روایت حکم شلاق در ایران:«سادهلوح هستند اگر فکر کنند درس عبرت شد،مشروب حالا نشان اعتراض من است»
به تازگی قربانیان حکم "شلاق"در ایران تصاویر بدنهای شلاق خورده خود را به نشان اعتراض در شبکههای اجتماعی منتشر میکنند تصاویری از پوستهای کبود و ورم کرده که بیشک دردناک و آزاردهنده هستند.
جمهوری اسلامی ایران از معدود کشورهایی است که شرع را به عنوان یکی از منابع اصلی قانون مجازات خود برگزیده است.
اجرای قوانین شرع در کشوری با جمعیت جوان که بسیاری از آنها دیدی همسان با دولت ایران نسبت به اسلام ندارند به مشکلات و درگیریهای روزانه بین مردم و حکومت دینی ایران بدل شده است.
هرروزه اخباری از بازداشت جوانان به علت حضور در "مهمانیهای مختلط"، نوشیدن مشروبات الکلی در رسانهها منتشر میشود.
جرائمی که طبق قانون ایران مجازاتشان مشخص است:"شلاق"
اما این اخبار تنها نوک کوه یخ است. بیشتر اخبار یورش پلیس به مهمانیهای شبانه، بازداشت زوجهای ازدواج نکرده که هر روز در شهرهای مختلف ایران رخ میدهند اساساً راهی به رسانههای نمییابند.
اما به تازگی صفحه فیسبوکی "آزادیهای یواشکی"دست به انتشار تصاویر دختران و پسران شلاق خورده کرده است. تصاویری که این جوانان پس از این مجازات از خود گرفتهاند و برای این صفحه ارسال کردهاند.
رد کبودی و قرمزی شلاق روی پوست قربانیان نشاندهنده درد غیرقابل تحمل آن است که تا روزها با آنها باقی میماند. اما با این حال به گفته ناظران ما در ایران، درد تحقیر و توهینهایی که حین بازداشت و پس از آن تحمل کردهاند، زخمی است که هیچگاه بهبود نخواهد یافت.
«از آن روز از هر چیزی که ربطی به دارد متنفر شدم»
سام ناظر ما است که حکم شلاق را تجربه کرده است. او سال گذشته به خاطر نوشیدن الکل در اصفهان بازداشت شده است:
یک سال پیش من در خیابان بازداشت شدم. ما حدود نه دختر و پسر بودیم که در منزل من در حال نوشیدن الکل بودیم. من برای خریدن نوشیدنی بیشتر از خانه خارج شدم. اما به ناگهان خود را در ایست بازرسی بسیج دیدم. آنها متوجه شدند که من مشروب خوردهام و حدود دو لیتر مشروب را نیز همراهم پیدا کردند. از همان لحظه فحشهای ناموسی و ضرب و شتم آغاز شد. آنها شب من را به یک پایگاه بسیج بردند و آنجا هم ضرب و شتم و مشت و لگد ادامه پیدا کرد. سپس من را مجبور کردند که توالتهای آنها را بشورم. تنها هدفشان این بود که ضرب و شتم و توهین را با تحقیر نیز تکمیل کنند.
فردا صبح من را به یک پاسگاه پلیس انتقال دادند. آنجا وضعیت بهتر بود. تفهیم اتهام شدم اما هر چه قدر تلاش کردم که از بسیجیهایی که شب قبل من را کتک زده بودند شکایت کنم، کسی اساسا به حرفم توجه نمیکرد. آنها پافشاری میکردند که من از کجا میآمدم و به کجا میرفتم و مشروب را از چه کسی خریده بودم اما من پاسخ درستی به آنها ندادم.
من چه قدر سادهلوح بودم، آنها چه قدر سادهلوح هستند
همان روز به دادگاه برده شدم. دادگاهی که تنها ۵ دقیقه طول کشید. سه بار خواستم به قاضی بگویم که من کتک خوردهام اما هر سه بار به گفت "خفه شو"و اساساً اجازه حرفی به من داده نشد. سپس با سند آزاد شدم.
بعد از مدتی هم حکمی به در منزل آمد که باید ۳۰۰ هزار تومان جریمه پرداخت میکردم و ۲۰ ضربه شلاق میخوردم.
من تا روزها درد شدیدی داشتم. با این حال خود و دوستانم را خوششانس تصور میکردم چرا که اگر آنها ما را با هم گرفته بودند. این به معنای کتک بیشتر، تحقیر بیشتر، شلاق بیشتر و جریمه بیشتر بود.
بعد از حدود یک هفته که درد آرام گرفت به خودم گفتم خوب دیگر تمام شد، اما چه سادهلوح بودم.
درد توهینها و تحقیرها همواره با من است. هیچگاه نمیتوانم تحقیر و کوچک شدنم توسط بسیجیها را در پایگاه بسیج فراموش کنم. از آن روز به بعد حس تنفر از بسیج و دادگاه و ... همواره با من است. صادقانه بگویم، من پس از آن روز دیگر همان آدم سابق نیستم.
اگر آنها این کار را به عنوان "درس عبرت"برای من یا برای دیگران میکنند تا از آن به بعد قوانین اسلام را درست رعایت کنیم، باید این بار بگویم آنها چه سادهلوحهایی هستند.
از آن روز به بعد من از هر چیزی که مربوط به دین است متنفر شدم. من هیچگاه آدمی نبودم که زیاد مشروب بنوشم؛ خیلی گاه به گاه. اما از آن روز به بعد از هر فرصتی برای نوشیدن مشروب استفاده میکنم. نوشیدن برای من تبدیل به یک حرکت اعتراضی علیه این وحشیگری شده است.
به تازگی قربانیان حکم "شلاق"در ایران تصاویر بدنهای شلاق خورده خود را به نشان اعتراض در شبکههای اجتماعی منتشر میکنند تصاویری از پوستهای کبود و ورم کرده که بیشک دردناک و آزاردهنده هستند.
جمهوری اسلامی ایران از معدود کشورهایی است که شرع را به عنوان یکی از منابع اصلی قانون مجازات خود برگزیده است.
اجرای قوانین شرع در کشوری با جمعیت جوان که بسیاری از آنها دیدی همسان با دولت ایران نسبت به اسلام ندارند به مشکلات و درگیریهای روزانه بین مردم و حکومت دینی ایران بدل شده است.
هرروزه اخباری از بازداشت جوانان به علت حضور در "مهمانیهای مختلط"، نوشیدن مشروبات الکلی در رسانهها منتشر میشود.
جرائمی که طبق قانون ایران مجازاتشان مشخص است:"شلاق"
اما این اخبار تنها نوک کوه یخ است. بیشتر اخبار یورش پلیس به مهمانیهای شبانه، بازداشت زوجهای ازدواج نکرده که هر روز در شهرهای مختلف ایران رخ میدهند اساساً راهی به رسانههای نمییابند.
اما به تازگی صفحه فیسبوکی "آزادیهای یواشکی"دست به انتشار تصاویر دختران و پسران شلاق خورده کرده است. تصاویری که این جوانان پس از این مجازات از خود گرفتهاند و برای این صفحه ارسال کردهاند.
رد کبودی و قرمزی شلاق روی پوست قربانیان نشاندهنده درد غیرقابل تحمل آن است که تا روزها با آنها باقی میماند. اما با این حال به گفته ناظران ما در ایران، درد تحقیر و توهینهایی که حین بازداشت و پس از آن تحمل کردهاند، زخمی است که هیچگاه بهبود نخواهد یافت.
«از آن روز از هر چیزی که ربطی به دارد متنفر شدم»
سام ناظر ما است که حکم شلاق را تجربه کرده است. او سال گذشته به خاطر نوشیدن الکل در اصفهان بازداشت شده است:
یک سال پیش من در خیابان بازداشت شدم. ما حدود نه دختر و پسر بودیم که در منزل من در حال نوشیدن الکل بودیم. من برای خریدن نوشیدنی بیشتر از خانه خارج شدم. اما به ناگهان خود را در ایست بازرسی بسیج دیدم. آنها متوجه شدند که من مشروب خوردهام و حدود دو لیتر مشروب را نیز همراهم پیدا کردند. از همان لحظه فحشهای ناموسی و ضرب و شتم آغاز شد. آنها شب من را به یک پایگاه بسیج بردند و آنجا هم ضرب و شتم و مشت و لگد ادامه پیدا کرد. سپس من را مجبور کردند که توالتهای آنها را بشورم. تنها هدفشان این بود که ضرب و شتم و توهین را با تحقیر نیز تکمیل کنند.
فردا صبح من را به یک پاسگاه پلیس انتقال دادند. آنجا وضعیت بهتر بود. تفهیم اتهام شدم اما هر چه قدر تلاش کردم که از بسیجیهایی که شب قبل من را کتک زده بودند شکایت کنم، کسی اساسا به حرفم توجه نمیکرد. آنها پافشاری میکردند که من از کجا میآمدم و به کجا میرفتم و مشروب را از چه کسی خریده بودم اما من پاسخ درستی به آنها ندادم.
من چه قدر سادهلوح بودم، آنها چه قدر سادهلوح هستند
همان روز به دادگاه برده شدم. دادگاهی که تنها ۵ دقیقه طول کشید. سه بار خواستم به قاضی بگویم که من کتک خوردهام اما هر سه بار به گفت "خفه شو"و اساساً اجازه حرفی به من داده نشد. سپس با سند آزاد شدم.
بعد از مدتی هم حکمی به در منزل آمد که باید ۳۰۰ هزار تومان جریمه پرداخت میکردم و ۲۰ ضربه شلاق میخوردم.
من تا روزها درد شدیدی داشتم. با این حال خود و دوستانم را خوششانس تصور میکردم چرا که اگر آنها ما را با هم گرفته بودند. این به معنای کتک بیشتر، تحقیر بیشتر، شلاق بیشتر و جریمه بیشتر بود.
بعد از حدود یک هفته که درد آرام گرفت به خودم گفتم خوب دیگر تمام شد، اما چه سادهلوح بودم.
درد توهینها و تحقیرها همواره با من است. هیچگاه نمیتوانم تحقیر و کوچک شدنم توسط بسیجیها را در پایگاه بسیج فراموش کنم. از آن روز به بعد حس تنفر از بسیج و دادگاه و ... همواره با من است. صادقانه بگویم، من پس از آن روز دیگر همان آدم سابق نیستم.
اگر آنها این کار را به عنوان "درس عبرت"برای من یا برای دیگران میکنند تا از آن به بعد قوانین اسلام را درست رعایت کنیم، باید این بار بگویم آنها چه سادهلوحهایی هستند.
از آن روز به بعد من از هر چیزی که مربوط به دین است متنفر شدم. من هیچگاه آدمی نبودم که زیاد مشروب بنوشم؛ خیلی گاه به گاه. اما از آن روز به بعد از هر فرصتی برای نوشیدن مشروب استفاده میکنم. نوشیدن برای من تبدیل به یک حرکت اعتراضی علیه این وحشیگری شده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر