلط داشته باشند كه در نتیجه چنین امری مردم عادی عراق از میلیاردها دلار سود حاصل از منابع نفتی خود بی بهره خواهند شد .
یك سال از ارائه این لایحه می گذرد و اگرچه تا كنون ۵ مهلت زمانی از سوی دولت امریكا و صندوق بین المللی پول در ارتباط با این لایحه تعیین شده است ، سطوح مختلف جامعه عراق همچنان سرگرم بحث در باره این لایحه هستند .
در روز ۱۸ فوریه ، یك مهلت زمانی برای شركت های بین المللی نفت تعیین شد تا برای رقابت در مناقصه های مربوط به كمك به توسعه نفت عراق ثبت نام كنند .
به گفته گروه موسوم به "دست ها از روی نفت عراق برداشته شوند" ، این اقدام نخستین قدم رسمی در هموار كردن زمینه برای تسلط شركت های خارجی بر روی ذخایر نفت عراق محسوب می شود .
شركت كنندگان در تظاهرات روز شنبه در لندن اعلام كردند كه این حق مردم عراق است كه بر روی ذخایر و منابع نفتی شان تسلط داشته باشند و نه شركت های خارجی . طرفداران این گروه این تظاهرات را با حمایت ائتلاف جنگ را متوقف كنید ، برپا كردند .
گروه دست ها از روی نفت عراق برداشته شوند / Hands off Iraqi oil / بخشی از یك ائتلاف بین المللی است كه متشكل از گروه های حامی توسعه ، حقوق بشر ، محیط زیست و همچنین گروه های ضد جنگ است .
فارس

تظاهرات ضد جنگ مردم سوئد در استکهلم

عکسهائی از تظاهرات ضد جنگ در استکهلم

سایت فعالین ضد جنگ -سوئد: شنبه سوم مارس 2008 به مناسبت اعتراض به پنجمین سال تجاوز و اشغال عراق توسط امپریالیسم آمریکا و همپیمانانش ، تظاهراتی توسط شبکه های جنگ در سراسر جهان از جمله در شهرهای سوئد برگزار گردید.
شبکه فعالین ایرانی ضد جنگ در سوئد در همکاری با شبکه سراسری ضد جنگ در سوئد که متشکل از احزاب و سازمانها و انجمن های مترقی و مردمی ضد جنگ می باشد در سازماندهی و برگزاری این تظاهرات فعال بود.

آدرس سایت:
http://iaawn.blogspot.com/






از توسعه دموکراسي تا آنجلينا جولي؛ مروري بر وضعيت اسفبار زنان عراقي

ستاورد ايجاد دمکراسي در عراق 8 ميليون زن بي سرپرست و کشته شدن بيش از يک ميليون شهروند عراقي بوده است.
به گزارش سرويس بين الملل برنا به نقل از CNN، حمله نيروهاي ائتلاف به سرکردگي آمريکا و انگليس در مارس 2003 به عراق، به بهانه مبارزه با تروريسم و توسعه دموکراسي در يک کشور تحت حکومت ديکتاتوري وضع اقتصادي مردم قحطي زده عراق را بدتر و بغرنج تر کرد، بطوريکه زنان بي سرپرست عراق را به 8 ميليون افزايش داد.
زنان بي سرپرست و خانواده هاي فقير در يک کشور جنگ زده تحت اشغال که هيچ اميدي براي زنده بودن تا ساعتي ديگر ندارند، بايستي از چه منبعي کسب درآمد کنند؟ و اينچنين بود که توسعه دموکراسي آمريکايي، با گسترش آمار افزاينده فساد اخلاقي در عراق رابطه تنگاتنگ يافت. بسياري از زنان و دختران جوان عراق، در اين گيرودار به خارج از عراق و کشورهاي همجوار (سوريه، امارات متحده، اردن و...) به اميد زندگي بهتر مهاجرت کرده و بسياري از آنان نيز قرباني تجارت مقاطعه کاران و دلالان جنسي قرار گرفته و در خود عراق به عنوان تأمين کننده جنسي نيروهاي اشغالگر و يا همين کشورهاي همسايه به صنعت فحشا سپرده شدند. صنعتي که سود آن بيش از قاچاق مواد مخدر و اسلحه در بازارهاي بين المللي است.

آمار زنان و دختران ناپديد شده بعد از تهاجم نيروهاي ائتلاف به عراق بنا به گزارش رسمي "سازمان غيردولتي زنان در عراق" به 4 هزار نفر مي رسد که 20 درصد آنان کمتر از 18 سال دارند.
در واقع اين دختران و زنان که بعضاً توسط پدران و خانواده هاي بي بضاعتشان به بهايي کمتر از 500 دلار فروخته مي شوند تا در درجه اول خود آنها از گرسنگي نمرده و درآمد بخور و نميري فقط براي زنده بودن داشته باشند و هم از طرفي با فروششان مبلغ ناچيزي نصيب خانواده گردد، تا چند صباحي بيشتر زنده بمانند و شاهد جنايات بيشتري از سوي اشغالگران باشند.
به جرأت مي توان گفت، بازار تجارت زنان در منطقه خاورميانه، از سال 2003 با ورود دختران جوان و زنان عراقي تحولي جدي يافت و مشتريان اين زنان، که عمدتاً از اعراب حاشيه خليج فارس و بطور خاص کشور سعودي عربستان هستند، بيش از پيش به اين بازار توجه نشان دادند.
دلالان جنسي و مقاطعه کاران در ازاي دادن خانه و غذا به آنها با درجه بندي و رتبه گذاري آنها به کسب درآمدهاي کلان توسط آنان براي خود مي پردازند. بازرا اين تجارت در کشورهايي چون امارات و اردن بسيار داغ است. در اين کشورها به خصوص امارات اولويت با دختران باکره است. دلالان جنسي در ازاي واگذاري دختران باکره به شيوخ عرب، مبالغ قابل توجهي دريافت مي کنند.
سفر بازيگران آمريکايي مانند "آنجلينا جولي" هنرپيشه هاليوودي نيز به عراق و سوريه و تلاش براي ساختن چهره اي ضد بوش از آنها با گرفتن ژست هاي نوع دوستانه در مورد زنان عراقي امري مضحک جلوه مي نمايد. وي در سفر اخير خود به عراق و سوريه بر اين مسأله که عراقي ها بايستي نسبت به حقوق خود آگاه باشند تأکيد کرده بود!
شايد اين طنزي تاريخي باشد که هرچه بيشتر به رو کردن چهره کثيف دموکراسي صادراتي تمدن غرب به کشورهاي جهان سوم کمک مي نمايد؛ چرا که آنجلينا جولي خود ساخته و پرداخته همين تمدن است و شهرت خود را مديون بازيگري در راستاي اهداف همين نظام است. حال چگونه مي توان باور کرد که اين عامل قصد عبور از ساختاري را دارد که مثل پيله در اطراف وي تنيده شده است.
برنا

ويدئو هاي مربوط به جنگ عراق بزبانهاي مختلف

ادامه مطلب

ويدئو هاي سران آمريكا براي آماده سازي افكار عمومي حمله به عراق


ادامه مطلب

"هدايت مردم به جنگ " ماشين جنگي ؟ و.....فيلمهاي از حمله به عراق


ادامه مطلب

هدايت مردم به جنگHow did the U.S. government lead its people to war?


ادامه مطلب

به اين ۹ دليل، بوش به ايران حمله خواهد کرد محمدعلی اصفهانی

مطلبی نوشته بود عبدالباری عطوان سردبير «القدس العربی» نشريّه ی عرب زبان فلسطينی يی که در لندن منتشر و در سراسر جهان پخش می شود، در کمتر از دو ماه پيش از اين، در نشريّه اش.
در آن زمان، هنوز:
ـ جرج بوش از «جنگ جهانی سوّم» ی که قصد دارد با تجاوز به ايران به راه بياندازد، سخن نرانده بود؛
ـ اولمرت به فرانسه نيامده بود تا به گفته ی سازمان وحدت يهودی فرانسه برای صلح «موعظه ی جنگ با ايران را بخواند... و از سکّوی فرانسه برای متقاعد کردن دولت های غربی برای حمله به ايران استفاده کند» (۱)
ـ همزمان با سفر اولمرت به فرانسه، مجاهدين خلق که در حال حاضر فعال ترين جريان سياسی ايرانی هماهنگ با اسراييل و آمريکا در ماجرای حمله به ايران است، نماينده ی خود در تلويزيون نئوکان ـ اسراييلی و جنگ افروز فاکس نيوز را برای اجرای چند کنفرانس مشترک به مأموريّتی چند روزه به اروپا نياورده بود تا همراه با مسئول کميسيون خارجی «شورای مقامت» در مورد خطرات فوری و مهيبی که «جامعه ی جهانی» به خصوص آمريکا و اسراييل و سربازان آمريکايی در عراق را از سوی حکومت ايران تهديد می کند، و در مضرّات مماشاتگری های البرادعی که نهايتاً منجر به نابودی کره ی زمين در چند ماه آينده به وسيله ی بمب اتمی ملَايان خواهد شد، کنفرانس مشترک برگزار کند.
ـ آقای رجوی در پيام هفتم آبان خود، صريحاً اعلام نکرده بود که تهديد جهان، نه جنگ، بلکه «نه جنگ» است [تهديد جهان اين است که جنگ در نگيرد، نه آن که بر اثر تلاش های جنبش جهانی فريبخورده ی صلح، و لابی های رژيم، و مزدوران آن در اپوزيسيون ایرانی و اجنبيان ضد جنگ، خدای نکرده، مسأله ی حمله به ايران منتفی شود.] و نيز مژده نداده بود که جنگی که درخواهد گرفت زمينی هم خواهد بود و در آن مجاهدين حرف نهايی را خواهند زد؛ و عيره و غيره وغيره... (۲)
ـ زهرا، پزشک جوان، که گويا از فعالان جنبش ضدمردمی و رفورميستی و فريبکارانه ی «کمپين يک ميليون امضا» برای «بقای رژيم ولايت فقيه» هم بود، در ستاد امر به معروف و نهی از منکر حکومت سالوس و ريا و زر و زور و تزوير به قتل نرسيده بود؛
ـ جنبش های اجتماعی که به وسيله ی دشمنان مردم و ترکش خورده های دو خرداد و مزدوران رنگارنگ رژيم با اتکّا به نيروی توده ها و نه «پيشتازان قهرمان خلق» انجام می گيرد و خاک در چشم توده ها می پاشد، به اوج امروزی خود نرسيده بود؛
ـ علی اصغر حاج سيّد جوادی (و يا «سيّد» آنطور که، مثل خيلی از دوستانش، ما بچه های قديم کيهان او را می ناميديم) به عنوان يک «غدّار قلم به دست»، نامه ی سرگشاده يی به «منصور حلآج» زمان يعنی رييس دانشگاه کلمبيا ننوشته بود و در آن نگفته بود که ملّت ايران در مبارزه برای سرنگونی رژيم به قيّمانی مثل جنابعالی و دوستان اسراييليتان و جرج بوشتان و زندان گوانتانامويتان نيازی ندارد؛ و از همين رو علاوه بر صفت هميشگيش «عموجان فرومايه» در يک هجوم دسته جمعی و سيستماتيک و مستمر و همه جانبه، به القابی جديد از قبيل «خر پيری که می خواهد در طويله ی آخوند ها قيمت خودش را بالا ببرد» و «بيشرم و حقير و پست و مردمفروش و دلقک سياسی و بی غيرت و رذل و غنی شده در منجلاب آخوند های رذل و جانی، و مردک بی وجدان و الخ، مفتخر نشده بود که:
ادامه مطلب


۱۳۸۷ فروردین ۷, چهارشنبه

پويا خوانسارييک سند تاريخي: متن مقاله احمد رشيدي مطلق در روزنامه اطلاعات، 17 دي 1356

پويا خوانساري
Pooya.khansari@gmail.com



يک سند تاريخي: متن مقاله احمد رشيدي مطلق در روزنامه اطلاعات، 17 دي 1356

ايران و استعمار سرخ و سياه


اين روزها به مناسبت ماه محرم و عاشوراي حسيني بار ديگر اذهان متوجه استعمار سياه و سرخ يا به تعبير ديگري اتحاد استعمار کهن و نو شده است.استعمار سرخ و سياهش ، کهنه و نويش، روح تجاوز و تسلط و چپاول دارد و با اينکه خصوصيت ذاتي آنان همانند است، خيلي کم اتفاق افتاده است که اين دو استعمار شناخته شده تاريخ با يکديگر همکاري نمايند، مگر در موارد خاصي ، که يکي از آن ها همکاري نزديک و صميمانه و صادقانه هر دو استعمار در برابر انقلاب ايران بخصوص برنامه مترقي اصلاحات ارضي در ايران است. سرآعاز انقلاب شاه و ملت در روز ششم بهمن ماه ۰۲۵۲ شاهنشاهي استعمار سرخ و سياه ايران را که ظاهرا هر کدام در کشور ما برنامه و نقشه خاصي داشتند با يکديگر متحد ساخت، که مظهر اين همکاري صميمانه در بلواي روزهاي ۵۱ و ۶۱ خرداد ماه ۲۵۲۲(۱٣۴۲) در تهران آشکار شد.

پس از بلواي شوم ۵۱ خرداد که به منظور متوقف ساختن و ناکام ماندن انقلاب درخشان شاه و ملت پايه ريزي شده بود ، ابتدا کساني که واقعه را مطالعه مي کردند دچار يک نوع سرگيجي عجيبي شده بودند، زيرا در يک جا رد پاي استعمار سياه و در جاي ديگر اثر انگشت استعمار سرخ در اين غائله به وضوح ديده مي شد. از يک سو عوامل توده اي که با اجراي برنامه اصلاحات ارضي همه اميدهاي خود را براي فريفتن دهقانان و ساختن انجمن هاي دهقاني نقش بر آب ميديدند در برابر انقلاب دست به آشوب زدند و از سوي ديگر مالکان بزرگ که ساليان دراز ميليونها دهقان ايراني را غارت کرده بودند و به اميد شکستن اين برنامه و رجعت به وضع سابق، پول در دست عوامل توده اي و ورشکستگان ديگر سياسي گذارده بودند و جالب اينکه اين دسته از کساني که باور داشتند ميتوانند چرخ انقلاب را از حرکت بازدارند و اراضي واگذار شده به دهقانان را از دست آنها خارج سازند ، دست به دامن عالم روحانيت زدند زيرا ميپنداشتند که مخالف عالم روحانيت که در جامعه ايران از احترام خاصي برخوردار است، ميتواند نه تنها برنامه انقلاب را دچار مشکل سازد، بلکه همانطور که يکي از مالکان بزرگ تصور کرده بود( "دهقانان زمين ها را به عنوان زمين غصبي پس بدهند!" )ولي عالم روحانيت هوشيارتر از آن بود که عليه انقلاب شاه و ملت که منطبق با اصول وتعاليم اسلامي و به منظور ايجاد عدالت و موقوف شدن استثمار فرد از فرد توسط رهبر انقلاب ايران طراحي شده بود برخيزد.

مالکان که براي ادامه تسلط خود همواره از ژاندارم تا وزير و از روضه خوان تا چاقوکش را در اختيار داشتند، وقتي با عدم توجه عالم روحانيت و درنتيجه مشکل ايجاد هرج و مرج عليه انقلاب روبرو شدند و روحانيون برجسته حاضر به همکاري با آنها نشدند، در صدد يافتن يک"روحاني" برآمدند که مردي ماجراجو و بي اعتقاد و وابسته و سرسپرده به مراکز استعماري و بخصوص جاه طلب باشد و بتواند مقصود آن ها را تامين نمايد و چنين مردي را آسان يافتند. مردي که سابقه اش مجهول بود و به قشري ترين و مرتجع ترين عوامل استعمار وابسته بود و چون در ميان روحانيون عالي مقام کشور با همه خمايت هاي خاص موقعيتي بدست نياورده بود در پي فرصت مي گشت که به هر قيمتي هست خود را وارد ماجراهاي سياسي کند و اسم و شهرتي پيدا کند.

روح الله خميني عامل مناسبي براي اين منظور بود و ارتجاع سرخ و سياه او را مناسبترين فرد براي مقابله با انقلاب ايران يافتند و او کسي بود که عامل واقعه ننگين ۵۱ خرداد شناخته شد.
روح الله خميني معروف به "سيد هندي" بود. درباره انتصاب او به هند هنوز حتي نزديکترين کسانش توضيحي ندارند، به قولي او مدتي در هندوستان بسر برده و در آنجا با مراکز استعماري انگليس ارتباطاتي داشته است و به همين جهت به نام سيد هندي معروف شده است. قول ديگر اين بود که او در جواني اشعار عاشقانه مي سروده و به نام هندي تخلص مي کرده است و به همين جهت به نام هندي معروف شده است و عده اي هم عقيده دارند که چون تعليمات او در هندوستان بوده فاميل هندي را از آن جهت انتخاب کرده است که از کودکي تحت تعليمات يک معلم بوده است. آنچه مسلم است شهرت او به نام غائله ساز ۱۵ خرداد به خاطر همگان مانده است، کسي که عليه انقلاب ايران و به منظور اجراي نقشه استعمار سرخ و سياه کمر بست و بدست عوامل خاص و شناخته شده عليه تقسيم املاک ، آزادي زنان، ملي شدن جنگل ها وارد مبارزه شد و خون بيگناهان را ريخت و نشان داد، هستند هنوز کساني که حاضرند خود را صادقانه در اختيار توطئه گران و عناصر ضدملي بگذارند.

براي ريشه يابي از واقعه ۵۱ خرداد و نقش قهرمان آن، توجه به مفاد يک گزارش و يک اعلاميه و يک مصاحبه کمک موثر خواهد کرد. چند هفته قبل از غائله ۵۱ خرداد گزارشي از طرف سازمان اوپک منتشر شد که در آن ذکر شده بود:" درآمد دولت انگليس از نفت ايران چند برابر مجموع پولي است که در آن وقت عايد ايران مي شد."

چند روز قبل از غائله اعلاميه اي در تهران فاش شد که يک ماجراجوي عرب به نام محمد توفيق القيسي با يک چمدان محتوي ده ميليون ريال پول نقد در فرودگاه مهرآباد دستگير شده که قرار بود اين پول در اختيار اشخاص معيني گذارده شود. چند روز پس از غائله نخست وزير وقت، در يک مصاحبه مطبوعاتي فاش کرد:"برما روشن است که پولي از خارج مي آمده و بدست اشخاص ميرسيده و در راه اجراي نقشه هاي پليد بين دستجات مختلف تقسيم ميشده است".

خوشبختانه انقلاب ايران پيروز شد. آخرين مقاومت مالکان بزرگ و عوامل توده اي در هم شکسته شد و راه براي پيشرفت وتعالي و اجراي اصول عدالت اجتماعي هموار شد. در تاريخ ايران روز ۵۱ خرداد به عنوان خاطره اي دردناک از دشمنان ملت ايران باقي خواهد ماند و ميليونها مسلمان ايراني به خاطر خواهند آورد که چگونه دشمنان هر وقت منافعشان اقتضا کند با يکديگر همدست ميشوند حتي در لباس مقدس و محترم روحاني

7فروردين :تعداد کودکان کار خيابانى در ايران از 400 هزار تا يک ميليون نفر تخمين زده مى شود.

عصرايران:براساس برآورد کارشناسان سازمان يونيسف، تعداد کودکان کار خيابانى در ايران از 400 هزار تا يک ميليون نفر تخمين زده مى شود. به نوشته برنا اين در حالى است که مقامات رسمى کشور تعداد اين کودکان را در تهران 20 هزار و در کل کشور 200 هزار نفر برآورد کرده اند. کار کودکان زير 15 سال در هر کارگاه و هر کسبى ممنوع است و به همين دليل هنوز آمار مشخص و دقيقى از تعداد کودکان کار در ايران وجود ندارد. اما بسيارى از کارگاه ها و کارفرمايان کودکان را به دليل پرداخت دستمزد پايين تر به کار مى گيرند تا از اين راه سود بيشترى را به دست آورند. *** يکى از خروجيهاى جاده خاوران به يک دستگاه منتهى مى شود. محلى که نان خشکى ها يا پلاستيک جمع کن ها آنچه را از آهن ، نان خشک و پلاستيک جمع کرده اند به اينجا مى آورند. اين دستگاه قسمتى از يک گاراژ اتومبيل است. اين دستگاه محل نان خشکى هاست. سرپرست يا صاحب دستگاه، گونى هاى کارگران را به نوبت وارسى مى کند. پلاستيک ها، آهن و نان خشک ها را جداگانه با ترازو مى کشد و جلوى اسم هر کدام از کارگرها در دفتر عددهايى را مى نويسد. عددها و مواد جمع آورى شده است و بر اساس آن به کارگر ها پول پرداخت مى شود. دو آلونک درست بين دو کوه زباله، محل خواب و استراحت کارگران است. آلونکى که براى تن خسته کودکى که حداقل هشت ساعت را در کوچه هاى شهر يک روند زباله را گشته و هر روز سعى مى کند براى دستمزد بيشتر زباله بيشترى جمع کند، حکايت هتل چهارستاره را دارد.

فروردين :بلوچستان ايران؛ از فقر گسترده تا خشونت کور

ميانه:امير حسين آسايش:استان محروم و توسعه نيافته سيستان و بلوچستان در سالهای اخير شاهد افزايش خشونت و منازعات مسلحانه توسط گروههای ستيزه جو بوده است که مسوليت حملات متعددی را عليه نيروهای نظامی و افراد غير بلوچ بعهده گرفته اند. به طور کلی اوضاع در سيستان و بلوچستان بحرانى است و اين استان هر روز بيشتر از قبل به کانون ناامنی و شرارت تبديل می گردد. گرچه دولت مرکزی همواره ريشه نا آراميهای بلوچستان را مرتبط با اغراض ضد ايرانی خارج از مرز ها می داند، اما يقينا نمی توان اثر محروميت شديد اقتصادی و همچنين عدم دسترسی به نهاد های سياسی را در ايجاد و گسترش اين نا آراميها ناديده گرفت. بر اساس آمارهای رسمی دولت؛ استان سيستان و بلوچستان توسعه نيافته‌ترين استان کشور است. نرخ بيکاری در اين منطقه پنج برابر بيشتر از نرخ متوسط کشوری است و اين استان از نظر شاخص بيسوادی در صدر قرار دارد. طی دو دهه گذشته کم‌ترين ميزان سرمايه‌گذاری در اين استان صورت گرفته و بيشترين ميزان اعدام در اين استان ثبت شده است. ۹۰ درصد از ساکنان اين پهناورترين استان ايران جزء اقشارآسيب پذير هستند و ۴۵ درصد از اين افراد زير خط فقر زندگی مي‌کنند. بدون هيچ گونه اغراقي؛ پديده قاچاق کالا به يک پديده فراگير تبديل شده و قاچاق موادمخدر به يک شغل نيمه‌رسمی تبديل شده است. سازمان بهزيستی معتقد است که اين استان از بالاترين نرخ اعتياد برخوردار است و اخبار رسانه‌های رسمی تاييد مي‌کند که اين استان، ناامن ترين منطقه کشور است. بلوچستان ايران با دارا بودن ۱۱۰۰کيلومتر مرز خاکی از شرق با پاکستان و افغانستان و۳۰۰ کيلومتر مرز آبی از جنوب با دريای عمان و کشورهای خليج فارس؛ ۵/۱۱ درصد از خاک ايران را شامل شده است. اين استان پهناور که فقط ۳ درصد از جمعيت ايران را در خود جای داده، هنوز که هنوز است دارای ساختاری به شدت کهنه و عشيره‌ای است. همه چيز در گرو قبايل و طوايف اصلی اين منطقه همچون طوايف ريگي، براهوئي، ناروئي، شهنوازي، مري، کهرازهي، مبارکي، سردارزهي، شيرانی و لاشاری است. فقر و فلاکت عمومی در اين استان سني‌ نشين يک واقعيت قديمی است که در سال‌های اخير با خشکسالی شديد ابعاد بيشتری يافته است.

حسن زارع دهنوی و ناصريان با خانوادهای زندانيان سياسی قتل عام 1367


7فروردين:برخوردهای غير انسانی حسن زارع دهنوی و ناصريان با خانوادهای زندانيان سياسی قتل عام 1367 فعالين حقوق بشر ودمکراسی در ايران:
بنابه گزارشات رسيده در طی هفته های اخير فشار بر خانواده های زندانيان سياسی قتل عام شده در سال 1367 شدت يافته است.آنها خودسرانه دستگير و زندانی می شوند و يا اينکه به دادگاه فرا خوانده می شوند و مورد محاکمه قرار می گيرند و يا تهديد به اخراج از محل کار خود می شوند. همچنين آقايان علی صارمي، محمد علی منصوری و ناصر سوداگری همچنان در زندان بسر می برند و از آزادی آنها خوداری می کنند. آقای علی صارمی که 11 شهريور 1386 پس از شرکت در مراسم نوزدهمين سالگرد قتل عام زندانيان سياسی 1367 با يورش مامورين وزارت اطلاعات در منزل دستگير و به بند مخوف 209 اوين منتقل گرديد. او بيش از 4 ماه در سلولهای انفرادی و نزديک به 7 ماه که در شکنجه گاه 209 اوين بسر می برد، و در طی اين مدت دائم مورد بازجوئی و در حين بازجوئی تحت شکنجه های وحشيانه قرار داشت . آقای صارمی بيش از 1 هفته است که در قرنطينه زندان اوين بسر می برد،او از نارسائی شديد در غده تيروئيد رنج می برد و می بايست روزانه داروهای خود را مصرف نمايد. بازجويان وزارت اطلاعات برای تحت فشار قرار دادن او تا به حال 2 بار داروهای او را قطع نمودند بار اول هنگام انتقال به بند 209 و در حال حاضر که در قرنطينه بسر می برد از روز گذشته به دليل قطع دارو هايش بيش از يک هفته وضعيت جسمی او رو به وخامت گراييده و به سختی قادر به تکلم است. تلاشهای خانواده او برای انتقال به مراکز درمانی تا به حال بی نتيجه بوده زارت اطلاعات از انتقال او به مراکز درمانی ممانعت می کند. خانم مهين صارمی همسر آقای صارمی هفته گذشته به اجرای احکام دادگاه انقلاب شهر ری برای آزاد کردن سند منزلشان مراجعه کرد ند او به دستور فردی بنام معصوميان قاضی اين دادگاه بازداشت شد و قصد انتقال او را به زندان اوين داشت ولی با اخاذی از اين خانواده ايشان را پس از ساعتها بازداشت آزادکرد. خانم صارمی قبل از اين به دليل پيگيری حقوقی همسرشان بدستور راسخ دستگير و چندين هفته در سلولهای انفرادی بند 209 بازداشت شده بود. آقای محمد علی منصوری نزديک به 7 ماه در بند مخوف 209 اوين بود که بيش از 4 ماه آن را در سلول انفرادی و تحت شکنجه قرار داشت او اخيرا به بند عمومی منفقل شده .آقای منصوری چند هفته پيش به دادگاه انقلاب برده شد و توسط فردی بنام مقيسه معروف به ناصريان از دست اندکاران اصلی قتل عام زندانيان سياسی 1367 می باشد و اخيران به عنوان قاضي، زندانيان سياسی را مورد محاکمه قرار ميدهد. رفتار او با زندانيان وحشيانه است و برخوردهای او بيشتر به بازجويان شباهت دارد تا قاضی و در مواجه با زندانيان سياسی بازمانده از قتل عام 1367 گفته است که چرا شما زنده مانديد ؟ و چرا شما را نکشتند؟ خانم معصومه منصوری از دانشجويان امير کبير، بدليل پيگيری وضعيت پدرش آقای منصوری در آبان ماه 1386 بدستور راسخ دستگير و چندين هفته در سلولهای انفرادی بند 209 زندان اوين بازداشت بود. بازجويان وزارت اطلاعات و راسخ برای او پرونده سازی کرده اند خانم منصوری هفته گذشته به شعبۀ 15 فراخوانده شد و توسط فردی بنام صلواتی قاضی اين شعبه مورد محاکمه قرار گرفت . صلواتی در بدو شروع کارش خطاب به خانم ميرزائی وکيل خانم منصوری چنين گفت : می دونی که گرفتن چنين پرونده ای چقدر برای سوابق کاری تو ضرر دارد، برو پرونده مواد مخدريها را بگير توی آن پول بيشتر است . صلواتی در حين محاکمه با داد و فرياد و پرخاشگری برخورد می کرد و به خانم منصوری اجازه مشورت با وکيلش نمی داد و خانم منصوری را از کنار وکيلش جدا کرد و وادار رد که در نقطه ديگری بنشيند. رفتار صلواتی با وکيل تحقير آميز و غير انسانی بود. آقای ناصر سوداگری 11 شهريور 1386 دستگير و به بند 209 اوين انتقال داده شد او ماه گذشته مورد محاکمه قرار گرفت و به صرف شرکت در نوزدهمين سالگرد قتل عام زندانيان سياسی 1367 به 1 سال زندان محکوم شد. پدر آقای سودگرای هفته گذشته در گذشتند .حسن زارع دهنوی معروف به قاضی حداد هنگامی که پدر آقای سوداگری در آستانه مرک بود اجازه آخرين وداع با پدرش به او داده نشد. ، همچنين وقتی که پدر آقای سوداگری در گذشتند به او اجازه شرکت در مراسم خاکسپاری داده نشد .حسن زارع دهنوی ابتدا به خانواده سوداگری گفته بود که اگر سندی را بعنوان وثيقه قرار دهند به او اجازه خواهد داد که در مراسم خاکسپاری پدرش حضور يابد ولی پس از چند روزدوندگی و متحمل شدن هزينه های سنگين از حضور او درمراسم پدرش ممانعت کردند. اين يکی از شيوه های غير انسانی حسن زارع دهنوی است که با وعده دادن و دواندن خانوادها و نهايتا عمل نکردن به آن سعی بر وارد کردن حداکثر فشار روحی برآنها است. لازم به يادآوری است که سازمان عفو بين الملل طی فرآخوانی که در تاريخ 2 نوامبر 2007 صادرکرد زندانی کردن خانواده های قتل عام 1367 را محکوم نمود.و در اين فرآخوان در مورد قتل عام زندانيان سياسی در سال 1367چنين ادامه ميد هد: عفو بين الملل بر اين گمان است که اين اعدامها يک جنايت عليه بشريت محسوب می شود. طبق قانون بين المللی که در سال 1988 معتبر بوده جنايت ها عليه بشريت عبارتند از حملات گسترده يا سيستماتيك عليه شهروندان، بنا به دلايل تبعيض آميز, از جمله سياسى بايد يك تحقيقات مستقل و بى طرفانه دربارة اعدام هاى 1988 صورت گيرد و تمامى مسئولان (آن) مى بايست در برابر عدالت قرار گيرند و مجازات هاى مقتضى دريافت كنند. فعالين حقوق بشر و دمکراسی در ايران، محروم کردن زندانيان سياسی برای آخرين ديدار با بستگانشان و يا شرکت در مراسم خاکسپاري، قطع داروهای آنها ،پرونده سازی و محاکمه خانواده آنها و ادامه بازداشت اعضای خانوادهای قتل عام زندانيان سياسی 1367 و پرونده سازی و مورد محاکمه قرار دادن آنها بدليل شرکت در مراسمی که بستکانشان بدستور اين رژيم به قتل رسيده اند را محکوم می کند و از سازمانهای حقوق بشری خواستار مداخله برای آزادی فوری آنها است فعالين حقوق بشر ودمکراسی در ايران 7فروردين 1387 برابر با 26 مارس 2008

آشنائي بابنياد مطالعات ایران و اعضای هیئت امنای آن

خانواده ننگ آور رضا خان پالاني پس از كودتا اسفند 1299
دولت دست نشانده پس از كودتا ننگين 1332 زا هدي و پسرش
اين عكس نادر رضاخان پالاني دريك سفارت خانه درجه "گماشته "

شناسنامه رضا خان پالاني

اردشير زاهدي در مكه


اردشير زاهدي و بوش "پدر"


شاه اردشير زاهدي و هنري كيسينجر


شاه و اردشير زاهدي در مكه



فضل الله زاهدي در ركاب رضا خان قزاق و پسرش


نيكسون و فضل الله زاهدي پس كودتاي ننگين


نيكسون و نصيري و اردشير ريپورتر پس از كودتاي ننگين


عاقد قرار داد خائنانه كنسرسيوم نفر آخر علي اميني


كابينه ننگين پس از كودتا نفر سط فضل الله اهدي ,دست چپ باتمانقليچ
دست راست نفر آخر اردشير زاهدي و رديف آخر دشمن آزادي خواهان سرهنگ
نصيري



اوباش در روز كودتا


اشرف پهلوي يكي از عوامل كودتاي ننگين 1332 در فرودگاه ,بزرگمهر اسفندياري
غلامرضا پهلوي و برادران رشيديان . امروز اشرف با مشتي از اطرافيان حكومت سابق
در فرنگ از آزادي و استقلال در افشاني ميكنند








اعضای هیئت امنای بنیاد
از شاهدخت اشرف پهلوی، ریاست افتخاری هیئت امنای بنیاد، صمیمانه سپاسگزاریم که امکانات اولیه را برای ایجاد این مؤسسه و تحقق اهداف آن فراهم آوردند و با حمایت خویش مشوق بنیاد در ادامه خدمات فرهنگی به جامعه ایرانیان شدند.
اعضای هیئت امنای بنیاد عبارت اند از:
مهناز افخمی، مدیرعامل: رئیس گروه زبان انگلیسی، دانشگاه ملی ایران (1349-1347)؛ دبیر کل سازمان زنان ایران(1357-1349) وزیر مشاور در امور زنان (1357-1355)
شهلا سمیعی، خزانه دار: کوشنده فرهنگی و سیاسی
ولی رضا نصر، منشی: استاد مدرسه مطالعات عالی نیروی دریائی
آذر نفیسی: نویسنده، استاد دانشگاه جانز هاپکینز
احمد قریشی: رئیس دانشگاه ملی (1357-1355)
غلامرضا افخمی: استاد علوم سیاسی، دانشگاه ملی ایران (1357-1346)؛ دبیر کل کمیته پیکار جهانی سواد آموزی
غلامرضا گلسرخی: معاون وزارت اطلاعات و جهانگردی (1357-1354)
به یاد همکاران از دست رفته: دکتر عبدالحسین سمیعی، دکتر امین عالیمرد و شاهرخ مسکوب در سال های 2000 و 2004 بنیاد مطالعات ایران دو تن از اعضای موسس و جانشین ناپذیر هیئت امنای خود، دکتر عبدالحسین سمیعی و دکتر امین عالیمرد، را از دست داد و در سال 2005، شاهرخ مسکوب، دبیر و مشاور و همکار بی همتای ایران نامه را. عبدالحسین سمیعی و امین عالیمرد دو رکن استوار هیئت امنا هردو از آغاز در برنامه ریزی، ادامه و گسترش فعالیت های بنیاد نقشی اساسی به عهده داشتند. تعهد راسخ آنان به آرمان های بنیاد عامل و انگیزه ای موثر در تحقق اهداف و پیشبرد برنامه های آن بود. روحیه مثبت، انرژی سرشار و رفتارهمیشه گرم و محبت آمیز آنان امید به توفیق و رسیدن به آرمان ها را بیشتر و پیوندهای دوستی و همکاری میان اعضای بنیاد را ژرف تر می کرد. شاهرخ مسکوب با اندیشه زاینده و دانش پردامنه اش در باره زبان وفرهنگ ایران و با علاقه ای که به کمک به ایفای رسالت ایران نامه داشت نزدیک به پانزده سال سهمی فراموش نشدنی در گزینش نوشته ها و جلب همکاری محققان و بالا بردن کیفیت محتوای این نشریه ایفا کرد.
دنباله مطلب