نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۶ تیر ۸, پنجشنبه



جاهلیسم اسلامی، جاهل‌ها و لات‌های متدین 
اغلب جاهل‌ها و لات‌ها مذهبی بوده‌اند و با مراکز دینی و روحانیون پیوندی عمیق داشته‌اند. در رابطه با مذهب، آخوندها و روحانیون دو نوع و دو گونه جاهل و لات شکل گرفته اند. این انواع و گونه‌ ها با تلاطم و دگرگونی درون گروهی نیز مواجه شده اند.(1) 
1- جاهل‌ها و لات‌های مذهبی: دسته‌ای از جاهل‌ها و لات‌ها بوده‌اند که کارهای ممنوعه‌ی مذهبی و خلاف شرع انجام ‌می‌دادند اما برخی فرائض و مناسک مذهبی را هم فراموش نمی‌کردند. کافه ‌می‌رفتند و مشروبات الکلی ‌می‌خوردند اما بعداز عرقخوری دهان دهان خود را ‌می‌شستند، وضو ‌می‌گرفتند و به نماز ‌می‌ایستادند. مذهبی بودن اینان به ویژه در ماه‌های محرم و صفر عود ‌می‌کرد. اینان با آخوندها و روحانیون رابطه داشتند اما تعصب مذهبی و دینی، و قشری گری دراینان ضعیف بود. طیب حاج رضائی این گونه بود. طیب گفته است: " عزاداری من فقط ده روز اول محرم بود و سایــر ایام سال بیشتر وقت خود را در میخانه‌‌ها ‌می‌گذراندم" 
2-جاهل‌ها و لات‌های متدین: این دسته سخت متعصب و به ظاهر کارهای خلاف شرع انجام نمی‌دادند و به آخوندها و روحانیون نزدیک‌تر بوده‌اند. این طیف از جاهل‌ها ولات‌ها از پایه‌‌گذاران حکومت اسلامی شده‌اند.
از دسته نخست ‌می‌توان شعبان جعفری و طیب حاج رضائی، و از دسته دوم حاج مهدی عراقی و محسن رفیقدوست را مثال زد. 
حمیدرضا جلائی پور، جامعه شناس در تحلیلی بر اوضاع پس از انتخابات سال 1388 ‌می‌نویسد: 
"...لات- مذهبی‌ها افرادی هستند که غیراز مشروب‌خوری و کارهای جنسی نامشروع معمولا اغلب ویژگی‌های عمومی لات‌ها را دارند، اما به لحاظ عاطفی و مراسمی خود را به شدت مذهبی می‌دانند و به آن تظاهر می‌کنند. از این رو ویژگی‌های اختصاصی لات- مذهبی‌ها بدین ترتیب است. الف: اینها طرفدار روحانیان عالِم (یعنی روحانیانی که مفسر قرآن، یا حدیث و منابع اخلاقی هستند) نیستند، عمدتاً طرفدار مداحان بی‌سواد، بی‌پروا و جَوساز هستند. حتی لات- مذهبی‌ها طرفدار مداحان با تقوایِ اهل بیت و سنتی مثل مرحوم کوثری (مداح مراسم عزاداری بیت امام خمینی) نیستند. آن‌ها حتی در متن هیئت‌های مذهبی و جلسات عزاداری قرار ندارند. بخاطر این که شما اگر در متن هیئت‌های مذهبی قرار داشته باشید، باید به طور مرتب به سخنرانی روحانی هیئت گوش دهید و این حوصله می‌خواهد، باید مرتب در دعاهای ندبه، کمیل، توسل شرکت کنید و این‌‌ها حوصله می‌خواهد. لات- مذهبی‌ها بیشتر در حواشی هیئت‌ها و در مواقع شور عزاداری‌ها حضور خود را به نمایش می‌گذارند. معمولاً کسانی که خداترسی ندارند و بی‌تقوا هستند، (مثل همین لات‌ها) نمی‌توانند در متن و هسته‍ی اداره کنندگان هیئت‌های مذهبی قرار گیرند. به همین دلیل هیچ کدام از هیئتی‌های با تقوا راضی نمی‌شوند فرزندان آن‌ها با لات- مذهبی‌ها ازدواج کنند و معمولاً از شر آن‌ها به خدا پناه می‌برند...لات- مذهبی‌گری معمولاً در میان جوانان بیشتر شیوع پیدا می‌کند و لذا تعداد زیادی از لات- مذهبی‌ها با گذر زمان مخصوصاً وقتی به موقعیت اقتصادی یا سیاسی دست پیدا می‌کنند، لباس عوض می‌کنند و خود را از لات- مذهبی‌ها بری می‌دانند و بیشتر حامل ادبیات و فرهنگ سیاسی این خرده فرهنگ می‌شوند..."
"... لات مذهبی‌ها زیاد به دنبال حقیقت امور دینی نیستند و بیشتر شاخک‌هایشان به سمت مراکز قدرت حساس است و البته در مراکز قدرت در نمایش دینی هویت خود به شدت حرفه‌ای هستند و دل عده‌ای از مقامات را می‌برند... مراکز مهم دینی و سیاسی تأثیرگذار به گرایش لات- مذهبی‌ها آلوده نشده‌اند. با این که دربِ بیت امام خمینی(ره)،‌‌آیت‌الله خوانساری،‌‌ آیت‌الله مرعشی،‌‌ آیت‌الله گلپایگانی، ‌‌آیت‌الله منتظری،‌‌ آیت‌الله صافی، ‌‌آیت‌الله صانعی،‌‌ آیت‌الله اردبیلی، ‌‌آیت‌الله جوادی آملی،‌‌ آیت‌الله امینی، ‌‌آیت‌الله شبیری و ‌‌آیت‌الله وحید خراسانی به روی همه‍ی مردم باز بوده و هست، اما یکی از ویژگی‌های برجسته‍ی این بیوت این بوده است که لات- مذهبی‌ها در این بیوت نفوذ و آدم نداشته‌اند. دفاتر شخصیت‌هایی چون هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی، مهندس موسوی، کروبی محل پاتق و جولان لات- مذهبی‌ها نبوده است. ویژگی اخیر یا بری بودن روحانیان بلند مرتبه و شخصیت‌های سیاسی نامبرده از آلودگی به سوء استفاده از لات- مذهبی‌ها یک خصیصه‍ی مهم مدنی و اخلاقی است که معمولاً سکولار‌هایِ بنیادگرا در تحلیل اوضاع ایران از آن غافل‌اند و آن‌ها عادت دارند نیروهای مذهبی را در یک "چارچوب تحلیلی واحد و منفی" ارزیابی کنند. ..لات- مذهبی‌ پدیده‌‌ای نیست که اخیراً بوجود آمده باشد، آثار این جریان را پاره‌ای از محققان حتی در جریان کودتای سال ۳۲ نشان داده‌اند.(2)
نظر این جامعه شناس مسلمان در باره لات مذهبی‌‌ها نادقیق و غیرواقعی ست به ویژه این ادعا که "مراکز مهم دینی و سیاسی تأثیرگذار به گرایش لات- مذهبی‌ها آلوده نشده‌اند". حاج مهدی عراقی از سردستگان جاهل‌ها و لات‌های متدین نه فقط نقش مهمی در بسیج جاهل‌ها و لات‌ها ایفا کرد، خود از جاهل‌ها و لات‌های فدائیان اسلامی وبیت ‌‌آیت‌الله خمینی بود، خمینی نیز نظر لطفی ویژه به جاهل‌ها و لات‌‌هائی مثل طیب حاج رضائی داشت و آنان را "عاشقان امام حسین" ‌می‌دانست، و این تازه جدا از آیات عظامی ست که محافطان جاهل و لات، چماقدار و چوب کش در بیت خود داشته‌اند.
حاج مهدی عراقی در رابطه با غائله 15 خرداد سال 1342 ‌می‌گوید: "...روز عاشورا از آن محلی که ما ‌می‌خواهیم راه بیفتیم دو دسته معروف هم از آن محله راه ‌می‌افتد: یکی دسته‌ای که مربوط به مرحوم طیب بود، یکی هم دسته‌ای که مربوط به حسین رمضان یخی بود. حساب ‌می‌کردیم دولت یک وقت ممکن است از وجود این‌‌ها استفاده بکند. نقشه کشیدیم کلا بیائیم برویم هم طیب را ببینیم و هم حسین رمضان یخی را. برای دیدن مرحوم طیب، برادری دارد که با خود ما همکار است، به حساب او هم کوره پزه به اسم مسیح خان. مسیح‌خان را دیدیم با او صحبت کردیم و گفتیم که ما منزل آقا بودیم. آنجا به مناسبتی صحبت شد و اسم داداش آمد وسط.... بچه‌‌ها گفتند که این دسته‌ای که روز عاشورا ما ‌می‌خواهیم راه بیندازیم ممکن است طیب‌خان این‌‌ها بیایند و نگذارند و به هم بزنند. آقا درآمد گفتش نه، اینها علاقه‌مند به اسلام هستند و این‌‌ها هم اگر یک روزی یک کارهایی کرده‌اند، آن عِرق دینی‌اش بوده، روی حساب توده‌ای‌‌ها و کمونیست‌‌ها و این‌‌ها آمده‌اند یک کارهایی کرده‌اند .اینها کسانی هستند که نوکر امام حسین هستند، درعرض سال همه فکرشان این است که محر‌می‌بشود، عاشورایی بشود به عشق امام حسین سینه بزنند، خرج بکنند، چه بکنند و از این حرف‌ها، خاطر جمع باشید... حالا در ضمن خواستیم که هم این حرف آقا را برویم به طیب بگوئیم و هم این که به او توجه بدهیم... رفتیم و جریان را عین همین برایش گفتیم. گفتم که آره این شکلی است. گفتش که این‌‌ها عیدهم از ما ‌می‌خواستند استفاده بکنند (همان جریان مدرسه فیضیه بود) ...آمدند به سراغ ما و ما به آنها جواب ندادیم. شما خاطر جمع باشید که این‌‌ها تا حالا چندین بار سراغ ما آمده‌اند و ما جواب رد به آن‌ها داده‌ایم، حالا هم همینجوره. همان جا دست کرد یک صد تومانی داد به اصغر ـ پسرش ـ گفت ‌می‌روی عکس حاج آقا را ‌می‌خری ‌می‌بری تو تکیه به علامت‌‌ها میزنی... خوب، ازاین خیالات مان یک مقدار راحت شد... حسین رمضان یخی هم یک برادر زنی داشت، حاج حسین، توی کار بلور و این چیزها ست. رفتیم سراغ حاج حسین، گفتیم ما ‌می‌خواهیم حسین آقا را ببینیم، رفت با او صحبت کرد و قرار گذاشت. خلاصه ما هم آمدیم یک نوار حاج آقا را برداشتیم با ضبط صوت رفتیم با ده پانزده تا از بروبچه‌‌ها خانه‌ی حسین رمضون یخی. نوار را گذاشتیم، همان نوار شاه دوستی یعنی غارتگری و چپاولگری و.... نوار که تمام شد گفتیم یک همچین جریانی هست، حاج اقا اینجوری گفتند. گفتش اصل مطلب را ایشان بیان کردند. آخر مار خودش چیه که توله ش باشد، خود رضا‌خان چی بوده که پسرش باشه. من را سه دفعه تا به حال کلانتری خواسته بوده برای خاطر همین عکس‌‌هائی که تو تکیه زده‌ام و این چیزها. گفتم من نمی‌توانم نزنم، اگر من نزنم شب توی حانه‌ام نمی‌توانم بروم، زنم توی خانه راهم نمی‌دهد، این یک مساله خدائیه، دینی است... این کار را اصلا دخالت نکنید واز ما چیزی نخواهید. اگر تو اجازه بدهی ما خودمان هم ‌می‌آئیم آنجا روز عاشورا... خلاصه‌اش با سلام و صلوات از خانه‌ی حسین آقا آمدیم بیرون، خیالاتمان از این دو جهت راحت شد..."(3)

جمعیت فدائیان اسلام و جاهلیسم 
جاهل‌ها و لات‌های متدین یا جاهلیسم اسلامی یکی از دستاوردهای فکر و رفتار رهبران جمعیت فدائیان اسلام هستند. فدائیان اسلام جمعیتی تروریستی ست که در شکل گیری دسته‌‌‌ی جاهل‌ها و لات‌های متدین یا "تربیت فرد مسلمان جدید" با‌اندیشگی و رفتاری ارتجاعی تر، نقش پُراهمیتی ایفا کرد. جمعیت فدائیان اسلام اوایل اسفند ماه سال 1324 با انتشار اعلامیه "دین و انتقام" اعلام موجودیت کرد. اعلامیه دین و انتقام توسط رهبر این جریان، سید مجتبی میرلوحی معروف به نواب صفوی تهیه و انتشار یافت. نواب صفوی، رهبر این جریان اسلام‌ گرای شیعه، مبارزه با بی دینی را از طریق قلم و زبان کافی نمی‌دانست و مشی مسلحانه را در راه برقراری حکومت اسلامی لازم و جایز اعلام کرد. فدائیان اسلام نخستین برنامه مدون خود را بصورت قانون اساسی و بر پایه مبانی اسلامی در قالب کتابی با نام "رهنمای حقایق یا نماینده حقایق نورانی این جهان بزرگ" به قلم نواب صفوی ارائه دادند که مانیفست فدائیان اسلام و مبنای‌اندیشه‌های آنان در رابطه با حکومت اسلامی بود. کتاب "برنامه انقلابی فدائیان اسلام" را مبنای برنامه‌های حکومت اسلامی ‌‌آیت‌الله خمینی نیز دانسته‌اند.(4)
جمعیت فدائیان اسلام فعالیت خود را با ترور و قتل دگراندیشان و روشنفکران شروع کرد. افراد این جمعیت سال ۱۳۲۴ احمد کسروی، ‌اندیشمند و تاریخ نگار، و منشی‌اش محمد تقی حدادپور را با ضربات متعدد چاقو به قتل رساندند.
حسین اکبری مّداح، معروف به آهن کوب، حلبی ساز پیشین و از یاران نواب صفوی و از مّداخان سرشناس در حکومت اسلامی نقل کرده است: "آقای نواب گفت ما که دستمان به کسروی نمی‌رسد، بهتر است حالا که از دادگستری بیرون ‌می‌آید قالش را بکَنیم... برادران امامی از جلو و بقیه ازپشت سر وارد دادگستری شدند... خدا رحمت کند آقا جواد مظفری را، زیر صندلی ‌می‌رود و با اسلحه سرد قال قضیه را ‌می‌کَنند... از دادگستری که بیرون ‌می‌آمدند، همه الله اکبر ‌می‌گفتند." 
بین سال ۱۳۲۸ تا ۱۳۳۲ دو نخست ‌وزیر، عبدالحسین هژیر و حاجی‌علی رزم‌آرا را به قتل رساندند. (قتل عبدالحمید زنگنه وزیر آموزش را هم برخی از محافل مذهبی به فدائیان اسلام نسبت داده‌اند). ترور نافرجام محمدرضا پهلوی، حسین فاطمی و حسین علاء را نیز برنامه‌ریزی و عمل کردند. فدائیان اسلام درهمین سال کتاب "راهنمای حقایق" را منتشر ‌می‌کنند که آن را "اولین طرح و اساسنامه حکومت اسلامی" خوانده‌اند.(5) 
نواب صفوی- سیّد مجتبی میرلوحی- رهبر این جمعیت، از اهالی خانی آباد تهران، درمدرسه صنعتی آلمانی‌ها در ایران درس خواند. وی در سال ۱۳۲۲ به استخدام شرکت نفت درآمد و پس از مدت کوتاهی به آبادان منتقل شد. "نواب صفوی کارگران شرکت نفت را به خاطر برخورد یکی از کارکنان انگلیسی این شرکت با یکی از کارگران، به اعتراض و اجرای قصاص دعوت کرد. با دخالت پلیس و نیروهای نظامی، اعتراضات سرکوب شد. نواب فرار کرد، و به بصره و سپس نجف رفت. وی برای امرار معاش به ساخت و فروش عطر روی آورد."
نواب صفوی و پیروان او بعد از ترور نخست و نافرجام احمد کسروی، در دادگاه نظامی تبرئه شدند، به این دلیل که هم رهبران مذهبی از آن‌ها پشتیبانی ‌کردند و هم مقامات حکومتی امیدوار بودند تا از این جریان در برابر حزب توده بهره‌ برداری کنند. در فضای سیاسی و اجتماعی شهریور ۱۳۲۰ تا کودتای ۲۸ مرداد 1332 رژیم و روحانیون که ‌‌آیت‌الله کاشانی و عناصری مانند نواب صفوی دست بالا را در میان آن‌ها داشتند، قادر به رقابت با نیروهای سیاسی حاضر در صحنه، مثل جبهه ملی و حزب توده ایران نبودند و به همین خاطر ترور را جایگزین مبارزه سیاسی کردند. نواب صفوی پس از آزادی از زندان که حدود 2 ماه بیشتر طول نکشید، در راستای اتخاذ چنین روشی، که با مرام و منش وی خوانائی داشت به این فکر افتاد که: " ... یک جمعیتی را برای مبارزه به وجود آورد. این فکر به نظرش ‌می‌آید که از وجود افرادی استفاده بکند که تا الان مخل آسایش محلات بوده‌اند. مثل اوباش،گردن کلفت ها،لات ها،آن‌ها که عربده کش‌های محلات بوده‌اند...".
نواب صفوی روحیه پرخاشگرانه، ماجراجویانه و تروریستی‌اش را در درک از مناظره با کسروی نشان داده بود: یا تسلیم شدن کسروی به نظرات وی یا ترور شدن". وی در کلام و رفتار به وضوح این ویژگی را به نمایش ‌می‌گذاشت. برخورد توهین آمیز او به محمد مصدق در مرداد ۱۳۳۰ خورشیدی، و نیز نسبت به ‌‌آیت‌الله بروجردی که خطاب به وی گفت: "ای بشر بی‌وفا، به خدا، سگ باوفا، از تو بی‌وفا شریف‌تر است" نمونه‌هائی از برخوردهای زبانی و شفاهی نواب صفوی هستند. نواب صفوی در بهمن ۱۳۳۱ برای مقابله با مخالفان خود، زیر نظر عبدالحسین واحدی کمیته مجازات نیز تشکیل داد.
نواب صفوی علیرغم تندخوئی‌های خود علاقمندان بسیاری در میان نام دارانِ مذهبی داشت. مهدی بازرگان و عزت الله سحابی مخفیانه به ملاقات نواب صفوی و خلیل طهماسبی ‌می‌رفتند. و....." (6)
"...یادمه یه روز یه وعظ درست کردن تو مسجد شاه که اعلیحضرت می‌خواست بره مسجد شاه. همون روز ‌‌آیت‌الله کاشانی هم میره مسجد شاه. بازاریا و جمعیت زیادی جمع شدن اونجا و بعد همونجا کاشانی یه نامه‌ای داد به اعلیحضرت، نگو آزادی خلیل طهماسبی رو میخواست که مردم یه دفعه صلوات فرستادن. من اونوقت دنبال کاشانی بودم. مردم یهو پشت سرهم دوسه تا صلوات فرستادن و شاه که نامه رو دید دستور داد بالاخره خلیل رو آزاد کردن. (کاشانی برای آزادی خلیل طهماسبی یک ماده واحده هم به مجلس برد: "چون جنایت حاج علی رزم آرا و حمایت او از اجانب بر ملت ایران ثابت است بر فرض آنکه قاتل او استاد خلیل طهماسبی باشد، از نظر ملت بی گناه و تبرئه شناخته می‌شود". طهماسبی در 24 آبانماه 1331 آزاد شد و بعد به دیدار کاشانی و مصدق رفت"(7) خلیل طهماسبی نجار بود، اما او را استاد ‌می‌خواندند. وی بعد از ترور ناموفق حسین علاء در 27 دی ماه 1334 به همراه نواب صفوی، مظفر ذوالقدر و محمد واحدی اعدام شد.
بعد از اعدام نواب صفوی اعضای فدائیان اسلام با برگزاری جلسات عمومی اما به شکل کلاس‌های قرآن و مراسم عزاداری در مسجدهایی همچون مسجد مهدیه در خیابان رزم آرا و مسجدی در خیابان بوذرجمهری توسط آقایان بهاری، رفیعی و صراف‌زاده به عنوان انجمن دانش و آموزش جوانان فعالیت شان را ادامه دادند. پس از چندی هیئت‌های موتلفه اسلامی ادامه دهنده‌ی راه جمعیت فدائیان اسلام شدند. هیئت دروازه‌ای‌‌ها یا گروه مسجد امین الدوله (مهدی عراقی و حبیب‌الله عسکر اولادی)، هیئت اصفهانی‌ها (اسدالله بادامچیان و روح الله خمینی) و گروه مسجد شیخ علی (صاق امانی و محمد صادق اسلامی) ستون‌های اصلیِ این تشکل شدند، که "اصناف بازار خرج شان را ‌می‌دادند". سه روحانی درراس این هیئت قرارگرفتند: مرتضی مطهری، سیّد محمد بهشتی و محی الدین انواری، و بازوی نظامی و ترور این هیئت نیز حاج امانی، بخارائی، هرندی، نیک نژاد و مهدی عراقی بودند. این هیئت بعد از فروردین 1342 کارش را شروع کرد: "...در تهران و شهرستآن‌ها 500 جلسه داشتیم که سیصد و خرده‌ای از آن در تهران بود." 
یکی ازنقاط اتکای این گروه دسته بندی‌های جاهلی و لاتی در هیئت هاو تکیه‌‌ها و دسته‌های عزاداری و سینه زنی بود. 
پیش از انقلاب بهمن 1357 اکثر جاهل‌ها و لات‌های متدین گردانندکان هیئت‌های مختلف عزاداری و راه‌اندازان دسته‌های سینه زنی و تکایا بودند، هیئت ابوالفضلی‌های باغ فردوس و هیئت بنی فاطمه و هیئت‌های اطراف بازار و محله‌های پاچنار، مولوی و میدان خراسان را جاهل‌ها و لات‌های محله اداره ‌می‌کردند. این هیئت‌‌ها شاخه‌‌ها و شاخک‌های جمعیت فدائیان اسلام و هیئت‌های موتلفه شدند و زیر پوشش عزاداری فعالیت‌های سیاسی- مذهبی انجام ‌می‌دادند. جاهل‌ها و لات‌های فدائیان اسلامی یا متدین و گروه ترور فدائیان اسلام وهیئت‌های موتلفه، در زمره قسی‌القلب‌ترین جاهل‌ها و لات‌ها بودند. در کنار قتل‌‌هائی که نواب صفوی و دیگر اعضای این جمعیت مرتکب شدند، قتلی که محسن رفیق دوست در زمان رژیم پهلوی مرتکب شد، و یا جنایت‌های گروه قنات در جهرم که علی محمد بشارتی از سازمان دهندگان آن بود، یا جنایت‌های حاج داود رحمانی در زندان نسبت به زندانیان سیاسی، در تداوم فکر و رفتاری بود که فدائیان اسلام پایه گذارش بودند. از بازماندگان گروه ترور، حاج مهدی عراقی چهره شاخص جاهل‌ها و لات‌های متدین است. وی با شرح ماجرای حمله به روزنامه‌ای که کاریکاتور نواب صفوی را چاپ کرده بود، شخصیت و رفتار لاتی خود و دارو دسته‌اش را نشان ‌می‌دهد:"... رفیقمان گفت برویم سر پاچنار من یک مشت از این لات و لوت‌‌ها را جمع ‌می‌کنم... رفتیم زورخانه و دیدیم یک مشت جاهل‌ها‌‌‌ی کوتاه و بلند، خلاصه یا علی یا علی دارند ورزش ‌می‌کنند. گفت بیائید برویم، راه افتادند آمدند اول خیابان فردوسی... گفتیم حمله به چاپخانه... همه چاپخانه را این بچه‌‌ها پذیرایی کردند. جعبه هایی که تویش حروف بود از طبقه دوم همه‌اش ‌می‌آمد تو حیاط. دو سه تا از این بچه‌‌ها با چوب افتادند به جان ماشین ‌می‌خواستند با چوب، ماشین را بشکنند، گفتم بابا این که با این شکسته نمی‌شود، یک دست زدیم خلاصه‌اش این دیس از زیر ماشین آمد بیرون و حروف‌‌ها ریخت زمین... رفتیم تو قسمت حروف چینی، دیدیم کلیشه‌‌ها آن وسط است چاقو را بچه‌‌ها در آوردند، کلیشه‌‌ها را تکه تکه کردند و حروف را هم، همه را به هم زدند."(8)
" ...در جلسات اعضای فدائیان اسلام محمد اردهالی هم گاهی در همان درگاهی ‌می‌ایستاد و صحبت ‌می‌کرد. یک بار در بین سخنانش گفت هرکس با این سّید جلیل القدر (آقای کاشانی) مخالف باشد حلال زاده نیست و باید برود از مادرش بپرسد... شیخ مهدی شریعتمدار هم بود. محاسنی داشت و پالتوی بلندی ‌می‌پوشید و وکیل دادگستری بود. یک شب ماه رمضان گفت، وقتی به کسی اعتراض کردم که چرا در ملا عام روزه ‌می‌خوری، گفت: کاری که از خدا پنهان نیست چرا باید از بنده خدا پنهان باشد، و من در جواب گفتم که رختخواب خود و همسرت را وسط چهارراه پهن کن زیرا آن کار هم از خدا پنهان نیست- البته ایشان کلمات دیگری به کار ‌می‌برد که برای رعایت عفت قلم از ذکر آن کلمات معذورم."(9) 
بعدازانقلاب هیئت‌های موتلفه با نام جمعیت موتلفه اسلا‌می‌فعالیت خود را سروسامان داد و وارد شورای مرکزی حزب جمهوری اسلا‌می‌شد. محسن رفیق دوست، اسدالله بادامچیان، مصطفی میرسلیم، علینقی خاموشی زواره‌ای و غفوری فرد برخی از اعضای رهبری و مسولان این جمع شدند. ترور مهدی عراقی و حسن آیت و بسیاری دیگر از رهبران و مسولان این حزب که اعضای هیئت - یا جمعیت موتلفه بودند‌‌‌، و سرانجام انحلال حزب جمهوری اسلامی به سال 1366، افراد این گروه را بر آن داشت که برای ادامه‌‌‌ی حضور در ساختار سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و مذهبی به فکر راه و چاره باشند. اتاق بازرگانی، کمیته امداد، بنیاد مستضعفان و جانبازان، دانشگاه آزاد، شبکه‌های تجارت، بازار و امر توزیع بیش از پیش هدف های این جمع قرار گرفتند. این جمع که ارگانی به نام "شما" نیز منتشر کرده است، در شکل دهی و کنترل گروه‌های فشار و کشتار، انصار حزب‌الله و نشریاتی مثل شلمچه و لثاراث الحسین شرکت فعال داشته است. اداره زندان‌ها، شکنجه و کشتار در زندان‌ها و بیرون از زندان‌ها نیز بخشی از فعالیت این مجموعه بوده‌اند. اسداللّه لاجوردی، حسینعلی نیری، علی رازینی و محمد علی امانی نام‌ها‌‌‌ی مطرح حوزه زندان و قضا بوده‌اند. محمد علی امانی ریاست زندان اوین، معاون سیاسی اسدالله لاجوردی، و دبیر هیات اجرایی موتلفه اسلامی گفته است: "زندان و شکنجه از همان آغاز از طرف موتلفه سازماندهی و اعمال ‌می‌شد." این حضور نه فقط درحوزه‌‌‌ی اقتصاد که درهمه‌ی نهادها و ارگان‌های حکومتی چشمگیر بوده است. عبد خدائی عامل ترور دکتر فاطمی چند دوره نماینده مجلس شورای اسلامی و بعد سفیر ایران در واتیکان شد.
ازمجموعه‍ی جمعیت یا هیئت‌های موتلفه اسلامی به عنوان حزب موتلفه اسلامی نیز نام می‌برند که با "مرام اسلام گرائی – اصولگرائی" فعالیت ‌می‌کنند."
ادامه دارد
****

منابع و توضیح ها:
*مصاحبه خزعلی با "دُر تی وی"/ برگرفته از گویا نیوز
news.gooya.com 
1- جاهل و لات غیرمسلمان و غیر مذهبی، ارمنی، آسوری و زرتشتی و چپ گرا نیز داشته ایم، " ... در چهارراه مخبرالدوله مصطفی کلیائی (مصطفی زاغی)، از بزن بهادرهای چهارراه سید علی با جمعی از اوباش ارامنه به دسته‌های قبلی پیوستند. اینان در مسیر خود دفاتر روزنامه‌ها و احزاب و جریان‌ها و افراد مخالف دربار را تخریب می کردند و یا به آتش می کشیدند." (ر.ک به لومپن‌ها درسیاست عصر پهلوی، مجتبی زاده محمدی ص 140 و ص 162/ و نیز محمود تربتی سنجابی، کتاب کودتا سازان، موسسه فرهنگ کاوش، سال 1376
2- تحلیل حمید رضاجلایی پور: اقتدارگرایی اخیر و چهار پیامد سیاه آن در ایران، شنبه 9 مرداد 1389- ادوار نیوز  advar-news.biz 
3- ناگفته‌ها، خاطرات حاج مهدی عراقی، پاریس، پائیز (1978) 1357، به کوشش: محمود مقدسی و..، موسسه خدمات فرهنگی 4- رسا، تهران، چاپ نخست 1370، ص 176-175
5- نواب صفوی و فدائیان اسلام ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی
ر.ک به تارنمای جمعیت فدائیان اسلام
6- حمید شوکت، پرواز در ظلمت / به نقل از حسین شاه حسینی
7- محمد علی سفری، کاپیتولاسیون- قلم و سیاست، از استعفای رضا شاه تا سقوط مصدق/ و برگرفته از خاطرات شعبان جعفری ص 115
8- ناگفته‌ها، خاطرات مهدی عراقی ص 45
9- علی ارشادی فر، برگ‌هایی از دفتر خاطرات، در محضر آیت‌الله کاشانی، شهروند- تگزاس، شماره 777، بیست و ششم خرداد 1385، ص 

هیچ نظری موجود نیست: