«آتش به اختیار» و پیش بینی مهندس سحابی درمورد سرنوشت ولایت فقیه
این روزها مصادف با ششمین سالگرد رحلت مرحوم مهندس سحابی است. و این روزها چقدر جای خالی او احساس میشود. مهندس سحابی همانند مهندس بازرگان و مرحوم آیت الله منتظری از جمله شخصیتهایی بود که وقتی به نظری می رسید بدون ملاحظه نظر اکثریت و یا حتی نظرات پیشین خود بدون محافظه کاری آن را بیان میکرد و عجیب که سالها بعد بسیاری به درستی نظرات آن بزرگان پی میبردند. انتخابات سال ۸۴ یکی از این موارد بود و پیرمرد پیش از بسیاری از ما صدای پای فاجعه ای که در انتظار کشور بود را شنید و در حد وسع خویش در جلوگیری از آن کوشید. نتایج آن تلاشها را در این انتخابات پس از ۱۲ سال دیدیم که چطور بسیاری افراد دلسوز با مواضع متفاوت در کنار هم ایستادند که فاجعه دوباره تکرار نشود.
اما همیشه به جوی برگرداندن آب رفته به این سادگی نیست. چهار دهه به نصایح او و برخی دیگر از نیروهای ملی در مورد اصل ولایت فقیه توجه نشد و اکنون شش سال پس از انکه او آرزوی اصلاح ساختار سیاسی کشور را از دست رفته دید ؛ هشدار او باز هم تازه مینماید. سحابی در شب هفتم مرحوم آیت الله طالقانی در خزانه تهران سخنرانی مهمی در مخالفت با ولایت فقیه انجام داد. مخالفت با ولایت فقیه و آیت الله خمینی و مهمتر از او خیل مشتاقان و جان نثاران او کار آسانی نبود. مخالفتی که سحابی تا پایان عمرش تاوان آن را پرداخت. مهندس سحابی در آن سخنرانی در مخالفت با اصل ولایت فقیه چنین میگوید:
اما همیشه به جوی برگرداندن آب رفته به این سادگی نیست. چهار دهه به نصایح او و برخی دیگر از نیروهای ملی در مورد اصل ولایت فقیه توجه نشد و اکنون شش سال پس از انکه او آرزوی اصلاح ساختار سیاسی کشور را از دست رفته دید ؛ هشدار او باز هم تازه مینماید. سحابی در شب هفتم مرحوم آیت الله طالقانی در خزانه تهران سخنرانی مهمی در مخالفت با ولایت فقیه انجام داد. مخالفت با ولایت فقیه و آیت الله خمینی و مهمتر از او خیل مشتاقان و جان نثاران او کار آسانی نبود. مخالفتی که سحابی تا پایان عمرش تاوان آن را پرداخت. مهندس سحابی در آن سخنرانی در مخالفت با اصل ولایت فقیه چنین میگوید:
“من به این دلایل شرعی که در صلاحیت من نیست، وارد نمی شوم بلکه استدلال من بر پایه اصل مدیریت مجموعه ها و سیستم ها و بخصوص مجموعه های انسانی استوار است. در هر مجموعه یا سیستم و حتی مجموعه های فیزیکی و بیجان در صورت حاکمیت بیش از یک قطب مدیریت یا نظام، آن نظام یا نیرو که قوی تر است، سایرین را از بین خواهد برد. یا اگر بین نظام های متعدد تعادل نباشد، سیستم به هرج و مرج و سرانجام به نابودی کشیده می شود. قرآن نیز به این نکته اشاره کرده و می فرماید: لوکان فیهما الهه الا الله لفسدتا (سوره انبیا ـ ۲۲)، اگر در جهان بیش از یک گرداننده، ناظم یا مدیر وجود داشت، عالم فاسد می شد و اصلاً عالمی بر جای نمی ماند. در صحنه نظام های اجتماعی و سیاسی هم نمی شود دو یا چند نظام یا حاکم وجود داشته باشد. در سیستم های سیاسی جدید، صحنه سیاسی کشور یک دولت مسئول که در قبال مجلس مسئولیت دارد، وجود دارد. مشروعیت این دولت از مجلس و مشروعیت مجلس هم از مردمی که نمایندگان آن را برمی گزینند، اخذ می شود. مردم هم نظریات خود را از طریق جماعات، مطبوعات و کرسی هایی که نمایندگان آنها در مجلس در اختیار دارند، ابراز می کنند . این سیستم های سیاسی که مرکب از سه قوه مجریه، قضاییه و مقننه است، سیستم منسجمی است که هر یک مسئولیت هایی نیز در قبال یکدیگر دارا هستند. اما ولی فقیه از مسئولیت مبرا است و به لحاظ اینکه تشکیلاتی نیز در اختیار خواهد داشت، این تشکیلات حتی اگر قصد مداخله در امور جاری را نیز نداشته باشد، به هر صورت به نحوی در امور دخالت خواهد کرد. در چنین شرایطی عملاً در کشور دو نظام به وجود خواهد آمد و همین مسئله به نابودی کل نظام منجر خواهد شد.”
از قضای روزگار دقیقا در ششمین سالگرد درگذشت سحابی آیت الله خامنه ای ولی فقیه جمهوری اسلامی در روزی که همگان در عزای از دست دادن عزیزانشان نشستهاند در جلسهای قاعدتا باید داغی از دل داغدیدگان بردارد. کشته و زخمی شدن ۶۵ نفر از شهروندان مظلوم ایران را «ترقه بازی» مینامد و به سرعت از آن عبور میکند و به اصل موضوع میپردازد؛ فرمان آتش به اختیار به افسران جنگ نرمش علیه دولتی که در یک انتخابات کم نظیر با اکثریت رأی مردم و علیرغم میل ولی فقیه بر مسند قدرت نشسته است. آقای خامنهای در اظهاراتی که بیشتر شبیه به دستور یک رهبر اپوزیسیون برای سرنگونی دولت میماند چنین میگوید: «اینجا فرمانده دستورِ آتشبهاختیار میدهد. خب شما افسرهای جنگ نرمید -قرار شد شما افسران جوان جنگ نرم باشید- آنجایی که احساس میکنید دستگاه مرکزی اختلالی دارد و نمی تواند درست مدیریّت کند، آنجا آتشبهاختیارید؛ یعنی باید خودتان تصمیم بگیرید، فکر کنید، پیدا کنید، حرکت کنید، اقدام کنید….گاهی اوقات انسان احساس میکند دستگاههای مرکزی فکر و فرهنگ و سیاست و مانند اینها دچار اختلالند، دچار تعطیلند… ناگهان میبینید مثلاً فرض کنید اینکه فلان آهنگ قبل از افطار پخش بشود یا نشود، میشود مسئلهی اصلی؛ نامهنگاری میکنند! پیدا است که این دستگاه اختلال پیدا کرده که مسئله اصلی را از مسئله فرعی تشخیص نمیدهد و یک مسئله اصلاً بیاعتبارِ بیاهمّیّت فرعی را بهعنوان یک مسئله اصلی، درشت میکنند. وقتی اینجوری دستگاههای مرکزی اختلال دارند، آنوقت اینجا جای همان آتشبهاختیاری است که عرض کردم»
متاسفانه چهار دهه پس از بیان آن هشدارهای دلسوزانه سحابی و شش سال پس از درگذشت او چنین به نظر میرسد که انگار او از پیش چنین روزهایی را میدیده است. باید آرزو کرد تلاشی که مردم از بیست سال پیش به جد برای اصلاح این سیستم آغاز کرده اند پیش از نابودی کشور به نتیجه برسد و روح بزرگ سحابی نیز آرام بگیرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر