آیتالله حاج سیدعلی خامنهای
رهبر جمهوری اسلامی ایران
سلام علیکم؛
رهبر جمهوری اسلامی ایران
سلام علیکم؛
همانطور که میدانید پس از انتخابات ریاست جمهوری ۸۴ نامهای به حضرتعالی تقدیم کردم که پس از آن شما از طریق برادر محترم جناب آقای وحید خواسته بودید ملاقاتی با شما داشته باشم. در آن روز ضمن بیان گلایه و اعتراضی که نسبت به دخالتهای انجام گرفته در روند انتخابات به نفع کاندیدای خاص داشتم اما در نهایت سکوت اختیار کردم. با این وجود برای ممانعت از رقم خوردن حوادث تلخ، در مناسبتهای مختلف با مسئولین ذیربط مکاتبههای پیدرپیای داشتم و تذکرهایی دادم. در این مسیر با آنکه آقای هاشمی پس از انتخابات ریاست جمهوری ۸۴ سخنی در ارتباط با انتخابات گفتند که نشان از ناامیدی نسبت به نحوه برگزاری و شیوه اجرایی آن داشت، هیچگاه مأیوس و ناامید نشدم و دست از تلاش برنداشتم. در سال ۸۸ هم در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کردم و پس از حمایت صریح جنابعالی از نتایج مهندسی شده انتخابات ۸۸ دیگر دیداری با شما نداشتم. از بهمن ۸۹ هم به دستور آن مقام در مکانهای مختلف در زندان خانگی قرار گرفتهام. لیکن اخیراً سخن درستی را مطرح کردید که لازم دیدم برای آینده کشور با شما مکاتبهای داشته باشم. در ششم ماه جاری به درستی فرمودید: “کسانی که دیروز همه امکانات کشور در اختیار آنها بود و کسانی که امروز همه امکانات مدیریتی کشور را در اختیار دارند، حق ندارند نقش اپوزیسیون بازی کنند و علیه کشور سخن بگویند بلکه باید پاسخگو باشند، … نمیشود که انسان در یک دهه همهکاره کشور باشد و در دهه بعد، تبدیل به مخالفخوان کشور شود.”
کُلُّکُمْ رَاعٍ، وَکُلُّکُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِهِ. پاسخگویی هر فرد به میزان سهم و حضورش در قدرت سخن درستی است و اتفاقاً سال گذشته در نوشتهای بر آن چنین تأکید کردم: “همهی گروهها و جریانهای سیاسی از بدو انقلاب تاکنون در بهوجود آمدن چنین وضعیتی سهیم و مسئولند و به طبع نقش و سهمشان باید مسئولیت خود را در به وجود آمدن چنین وضعی پذیرا باشند. شرط اول برای اصلاح، پذیرش مسئولیت رفتارهاست. من نیز با قبول مسئولیتام در جهت اصلاح نظام مطابق آرمانهای انقلاب و حقوق ملت مندرج در فصل سوم قانون اساسی تلاش کرده و میکنم … طبیعی و قطعی است که تقصیر و قصور فراوان داشتهام و دارم که از محضر عموم مردم معذرت و از خداوند منان طلب عفو و بخشش دارم.”
قاعدتاً تصدیق میفرمایید که اصل پاسخگویی اصلی عامالشمول است و استثناء بردار نیست و هرکس به میزان سهم و حضورش در قدرت باید پاسخگوی مسئولیتهایش باشد به ویژه آنکه جنابعالی از میان اصحاب انقلاب یگانه فردی هستید که در ۳۸ سال گذشته همواره در بالاترین سطح قدرت حضور داشتید. ۸ سال در مقام ریاست جمهوری و قریب۲۹سال در جایگاه رهبری آنهم بعنوان حاکم و ولی مطلق. بنابراین باتوجه به میزان حضور و نفوذتان در بالاترین لایه قدرت نظام باید بپذیرید که وضعیت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی امروز کشور نتیجه مستقیم سیاستهای راهبردی و اجرایی شماست.
البته اینجانب ریشه اصلی مشکلات کشور را در رویکرد حذفی و دوری از مبنای مشروعیت سیاسی نظام که همان خواست و اراده مردم میباشد، میدانم. یقین دارم که اگر به همان جمله تاریخی امام که فرمودند “میزان رأی ملت است” عمل میشد، وضعیت امروز کشور در ابعاد مختلف چنین نگران کننده نبود. در همین ارتباط تنها به چند مورد اشاره میکنم و از شما میخواهم به جای سخن گفتن از جایگاه اپوزسیون و انتقاد از دیگران بار مسئولیت سیاستهای سه دهه گذشته را پذیرا باشید و پس از آن در جهت پالایش و اصلاح ساختار به انحراف رفته نظام اقدامی عاجل مبذول فرمایید، چراکه در تأخیر آفت بسیار است و ممکن است کشور در آیندهای نزدیک در بحرانی عمیق فرو رود و خدا ناکرده هزینه بس سنگین بر ملک و ملت تحمیل شود.
البته اینجانب ریشه اصلی مشکلات کشور را در رویکرد حذفی و دوری از مبنای مشروعیت سیاسی نظام که همان خواست و اراده مردم میباشد، میدانم. یقین دارم که اگر به همان جمله تاریخی امام که فرمودند “میزان رأی ملت است” عمل میشد، وضعیت امروز کشور در ابعاد مختلف چنین نگران کننده نبود. در همین ارتباط تنها به چند مورد اشاره میکنم و از شما میخواهم به جای سخن گفتن از جایگاه اپوزسیون و انتقاد از دیگران بار مسئولیت سیاستهای سه دهه گذشته را پذیرا باشید و پس از آن در جهت پالایش و اصلاح ساختار به انحراف رفته نظام اقدامی عاجل مبذول فرمایید، چراکه در تأخیر آفت بسیار است و ممکن است کشور در آیندهای نزدیک در بحرانی عمیق فرو رود و خدا ناکرده هزینه بس سنگین بر ملک و ملت تحمیل شود.
اما پیش از ورود شاید بد نباشد اشارهای به سابقه دوستی و رفاقتمان در اواخر دهه۳۰ و اوائل دهه۴۰ آنگاه که در مدرسه حجتیه من با مرحوم علی حجتیکرمانی هم حجره بودم و گاه شما به آنجا میآمدید و (ارتباط تنگاتنگی با دکتر دینانی استاد برجسته دانشگاه) در حجره کناریمان داشتید، داشته باشم. اگر خاطرتان باشد در فروردین سال ۱۳۴۰ پس از درگذشت مرجع مطلق شیعه آیتالله العظمی بروجردی من در کنار تعدادی دیگری از شاگردان امام مقلد و مروج او بودیم. در آن زمان شما مقلد آیتالله حکیم بودید و بعدها به زمره مقلدان امام در آمدید و به گفته مرحوم آیتالله منتظری در موارد احتیاطات به ایشان رجوع میکردید.
اینجانب از آغاز مبارزه امام به جمع مبارزین پیوستم و اولین زندانم را در سال ۱۳۴۲ تجربه کردم. در سالهای مبارزه تا پیروزی انقلاب با چهرههای متعددی از گروههای مختلف از جمله آیات عظام و آقایان، مصطفی خمینی، منتظری، طالقانی، شهید مطهری، ربانی شیرازی، گرامی، حسن لاهوتی، هاشمی رفسنجانی، معادیخواه، حجتیکرمانی، جعفری گیلانی، شهید محمّد منتظری، شهید مهدی عراقی، سیدهادی هاشمی، سیدهادی خامنه ای، محینالدین انواری، علی شریعتی، محمدعلی شرعی، شیبانی، سرحدیزاده، مسعود ستوده، عباسعلی اسلامی، شهید غفاری، زیباکلام، مهدی مهدویکنی، فهیم کرمانی، جریری، قهرمانلو، زینالدین زنجانی، شریعتی سبزواری، خندق آبادی، کمال گنجهای، شهید هاشمینژاد، کاظم بجنوردی، سیدمحسن طاهری، عسگراولادی، سالاری، فاکر، علی بابایی، مفیدی، عمویی، کیمنش، علوی طالقانی، حکمتجو، پاکنژاد، سعیدیانفر، کچویی، معلم نهاوندی، حیدری، مخملباف، معینفر، تجریشی، حسن لنگرودی، هوشنگ اسدی، شمشاد، مرآتی، امیرحسینی، حسینینیا، آورزمانی، درچهای، غیوری، اعتمادزاده، متقی، محمد محمدیگرگانی و دهها نفر دیگر که الان نامشان را به خاطر نمیآورم همبند بودم و پس از پیروزی انقلاب هم چهار دوره افتخار نمایندگی مردم در مجلس را بر عهده داشتم. در دوره دوم و سوم پس از مرحوم هاشمی بعنوان نفر دوم لیست از حوزه تهران راهی مجلس شدم و پس از رحلت امام وقتی شما در جایگاه رهبری قرار گرفتید و آقای هاشمی مجلس را برای ریاست جمهوری ترک کرد به ریاست مجلس رسیدم.
حضور شما در جایگاه رهبری همراه شد با حذف بخش مهمی از نیروهای انقلاب. این رویکرد در انتخابات دوم مجلس خبرگان رهبری به اوج خود رسید و در کنار حذف افراد شاخص، این رکن رکین قانون اساسی نیز از اساس بیخاصیت گردید که به باور من ریشه همهی گرفتاریهای امروز کشور در همین نکته نهفته است. من به اصلاح نظام در چارچوب آرمانهای انقلاب از طریق صندوق رأی باور دارم منوط بر آنکه تمامی ارکان نظام با اراده و رأی مستقیم و یا غیر مستقیم مردم، بدون نظارت استصوابی و دخالتهای قیممآبانه اعمال شود و همه از صدر تا ذیل نظام خود را در مقابل مردم، اصحاب رسانهها و نهادهای حقوقی کشور مسئول و پاسخگو بدانند. احدی هم حق نداشته باشد نهادهای قانونی را با اهرم قدرت بیخاصیت کند چراکه هیچکس فراتر از قانون نیست و ملاک باید برای همه قانون باشد.
یقین دارم روزهای پیش از انتخابات دوره دوم خبرگان رهبری در آذر ۱۳۶۹ را به خاطر دارید جائیکه افرادی درون خبرگان با هدایت مراکزی در قدرت، محل تشکیل جلسات خبرگان رهبری را از ساختمان مجلس شورای اسلامی به بیت شما آوردند و در آنجا آقایان هم شتابزده آئیننامه این مجلس را به نحوی تغییر دادند که تأیید صلاحیت نامزدها از مراجع تقلید و استادان برجسته حوزه گرفته شد و در اختیار فقهای شورای نگهبان یعنی همان منصوبین حضرتعالی قرار گرفت. در حقیقت خبرگانی که وظیفه آن بر طبق قانون اساسی نصب، عزل و نظارت بر شخص رهبر و نهادهای زیر نظر اوست را به بیت شما آوردند و این رکن رکین قانون اساسی را در عمل به زیر مجموعه دفتر تبدیل کردند.آنها برخلاف نص صریح قانون اساسی هدف داشتند رهبری و مجموعه عظیم تحت نظر او را از هرگونه نظارت و پاسخگویی معاف کنند. برای عملیاتی کردن این امر در دوره دوم خبرگان به حذف چهرههای مستقل و ارزشمند آن مجلس نظیر آیتالله دستغیب این عالم برجسته و آزاده روی آوردند. به برکت این تغییر و تحول، مجلس خبرگان رهبری از آن زمان به بعد در دور باطلی قرار گرفت و شورای نگهبان که پیش از بازنگری قانون اساسی حتی حق نظارت بر انتخابات خبرگان رهبری را هم نداشت، حیات و ممات این رکن مهم قانون اساسی که تضمینگر جمهوریت و مشروعیت سیاسی نظام جمهوری اسلامی است را به دست گرفت و خروجی آن شد مجلسی فرمایشی که تنها وظیفه سالانهاش ثناگویی است.
البته در باب حذف افراد بارها شنیدهایم که میگویند میزان حال افراد است. جملهای از امام که پس از انقلاب در مقام رأفت و گذشت و چشمپوشی از لغزشهای گذشته افراد گفتند و دهههاست که مبنایی برای حذف و برخورد با نیروهای اصیل انقلاب شده است. اگر همین تفسیر جریان حاکم را بپذیریم پس باید بگوییم این موضوع استنثاء بردار نیست و شامل حال همه افراد از جمله حضرتعالی که بیش از همه قدرت و مسئولیت دارید میگردد؛ زیرا میزان حال افراد بر اساس اعمال و افعال آنان قضاوت میشود نه بر اساس میزان قدرت آنان.
حضور شما در جایگاه رهبری همراه شد با حذف بخش مهمی از نیروهای انقلاب. این رویکرد در انتخابات دوم مجلس خبرگان رهبری به اوج خود رسید و در کنار حذف افراد شاخص، این رکن رکین قانون اساسی نیز از اساس بیخاصیت گردید که به باور من ریشه همهی گرفتاریهای امروز کشور در همین نکته نهفته است. من به اصلاح نظام در چارچوب آرمانهای انقلاب از طریق صندوق رأی باور دارم منوط بر آنکه تمامی ارکان نظام با اراده و رأی مستقیم و یا غیر مستقیم مردم، بدون نظارت استصوابی و دخالتهای قیممآبانه اعمال شود و همه از صدر تا ذیل نظام خود را در مقابل مردم، اصحاب رسانهها و نهادهای حقوقی کشور مسئول و پاسخگو بدانند. احدی هم حق نداشته باشد نهادهای قانونی را با اهرم قدرت بیخاصیت کند چراکه هیچکس فراتر از قانون نیست و ملاک باید برای همه قانون باشد.
یقین دارم روزهای پیش از انتخابات دوره دوم خبرگان رهبری در آذر ۱۳۶۹ را به خاطر دارید جائیکه افرادی درون خبرگان با هدایت مراکزی در قدرت، محل تشکیل جلسات خبرگان رهبری را از ساختمان مجلس شورای اسلامی به بیت شما آوردند و در آنجا آقایان هم شتابزده آئیننامه این مجلس را به نحوی تغییر دادند که تأیید صلاحیت نامزدها از مراجع تقلید و استادان برجسته حوزه گرفته شد و در اختیار فقهای شورای نگهبان یعنی همان منصوبین حضرتعالی قرار گرفت. در حقیقت خبرگانی که وظیفه آن بر طبق قانون اساسی نصب، عزل و نظارت بر شخص رهبر و نهادهای زیر نظر اوست را به بیت شما آوردند و این رکن رکین قانون اساسی را در عمل به زیر مجموعه دفتر تبدیل کردند.آنها برخلاف نص صریح قانون اساسی هدف داشتند رهبری و مجموعه عظیم تحت نظر او را از هرگونه نظارت و پاسخگویی معاف کنند. برای عملیاتی کردن این امر در دوره دوم خبرگان به حذف چهرههای مستقل و ارزشمند آن مجلس نظیر آیتالله دستغیب این عالم برجسته و آزاده روی آوردند. به برکت این تغییر و تحول، مجلس خبرگان رهبری از آن زمان به بعد در دور باطلی قرار گرفت و شورای نگهبان که پیش از بازنگری قانون اساسی حتی حق نظارت بر انتخابات خبرگان رهبری را هم نداشت، حیات و ممات این رکن مهم قانون اساسی که تضمینگر جمهوریت و مشروعیت سیاسی نظام جمهوری اسلامی است را به دست گرفت و خروجی آن شد مجلسی فرمایشی که تنها وظیفه سالانهاش ثناگویی است.
البته در باب حذف افراد بارها شنیدهایم که میگویند میزان حال افراد است. جملهای از امام که پس از انقلاب در مقام رأفت و گذشت و چشمپوشی از لغزشهای گذشته افراد گفتند و دهههاست که مبنایی برای حذف و برخورد با نیروهای اصیل انقلاب شده است. اگر همین تفسیر جریان حاکم را بپذیریم پس باید بگوییم این موضوع استنثاء بردار نیست و شامل حال همه افراد از جمله حضرتعالی که بیش از همه قدرت و مسئولیت دارید میگردد؛ زیرا میزان حال افراد بر اساس اعمال و افعال آنان قضاوت میشود نه بر اساس میزان قدرت آنان.
رهبر جمهوری اسلامی
امیدوارم پرده دوم حذف نیروهای انقلاب را به خاطر داشته باشد. در سال ۱۳۷۱ تهاجم سازمانیافتهای علیه مجلس ساماندهی شد و در همین راستا جنابعالی در نماز جمعه آن زمان نیروهای خدوم و صادق مجلس را فتنهگر خواندید و از مردم خواستید به فتنهگرها رأی ندهند. در آن انتخابات اشخاصی که نباید دخالت میکردند در امر انتخابات دخالت کردند و برای اولینبار نظارت استصوابی توسط شورای نگهبان بدون هیچگونه لفظ یا عبارت قانونی و تنها به اتکای حمایت صریح شما اعمال و اجرا شد و تعداد ۴۱ نماینده مجلس در کنار خیل دیگر نامزدها به ساتور شورای نگهبان حذف شدند. دبیر وقت شورای نگهبان پس از این قلع وقم در مصاحبهای رأی دادن به جریانی که شما آن را فتنهگر خوانده بودید را در زمره تیر زدن به خیمه اباعبدالله الحسین (ع) دانست. در آن زمان صدا و سیما و منصوبان شما آنچنان بر این جریان تاختند و عرصه را تنگ کردند که لیست مجمع و نیروهای خط امام یکپارچه حذف شدند. وقتی مجلسی تابع در خرداد ۱۳۷۱ تشکیل شد قانون انتخابات اصلاح و لفظ نظارت استصوابی به ماده ۳ قانون مربوطه اضافه گردید و مجلس این عصاره ملت به عصاره قدرت، آنهم با فهم فردی نظیر جناب جنتی که از آغاز تأسیس شورای نگهبان عضو آن شورا بوده و نزدیک به۲۵ سال در کسوت دبیری بیرحمانه با آبروی افراد بازی کرده است، تبدیل شد. کند ذهنی، عجول بودن در تهمت زدن به افراد و دست بردن در انتخاب مردم ویژگی منحصر به فرد این عضو کهنسال شورای نگهبان است. فراموش نکردیم روزی را که به ساحت مرجع عالیقدری جسارت کرد و معظمله را عامل بیگانه دانست و وقتی آثار اباطیل گفتههایش را به او یادآور شدند از خوف طرد مجبور به استغفار گردید. یا روز دیگر در خطبههای نمازجمعه نامه عوامانه آقای احمدینژاد به رئیس جمهور وقت آمریکا را الهامالهی خواند و خواستار درج آن در کتب درسی شد.
رد صلاحیت فلهای و محدودکردن دامنه حق انتخاب کردن و انتخاب شدن مردم بخشی از سرنوشت تلخ مجلس شورای اسلامی است که از آن روز تاکنون در اختیار بخشی از شورای نگهبان و جریانی از سپاه قرار گرفته است. بهراستی با این رویکرد حاکم به قوه قانونگذاری کشور آیا دیگر جایی برای نقد و بررسی و آزادی بیان و اندیشه باقی میماند؟ آیا مجلس شورای اسلامی همان مجلسی است که امام آنرا در رأس امور میدانست؟ و آیا این نوع مجلسها میتواند به وظایف خطیر در دفاع از حقوق ملت و در راستای تحقق اصول قانون اساسی نظیر ۷۱ و ۷۶ و ۷۷ عمل نماید و یا مطالبات به حق مردم را نمایندگی کند؟ آیا این است نوع مصونیتی که در اصل ۸۶ قانون اساسی به مجلس داده شده که آزادانه حرف و نظر خود را اعلام نمایند؟ به نظر شما چه کسی مسئول نادیده گرفتن امنیت اجتماعی و سیاسی افراد در چند دهه گذشته بوده است؟ اینکه اندکی از افراد وابسته به نهاد اصلی قدرت گرداننده همه تصمیمات کشور اعم از داخلی و بینالمللی باشند کجای انقلاب اسلامی جای دارد؟ این روش چه تفاوتی با حکومتهای خودکامه که پاسخگویی در آن محلی از اعراب ندارد و همواره مورد سرزنش ما بوده است دارد؟
امیدوارم پرده دوم حذف نیروهای انقلاب را به خاطر داشته باشد. در سال ۱۳۷۱ تهاجم سازمانیافتهای علیه مجلس ساماندهی شد و در همین راستا جنابعالی در نماز جمعه آن زمان نیروهای خدوم و صادق مجلس را فتنهگر خواندید و از مردم خواستید به فتنهگرها رأی ندهند. در آن انتخابات اشخاصی که نباید دخالت میکردند در امر انتخابات دخالت کردند و برای اولینبار نظارت استصوابی توسط شورای نگهبان بدون هیچگونه لفظ یا عبارت قانونی و تنها به اتکای حمایت صریح شما اعمال و اجرا شد و تعداد ۴۱ نماینده مجلس در کنار خیل دیگر نامزدها به ساتور شورای نگهبان حذف شدند. دبیر وقت شورای نگهبان پس از این قلع وقم در مصاحبهای رأی دادن به جریانی که شما آن را فتنهگر خوانده بودید را در زمره تیر زدن به خیمه اباعبدالله الحسین (ع) دانست. در آن زمان صدا و سیما و منصوبان شما آنچنان بر این جریان تاختند و عرصه را تنگ کردند که لیست مجمع و نیروهای خط امام یکپارچه حذف شدند. وقتی مجلسی تابع در خرداد ۱۳۷۱ تشکیل شد قانون انتخابات اصلاح و لفظ نظارت استصوابی به ماده ۳ قانون مربوطه اضافه گردید و مجلس این عصاره ملت به عصاره قدرت، آنهم با فهم فردی نظیر جناب جنتی که از آغاز تأسیس شورای نگهبان عضو آن شورا بوده و نزدیک به۲۵ سال در کسوت دبیری بیرحمانه با آبروی افراد بازی کرده است، تبدیل شد. کند ذهنی، عجول بودن در تهمت زدن به افراد و دست بردن در انتخاب مردم ویژگی منحصر به فرد این عضو کهنسال شورای نگهبان است. فراموش نکردیم روزی را که به ساحت مرجع عالیقدری جسارت کرد و معظمله را عامل بیگانه دانست و وقتی آثار اباطیل گفتههایش را به او یادآور شدند از خوف طرد مجبور به استغفار گردید. یا روز دیگر در خطبههای نمازجمعه نامه عوامانه آقای احمدینژاد به رئیس جمهور وقت آمریکا را الهامالهی خواند و خواستار درج آن در کتب درسی شد.
رد صلاحیت فلهای و محدودکردن دامنه حق انتخاب کردن و انتخاب شدن مردم بخشی از سرنوشت تلخ مجلس شورای اسلامی است که از آن روز تاکنون در اختیار بخشی از شورای نگهبان و جریانی از سپاه قرار گرفته است. بهراستی با این رویکرد حاکم به قوه قانونگذاری کشور آیا دیگر جایی برای نقد و بررسی و آزادی بیان و اندیشه باقی میماند؟ آیا مجلس شورای اسلامی همان مجلسی است که امام آنرا در رأس امور میدانست؟ و آیا این نوع مجلسها میتواند به وظایف خطیر در دفاع از حقوق ملت و در راستای تحقق اصول قانون اساسی نظیر ۷۱ و ۷۶ و ۷۷ عمل نماید و یا مطالبات به حق مردم را نمایندگی کند؟ آیا این است نوع مصونیتی که در اصل ۸۶ قانون اساسی به مجلس داده شده که آزادانه حرف و نظر خود را اعلام نمایند؟ به نظر شما چه کسی مسئول نادیده گرفتن امنیت اجتماعی و سیاسی افراد در چند دهه گذشته بوده است؟ اینکه اندکی از افراد وابسته به نهاد اصلی قدرت گرداننده همه تصمیمات کشور اعم از داخلی و بینالمللی باشند کجای انقلاب اسلامی جای دارد؟ این روش چه تفاوتی با حکومتهای خودکامه که پاسخگویی در آن محلی از اعراب ندارد و همواره مورد سرزنش ما بوده است دارد؟
آیتالله خامنهای
برخلاف نص صریح قانون اساسی و نظر صریح امام سپاه و بسیج در دوران رهبری شما وارد فعالیتهای سیاسی و اقتصادی شدند که نتیجه فاجعهآمیز آن این روزها برکسی پوشیده نیست. روزی یکی از فرماندههای پیشین سپاه در برابر این نقد به من گفت: “امام آنگونه میخواستند و آقای خامنهای اینگونه میخواهند و ما چارهای جز تبعیت نداریم.” این روزها فلسفه مخالفت پیر جماران با دخالت نیروهای مسلح در امور سیاسی بیش از پیش آشکار شده است. این موضع امام در راستای اصل ۱۵۰ قانون اساسی، قوانین جاری کشور و این مهم که رانت اسلحه و قدرت چیزی جز فساد به ارمغان نمیآورد اتخاذ شده بود. بیانات و وصیتنامه صریح امام ورود سپاه و نیروهای مسلح را به عرصه سیاست از اساس منع نموده است. اما از سال ۷۵ به بعد شاهد حضور فعالانه سپاه و بسیج در عرصه سیاست، اقتصاد و فرهنگ بودیم. حضور در عرصه سیاست و اقتصاد سم مهلکی برای این نهاد بوده و هست و بارها اینجانب در مصاحبهها، صحبتها و نامههایم بر آن تأکید کردم. چند ماه پیش از انتخابات ۸۸ به رئیس وقت ستاد مشترک سرلشگر پاسدار آقای فیروزآبادی که به خود اجازه داده بود در جایگاه فردی نظامی رهنمودهایی برای تشخیص رئیسجمهور مناسب ارائه کند، تذکر صریحی دادم. البته آنها در خرداد ۸۸ کار خود را کردند و نتیجه آنرا هم دیدند و من هم هزینههای مخالفت علنیام با اسکلههای غیر قانونی و دخالتهای سپاه و بسیج در سیاست و اقتصاد را پرداختم. با این حال باید تأکید کنم که این رویکرد نه تنها ماهیت وجودی این نهاد بزرگ انقلاب را نزد مردم به شدت خدشهدار کرده بلکه آنان را گرفتار زد وبند و فسادهای بزرگ کرده است.
در عرصه سیاست، رفتار سیاسی تعدادی از فرماندهان سپاه و سازماندهی و مهندسی انتخابات، با بهکارگیری نیروهای بسیج، همه و همه، نتیجهای جز بیثباتی سیاسی و ایجاد فضای استبدادی و حذف حاکمیت مردم و در نهایت نفی جمهوریت نظام در برنداشته است و در حوزه اقتصاد انحصارطلبی آنان ناشی از حذف مناقصههای عمومی، واگذاریهای غیر قانونی صنایع بزرگ و کلیدی کشور فسادهای تاریخی آفریده است که از ذکر جزییات تأسف انگیز آن میگذرم. در حوزه امنیت داخلی هم سپاه بدون هیچگونه نظارت و پاسخگویی کارهای موازی وزارت اطلاعات انجام میدهد و متعرض حقوق بنیادین مردم میگردد. خروجی اصرار بر دخالت سپاه در امور سیاسی، فرهنگی، امنیتی و اقتصادی چه بوده است؟ آیا این نوع نگاه به سیاست و اقتصاد، در قانون اساسی، قاموس جمهوری اسلامی و اندیشه بنیانگذار حکیم آن جایی داشته است؟ آیا این روش کشور را به سراشیبی سقوط و انحطاط و بحرانهای داخلی و بینالمللی رهنمون نکرده است؟ آیا زمان بررسی نتایج آن فرا نرسیده است و آیا حضرتعالی نباید در قبال خروجی تأسفانگیز آن که بارها نسبت به آن هشدار داده بودیم پاسخگو باشید؟
برخلاف نص صریح قانون اساسی و نظر صریح امام سپاه و بسیج در دوران رهبری شما وارد فعالیتهای سیاسی و اقتصادی شدند که نتیجه فاجعهآمیز آن این روزها برکسی پوشیده نیست. روزی یکی از فرماندههای پیشین سپاه در برابر این نقد به من گفت: “امام آنگونه میخواستند و آقای خامنهای اینگونه میخواهند و ما چارهای جز تبعیت نداریم.” این روزها فلسفه مخالفت پیر جماران با دخالت نیروهای مسلح در امور سیاسی بیش از پیش آشکار شده است. این موضع امام در راستای اصل ۱۵۰ قانون اساسی، قوانین جاری کشور و این مهم که رانت اسلحه و قدرت چیزی جز فساد به ارمغان نمیآورد اتخاذ شده بود. بیانات و وصیتنامه صریح امام ورود سپاه و نیروهای مسلح را به عرصه سیاست از اساس منع نموده است. اما از سال ۷۵ به بعد شاهد حضور فعالانه سپاه و بسیج در عرصه سیاست، اقتصاد و فرهنگ بودیم. حضور در عرصه سیاست و اقتصاد سم مهلکی برای این نهاد بوده و هست و بارها اینجانب در مصاحبهها، صحبتها و نامههایم بر آن تأکید کردم. چند ماه پیش از انتخابات ۸۸ به رئیس وقت ستاد مشترک سرلشگر پاسدار آقای فیروزآبادی که به خود اجازه داده بود در جایگاه فردی نظامی رهنمودهایی برای تشخیص رئیسجمهور مناسب ارائه کند، تذکر صریحی دادم. البته آنها در خرداد ۸۸ کار خود را کردند و نتیجه آنرا هم دیدند و من هم هزینههای مخالفت علنیام با اسکلههای غیر قانونی و دخالتهای سپاه و بسیج در سیاست و اقتصاد را پرداختم. با این حال باید تأکید کنم که این رویکرد نه تنها ماهیت وجودی این نهاد بزرگ انقلاب را نزد مردم به شدت خدشهدار کرده بلکه آنان را گرفتار زد وبند و فسادهای بزرگ کرده است.
در عرصه سیاست، رفتار سیاسی تعدادی از فرماندهان سپاه و سازماندهی و مهندسی انتخابات، با بهکارگیری نیروهای بسیج، همه و همه، نتیجهای جز بیثباتی سیاسی و ایجاد فضای استبدادی و حذف حاکمیت مردم و در نهایت نفی جمهوریت نظام در برنداشته است و در حوزه اقتصاد انحصارطلبی آنان ناشی از حذف مناقصههای عمومی، واگذاریهای غیر قانونی صنایع بزرگ و کلیدی کشور فسادهای تاریخی آفریده است که از ذکر جزییات تأسف انگیز آن میگذرم. در حوزه امنیت داخلی هم سپاه بدون هیچگونه نظارت و پاسخگویی کارهای موازی وزارت اطلاعات انجام میدهد و متعرض حقوق بنیادین مردم میگردد. خروجی اصرار بر دخالت سپاه در امور سیاسی، فرهنگی، امنیتی و اقتصادی چه بوده است؟ آیا این نوع نگاه به سیاست و اقتصاد، در قانون اساسی، قاموس جمهوری اسلامی و اندیشه بنیانگذار حکیم آن جایی داشته است؟ آیا این روش کشور را به سراشیبی سقوط و انحطاط و بحرانهای داخلی و بینالمللی رهنمون نکرده است؟ آیا زمان بررسی نتایج آن فرا نرسیده است و آیا حضرتعالی نباید در قبال خروجی تأسفانگیز آن که بارها نسبت به آن هشدار داده بودیم پاسخگو باشید؟
آیتالله خامنه ای
پس از تقلب و دخالت سپاه و بسیج در مرحله اول انتخابات سال۸۴ به نفع یکی از نامزدها از شما تقاضا کردم آن بخش از سپاه و بسیج را که در کارهای سیاسی وارد شدهاند از این اقدام خطرناک بر حذر دارید. اگر آن روز توجهای به این موضوع مهم میکردید وضعیت کشور امروز اینچنین شکننده نبود. در انتخابات ریاست جمهوری ۸۴ سپاه و بسیج به محوریت فرزند شما آقا سید مجتبی به نفع یکی از نامزدها ورود کردند و در نتیجه تخلف و تقلب آنان در سه استان اصفهان، تهران و قم فرد مورد نظر با حرکت کودتاگونه شورای نگهبان، با آنکه اینجانب در ۱۱ استان کشور اول بودم به مرحله دوم فرستاده شد. البته این امر در سایه انحصارطلبی و بیتجربگی افراد پرنفوذی درون جریان اصلاحات و همچنین ضعف وزارت کشور در صیانت از آرای مردم تحقق پیدا کرد. در نامه مورخ ۲۹ خرداد ۱۳۸۴ به شما یادآور شدم که یکی از بزرگان به جنابعالی گفتهاند که “آقازاده حضرتعالی از فلان شخص حمایت میکند” و شما فرمودهاید “ایشان آقاست نه آقازاده”. اینجانب از سر اخلاص، احترام و دلسوزی از جنابعالی خواستم جلوی دخالت این آقازاده را بگیرید که نگرفتید و ۸۸ دیدید جریان کودتای انتخاباتی چه بلایی بر سر نظام و انقلاب آورد. اگر در آن روزها به امام حسن مجتبی (ع) امام دوم شیعیان و فرزند امیرالمومنین علی(ع) اشکال کرده بودم رأی بیش از۵ میلیون اینجانب در انتخابات۸۴ در خرداد ۸۸ که هم حامیان بیشتری از گروهها و جمعیتها بهخصوص دانشجویان، روشنفکران، زنان، محرومین و افراد مورد تبعیض اعم از دگراندیشان، اقلیتهای حقوقی و مذهبی، دراویش و اهل حق داشتم و هم حضور مردم در انتخابات نزدیک به بیست درصد افزایش پیدا کرده بود به آمار مضحک ۳۰۰ هزار رأی تنزل پیدا نمیکرد. برای نمونه بد نیست یادآور شوم که در سال ۸۴ تنها در استان خودم لرستان از مجموع ۸۰۰ هزار رأی واریز شده به صندوق ها بیش از ۴۴۰ هزار رأی داشتم و در سال ۸۸ در همین استان از مجموع ۹۵۵ هزار رأی واریز شده به صندوقها سهمیه مرا ۴۴ هزار رأی در نظر گرفتند.
پس از تقلب و دخالت سپاه و بسیج در مرحله اول انتخابات سال۸۴ به نفع یکی از نامزدها از شما تقاضا کردم آن بخش از سپاه و بسیج را که در کارهای سیاسی وارد شدهاند از این اقدام خطرناک بر حذر دارید. اگر آن روز توجهای به این موضوع مهم میکردید وضعیت کشور امروز اینچنین شکننده نبود. در انتخابات ریاست جمهوری ۸۴ سپاه و بسیج به محوریت فرزند شما آقا سید مجتبی به نفع یکی از نامزدها ورود کردند و در نتیجه تخلف و تقلب آنان در سه استان اصفهان، تهران و قم فرد مورد نظر با حرکت کودتاگونه شورای نگهبان، با آنکه اینجانب در ۱۱ استان کشور اول بودم به مرحله دوم فرستاده شد. البته این امر در سایه انحصارطلبی و بیتجربگی افراد پرنفوذی درون جریان اصلاحات و همچنین ضعف وزارت کشور در صیانت از آرای مردم تحقق پیدا کرد. در نامه مورخ ۲۹ خرداد ۱۳۸۴ به شما یادآور شدم که یکی از بزرگان به جنابعالی گفتهاند که “آقازاده حضرتعالی از فلان شخص حمایت میکند” و شما فرمودهاید “ایشان آقاست نه آقازاده”. اینجانب از سر اخلاص، احترام و دلسوزی از جنابعالی خواستم جلوی دخالت این آقازاده را بگیرید که نگرفتید و ۸۸ دیدید جریان کودتای انتخاباتی چه بلایی بر سر نظام و انقلاب آورد. اگر در آن روزها به امام حسن مجتبی (ع) امام دوم شیعیان و فرزند امیرالمومنین علی(ع) اشکال کرده بودم رأی بیش از۵ میلیون اینجانب در انتخابات۸۴ در خرداد ۸۸ که هم حامیان بیشتری از گروهها و جمعیتها بهخصوص دانشجویان، روشنفکران، زنان، محرومین و افراد مورد تبعیض اعم از دگراندیشان، اقلیتهای حقوقی و مذهبی، دراویش و اهل حق داشتم و هم حضور مردم در انتخابات نزدیک به بیست درصد افزایش پیدا کرده بود به آمار مضحک ۳۰۰ هزار رأی تنزل پیدا نمیکرد. برای نمونه بد نیست یادآور شوم که در سال ۸۴ تنها در استان خودم لرستان از مجموع ۸۰۰ هزار رأی واریز شده به صندوق ها بیش از ۴۴۰ هزار رأی داشتم و در سال ۸۸ در همین استان از مجموع ۹۵۵ هزار رأی واریز شده به صندوقها سهمیه مرا ۴۴ هزار رأی در نظر گرفتند.
آیتالله خامنهای
در سال۸۴ وقتی آقای احمدینژاد به تعبیر برخی افراد در زمره رجال سیاسی قرار نمیگرفت ایشان با نظر مثبت شما تأیید صلاحیت شد. هنگامیکه وی با رانت سپاه و بسیج در جایگاه ریاست جمهوری قرار گرفت همهی ارکان قدرت برای حفظ وی بسیج شدند و در سال ۸۸ وقتی مردم با حضور پرشمار خود به سیاستهای مناقشه برانگیز او که کشور را در آستانه تحریم و انزوا قرار داده بود نه گفتند، پیش از شمارش آرا پیروزی ایشان با درصدی معین اعلام شد و فردای انتخابات هم وقتی مردم در شوک تقلب و مهندسی انتخابات بودند پیام تبریک حضرتعالی صادر گردید. برای ماندن او در قدرت همهی اعتبار نظام را هزینه کردید و در نمازجمعه۲۹ خرداد به جای شنیدن صدای اعتراض مسالمتآمیز مردم و احترام به خواست آنان با زبان تهدید سخن گفتید و از مهندسی ناشیانه انتخابات دفاع کردید. در آن روز نظر و دیدگاه خود را به آقای احمدینژاد نزدیکتر از همه حتی آقای هاشمی دانستید و بر ما به تندی تاختید که در مناظرهها او را درغگو و خرافاتی نامیدیم. در روزهای آخر کار این دولت در حالیکه شیوه اداره کشور به قبل از مشروطه بازگشته بود و فسادهای بی نظیری رقم خورده بود، بار دیگر حمایت مطلق خودتان را از کارنامه هشت ساله آنان تکرار کردید و حتی مدعی شدید از مشروطه تاکنون چنین دولتی نداشتهایم. با اینهمه در سال ۹۶ وقتی او بار دیگر قصد حضور در انتخابات را داشت و پس ازهشت سال حضور در ریاست جمهوری و حمایتهای کم نظیر شما دیگر نمیتوانستند در باب رجل سیاسی بودن او بحثی کنند وی را ابتدا از ورود به انتخابات منع کردید و وقتی تمکین نکرد او را رد صلاحیت کردید. این روزها هم طرفداران شما با الفاظی تند بر او میتازند.
آیا بهراستی جایگاه رهبری این است که روزی کسی را با چنین اهرمی به قدرت برساند و روز دیگر همان فرد را از اعمال یک حق ساده محروم کند؟ آیا کارکرد ولایت فقیه در نظام جمهوری اسلامی این است که روزی برای شکاف میان اصلاحطلبان دو نامزد این جریان را با حکم حکومتی به عرصه انتخابات ریاست جمهوری برگرداند(۱۳۸۴) و چند سال بعد همان دو فرد تأیید شده برای احراز پست ریاست جمهوری را از نامزدی در انتخابات مجلس شورای اسلامی (۱۳۹۴) محروم کند؟ دقت کردهاید که این دست رفتارها چگونه واکنش مردم را در انتخاباتها برانگیخته است؟ بهطوری که حاضرند در انتخاباتهایی که شورای نگهبان نامزدهای اصلی را فلهای رد میکند و حق انتخاب مردم به شدت محدود است و امکان رقابت جدی وجود ندارد، ساعتها در صف رأی بمانند تا چهرههای نزدیک به شما را حذف کنند. چرا به جای درک پیام مردم و احترام به خواست آنان که صاحبان اصلی کشورند در مقابل آنان قرار میگیرید؟
در سال۸۴ وقتی آقای احمدینژاد به تعبیر برخی افراد در زمره رجال سیاسی قرار نمیگرفت ایشان با نظر مثبت شما تأیید صلاحیت شد. هنگامیکه وی با رانت سپاه و بسیج در جایگاه ریاست جمهوری قرار گرفت همهی ارکان قدرت برای حفظ وی بسیج شدند و در سال ۸۸ وقتی مردم با حضور پرشمار خود به سیاستهای مناقشه برانگیز او که کشور را در آستانه تحریم و انزوا قرار داده بود نه گفتند، پیش از شمارش آرا پیروزی ایشان با درصدی معین اعلام شد و فردای انتخابات هم وقتی مردم در شوک تقلب و مهندسی انتخابات بودند پیام تبریک حضرتعالی صادر گردید. برای ماندن او در قدرت همهی اعتبار نظام را هزینه کردید و در نمازجمعه۲۹ خرداد به جای شنیدن صدای اعتراض مسالمتآمیز مردم و احترام به خواست آنان با زبان تهدید سخن گفتید و از مهندسی ناشیانه انتخابات دفاع کردید. در آن روز نظر و دیدگاه خود را به آقای احمدینژاد نزدیکتر از همه حتی آقای هاشمی دانستید و بر ما به تندی تاختید که در مناظرهها او را درغگو و خرافاتی نامیدیم. در روزهای آخر کار این دولت در حالیکه شیوه اداره کشور به قبل از مشروطه بازگشته بود و فسادهای بی نظیری رقم خورده بود، بار دیگر حمایت مطلق خودتان را از کارنامه هشت ساله آنان تکرار کردید و حتی مدعی شدید از مشروطه تاکنون چنین دولتی نداشتهایم. با اینهمه در سال ۹۶ وقتی او بار دیگر قصد حضور در انتخابات را داشت و پس ازهشت سال حضور در ریاست جمهوری و حمایتهای کم نظیر شما دیگر نمیتوانستند در باب رجل سیاسی بودن او بحثی کنند وی را ابتدا از ورود به انتخابات منع کردید و وقتی تمکین نکرد او را رد صلاحیت کردید. این روزها هم طرفداران شما با الفاظی تند بر او میتازند.
آیا بهراستی جایگاه رهبری این است که روزی کسی را با چنین اهرمی به قدرت برساند و روز دیگر همان فرد را از اعمال یک حق ساده محروم کند؟ آیا کارکرد ولایت فقیه در نظام جمهوری اسلامی این است که روزی برای شکاف میان اصلاحطلبان دو نامزد این جریان را با حکم حکومتی به عرصه انتخابات ریاست جمهوری برگرداند(۱۳۸۴) و چند سال بعد همان دو فرد تأیید شده برای احراز پست ریاست جمهوری را از نامزدی در انتخابات مجلس شورای اسلامی (۱۳۹۴) محروم کند؟ دقت کردهاید که این دست رفتارها چگونه واکنش مردم را در انتخاباتها برانگیخته است؟ بهطوری که حاضرند در انتخاباتهایی که شورای نگهبان نامزدهای اصلی را فلهای رد میکند و حق انتخاب مردم به شدت محدود است و امکان رقابت جدی وجود ندارد، ساعتها در صف رأی بمانند تا چهرههای نزدیک به شما را حذف کنند. چرا به جای درک پیام مردم و احترام به خواست آنان که صاحبان اصلی کشورند در مقابل آنان قرار میگیرید؟
رهبر جمهوری اسلامی
در خرداد ۸۸ بخش زیادی از مردم نسبت به نتایج اعلام شده آراء و مهندسی ناشیانه انتخابات معترض بودند و اعتراضشان را مسالمتآمیز اعلام کردند. در آن ایام جنابعالی امکان تقلب و تغیر آراء را به طور کلی مردود اعلام کردید. آیا بهتر نبود به جای توسل به خشونت و ایستادن در مقابل موج میلیونی مردم و گفتن این نکته که امکان تخلف و تقلب در نظام وجود ندارد به خواست آنان توجه میکردید؟ شما که از جزئیات پروندهای که وزارتخانههای کشور و اطلاعات در سال ۱۳۸۴ پیرامون دخالتهای نظامیان و شبه نظامیان در امر انتخابات ریاست جمهوری تهیه کرده بودند مطلع بودید. متأسفانه آقای خاتمی آن گزارش را بنا به ملاحظاتی انتشار عمومی نداد و همین امر مورد اعتراض کتبی اینجانب قرار گرفت. با این وجود در سال جاری وقتی آقای روحانی با ۲۴ میلیون رأی (۶ میلیون رأی بیشتر از سال ۱۳۹۲) انتخاب شدند، در ۱۶ خرداد ۹۶ فرمودید: “تخلف در انتخابات مناسب نظام جمهوری اسلامی نیست و مسئولان باید این موارد را با جدیت دنبال کنند و متخلفین را مشخص کنند تا در انتخاباتی که ملت ایران در آینده در پیش دارد، چنین تخلفاتی برافتد، زیرا اگر چشم بر تخلف ببندیم و از آن صرفنظر و اغماض کنیم، تخلفات تکرار میشود.”
این تناقض آشکار را چگونه پاسخ میدهید؟ آنگاه که مردم با حضور کم نظیرشان دست رد به کاندیدای مورد حمایت حاکمیت میزنند و نسبت به مهندسی آرایشان به طور مدنی اعتراض میکنند، در مقابل آنان که بزرگترین سرمایه انقلاب و کشورند قرار میگیرید و با تحکم با آنان سخن میگویید و امکان تقلب را از اساس منتفی میدانید. اما وقتی نامزد مورد نظرتان با نظارت و دخالت کامل حامیانش در شورای نگهبان با اختلافی فاحش شکست میخورد از برخورد جدی مسئولان با تخلف سخن میگویید. شما به خوبی میدانید که رؤسای جمهور معمولاً در دور دوم با ریزش رأی مواجهه میگردند. این ریزش البته طبیعی است اِلا در زمانهایی که بخش خاموش جامعه آنهم به دلایل متعدد از جمله نگرانی از سرنوشت کشور با رویکرد سلبی در انتخابات شرکت میکنند مانند آنچه در دور دوم آقای خاتمی در سال ۱۳۸۰ اتفاق افتاد و یا آنچه در سال ۱۳۹۶ رقم خورد. اینهم روشن است که اصولگرایان سهمی از آرای خاموش ندارند. آیا انتظار داشتید مردم در خرداد ۸۸ افزایش نزدیک به ۷ میلیون رأی آقای احمدینژاد را طبیعی بدانند. آیا انتظار داشتید مردم به صحنه آمدن ۲۵ درصد از آرای خاموش را از سر ذوق حضور آقای احمدینژاد و یا در جهت اعلام حمایت از برنامههای جنجالی و ویرانکننده او بدانند؟
جایگاه رهبری این نیست که روزی مرحوم هاشمی رفسنجانی را از شرکت در انتخابات ریاست جمهوری محروم کند و روز دیگر نوه امام سیدحسن خمینی که در قم درس خارج میگوید و چند مرجع تقلید اجتهادش را گواهی کردهاند و یا چهره فاضلی نظیر آقا جواد حجتیکرمانی عضو سابق مجلس خبرگان رهبری با آن سابقه انقلابی و زجرهای دوران مبارزه که تنها در یک فقره ۱۰ سال محکومیت کشید را از شرکت در انتخابات خبرگان رهبری حذف کند. بهراستی برخی چه رویاهایی برای خبرگان در سر دارند که برای تحقق آن رویاها همه باید در این مسیر ذبح شوند؟
وقتی از نوه امام گفتم یاد یادگار امام مرحوم حجت السلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی افتادم که بیت امام را در سلامت با چند نفر اداره کرد و جز نیکی در حق افراد کاری نکرد اما با بیمهری مواجه شد که شرح حالش را در فرصتی دیگر خواهم گفت.
در خرداد ۸۸ بخش زیادی از مردم نسبت به نتایج اعلام شده آراء و مهندسی ناشیانه انتخابات معترض بودند و اعتراضشان را مسالمتآمیز اعلام کردند. در آن ایام جنابعالی امکان تقلب و تغیر آراء را به طور کلی مردود اعلام کردید. آیا بهتر نبود به جای توسل به خشونت و ایستادن در مقابل موج میلیونی مردم و گفتن این نکته که امکان تخلف و تقلب در نظام وجود ندارد به خواست آنان توجه میکردید؟ شما که از جزئیات پروندهای که وزارتخانههای کشور و اطلاعات در سال ۱۳۸۴ پیرامون دخالتهای نظامیان و شبه نظامیان در امر انتخابات ریاست جمهوری تهیه کرده بودند مطلع بودید. متأسفانه آقای خاتمی آن گزارش را بنا به ملاحظاتی انتشار عمومی نداد و همین امر مورد اعتراض کتبی اینجانب قرار گرفت. با این وجود در سال جاری وقتی آقای روحانی با ۲۴ میلیون رأی (۶ میلیون رأی بیشتر از سال ۱۳۹۲) انتخاب شدند، در ۱۶ خرداد ۹۶ فرمودید: “تخلف در انتخابات مناسب نظام جمهوری اسلامی نیست و مسئولان باید این موارد را با جدیت دنبال کنند و متخلفین را مشخص کنند تا در انتخاباتی که ملت ایران در آینده در پیش دارد، چنین تخلفاتی برافتد، زیرا اگر چشم بر تخلف ببندیم و از آن صرفنظر و اغماض کنیم، تخلفات تکرار میشود.”
این تناقض آشکار را چگونه پاسخ میدهید؟ آنگاه که مردم با حضور کم نظیرشان دست رد به کاندیدای مورد حمایت حاکمیت میزنند و نسبت به مهندسی آرایشان به طور مدنی اعتراض میکنند، در مقابل آنان که بزرگترین سرمایه انقلاب و کشورند قرار میگیرید و با تحکم با آنان سخن میگویید و امکان تقلب را از اساس منتفی میدانید. اما وقتی نامزد مورد نظرتان با نظارت و دخالت کامل حامیانش در شورای نگهبان با اختلافی فاحش شکست میخورد از برخورد جدی مسئولان با تخلف سخن میگویید. شما به خوبی میدانید که رؤسای جمهور معمولاً در دور دوم با ریزش رأی مواجهه میگردند. این ریزش البته طبیعی است اِلا در زمانهایی که بخش خاموش جامعه آنهم به دلایل متعدد از جمله نگرانی از سرنوشت کشور با رویکرد سلبی در انتخابات شرکت میکنند مانند آنچه در دور دوم آقای خاتمی در سال ۱۳۸۰ اتفاق افتاد و یا آنچه در سال ۱۳۹۶ رقم خورد. اینهم روشن است که اصولگرایان سهمی از آرای خاموش ندارند. آیا انتظار داشتید مردم در خرداد ۸۸ افزایش نزدیک به ۷ میلیون رأی آقای احمدینژاد را طبیعی بدانند. آیا انتظار داشتید مردم به صحنه آمدن ۲۵ درصد از آرای خاموش را از سر ذوق حضور آقای احمدینژاد و یا در جهت اعلام حمایت از برنامههای جنجالی و ویرانکننده او بدانند؟
جایگاه رهبری این نیست که روزی مرحوم هاشمی رفسنجانی را از شرکت در انتخابات ریاست جمهوری محروم کند و روز دیگر نوه امام سیدحسن خمینی که در قم درس خارج میگوید و چند مرجع تقلید اجتهادش را گواهی کردهاند و یا چهره فاضلی نظیر آقا جواد حجتیکرمانی عضو سابق مجلس خبرگان رهبری با آن سابقه انقلابی و زجرهای دوران مبارزه که تنها در یک فقره ۱۰ سال محکومیت کشید را از شرکت در انتخابات خبرگان رهبری حذف کند. بهراستی برخی چه رویاهایی برای خبرگان در سر دارند که برای تحقق آن رویاها همه باید در این مسیر ذبح شوند؟
وقتی از نوه امام گفتم یاد یادگار امام مرحوم حجت السلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی افتادم که بیت امام را در سلامت با چند نفر اداره کرد و جز نیکی در حق افراد کاری نکرد اما با بیمهری مواجه شد که شرح حالش را در فرصتی دیگر خواهم گفت.
آیتالله خامنهای
میدانید که به موازات دخالتهای مادی و معنوی حکومت در حورزهها استقلال حوزهها علمیه مخدوش گردیده و جایگاه آنان نزد مردم به شدت آسیب دیده است. برای حفظ دین و آبروی روحانیت شیعه از شما مصرانه میخواهم به دخالت نهادهای امنیتی و حکومتی در حوزهها پایان دهید. اجازه دهید مراجع عظام تقلید و روحانیون کشور آزادی عمل داشته باشند و همچون گذشته ملجاء و پناهگاه مردم باشند. متأسفانه سالهاست که نهادهای امنیتی و نظامی با تربیت و فعال کردن تعداد معدودی از طلاب عرصه را بر مراجع تقلید و دلسوزان حوزه تنگ کردهاند. حوزهها بر خلاف نظر امام به پول حاکمیت آلوده شدهاند و در کنار آنان مراکزی با نامهای مقدس از بودجه عمومی کشور رقمهای نجومی دریافت میکنند. خاطرتان هست که در دوران امام بودجهای از خزانه عمومی به حوزهها داده نمیشد و حوزهها از محل وجوهات شرعی مردم و با نظر مراجع عظام تقلید اداره میشدند.
میدانید که بنیادهای انقلابی که هدف از تأسیس آنها در بدو انقلاب رسیدگی به محرومین و فقر زدایی از کشور بوده در عمل به کارتلهای اقتصادی و حیات خلوت برخی افراد تبدیل شدهاند که هیچگونه نظارتی هم بر آنان اعمال نمیگردد. برخی دلسوزان میگویند بیش از ۵۰ درصد ثروت کشور در دست چند نهاد حاکمیتی است که نظارتی هم بر آنها اعمال نمیشود. در چنین شرایطی طبیعی است که تودهها و طبقات فرودست جامعه که پایگاه اصلی انقلاب اسلامی بودهاند به بشکه باروتی تبدیل شوند. اعتراضهای اخیر مردم در شهرهای مختلف کشور علیه ظلم و فساد و تبعیض زنگ خطری است که هرچه زودتر باید آن را دریابید و دغدغههای معیشتی مردم را مورد توجه قرار دهید. امام از همان ابتدا دغدغه مردم و معیشت آنان را داشت فلذا به مسئولین در همان سالهای اول انقلاب یادآور شدند: ” به حسب انصاف، به حسب وجدان، این مردمی که شماها را روی کار آوردهاند، این مردم زاغهنشین که شماها را روی مسند نشاندهاند ملاحظه آنها را بکنید و این جمهوری را تضعیفش نکنید. بترسید از آن روزی که مردم بفهمند در باطن ذات شما چیست و یک انفجار حاصل بشود. از آن روز بترسید که ممکن است یکی از “ایام الله”، خدای نخواسته باز پیدا بشود و آن روز دیگر قضیه این نیست که برگردیم به ۲۲ بهمن. قضیه این است که فاتحه همه ما را میخوانند.”
امام مردم را حاکم بر سرنوشت خود میدانست و تا روز آخر حیاتش به اذعان دوست و دشمن از حمایت اکثریت مردم زمان خود برخوردار بود. دخالتهای محدودش در امور حکومت برای بازکردن گرههای کور دوران جنگ بود که شما سوابق آن را به خوبی میدانید. او جنگ و کشور را با حمایت همین مردم اداره کرد. اتکا او به مردم بود؛ مردمی که حاضر بودند به فرمانش لبیک بگویند و راهی جبهههای جنگ شوند. ۵۳ درصد شهدای جنگ تحمیلی از میان داوطلبان از اقشار مختلف جامعه شامل معلمان، دانشجویان، دانشآموزان، کارگران، طلاب، کشاورزان، … و۴۷ درصد دیگر از میان نظامیان (نیروهای ارتش، سپاه، ژاندارمری، شهربانی و کمیتهها) بودند. مردم همان مردم هستند، ما هستیم که قدرت تغییرمان داده است و فراموش کردهایم از کجا به کجا رسیدهایم.
فقر و بیکاری در کشور بیداد میکند و به گفته مقامات مربوطه بیش از۱۰ میلیون نفر از جمعیت کشور در فقر مطلق زندگی میکنند. تغییر این وضعیت در تعامل صحیح و دوری از تنش با همسایگان و جامعه بینالمللی است. این نوع زیستن زیبنده مردم بزرگ و صبور ایران نیست و هرچه سریعتر دولت و حاکمیت باید با توجه به دغدغههای مردم گشایشی در وضعیت اقتصادی آنان ایجاد کنند. نظام این روزها چنان در سراشیبی قرار گرفته که از تجمع چند هزار نفری مردم به ستوه آمده از ظلم و فساد احساس خطر میکند. دلائل حضور اعتراضی مردم در شهرهای مختلف از جمله شهرهایی که بیشترین شهید را در دفاع مقدس تقدیم کردهاند مورد توجه قرار دهید. به جای تکرار اتهام ارتباط با دشمن و برخوردهای قهرآمیز و سختگیرانه سخن آنان را با جان و دل گوش دهید و ببینید چه بستری در این کشور فراهم شده که دشمنان کشور و انقلاب چشم طمع به آن دارند و منتظر فرصتی برای تعرض به تمامیت ارضی سرزمینمان هستند. بیش از آنکه این زخم عمیق گردد و فجایع بیشتری در زندانها رقم خورد از شما مصرانه میخواهم دستور آزادی زندانیان بحران اخیر را صادر کنید.
میدانید که به موازات دخالتهای مادی و معنوی حکومت در حورزهها استقلال حوزهها علمیه مخدوش گردیده و جایگاه آنان نزد مردم به شدت آسیب دیده است. برای حفظ دین و آبروی روحانیت شیعه از شما مصرانه میخواهم به دخالت نهادهای امنیتی و حکومتی در حوزهها پایان دهید. اجازه دهید مراجع عظام تقلید و روحانیون کشور آزادی عمل داشته باشند و همچون گذشته ملجاء و پناهگاه مردم باشند. متأسفانه سالهاست که نهادهای امنیتی و نظامی با تربیت و فعال کردن تعداد معدودی از طلاب عرصه را بر مراجع تقلید و دلسوزان حوزه تنگ کردهاند. حوزهها بر خلاف نظر امام به پول حاکمیت آلوده شدهاند و در کنار آنان مراکزی با نامهای مقدس از بودجه عمومی کشور رقمهای نجومی دریافت میکنند. خاطرتان هست که در دوران امام بودجهای از خزانه عمومی به حوزهها داده نمیشد و حوزهها از محل وجوهات شرعی مردم و با نظر مراجع عظام تقلید اداره میشدند.
میدانید که بنیادهای انقلابی که هدف از تأسیس آنها در بدو انقلاب رسیدگی به محرومین و فقر زدایی از کشور بوده در عمل به کارتلهای اقتصادی و حیات خلوت برخی افراد تبدیل شدهاند که هیچگونه نظارتی هم بر آنان اعمال نمیگردد. برخی دلسوزان میگویند بیش از ۵۰ درصد ثروت کشور در دست چند نهاد حاکمیتی است که نظارتی هم بر آنها اعمال نمیشود. در چنین شرایطی طبیعی است که تودهها و طبقات فرودست جامعه که پایگاه اصلی انقلاب اسلامی بودهاند به بشکه باروتی تبدیل شوند. اعتراضهای اخیر مردم در شهرهای مختلف کشور علیه ظلم و فساد و تبعیض زنگ خطری است که هرچه زودتر باید آن را دریابید و دغدغههای معیشتی مردم را مورد توجه قرار دهید. امام از همان ابتدا دغدغه مردم و معیشت آنان را داشت فلذا به مسئولین در همان سالهای اول انقلاب یادآور شدند: ” به حسب انصاف، به حسب وجدان، این مردمی که شماها را روی کار آوردهاند، این مردم زاغهنشین که شماها را روی مسند نشاندهاند ملاحظه آنها را بکنید و این جمهوری را تضعیفش نکنید. بترسید از آن روزی که مردم بفهمند در باطن ذات شما چیست و یک انفجار حاصل بشود. از آن روز بترسید که ممکن است یکی از “ایام الله”، خدای نخواسته باز پیدا بشود و آن روز دیگر قضیه این نیست که برگردیم به ۲۲ بهمن. قضیه این است که فاتحه همه ما را میخوانند.”
امام مردم را حاکم بر سرنوشت خود میدانست و تا روز آخر حیاتش به اذعان دوست و دشمن از حمایت اکثریت مردم زمان خود برخوردار بود. دخالتهای محدودش در امور حکومت برای بازکردن گرههای کور دوران جنگ بود که شما سوابق آن را به خوبی میدانید. او جنگ و کشور را با حمایت همین مردم اداره کرد. اتکا او به مردم بود؛ مردمی که حاضر بودند به فرمانش لبیک بگویند و راهی جبهههای جنگ شوند. ۵۳ درصد شهدای جنگ تحمیلی از میان داوطلبان از اقشار مختلف جامعه شامل معلمان، دانشجویان، دانشآموزان، کارگران، طلاب، کشاورزان، … و۴۷ درصد دیگر از میان نظامیان (نیروهای ارتش، سپاه، ژاندارمری، شهربانی و کمیتهها) بودند. مردم همان مردم هستند، ما هستیم که قدرت تغییرمان داده است و فراموش کردهایم از کجا به کجا رسیدهایم.
فقر و بیکاری در کشور بیداد میکند و به گفته مقامات مربوطه بیش از۱۰ میلیون نفر از جمعیت کشور در فقر مطلق زندگی میکنند. تغییر این وضعیت در تعامل صحیح و دوری از تنش با همسایگان و جامعه بینالمللی است. این نوع زیستن زیبنده مردم بزرگ و صبور ایران نیست و هرچه سریعتر دولت و حاکمیت باید با توجه به دغدغههای مردم گشایشی در وضعیت اقتصادی آنان ایجاد کنند. نظام این روزها چنان در سراشیبی قرار گرفته که از تجمع چند هزار نفری مردم به ستوه آمده از ظلم و فساد احساس خطر میکند. دلائل حضور اعتراضی مردم در شهرهای مختلف از جمله شهرهایی که بیشترین شهید را در دفاع مقدس تقدیم کردهاند مورد توجه قرار دهید. به جای تکرار اتهام ارتباط با دشمن و برخوردهای قهرآمیز و سختگیرانه سخن آنان را با جان و دل گوش دهید و ببینید چه بستری در این کشور فراهم شده که دشمنان کشور و انقلاب چشم طمع به آن دارند و منتظر فرصتی برای تعرض به تمامیت ارضی سرزمینمان هستند. بیش از آنکه این زخم عمیق گردد و فجایع بیشتری در زندانها رقم خورد از شما مصرانه میخواهم دستور آزادی زندانیان بحران اخیر را صادر کنید.
رهبر جمهوری اسلامی
سه دهه است که شما در رأس نظام قرار دارید و هنوز هم از جایگاه یک اپوزسیون سخن میگویید. در این سه دهه بخش مهمی از نیروهای اصیل انقلاب را کنار گذاشتید تا سیاستهای مورد نظرتان را اجرا کنید و امروز با نتایج همان سیاستها مواجه هستید. پاسخگویی وظیفه همه مقامات نظام است وجنابعالی که کارکرد نهادها و سازمانهایی مانند سپاه، بسیج، شورای نگهبان، نهادهای انقلابی، ائمه جمعه، صداو سیما و .. را مطابق نگرش و سیاستهای مورد نظرتان تغییر دادهاید باید بیش از دیگران به این مهم توجه کنید. آیا این نوع دخالتها در امور جاری کشور با چارچوب تئوری ولایت فقیه مورد نظر امام و یا با آنچه مد نظر تدوین کنندگان قانون اساسی بوده است، همخوانی دارد؟ تفسیری که رسانههای رسمی حکومت این سالها از ولایتفقیه ارائه میکنند معنایی جز تعطیل کردن عقل جمعی و ایجاد یک نظام خودکامه فردی ندارد. این رویکرد عوارض سنگینی از خود به جای گذاشته است. بهراستی چگونه میخواهید این اشتر سرکش قدرت را بدون پالایش و اصلاح ساختاری نظام به دست دیگری بسپارید؟ برای یک لحظه هم شده تصور کنید این تفسیر فراقانونی از اختیارات بی حساب و کتاب ولیفقیه پس از شما در ید فرد دیگری قرار گیرد و آن فرد بخواهد آراء و نظرات خود را بر یک ملت آنهم بدون نظارت و پاسخگویی تحمیل کند. چه تصویری فاجعهباری از آن روز برایتان متصور است؟
سه دهه است که شما در رأس نظام قرار دارید و هنوز هم از جایگاه یک اپوزسیون سخن میگویید. در این سه دهه بخش مهمی از نیروهای اصیل انقلاب را کنار گذاشتید تا سیاستهای مورد نظرتان را اجرا کنید و امروز با نتایج همان سیاستها مواجه هستید. پاسخگویی وظیفه همه مقامات نظام است وجنابعالی که کارکرد نهادها و سازمانهایی مانند سپاه، بسیج، شورای نگهبان، نهادهای انقلابی، ائمه جمعه، صداو سیما و .. را مطابق نگرش و سیاستهای مورد نظرتان تغییر دادهاید باید بیش از دیگران به این مهم توجه کنید. آیا این نوع دخالتها در امور جاری کشور با چارچوب تئوری ولایت فقیه مورد نظر امام و یا با آنچه مد نظر تدوین کنندگان قانون اساسی بوده است، همخوانی دارد؟ تفسیری که رسانههای رسمی حکومت این سالها از ولایتفقیه ارائه میکنند معنایی جز تعطیل کردن عقل جمعی و ایجاد یک نظام خودکامه فردی ندارد. این رویکرد عوارض سنگینی از خود به جای گذاشته است. بهراستی چگونه میخواهید این اشتر سرکش قدرت را بدون پالایش و اصلاح ساختاری نظام به دست دیگری بسپارید؟ برای یک لحظه هم شده تصور کنید این تفسیر فراقانونی از اختیارات بی حساب و کتاب ولیفقیه پس از شما در ید فرد دیگری قرار گیرد و آن فرد بخواهد آراء و نظرات خود را بر یک ملت آنهم بدون نظارت و پاسخگویی تحمیل کند. چه تصویری فاجعهباری از آن روز برایتان متصور است؟
مصرانه از شما میخواهم زمینه اصلاحی را فراهم کنید که تمامی ارکان کشور در مقابل مردم و نهادهای قانونی به طور عملی پاسخگو باشند و در عمل قانون حاکم باشد نه حاکمیت فرد یا گروهی خاص. میان آنچه در دوران مبارزه میخواستیم و به مردم وعده میدادیم با آنچه در عمل اتفاق افتاده اختلافی است از زمین تا آسمان. از این بابت همه ما در مقابل مردم مسئول هستیم و من خود را در مقابل شهدای سرافراز کشور، مردم بزرگ و صبور ایران و امام مسئول میدانم و متعهدم آنچه خیر و صلاح کشور است را با زبانی صریح بگویم، اگرچه به مذاق برخی خوش نیاید. از جنابعالی هم میخواهم با مطالعه دقیق وضعیت سیاسی، اقتصادی و بینالمللی کشور و نیز بازخوانیسیاستهای چند دهه گذشته تا دیر نشده زمینه اصلاح ساختاری نظام را فراهم آورید به نحوی که مردم همانانی که با خروش میلیونیشان در ۲۲ بهمن ما را از کنج زندانها به قدرت رساندند در عمل حاکم بر سرنوشت خویش گردند.
در پایان لازم میدانم توجه شما را به این نکته جلب کنم. همانطور که در جریان هستید از فردای انتخابات ۸۸ تا به امروز رسانه به ظاهر ملی و جراید حکومتی نظیر کیهان بهطور مستمر اینجانب و مهندس موسوی و مردم معترض را مورد اهانت قرار دادهاند. در این مسیر هم هر تهمت و دروغی را مباح دانستند تا به زعم خویش افکار عمومی را نسبت به ما و معترضین مخدوش کنند. اخیراً هم برنامهای سفارشی با عنوان “خارج از دید” در ده قسمت ساختهاند که قرائتی سرشار از دروغ از حوادث۸۸ ارائه کرده است. این روش رذیلانه و ناجوانمردانه بدون به رسمیت شناختن حق پاسخ تا چه زمانی بناست ادامه پیدا کند؟ آیا پس از ۸ سال توهین، افترا و هتاکی یکطرفه نمیخواهید برای یکبار هم شده میان طرفین این مناقشه یک مناظره آزاد و زنده را در رسانه ملی که متعلق به کشور است نه اشخاص فراهم آورید؟ اینجانب بدینوسیله آمادگی شرکت خود را به همراه مشاورانم در هر مناظرهای مرتبط با انتخابات ۸۸ و حوادث پس از آن اعلام مینمایم.
در پایان لازم میدانم توجه شما را به این نکته جلب کنم. همانطور که در جریان هستید از فردای انتخابات ۸۸ تا به امروز رسانه به ظاهر ملی و جراید حکومتی نظیر کیهان بهطور مستمر اینجانب و مهندس موسوی و مردم معترض را مورد اهانت قرار دادهاند. در این مسیر هم هر تهمت و دروغی را مباح دانستند تا به زعم خویش افکار عمومی را نسبت به ما و معترضین مخدوش کنند. اخیراً هم برنامهای سفارشی با عنوان “خارج از دید” در ده قسمت ساختهاند که قرائتی سرشار از دروغ از حوادث۸۸ ارائه کرده است. این روش رذیلانه و ناجوانمردانه بدون به رسمیت شناختن حق پاسخ تا چه زمانی بناست ادامه پیدا کند؟ آیا پس از ۸ سال توهین، افترا و هتاکی یکطرفه نمیخواهید برای یکبار هم شده میان طرفین این مناقشه یک مناظره آزاد و زنده را در رسانه ملی که متعلق به کشور است نه اشخاص فراهم آورید؟ اینجانب بدینوسیله آمادگی شرکت خود را به همراه مشاورانم در هر مناظرهای مرتبط با انتخابات ۸۸ و حوادث پس از آن اعلام مینمایم.
والسلام
مهدی کروبی
جماران
۹ بهمن ۱۳۹۶
مهدی کروبی
جماران
۹ بهمن ۱۳۹۶
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر