دخترک دو روز است تب و لرز کرده و صدای سرفه های خشکش زیر سقف خشتی آلونک می پیچد. دوا و درمان محلی، تخم شربتی و دم کرده بهدانه و شیرین بیان هم افاقه نمی کند. مرد دارد به درمانگاه فکر می کند اما آن جایی که مرد روستایی و خانواده اش زندگی می کنند، فکر کردن به درمانگاه مثل هر جای دیگر جهان، ساده و آسان نیست.
این جا رفتن به درمانگاه حتی می تواند خطر مرگ در پی داشته باشد. یک تیوپ تراکتور تنها وسیله ایاب و ذهاب این مرد روستایی محصور شده پشت آب های عمیق دریاچه سد گتوند است تا دخترش را به آن سوی آب ها و به درمانگاه برساند.
چاره ای ندارد؛ خودش روی تیوپ می خوابد و تن داغ و تبدار دخترک را در آغوش می گیرد. همسرش آن ها را به هم طناب پیچ می کند. زن تیوپ پر باد را به سمت آب هل می دهد. مرد روستایی با یک دست، دخترک را محکم گرفته است تا نترسد و با دست دیگرش شروع می کند به پارو زدن و جلو بردن تیوپ. تمام جان مرد خیس شده است. باید مراقب باشد که تیوپ به سمت دریچه های سد منحرف نشود. اما او فقط یک هدف دارد؛ رساندن دخترش به یک مرکز درمانی.
محل زندگی این خانواده، یکی از 41 روستای کوچک قربانی سد گتوند است؛ سدی که «عیسی کلانتری»، رییس سازمان حفاظت محیط زیست کشور ماه گذشته آن را جنایتی در حق سرزمین ایران دانست و گفت مجریان این طرح باید در دادگاه محاکمه شوند. صاحبان زمین های این منطقه هنوز آواره اند و کشاورزانی که به زور و فشار از منطقه آبگیری سد بیرون رانده شده و زمین هایشان زیر آب سد مدفون شده اند، بعد از گذر 20 سال، هم چنان بلاتکلیف مانده اند.
سد گتوند عجیب ترین اتفاق سازه ای در ایران است که بسیاری آن را «فاجعه ملی» یا پدیده ای می دانند که روی دست دولت ایران مانده است. راه اندازی گتوند از همان ابتدا با هشدار جدی کارشناسان محیط زیست مواجه شد. آن ها بر مُهلک بودن جانمایی نادرست این سد در دشت خوزستان تاکید می کردند اما عوامل سازنده سد بی توجه به عواقب مخرب زیست محیطی آن، بر آبگیری و تکمیل پروژه تاکید و اصرار داشتند.
مطالعات سد گتوند بر عهده شرکت «مهاب قدس»، وابسته به «آستان قدس رضوی» و اجرای این طرح برعهده شرکت «سپاسد»، وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بوده است.
«خیرالله» از روستای «آب ماهیک گلزاری»، یک گوشی قدیمی «سامسونگ» دارد. او گوشی های موبایل اهالی را هم به همراه نامه های دست نویس آن ها، قبض های پرداختی و لیست سفارش چند خانوار دیگر ساکن روستا را که از موهبت آب آشامیدنی لوله کشی و برق محرومند، در یک کیف پلاستیکی جاسازی می کند، روی تیوپ می خوابد و راهی آب های پشت دریاچه سد می شود. چند ساعتی آن ور آب، موبایل ها را شارژ می کند، قبض ها را می پردازد، اقلام سفارشی را می خرد و شبانه به سمت روستا برمی گردد.
از خیرالله می پرسیم نگران ترکیدن تیوپ نیست؟ می گوید نگران است اما چاره ای ندارد. آن ها باید مایحتاج زندگی خود را از «لالی» تامین کنند. همه مواد غذایی را با همان تیوپ به روستا منتقل می برند:«اولش گفتند پول زمین های کشاورزی را تمام و کمال می دهیم تا بروید جای دیگری زمین بخرید. ندادند. گفتند هر متر 600 تا تک تومانی. 20 سال رفت و آمد کردیم، هر جا که فکرش را بکنید مراجعه کردیم، فایده نداشت.»
خیرالله می گوید آن ها که در زمین باقی مانده روستا مانده اند، دیگر هیچ راه ارتباطی به بیرون از روستا جز این تیوپ تراکتور ندارند: «هزار مدل وعده دادند. می گفتند پول می دهیم به حد کافی تا زمین تازه بخرید. بعدش گفتند پل می زنیم. وقتی دیدند عملی نیست، گفتند قایق مجهز می دهیم برای رفت و آمد اهالی. آن را هم ندادند. مردم روی این تیوپ رفت و آمد می کنند. حتی خبرنگارهایی که آمدند از این جا گزارش تهیه کنند هم روی تیوپ نشستند و آمدند.»
انتشار ویدیوهای دردناکی که مردم روستای آب ماهیک گلزاری و سایر روستاهای اطراف سد گتوند را سوار بر تیوپ تراکتور، معلق شده روی انبوهی از آب های پشت دریاچه سد نشان می دهد، به اندازه کافی گویای شرایط مردمی است که هیچ راه ارتباطی با دنیای آن سمت آب ها ندارند.
بنای این سازه اشتباه دو میلیارد دلاری در 10 کیلومتری شهر گتوند استان خوزستان، در دوران ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی گذاشته شد. اما با وجود هشدارهای مکرر کارشناسان و صاحب نظران محیط زیست در مورد این که این سد خوزستان را نابود خواهد کرد، خردادماه سال 90 توسط محمود احمدی نژاد افتتاح و آبگیری شد.
این روزها که فجایع سد گتوند به تدریج خبری تر می شوند، مسوولانی که تا به حال سکوت اختیار کرده بودند، واکنش نشان می دهند. اما این واکنش ها، دلنگرانی بابت آوارگان سد نیست. مقالات متعددی در خصوص فجایع محیط زیستی سد نوشته شده است و فعالان زیست محیطی بارها در مورد آن نظر داده اند اما کم تر کسی به دربه دری، آوارگی و فریب خوردگی مردم روستایی حوالی این سد اشاره می کند.
«خیرالله» می گوید: «زمین های کشاورزی ما و روستاهای اطراف در سال 1390 به قیمت متری 600 تا 20 هزارتومان قیمت گذاری شد. شما همان روزها با 600 تومان نمی توانستید یک کیک "تی تاب" بخرید و بدهید دست بچه تان. آن ها می خواستند ما زمین هایمان را بدهیم سپاه به مبلغ متری600 تومان.»
بسیاری از روستاییان اطراف سد که نگران گسترش آب بوده و قیمت های پیشنهادی مجریان طرح را بسیار ظالمانه می دانستند، بدون دریافت پول، منطقه را ترک کردند و رفتند: «خیلی ها رفتند روستای "ظلم آباد" که به شهرک "شهید محمدی" معروف است. یک عده هم رفتند لالی و گتوند. اما بعضی از آن ها برگشتند همین جا. دعوا و شکایت ما با شرکت آب و وزارت نیرو و پیمان کاری که زیر نظر قرارگاه "خاتم" بود ولی هیچ نتیجه ای نداشت.»
با این حساب، می شود حدس زد که هیچ کدام از کودکان روستایی اطراف سد گتوند مدرسه نمی روند: «مدرسه؟ دلتان خوش است خانم. ما زمانی خانه بهداشت داشتیم، مدرسه داشتیم، همان ها را هم خراب کردند. ما لوله کشی و برق نداریم، چه برسد به مدرسه.»
چه کسی قیمت زمین ها را برای روستاییان تعیین کرده است؟
خیرالله می گوید کارشناسان قوه قضاییه: «زندگی مان تباه شد. جاده ها رفتند زیر آب، خانه ها رفتند زیر آب، حالا می گویند سد گتوند فاجعه بوده و خراب کردنش دو برابر زمان درست کردنش پول و هزینه می خواهد. می گویند خراب کردنش سیل راه می اندازد و مردم خوزستان را می برد زیر آب. می گویند 15 سال طول می کشد تا یواش یواش سد را از دایره کار دور کنیم. اما اوضاع هیچ وقت مثل سابق نمی شود. خانه های ما و زمین های ما زیر کوهی از نمک نابود شدند.»
خیرالله می گوید مردم روستا مجبورند از آب سد استفاده کنند اما آن آب به شدت شور است و قابل شرب نیست. آن ها قبل از راه اندازی سد، از رودخانه های اطراف ماهی می گرفته اند:«اما حالا در این آب شوری که غلظت نمکش سه برابر آب خلیج فارس است، کم تر جنبده ای زنده می ماند.»
او عکس دخترش را برای «ایران وایر» می فرستد؛ دخترکی سه چهار ساله که با پای برهنه روی گل و لای راه می رود. او می گوید بچه هایمان هر 365 روز سال درگیر بیماری های روده ای، گوارشی و انگلی هستند.
خیرالله می گوید سد آمد و کودکی بچه هایمان را با خودش شست و برد.