قتل هولناک ام قرفه «فاطمه بنت ربیعه بن بدر» به دست زید ابن حارثه پسر خوانده پیامبر اسلام
تمامی طرفداران اسلام انقلابی، دموکراتیک، مردمگرا و انسانی، تمامی دوستداران اسلام سیاسی و جمهوری دموکراتیک اسلامی، از سید جمالالدین اسد آبای و اقبال لاهوری تا دکتر علی شریعتی و مهندس مهدی بازرگان، از محمد حنیف نژاد تا مسعود رجوی و تا تمام نواندیشان دینی بخوانند و بیندیشند و پاسخ دهند تمامی کسانی که الگوی زن انقلابی مجاهد مسلمان را در اسلام میجویند به تماشای دراندن یک زن سالخورده و بیگناه بیایند و خود داوری کنند که در نقطه اصلی چه خبر بوده است.
در رمضان سال ششم هجری، حضرت محمد گروهی را به فرماندهی زید بن حارثه به ناحیهی وادی القری فرستاد. در وادی القری این گروه با طایفه بنیفزاره روبرو شدند و بین آنها جنگی درگرفت و مسلمانان شکست سختی خوردند و زید با اینکه زخمی شده بود توانست فرار کند و خود را به مدینه برساند. زید بن حارثه سوگند خورد تا از بنیفزاره انتقام نگیرد از انجام روابط جنسی خودداری خواهد کرد. پس از بهبودی زخمهای زید، حضرت محمد دوباره او را به وادی القری فرستاد. این بار زید پیروز شد و ام قرفه و دختر او را به اسارت گرفت. نام امقرفه، «فاطمه بنت ربیعه بن بدر»بود و نزد اعراب دارای مقام بالایی بود، چنانکه ضربالمثلی درباره او داشتند: «اگر شریفتر از ام قرفه هم بودی، بیش از این نبودی.» در میانه راه زید به قیس بن محسر دستور داد که ام قرفه را بکشد. قیس ام قرفه را که زن سالخوردهای بود، به وحشیانهترین شکل ممکن کشت. اوهر یک از پاهای ام قرفه را بوسیله طنابی به شتری سرکش بست و در دو جهت مختلف رها کرد و پیرزن از وسط دریده شد.
ارائه منابع اسلامی
در این قسمت متن چهار منبع به صورت کامل ارائه میشود و آدرس دیگر منابع را نیز برای مطالعه بیشتر قرار میگیرد.
ترجمه السیره النبویه نوشتهی ابن هشام ،جلد۲، برگ ۳۹۳:
« که در آنجا با بنى فزاره برخورد کرد و جنگى میان آنها واقع شد که گروهى از همراهان زید کشته شدند و خود زید بن حارثه نیز زخمى شد و او را از میان زخمیها نجات دادند، و از جمله کسانى که در آن معرکه کشته شد ورد بن عمرو بن مداش بود که مردى از بنى بدر او را بقتل رسانید. زید بن حارثه چون بمدینه آمد سوگند یاد کرد که با زنان نزدیک نشود تا بجنگ بنى فزاره برود، و چون زخمش التیام یافت مجددا از جانب رسول خدا صلى الله علیه و آله مأمور جنگ با بنى فزاره شد و با لشگرى بدان سو حرکت کرد و در وادى القرى بآنان رسید و گروهى از آنها را کشته و از آن جمله مسعده بن حکمه یکى ازافراد بنى بدر بود که بدست قیس بن مسحر کشته شد، و (پسرش) عبد الله بن مسعده نیز با دو زن که یکى فاطمه دختر ربیعه بدر مکنى به ام قرفه و دیگرى دخترش بود اسیر شدند، و در راه که میآمدند زید بن حارثه بقیس بن مسحر دستور داد تا ام قرفه را نیز کشت و دخترش را با عبد الله بن مسعده بمدینه بنزد رسول خدا صلى الله علیه و آله آوردند. و آن دختر را سلمه بن عمرو بن اکوع دستگیر کرده بود و مادرش ام قرفه از زنان محترم عرب بود که شخصیت آن زن در میان عرب ضرب المثل بود و مىگفتند: » لو کنت أعزّ من ام قرفه ما زدت » و از این رو این دختر هم از خانواده شریف و بزرگى بود و بدین جهت سلمه از رسول خدا صلى الله علیه و آله خواست تا آن دختر را باو بدهد و حضرت نیز پذیرفت و سلمه نیز او را بدائى خود حزن بن أبى وهب بخشید و عبد الرحمن بن حزن از همین زن بدنیا آمد. و قیس بن مسحر درباره قتل مسعده اشعارى نیز گفت.«
هر چند ابن هشام این واقعه را از ابن اسحاق روایت میکند اما از دو شقه کردن صحبتی نمیکند فقط در متن عربی سیره میخوانیم که قتل سختی بوده است. اما طبری نیز این داستان را از ابن اسحاق روایت میکند و از دو شقه کردن ام قرفه نیز صحبت میکند.
ترجمه تاریخ طبری،جلد۳،برگ۱۱۳۱:
« گوید: سفر جنگى زید بن حارثه سوى ام قرفه در رمضان همین سال بود که ام قرفه، فاطمه دختر ربیعه بن بدر، را بکشت و قتل وى صورتى بسیار سخت داشت که دو پایش را به دو شتر بستند و براندند تا به دو نیمه شد، و او پیرى فرتوت بود. و سبب آن بود که پیمبر زید بن حارثه را سوى وادى القرى فرستاده بود که با بنى فزاره رو به رو شد و جمعى از یاران وى کشته شدند و زید از میان کشتگان بگریخت و ورده بن عمر و یکى از مردم بنى سعد جزو کشتهشدگان بود که یکى از مردم بنى بدر او را بکشت و چون زید بازگشت، نذر کرد که جنب نشود تا به جنگ فزاره رود، و چون زخم وى بهبود یافت پیمبر او را با سپاهى سوى بنى فزاره فرستاد و در وادى القرى با آنها رو به رو شد و کسان بکشت که قیس بن مسحر یعمرى از آن جمله بود و ام قرفه و دختر او را اسیر گرفت و بگفت تا او را بکشند و او را به دو شتر بست و دو نیمه کرد و دختر ام قرفه را با عبد الله بن مسعده پیش پیمبر بردند. دختر ام قرفه اسیر سلمه بن عمرو بن اکوع بود و ام قرفه شریف قوم خویش بود و عربان بمثل مىگفتند: » اگر شریفتر از ام قرفه بودى، بیشتر از این نبودى.» پیمبر دختر را از سلمه خواست که بدو بخشید و پیغمبر دختر را به حزن بن ابى وهب خال خویش بخشید که عبد الرحمان بن حزن را از او آورد. روایت دیگر درباره این سفر جنگى از سلمه بن اکوع هست که سالار قوم ابو بکر بن ابى قحافه بود. گوید: پیمبر ابو بکر را سالار ما کرد و به جنگ بنى فزاره رفتیم و چون به آب آنها نزدیک شدیم ابو بکر گفت بخوابیم، و چون نماز صبح بکردیم، ابو بکر گفت تا به آنها حمله بردیم و بر سر آب، کسان بکشتیم و من گروهى از کسان را دیدم که با زنو فرزند سوى کوه مىرفتند و تیرى میان آنها و کوه انداختم و چون تیر را بدیدند بایستادند و من آنها را سوى ابو بکر آوردم. زنى از بنى فزاره در آن میان بود که پوستین به تن کرده بود و دخترش را که از زیباترین زنان عرب بود، همراه داشت. گوید: و به مدینه آمدم و پیمبر مرا در بازار بدید و گفت: » اى سلمه این زن را به من ببخش.» گفتم: » اى پیمبر بخدا فریفته او شدهام و هنوز دست به او نزدهام.» پیمبر چیزى نگفت و روز دیگر باز مرا در بازار بدید و گفت: » اى سلمه این زن را به من ببخش.» گفتم: » اى پیمبر بخدا هنوز دست به او نزدهام و متعلق به تو است.» و پیمبر او را به مکه فرستاد که چند تن از اسیران مسلمان که در چنگ مشرکان بودند در عوض وى آزاد شدند.«
ترجمه المغازی نوشتهی واقدی ،برگ ۴۲۷:
« واقدى گوید: عبد الله بن جعفر از عبد الله بن حسین بن حسین بن على بن ابى طالب (ع) برایم نقل کرد که گفته است: زید بن حارثه براى تجارت، آهنگ شام کرد و مقدارى زر و نقره از اصحاب رسول خدا (ص) با او بود. او دو پوست بز را دباغى کرد، و زر و سیم خود را در آنها نهاد و با گروهى از مردم به راه افتاد. چون نزدیک وادى القرى رسید، گروهى از بنى بدر که از قبیله فزاره هستند به او برخوردند، و او ویارانش را به سختى مضروب کردند به حدّى که پنداشتند که آنها را کشتهاند، و تمام کالاهاى آنها را بردند. زید از مرگ نجات پیدا کرد و در مدینه به حضور پیامبر (ص) رسید، و حضرت او را فرمانده سریّهاى کرده و به آنها فرمود: روزها را کمین کنید و شبها حرکت. راهنمایى هم همراه ایشان بود. بنى بدر سخت ترسیدند، و روزهاى دیدهبانى را بر روى کوهى که مشرف بر ایشان بود، مىگماشتند و او راهى را که احتمال داشت مسلمانان از آن بیایند، زیر نظر داشت. معمولا او پس از اینکه مسیر یک روز راه را دیدهبانى و بررسى مىکرد مىگفت: به کار خود سرگرم باشید! امروز خبرى نیست تا شب چه شود. چون زید بن حارثه و یارانش به مسافت یک روز مانده به بنى بدر رسیدند، راهنماى ایشان راه را اشتباه کرد و راه دیگرى را پیش گرفت، و چون شب فرا رسید، متوجه اشتباه خود شدند و همان شبانه راه را جستند و اول صبح کنار بنى بدر رسیدند. زید بن حارثه اصحاب خود را از تعقیب فراریان منع کرد و دستور داد که پراکنده نشوند، و گفت: وقتى من تکبیر گفتم، شما هم تکبیر بگویید. پس از اینکه دشمن را محاصره کردند، زید تکبیر گفت و یارانش هم تکبیرگفتند. سلمه بن اکوع براى جنگ بیرون شد و مردى از ایشان را به دست آورد و او را کشت. زید و یارانش، جاریه دختر مالک بن حذیفه و مادر او را که معروف به امّ قرفه بود در یکى از خانهها به اسارت گرفتند. نام امّ قرفه فاطمه دختر ربیعه بن زید است. مسلمانان غنایم دیگرى هم گرفتند و راهى مدینه شدند، جاریه را سلمه بن اکوع با خود مىآورد، سلمه در مورد جاریه و زیبایى او رسول خدا (ص) صحبت کرد. مدتى که گذشت پیامبر (ص) از سلمه پرسیدند: جاریه را که اسیر گرفته بودى چه کردى؟ گفت: امیدوارم که او را با یکى از زنان ما که در بنى فزاره اسیر است مبادله کنم. پیامبر (ص) دو یا سه مرتبه دیگر هم این مطلب را تکرار فرمودند، و پرسیدند که: جاریه را چه کردى؟ سلمه فهمید که پیامبر تمایل به او دارند و او را به رسول خدا (ص) بخشید. پیامبر (ص) او را به حزن بن ابى وهب بخشیدند، و جاریه براى او دخترى زاییده حزن از جاریه فرزند دیگرى نداشت. حضرت محمد، از قول زهرى، از عروه و او از عایشه نقل مىکرد که گفته است: چون زید بن حارثه از این سفر برگشت رسول خدا (ص) در خانه من بودند. زید آمد و در زد و پیامبر (ص) در حالى که از کمر به بالا برهنه بودند و جامه خود را به زمین مىکشیدند- و من هرگز پیامبر را چنین ندیده بودم- او را استقبال فرمود و در آغوش گرفت و بوسیدش، و از او سؤال کرد و او خبر پیروزى خود را داد. امّ قرفه را قیس بن محسّر به صورت بدى کشت، با اینکه پیرزنى سالخورده بود پاهایش را به دو شتر سرکش بستند، و از هم دریده شد. عبد الله بن مسعده و قیس بن نعمان بن مسعده بن حکمه بن مالک بن بدر هم کشته شدند.«
ترجمه الطبقات الکبری نوشتهی ابن سعد،جلد ۲، برگ ۸۸:
« پس آن گاه در ماه رمضان از سال ششم هجرت سریّه زید بن حارثه براى جنگ در وادى القرى واقع شد. و میان آن تا مدینه هفت شب راه است. گویند، زید بن حارثه با تنى چند از بهر بازرگانى به شام رفت و کالاهایى از آن اصحاب پیامبر (ص) نیز با خود داشت. چون به نزدیک وادى القرى رسید گروهى از بنى قزاره از بنى بدر با زید و یارانش روباروى آمدند و او را با همراهانش سخت زخمى کردند و هر چه با آنان بود گرفتند. زید پس از بهبودى به مدینه بازگردید و خبر به پیامبر (ص) آورد. و رسول خدا (ص) او را با گروهى گسیل داشت که شبها مىرفتند و روزها کمین مىساختند. و بنى بدر چشم بر آنان داشتند. ولى زید و همراهانش در سپیده دمى بناگاه بر آنان هجوم برده و تکبیر گفته مقامگاه آنان رامحاصره کردند و امّ قرفه را به اسیرى گرفتند، و او فاطمه دختر ربیعه بن بدر است، و دخترش جاریه است دختر مالک بن حذیفه بن بدر. و جاریه را مسلمه بن اکوع به اسیرى گرفت و او را به رسول خدا (ص) بخشید و پیامبر (ص) نیز او را به حزن بن ابى وهب بخشید. و امّ قرفه پیرزنى فرتوت بود و قیس بن محسر او را به وضع بسیار بدى کشت، بر پاهاى او ریسمان بست و ریسمان را به دو شتر گره زد و آن دو شتر را در دو جهت مخالف راند و او را از میان دو نیم ساخت. و نعمان و عبید الله پسران مسعده بن حکمه بن مالک بن بدر را هم کشت. و زید بن حارثه چون به مدینه بازگردید، راست بر در خانه رسول خدا رفت و در زد و پیامبر (ص) برخاست بى آنکه ردا بر دوش افکند، و ازار آن حضرت به زمین کشیده مىشد، و زید را در آغوش کشیده بوسید و از چگونگى کار پرسید. پس زید خبر پیروزى خود را داد.«
دیگر منابع به زبان فارسی: ۱- ترجمه تاریخ یعقوبی، جلد۱، برگ ۴۳۴. ۲- ترجمه التنبیه و الإشراف نوشتهی مسعودی ، برگ ۲۳۲. ۳- ترجمه تاریخ الکامل نوشتهی ابن اثیر، جلد۷، برگ ۲۴۳.
منابع به زبان عربی: ۱- السیره النبویه، عبد الملک بن هشام،ج ۲، ص ۶۱۷. ۲- تاریخ الأمم و الملوک ، أبو جعفر حضرت محمد بن جریر الطبری،ج۲، ص ۶۴۲. ۳- کتاب المغازى، حضرت محمد بن عمر الواقدی ،ج۲، ص ۵۶۴. ۴- الطبقات الکبرى، حضرت محمد بن سعد، ج ۲، ص ۶۹. ۵- تاریخ الیعقوبى، احمد بن أبى یعقوب، ج ۲، ص ۷۱. ۶- التنبیه و الإشراف، أبو الحسن على بن الحسین المسعودی، ص ۲۲۰. ۷- الکامل فی التاریخ ، عز الدین أبو الحسن على بن ابى الکرم المعروف بابن الأثیر ، ج ۲، ص ۲۰۹. ۸- الاستیعاب فى معرفه الأصحاب، أبو عمر یوسف بن عبد الله بن حضرت محمد بن عبد البر ،ج۳، ص ۱۲۹۸. ۹- الإصابه فى تمییز الصحابه، احمد بن على بن حجر العسقلانى،ج۴، ص ۱۹۷. ۱۰- کتاب جمل من انساب الأشراف، أحمد بن یحیى بن جابر البلاذرى، ج۱، ص ۳۷۸. ۱۱- إمتاع الأسماع ، تقى الدین أحمد بن على المقریزى ،ج۱، ص ۲۷۰. ۱۲- سبل الهدى و الرشاد فى سیره خیر العباد، حضرت محمد بن یوسف الصالحى الشامى،ج۶، ص ۹۹. ۱۳- عیون الأثر فى فنون المغازى و الشمائل و السیر، أبو الفتح حضرت محمد بن سید الناس،ج۲، ص ۱۴۷. ۱۴- کتاب المحبر، ابو جعفر حضرت محمد بن حبیب بن امیه الهاشمى البغدادی، ص ۱۱۹. ۱۵- المنتظم فى تاریخ الأمم و الملوک، أبو الفرج عبد الرحمن بن على بن حضرت محمد ابن الجوزى،ج۳، ص ۲۶۰.
در این قسمت متن چهار منبع به صورت کامل ارائه میشود و آدرس دیگر منابع را نیز برای مطالعه بیشتر قرار میگیرد.
ترجمه السیره النبویه نوشتهی ابن هشام ،جلد۲، برگ ۳۹۳:
« که در آنجا با بنى فزاره برخورد کرد و جنگى میان آنها واقع شد که گروهى از همراهان زید کشته شدند و خود زید بن حارثه نیز زخمى شد و او را از میان زخمیها نجات دادند، و از جمله کسانى که در آن معرکه کشته شد ورد بن عمرو بن مداش بود که مردى از بنى بدر او را بقتل رسانید. زید بن حارثه چون بمدینه آمد سوگند یاد کرد که با زنان نزدیک نشود تا بجنگ بنى فزاره برود، و چون زخمش التیام یافت مجددا از جانب رسول خدا صلى الله علیه و آله مأمور جنگ با بنى فزاره شد و با لشگرى بدان سو حرکت کرد و در وادى القرى بآنان رسید و گروهى از آنها را کشته و از آن جمله مسعده بن حکمه یکى ازافراد بنى بدر بود که بدست قیس بن مسحر کشته شد، و (پسرش) عبد الله بن مسعده نیز با دو زن که یکى فاطمه دختر ربیعه بدر مکنى به ام قرفه و دیگرى دخترش بود اسیر شدند، و در راه که میآمدند زید بن حارثه بقیس بن مسحر دستور داد تا ام قرفه را نیز کشت و دخترش را با عبد الله بن مسعده بمدینه بنزد رسول خدا صلى الله علیه و آله آوردند. و آن دختر را سلمه بن عمرو بن اکوع دستگیر کرده بود و مادرش ام قرفه از زنان محترم عرب بود که شخصیت آن زن در میان عرب ضرب المثل بود و مىگفتند: » لو کنت أعزّ من ام قرفه ما زدت » و از این رو این دختر هم از خانواده شریف و بزرگى بود و بدین جهت سلمه از رسول خدا صلى الله علیه و آله خواست تا آن دختر را باو بدهد و حضرت نیز پذیرفت و سلمه نیز او را بدائى خود حزن بن أبى وهب بخشید و عبد الرحمن بن حزن از همین زن بدنیا آمد. و قیس بن مسحر درباره قتل مسعده اشعارى نیز گفت.«
هر چند ابن هشام این واقعه را از ابن اسحاق روایت میکند اما از دو شقه کردن صحبتی نمیکند فقط در متن عربی سیره میخوانیم که قتل سختی بوده است. اما طبری نیز این داستان را از ابن اسحاق روایت میکند و از دو شقه کردن ام قرفه نیز صحبت میکند.
ترجمه تاریخ طبری،جلد۳،برگ۱۱۳۱:
« گوید: سفر جنگى زید بن حارثه سوى ام قرفه در رمضان همین سال بود که ام قرفه، فاطمه دختر ربیعه بن بدر، را بکشت و قتل وى صورتى بسیار سخت داشت که دو پایش را به دو شتر بستند و براندند تا به دو نیمه شد، و او پیرى فرتوت بود. و سبب آن بود که پیمبر زید بن حارثه را سوى وادى القرى فرستاده بود که با بنى فزاره رو به رو شد و جمعى از یاران وى کشته شدند و زید از میان کشتگان بگریخت و ورده بن عمر و یکى از مردم بنى سعد جزو کشتهشدگان بود که یکى از مردم بنى بدر او را بکشت و چون زید بازگشت، نذر کرد که جنب نشود تا به جنگ فزاره رود، و چون زخم وى بهبود یافت پیمبر او را با سپاهى سوى بنى فزاره فرستاد و در وادى القرى با آنها رو به رو شد و کسان بکشت که قیس بن مسحر یعمرى از آن جمله بود و ام قرفه و دختر او را اسیر گرفت و بگفت تا او را بکشند و او را به دو شتر بست و دو نیمه کرد و دختر ام قرفه را با عبد الله بن مسعده پیش پیمبر بردند. دختر ام قرفه اسیر سلمه بن عمرو بن اکوع بود و ام قرفه شریف قوم خویش بود و عربان بمثل مىگفتند: » اگر شریفتر از ام قرفه بودى، بیشتر از این نبودى.» پیمبر دختر را از سلمه خواست که بدو بخشید و پیغمبر دختر را به حزن بن ابى وهب خال خویش بخشید که عبد الرحمان بن حزن را از او آورد. روایت دیگر درباره این سفر جنگى از سلمه بن اکوع هست که سالار قوم ابو بکر بن ابى قحافه بود. گوید: پیمبر ابو بکر را سالار ما کرد و به جنگ بنى فزاره رفتیم و چون به آب آنها نزدیک شدیم ابو بکر گفت بخوابیم، و چون نماز صبح بکردیم، ابو بکر گفت تا به آنها حمله بردیم و بر سر آب، کسان بکشتیم و من گروهى از کسان را دیدم که با زنو فرزند سوى کوه مىرفتند و تیرى میان آنها و کوه انداختم و چون تیر را بدیدند بایستادند و من آنها را سوى ابو بکر آوردم. زنى از بنى فزاره در آن میان بود که پوستین به تن کرده بود و دخترش را که از زیباترین زنان عرب بود، همراه داشت. گوید: و به مدینه آمدم و پیمبر مرا در بازار بدید و گفت: » اى سلمه این زن را به من ببخش.» گفتم: » اى پیمبر بخدا فریفته او شدهام و هنوز دست به او نزدهام.» پیمبر چیزى نگفت و روز دیگر باز مرا در بازار بدید و گفت: » اى سلمه این زن را به من ببخش.» گفتم: » اى پیمبر بخدا هنوز دست به او نزدهام و متعلق به تو است.» و پیمبر او را به مکه فرستاد که چند تن از اسیران مسلمان که در چنگ مشرکان بودند در عوض وى آزاد شدند.«
ترجمه المغازی نوشتهی واقدی ،برگ ۴۲۷:
« واقدى گوید: عبد الله بن جعفر از عبد الله بن حسین بن حسین بن على بن ابى طالب (ع) برایم نقل کرد که گفته است: زید بن حارثه براى تجارت، آهنگ شام کرد و مقدارى زر و نقره از اصحاب رسول خدا (ص) با او بود. او دو پوست بز را دباغى کرد، و زر و سیم خود را در آنها نهاد و با گروهى از مردم به راه افتاد. چون نزدیک وادى القرى رسید، گروهى از بنى بدر که از قبیله فزاره هستند به او برخوردند، و او ویارانش را به سختى مضروب کردند به حدّى که پنداشتند که آنها را کشتهاند، و تمام کالاهاى آنها را بردند. زید از مرگ نجات پیدا کرد و در مدینه به حضور پیامبر (ص) رسید، و حضرت او را فرمانده سریّهاى کرده و به آنها فرمود: روزها را کمین کنید و شبها حرکت. راهنمایى هم همراه ایشان بود. بنى بدر سخت ترسیدند، و روزهاى دیدهبانى را بر روى کوهى که مشرف بر ایشان بود، مىگماشتند و او راهى را که احتمال داشت مسلمانان از آن بیایند، زیر نظر داشت. معمولا او پس از اینکه مسیر یک روز راه را دیدهبانى و بررسى مىکرد مىگفت: به کار خود سرگرم باشید! امروز خبرى نیست تا شب چه شود. چون زید بن حارثه و یارانش به مسافت یک روز مانده به بنى بدر رسیدند، راهنماى ایشان راه را اشتباه کرد و راه دیگرى را پیش گرفت، و چون شب فرا رسید، متوجه اشتباه خود شدند و همان شبانه راه را جستند و اول صبح کنار بنى بدر رسیدند. زید بن حارثه اصحاب خود را از تعقیب فراریان منع کرد و دستور داد که پراکنده نشوند، و گفت: وقتى من تکبیر گفتم، شما هم تکبیر بگویید. پس از اینکه دشمن را محاصره کردند، زید تکبیر گفت و یارانش هم تکبیرگفتند. سلمه بن اکوع براى جنگ بیرون شد و مردى از ایشان را به دست آورد و او را کشت. زید و یارانش، جاریه دختر مالک بن حذیفه و مادر او را که معروف به امّ قرفه بود در یکى از خانهها به اسارت گرفتند. نام امّ قرفه فاطمه دختر ربیعه بن زید است. مسلمانان غنایم دیگرى هم گرفتند و راهى مدینه شدند، جاریه را سلمه بن اکوع با خود مىآورد، سلمه در مورد جاریه و زیبایى او رسول خدا (ص) صحبت کرد. مدتى که گذشت پیامبر (ص) از سلمه پرسیدند: جاریه را که اسیر گرفته بودى چه کردى؟ گفت: امیدوارم که او را با یکى از زنان ما که در بنى فزاره اسیر است مبادله کنم. پیامبر (ص) دو یا سه مرتبه دیگر هم این مطلب را تکرار فرمودند، و پرسیدند که: جاریه را چه کردى؟ سلمه فهمید که پیامبر تمایل به او دارند و او را به رسول خدا (ص) بخشید. پیامبر (ص) او را به حزن بن ابى وهب بخشیدند، و جاریه براى او دخترى زاییده حزن از جاریه فرزند دیگرى نداشت. حضرت محمد، از قول زهرى، از عروه و او از عایشه نقل مىکرد که گفته است: چون زید بن حارثه از این سفر برگشت رسول خدا (ص) در خانه من بودند. زید آمد و در زد و پیامبر (ص) در حالى که از کمر به بالا برهنه بودند و جامه خود را به زمین مىکشیدند- و من هرگز پیامبر را چنین ندیده بودم- او را استقبال فرمود و در آغوش گرفت و بوسیدش، و از او سؤال کرد و او خبر پیروزى خود را داد. امّ قرفه را قیس بن محسّر به صورت بدى کشت، با اینکه پیرزنى سالخورده بود پاهایش را به دو شتر سرکش بستند، و از هم دریده شد. عبد الله بن مسعده و قیس بن نعمان بن مسعده بن حکمه بن مالک بن بدر هم کشته شدند.«
ترجمه الطبقات الکبری نوشتهی ابن سعد،جلد ۲، برگ ۸۸:
« پس آن گاه در ماه رمضان از سال ششم هجرت سریّه زید بن حارثه براى جنگ در وادى القرى واقع شد. و میان آن تا مدینه هفت شب راه است. گویند، زید بن حارثه با تنى چند از بهر بازرگانى به شام رفت و کالاهایى از آن اصحاب پیامبر (ص) نیز با خود داشت. چون به نزدیک وادى القرى رسید گروهى از بنى قزاره از بنى بدر با زید و یارانش روباروى آمدند و او را با همراهانش سخت زخمى کردند و هر چه با آنان بود گرفتند. زید پس از بهبودى به مدینه بازگردید و خبر به پیامبر (ص) آورد. و رسول خدا (ص) او را با گروهى گسیل داشت که شبها مىرفتند و روزها کمین مىساختند. و بنى بدر چشم بر آنان داشتند. ولى زید و همراهانش در سپیده دمى بناگاه بر آنان هجوم برده و تکبیر گفته مقامگاه آنان رامحاصره کردند و امّ قرفه را به اسیرى گرفتند، و او فاطمه دختر ربیعه بن بدر است، و دخترش جاریه است دختر مالک بن حذیفه بن بدر. و جاریه را مسلمه بن اکوع به اسیرى گرفت و او را به رسول خدا (ص) بخشید و پیامبر (ص) نیز او را به حزن بن ابى وهب بخشید. و امّ قرفه پیرزنى فرتوت بود و قیس بن محسر او را به وضع بسیار بدى کشت، بر پاهاى او ریسمان بست و ریسمان را به دو شتر گره زد و آن دو شتر را در دو جهت مخالف راند و او را از میان دو نیم ساخت. و نعمان و عبید الله پسران مسعده بن حکمه بن مالک بن بدر را هم کشت. و زید بن حارثه چون به مدینه بازگردید، راست بر در خانه رسول خدا رفت و در زد و پیامبر (ص) برخاست بى آنکه ردا بر دوش افکند، و ازار آن حضرت به زمین کشیده مىشد، و زید را در آغوش کشیده بوسید و از چگونگى کار پرسید. پس زید خبر پیروزى خود را داد.«
دیگر منابع به زبان فارسی: ۱- ترجمه تاریخ یعقوبی، جلد۱، برگ ۴۳۴. ۲- ترجمه التنبیه و الإشراف نوشتهی مسعودی ، برگ ۲۳۲. ۳- ترجمه تاریخ الکامل نوشتهی ابن اثیر، جلد۷، برگ ۲۴۳.
منابع به زبان عربی: ۱- السیره النبویه، عبد الملک بن هشام،ج ۲، ص ۶۱۷. ۲- تاریخ الأمم و الملوک ، أبو جعفر حضرت محمد بن جریر الطبری،ج۲، ص ۶۴۲. ۳- کتاب المغازى، حضرت محمد بن عمر الواقدی ،ج۲، ص ۵۶۴. ۴- الطبقات الکبرى، حضرت محمد بن سعد، ج ۲، ص ۶۹. ۵- تاریخ الیعقوبى، احمد بن أبى یعقوب، ج ۲، ص ۷۱. ۶- التنبیه و الإشراف، أبو الحسن على بن الحسین المسعودی، ص ۲۲۰. ۷- الکامل فی التاریخ ، عز الدین أبو الحسن على بن ابى الکرم المعروف بابن الأثیر ، ج ۲، ص ۲۰۹. ۸- الاستیعاب فى معرفه الأصحاب، أبو عمر یوسف بن عبد الله بن حضرت محمد بن عبد البر ،ج۳، ص ۱۲۹۸. ۹- الإصابه فى تمییز الصحابه، احمد بن على بن حجر العسقلانى،ج۴، ص ۱۹۷. ۱۰- کتاب جمل من انساب الأشراف، أحمد بن یحیى بن جابر البلاذرى، ج۱، ص ۳۷۸. ۱۱- إمتاع الأسماع ، تقى الدین أحمد بن على المقریزى ،ج۱، ص ۲۷۰. ۱۲- سبل الهدى و الرشاد فى سیره خیر العباد، حضرت محمد بن یوسف الصالحى الشامى،ج۶، ص ۹۹. ۱۳- عیون الأثر فى فنون المغازى و الشمائل و السیر، أبو الفتح حضرت محمد بن سید الناس،ج۲، ص ۱۴۷. ۱۴- کتاب المحبر، ابو جعفر حضرت محمد بن حبیب بن امیه الهاشمى البغدادی، ص ۱۱۹. ۱۵- المنتظم فى تاریخ الأمم و الملوک، أبو الفرج عبد الرحمن بن على بن حضرت محمد ابن الجوزى،ج۳، ص ۲۶۰.
گناه ام فرقه چه بود
طبری (م ۳۱۰) ، ابن هشام (م ۲۱۸) ، واقدی(م ۲۰۷) و ابن سعد(م ۲۳۰) هیچگونه جرمی را برای ام قرفه ذکر نمیکنند. یعقوبی (م۲۹۳) میگوید: » ام قرفه دختر ربیعه بن بدر که مالک بن حذیفه بن بدر او را به همسرى گرفته بود، چهل مرد از نسل خود را نزد رسول خدا فرستاده و گفته بود: بر او در مدینه هجوم آورید.» از این سخن چنین برداشت میشود که ام قرفه قصد جنگ یا ترور داشته است ، مسعودی (م ۳۴۵) و البلاذری(م ۲۷۹) نیز چنین مفهومی را میرسانند. اما واقدی و ابن سعد میگویند که زید بن حارثه برای تجارت به وادی القری رفته بوده است و بنی فزاره به زید و یارانش حمله میکنند. طبری و ابن هشام میگویند که حضرت محمد زید بن حارثه را به وادی القری فرستاد و در آنجا زید و یارانش با بنی فزاره روبرو شدند و بین آنها جنگ درگرفت. از نقل قول طبری و ابن هشام نیز چنین دریافت میشود که حضرت محمد، زید را به قصد جنگ به وادی القری نفرستاده بوده است و برخورد زید و یارانش با بنی فزاره اتفاقی بوده است و اصلا به خاطر همین ناگهانی بودن هم هست که زید و یارانش شکست میخورند. مشکلی که کتابهای مسعودی و یعقوبی اسناد مطالب تاریخی را ذکر نکردهاند و راه را برای پژوهش بیشتر بستهاند. صالحی شامی (م ۹۴۲) نیز برخلاف منابع دست اول جرم ام قرفه را دشنام دادن به رسول الله ذکر میکند، البته مطالب یک منبع قرن دهمی که ریشهای در متون دست اول ندارد را به سختی میتوان قبول کرد، از طرفی هم نمیتوان قبول کرد که درمیانه راه زید هوس کرده است ام قرفه را بکشد و عاقلانه است که دلیلی داشته باشد. به هر حال منبع معتبری در این زمینه در دست نداریم. کتابهای ابن هشام،واقدی،ابن سعد و طبری جز منابع اصلی و معتبر تاریخ اسلام میباشند که هیچ اشارهای به مجرم بودن ام قرفه نمیکنند و اگر روایت البلاذری ، یعقوبی و مسعودی را قبول کنیم ، جرم امقرفه این بوده است که قصد جنگ با مسلمانان را داشته است، ولی این موضوع کشتن یک پیرزن اسیر را به وحشیانهترین شکل ممکن، توجیه نمیکند.
عکسالعمل حضرت محمد
آقای مهدوی دامغانی در پاورقی برگ ۸۸ از جلد دوم ترجمه » الطبقات الکبری» مینویسد: » این سریّه در سیره ابن هشام و طبرى و ابن اثیر و سیره الفداء نیامده است و رفتارى که با امّ قرفه شده قطعا مورد رضایت حضرت ختمى مرتبت (ص) نبوده است.» شوربختانه من کتاب » سیره الفداء» را دراختیار ندارم، ولی همانطور که در قسمت منابع مشاهده کردید شرح کامل این سریه در سه منبع دیگر آمده است. حال ببینیم قسمت دوم ادعای این بچه آخوند چقدر درست است. ظاهرا در این مورد هم آقای مهدوی دامغانی مرتکب تقیه شدهاند و عکس العمل «حضرت ختمی مرتبت» حکایت از رضایت او از این جنایت میکند. حدیثی از عایشه در این مورد روایت شده است: «حضرت محمد، از قول زهرى، از عروه و او از عایشه نقل مىکرد که گفته است: چون زید بن حارثه از این سفر برگشت رسول خدا (ص) در خانه من بودند. زید آمد و در زد و پیامبر (ص) در حالى که از کمر به بالا برهنه بودند و جامه خود را به زمین مىکشیدند- و من هرگز پیامبر را چنین ندیده بودم- او را استقبال فرمود و در آغوش گرفت و بوسیدش، و از او سؤال کرد و او خبر پیروزى خود را داد.» غیر از این حدیث چیز دیگری گزارش نشده است و حتی اتفاقات مربوط به دختر ام قرفه نیز در آخر این سریه گزارش شده است اما در هیچکدام از منابع گفته نشده است که حضرت محمد به این عمل اعتراض کرده است. حدیثی که از عایشه روایت شده است، نشان از تایید عمل زید بن حارثه توسط حضرت محمد دارد.
طبری (م ۳۱۰) ، ابن هشام (م ۲۱۸) ، واقدی(م ۲۰۷) و ابن سعد(م ۲۳۰) هیچگونه جرمی را برای ام قرفه ذکر نمیکنند. یعقوبی (م۲۹۳) میگوید: » ام قرفه دختر ربیعه بن بدر که مالک بن حذیفه بن بدر او را به همسرى گرفته بود، چهل مرد از نسل خود را نزد رسول خدا فرستاده و گفته بود: بر او در مدینه هجوم آورید.» از این سخن چنین برداشت میشود که ام قرفه قصد جنگ یا ترور داشته است ، مسعودی (م ۳۴۵) و البلاذری(م ۲۷۹) نیز چنین مفهومی را میرسانند. اما واقدی و ابن سعد میگویند که زید بن حارثه برای تجارت به وادی القری رفته بوده است و بنی فزاره به زید و یارانش حمله میکنند. طبری و ابن هشام میگویند که حضرت محمد زید بن حارثه را به وادی القری فرستاد و در آنجا زید و یارانش با بنی فزاره روبرو شدند و بین آنها جنگ درگرفت. از نقل قول طبری و ابن هشام نیز چنین دریافت میشود که حضرت محمد، زید را به قصد جنگ به وادی القری نفرستاده بوده است و برخورد زید و یارانش با بنی فزاره اتفاقی بوده است و اصلا به خاطر همین ناگهانی بودن هم هست که زید و یارانش شکست میخورند. مشکلی که کتابهای مسعودی و یعقوبی اسناد مطالب تاریخی را ذکر نکردهاند و راه را برای پژوهش بیشتر بستهاند. صالحی شامی (م ۹۴۲) نیز برخلاف منابع دست اول جرم ام قرفه را دشنام دادن به رسول الله ذکر میکند، البته مطالب یک منبع قرن دهمی که ریشهای در متون دست اول ندارد را به سختی میتوان قبول کرد، از طرفی هم نمیتوان قبول کرد که درمیانه راه زید هوس کرده است ام قرفه را بکشد و عاقلانه است که دلیلی داشته باشد. به هر حال منبع معتبری در این زمینه در دست نداریم. کتابهای ابن هشام،واقدی،ابن سعد و طبری جز منابع اصلی و معتبر تاریخ اسلام میباشند که هیچ اشارهای به مجرم بودن ام قرفه نمیکنند و اگر روایت البلاذری ، یعقوبی و مسعودی را قبول کنیم ، جرم امقرفه این بوده است که قصد جنگ با مسلمانان را داشته است، ولی این موضوع کشتن یک پیرزن اسیر را به وحشیانهترین شکل ممکن، توجیه نمیکند.
عکسالعمل حضرت محمد
آقای مهدوی دامغانی در پاورقی برگ ۸۸ از جلد دوم ترجمه » الطبقات الکبری» مینویسد: » این سریّه در سیره ابن هشام و طبرى و ابن اثیر و سیره الفداء نیامده است و رفتارى که با امّ قرفه شده قطعا مورد رضایت حضرت ختمى مرتبت (ص) نبوده است.» شوربختانه من کتاب » سیره الفداء» را دراختیار ندارم، ولی همانطور که در قسمت منابع مشاهده کردید شرح کامل این سریه در سه منبع دیگر آمده است. حال ببینیم قسمت دوم ادعای این بچه آخوند چقدر درست است. ظاهرا در این مورد هم آقای مهدوی دامغانی مرتکب تقیه شدهاند و عکس العمل «حضرت ختمی مرتبت» حکایت از رضایت او از این جنایت میکند. حدیثی از عایشه در این مورد روایت شده است: «حضرت محمد، از قول زهرى، از عروه و او از عایشه نقل مىکرد که گفته است: چون زید بن حارثه از این سفر برگشت رسول خدا (ص) در خانه من بودند. زید آمد و در زد و پیامبر (ص) در حالى که از کمر به بالا برهنه بودند و جامه خود را به زمین مىکشیدند- و من هرگز پیامبر را چنین ندیده بودم- او را استقبال فرمود و در آغوش گرفت و بوسیدش، و از او سؤال کرد و او خبر پیروزى خود را داد.» غیر از این حدیث چیز دیگری گزارش نشده است و حتی اتفاقات مربوط به دختر ام قرفه نیز در آخر این سریه گزارش شده است اما در هیچکدام از منابع گفته نشده است که حضرت محمد به این عمل اعتراض کرده است. حدیثی که از عایشه روایت شده است، نشان از تایید عمل زید بن حارثه توسط حضرت محمد دارد.
نتیجهگیری
زید بن حارثه برده حضرت محمد بوده است و بعد ادعای پیامبری حضرت محمد جز اولین کسانی است که به او ایمان میآورد. با توجه به اینکه این سریه در رمضان سال ششم هجری اتفاق افتاده است، ۱۹ سال از اسلام آوردن زید بن حارثه میگذشته است و در این مدت و حتی قبل از آن زید در کنار پیامبر اسلام بوده است و یکی از سرداران سپاه اسلام بوده است و در سریههای مختلفی شرکت داشته است. پس گزافه نگفتهایم اگر بگوییم زید بن حارثه یکی از انسانهای پرورش یافتهی «اسلام راستین» است. زید در این ماجرا جنایتی را مرتکب میشود که حتی خواندن آن نیز مو را بر تن انسان سیخ میکند و مشخص میکند که این مسلمان راستین بویی از اخلاق و انسانیت نبرده است. حضرت محمد نیز با استقبال گرم خود از زید، درستی این عمل را تایید میکند و در اسلامی بودن آن هیچ شبههای نمیگذارد.
زید بن حارثه برده حضرت محمد بوده است و بعد ادعای پیامبری حضرت محمد جز اولین کسانی است که به او ایمان میآورد. با توجه به اینکه این سریه در رمضان سال ششم هجری اتفاق افتاده است، ۱۹ سال از اسلام آوردن زید بن حارثه میگذشته است و در این مدت و حتی قبل از آن زید در کنار پیامبر اسلام بوده است و یکی از سرداران سپاه اسلام بوده است و در سریههای مختلفی شرکت داشته است. پس گزافه نگفتهایم اگر بگوییم زید بن حارثه یکی از انسانهای پرورش یافتهی «اسلام راستین» است. زید در این ماجرا جنایتی را مرتکب میشود که حتی خواندن آن نیز مو را بر تن انسان سیخ میکند و مشخص میکند که این مسلمان راستین بویی از اخلاق و انسانیت نبرده است. حضرت محمد نیز با استقبال گرم خود از زید، درستی این عمل را تایید میکند و در اسلامی بودن آن هیچ شبههای نمیگذارد.
منابع
۱) الإصابه فى تمییز الصحابه، احمد بن على بن حجر العسقلانى (م ۸۵۲)، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و على حضرت محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیه، ط الأولى، ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
۲) کتاب جمل من انساب الأشراف، أحمد بن یحیى بن جابر البلاذرى (م ۲۷۹) ، تحقیق حضرت محمد حمید الله، مصر، دار المعارف، ۱۹۵۹.
۳) إمتاع الأسماع بما للنبى من الأحوال و الأموال و الحفده و المتاع، تقى الدین أحمد بن على المقریزى (م ۸۴۵)، تحقیق حضرت محمد عبد الحمید النمیسى، بیروت، دار الکتب العلمیه، ط الأولى، ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
۴) تاریخ الأمم و الملوک ، أبو جعفر حضرت محمد بن جریر الطبری (م ۳۱۰)، تحقیق حضرت محمد أبو الفضل ابراهیم ، بیروت، دار التراث ، ط الثانیه، ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
۵) تاریخ طبرى ، حضرت محمد بن جریر طبرى (م ۳۱۰)، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، اساطیر، چ پنجم، ۱۳۷۵ش.
۶) تاریخ الیعقوبى، احمد بن أبى یعقوب بن جعفر بن وهب واضح الکاتب العباسى المعروف بالیعقوبى (م بعد ۲۹۲)، بیروت ، دار صادر، بى تا.
۷) تاریخ یعقوبى، احمد بن ابى یعقوب ابن واضح یعقوبى (م بعد ۲۹۲)، ترجمه حضرت محمد ابراهیم آیتى ، تهران ، انتشارات علمى و فرهنگى ، چ ششم ، ۱۳۷۱ش.
۸) التنبیه و الإشراف، أبو الحسن على بن الحسین المسعودی (م ۳۴۵)، تصحیح عبد الله اسماعیل الصاوى، القاهره، دار الصاوی، بى تا( افست قم: مؤسسه نشر المنابع الثقافه الاسلامیه).
۹) التنبیه و الإشراف، أبو الحسن على بن حسین مسعودی (م ۳۴۵)، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، شرکت انتشارات علمى و فرهنگى، چ دوم، ۱۳۶۵ش.
۱۰) السیره النبویه، عبد الملک بن هشام الحمیرى المعافرى (م ۲۱۸)، تحقیق مصطفى السقا و ابراهیم الأبیارى و عبد الحفیظ شلبى، بیروت، دار المعرفه، بى تا.
۱۱) زندگانى حضرت محمد(ص) پیامبر اسلام، ابن هشام (م ۲۱۸)، ترجمه سید هاشم رسولى، تهران، انتشارات کتابچى، چ پنجم ، ۱۳۷۵ش.
۱۲) الطبقات الکبرى، حضرت محمد بن سعد بن منیع الهاشمی البصری (م ۲۳۰)، تحقیق حضرت محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیه، ط الأولى، ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
۱۳) طبقات، حضرت محمد بن سعد کاتب واقدى (م ۲۳۰)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه، ۱۳۷۴ش.
۱۴) عیون الأثر فى فنون المغازى و الشمائل و السیر، أبو الفتح حضرت محمد بن سید الناس (م ۷۳۴)، تعلیق ابراهیم حضرت محمد رمضان، بیروت، دار القلم، ط الأولى، ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
۱۵) الکامل فی التاریخ ، عز الدین أبو الحسن على بن ابى الکرم المعروف بابن الأثیر (م ۶۳۰)، بیروت، دار صادر – دار بیروت، ۱۳۸۵/۱۹۶۵.
۱۶) کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران، عز الدین على بن اثیر (م ۶۳۰)، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خلیلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، ۱۳۷۱ش.
۱۷) کتاب المحبر، ابو جعفر حضرت محمد بن حبیب بن امیه الهاشمى البغدادی(م ۲۴۵)، تحقیق ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده، بى تا.
۱۸) کتاب المغازى، حضرت محمد بن عمر الواقدی (م ۲۰۷)، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه الأعلمى، ط الثالثه، ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۱۹) مغازى تاریخ جنگهاى پیامبر(ص)، حضرت محمد بن عمر واقدى (م ۲۰۷)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، مرکز نشر دانشگاهى، چ دوم، ۱۳۶۹ش.
۲۰) المنتظم فى تاریخ الأمم و الملوک، أبو الفرج عبد الرحمن بن على بن حضرت محمد ابن الجوزى (م ۵۹۷)، تحقیق حضرت محمد عبد القادر عطا و مصطفى عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیه، ط الأولى، ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
۲۱) الاستیعاب فى معرفه الأصحاب، أبو عمر یوسف بن عبد الله بن حضرت محمد بن عبد البر (م ۴۶۳)، تحقیق على حضرت محمد البجاوى، بیروت، دار الجیل، ط الأولى، ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
۲۲) سبل الهدى و الرشاد فى سیره خیر العباد، حضرت محمد بن یوسف الصالحى الشامى(م ۹۴۲)، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و على حضرت محمد معوض، بیروت، دار الکتب العلمیه، ط الأولى، ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
جستجو و منبع در سایت زندیق و سایتهای دیگربا دخل و تصرفی ناچیز
۱) الإصابه فى تمییز الصحابه، احمد بن على بن حجر العسقلانى (م ۸۵۲)، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و على حضرت محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیه، ط الأولى، ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
۲) کتاب جمل من انساب الأشراف، أحمد بن یحیى بن جابر البلاذرى (م ۲۷۹) ، تحقیق حضرت محمد حمید الله، مصر، دار المعارف، ۱۹۵۹.
۳) إمتاع الأسماع بما للنبى من الأحوال و الأموال و الحفده و المتاع، تقى الدین أحمد بن على المقریزى (م ۸۴۵)، تحقیق حضرت محمد عبد الحمید النمیسى، بیروت، دار الکتب العلمیه، ط الأولى، ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
۴) تاریخ الأمم و الملوک ، أبو جعفر حضرت محمد بن جریر الطبری (م ۳۱۰)، تحقیق حضرت محمد أبو الفضل ابراهیم ، بیروت، دار التراث ، ط الثانیه، ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
۵) تاریخ طبرى ، حضرت محمد بن جریر طبرى (م ۳۱۰)، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، اساطیر، چ پنجم، ۱۳۷۵ش.
۶) تاریخ الیعقوبى، احمد بن أبى یعقوب بن جعفر بن وهب واضح الکاتب العباسى المعروف بالیعقوبى (م بعد ۲۹۲)، بیروت ، دار صادر، بى تا.
۷) تاریخ یعقوبى، احمد بن ابى یعقوب ابن واضح یعقوبى (م بعد ۲۹۲)، ترجمه حضرت محمد ابراهیم آیتى ، تهران ، انتشارات علمى و فرهنگى ، چ ششم ، ۱۳۷۱ش.
۸) التنبیه و الإشراف، أبو الحسن على بن الحسین المسعودی (م ۳۴۵)، تصحیح عبد الله اسماعیل الصاوى، القاهره، دار الصاوی، بى تا( افست قم: مؤسسه نشر المنابع الثقافه الاسلامیه).
۹) التنبیه و الإشراف، أبو الحسن على بن حسین مسعودی (م ۳۴۵)، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، شرکت انتشارات علمى و فرهنگى، چ دوم، ۱۳۶۵ش.
۱۰) السیره النبویه، عبد الملک بن هشام الحمیرى المعافرى (م ۲۱۸)، تحقیق مصطفى السقا و ابراهیم الأبیارى و عبد الحفیظ شلبى، بیروت، دار المعرفه، بى تا.
۱۱) زندگانى حضرت محمد(ص) پیامبر اسلام، ابن هشام (م ۲۱۸)، ترجمه سید هاشم رسولى، تهران، انتشارات کتابچى، چ پنجم ، ۱۳۷۵ش.
۱۲) الطبقات الکبرى، حضرت محمد بن سعد بن منیع الهاشمی البصری (م ۲۳۰)، تحقیق حضرت محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیه، ط الأولى، ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
۱۳) طبقات، حضرت محمد بن سعد کاتب واقدى (م ۲۳۰)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه، ۱۳۷۴ش.
۱۴) عیون الأثر فى فنون المغازى و الشمائل و السیر، أبو الفتح حضرت محمد بن سید الناس (م ۷۳۴)، تعلیق ابراهیم حضرت محمد رمضان، بیروت، دار القلم، ط الأولى، ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
۱۵) الکامل فی التاریخ ، عز الدین أبو الحسن على بن ابى الکرم المعروف بابن الأثیر (م ۶۳۰)، بیروت، دار صادر – دار بیروت، ۱۳۸۵/۱۹۶۵.
۱۶) کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران، عز الدین على بن اثیر (م ۶۳۰)، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خلیلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، ۱۳۷۱ش.
۱۷) کتاب المحبر، ابو جعفر حضرت محمد بن حبیب بن امیه الهاشمى البغدادی(م ۲۴۵)، تحقیق ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده، بى تا.
۱۸) کتاب المغازى، حضرت محمد بن عمر الواقدی (م ۲۰۷)، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه الأعلمى، ط الثالثه، ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۱۹) مغازى تاریخ جنگهاى پیامبر(ص)، حضرت محمد بن عمر واقدى (م ۲۰۷)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، مرکز نشر دانشگاهى، چ دوم، ۱۳۶۹ش.
۲۰) المنتظم فى تاریخ الأمم و الملوک، أبو الفرج عبد الرحمن بن على بن حضرت محمد ابن الجوزى (م ۵۹۷)، تحقیق حضرت محمد عبد القادر عطا و مصطفى عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیه، ط الأولى، ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
۲۱) الاستیعاب فى معرفه الأصحاب، أبو عمر یوسف بن عبد الله بن حضرت محمد بن عبد البر (م ۴۶۳)، تحقیق على حضرت محمد البجاوى، بیروت، دار الجیل، ط الأولى، ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
۲۲) سبل الهدى و الرشاد فى سیره خیر العباد، حضرت محمد بن یوسف الصالحى الشامى(م ۹۴۲)، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و على حضرت محمد معوض، بیروت، دار الکتب العلمیه، ط الأولى، ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
جستجو و منبع در سایت زندیق و سایتهای دیگربا دخل و تصرفی ناچیز
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر