محمود دولتآبادی، نویسنده، در سرمقاله با عنوان «پایان یک زندگی غمانگیز» با اشاره به اینکه «علیاشرف درویشیان زندگی سختی را گذراند. يا زندان بود يا از معلمی اخراج شد و يا زير تهديد بود و بعد هم كه در کشاکش زمانه و دشواریهای آن بیمار شد»، نوشته است: «نمیخواهيم در سوگِ او روضه بخوانيم اما رفتاری كه با نويسندگان ايران شد، در هيچ دوره ديگری نظير نداشت! از اينرو با اينكه باور دارم آسوده شد، عميقا از مرگ او متأسفم».
دولتآبادی افزوده است: «علی اشرف درويشيان ادامه صدودَه، بيست سال ادبيات اجتماعی ما بود كه گرايش تغيير داشت» و «تا زنده بود از كوششی كه به آن باور داشت دريغ نكرد».
«مرگ داشی در پاییز»، از قول هوشنگ مرادی کرمانی نوشته است: «علیاشرف درويشيان سهم بسيار بسيار مهمی در ادبيات ما داشت. او نويسندهای بود كه توانست محدوده قلم را گسترش دهد و در آثارش به جای پرداختن به كودكان اقشار مرفه جامعه، به اعماق جامعه و طبقات محروم و فرودست توجه داشت و به لايههاي زيرين اجتماع نفوذ كرد».
هوشنگ مرادی کرمانی با تاکید براینکه علی اشرف درویشیان «گستره قلم را به كودكان طبقه فرودست جامعه برد و از تنهاییها و رنجها و آلام اين كودكان نوشت؛ كودكاني كه طبيعت و جامعه هر دو به آنها ظلم كرده بودند»، نوشته است: درویشیان «نويسندهای است كه هرگز نمیتوانيم او را از ادبيات واقعگرايانه كودكان و نوجوانان ايرانی حذف كنيم. او نيز به شيوه صمد بهرنگی، قلمش را به ميان كودكان فقير و فرودست برد و از تلخیها و مرارتهای زندگی اين كودكان سخن گفت و از اختلافات طبقاتی نوشت اما اين به معنای آن نيست كه دنبالهرو صمد بهرنگی بود بلكه شيوه خاص خودش را داشت».
جمال میرصادقی هم طی یادداشتی با اشاره به اینکه «علی اشرف درويشيان نويسندهای بود با فضيلت و شجاع كه بيشتر آثارش از ميان مردم برخاسته بود»، تاکید کرده که «او نمینوشت تنها به اين دليل كه نوشته باشد و هرگز بيهوده قلم نمیزد. شجاع بود، چون از مردم مینوشت و از واقعيات روزگار و مسائل اجتماعی. و هزينه شجاعت و مردمگراییاش را هم داد».
«راویان فقر میمیرند، اما فقر نمیمیرد»: «درویشیان در آثارش پیامدار دردها و زخمها، آرزوهای بر باد رفته، اندوههای چون کوه استوار، و همه دستنایافتنیهای تاریخ معاصر ایران بود».
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر