آوارگان بیابان، پیامد حاد بیابانزایی در ایران
بیابانزایی در ایران فراتر از دشتها، روستاها، شهرها، جنگلها، دریاچهها، رودها و تالابها است. سالها است که این اصطلاح به ترجیعبند تمام مسائل زیست محیطی و اکولوژیکی در ایران بدل شده است: کشوری با ۳۲ میلیون هکتار بیابان، یعنی سرانهای بیش از دو برابر سرانه جهانی، کشوری که در بیابانزایی رتبه پنجم جهان را به خود اختصاص داده است.
حالا به گواهی گفتههای مقامهای ایران این وضع بحرانی و بحرانیتر میشود و یکصد میلیون هکتار از اراضی کشور نیز در معرض بیابانیشدن است و به این میزان گزاف بیابانهای ایران نیز افزوده خواهد شد. یکصد میلیون هکتاری که ایران را به کشوری یکدست بیابانی تبدیل میکند.
در سالهای اخیر عوامل مهم طبیعی و انسانی در گسترش بیابانها در ایران و فرسایش خاک نقش داشتهاند. افزون بر افزایش دمای هوا و خشکسالیهای پی در پی، مدیریت نادرست منابع آبی، از بین بردن پوشش گیاهی، جنگلزدایی، شیوههای نادرست کشاورزی، سدسازیهای بیوقفه و حفر چاههای غیرمجاز در بیابانزایی در ایران مؤثر بودهاند.
بیابانزایی جزو مهمترین چالشهای زیست محیطی زمان ماست، با اینحال عموم مردم یا اطلاعات کمی از آن دارند یا برخلاف دیگر پدیدهها، مانند آلودگی هوا، آن را جدی نمیگیرند. به طور کلی بیابانزایی به معنی افزایش یافتن اکوسیستمهای خشک و بیابانی به دلیل فعالیتهای انسانی یا عوامل طبیعی است.
با این حال از عوامل پدیدآورنده خشکسالی بسیار سخن راندهاند. اما از پیامد اساسی آن در کشوری که خشکسالی و بیابانیشدن بیوقفه میتازاند کمتر شنیدهایم. افزایش مهاجرت به وضوح از جدیترین تبعات بیابانزایی در ایران است.
آنطور که محمد درویش، مدیر دفتر مشارکت های مردمی سازمان حفاظت محیط زیست در اینباره میگوید: «در ایران نزدیک به یک سوم سکونتگاههای روستایی در کشور خالی از سکنه شده است. اتفاقی که در ۱۹۶۰ در منطقه ساحل صحرای آفریقا افتاد بیش از مهاجرت روستایی ها در ایران نیست.»
با افزایش خشکسالی و بیابانزایی مهاجرت از روستاها به شهرهای مختلف ایران طی دو دهه اخیر شتاب بیشتری گرفته است.
بر اساس اطلاعات و آمارهای موجود، نسبت جمعیت روستانشین کشور به کل جمعیت از حدود ۶۹ در صد در سال ۱۳۳۵ به حدود ۲۹ در صد در سال ۱۳۹۵ کاهش یافته و اغلب روستاها در مناطق مختلف کشور به دلیل عوامل مختلف به طور کامل از سکنه خالی و متروکه شدهاند.
تنها در سیستان و بلوچستان بر اثر تداوم خشکسالی طی ۱۵ سال گذشته جمعیت دامی این استان حدود دو میلیون واحد دامی کاهش یافته و خشک شدن تالاب هامون باعث از بین رفتن ۷۰ هزار فرصت شغلی شده است.
خشکی پهنه تالاب هامون و هیرمند و از بینرفتن باغات و مزارع و مراتع، اقتصاد روستایی سیستان و بلوچستان را به شدت متزلزل کرده است. بیابانزایی در سیستان و بلوچستان به مهاجرت ساکنان بیش از ۲۰۰روستا، معادل ۷۰ درصد جمعیت روستایی در این استان منجر شده و اغلب آنها را آواره حاشیه شهرها کرده است.
به گفته بسیاری از تحلیلگران دیگر هیچ تعادل اکولوژیکی میان شهر و روستا در سیستان و بلوچستان وجود ندارد و آینده فاجعهباری در کمین روستاهای این استان است.
وضعیت سیستان و بلوچستان به استان همجوار خود، خراسان جنوبی نیز سرایت کرده است. ساکنان روستاهای این استان نیز خانههای خود را ترک میکنند و به گفته جواد هروی، نماینده مجلس ایران وضع مهاجرت چنان بالا گرفته که «باید در خراسان جنوبی اعلام وضعیت قرمز کنند.»
استان یزد ازجمله استانهایی است که جمعیت روستایی آن به شدت رو به کاهش است. در حال حاضر از جمعیت یک میلیون و ۷۴ هزارنفری این استان، حدود ۲۰۰ هزار نفر روستانشین هستند. از مجموع سه هزار و ۴۳۸ روستا و آبادی این منطقه نیز، دو هزار و ۲۹۵ آبادی از سکنه خالی شده است.
یزد در منطقه خشک، کمآب و کویری واقع شده و در طول ۲۰ سال اخیر، ۱۶ سال به طور پیدرپی دچار خشکسالی بوده است.
در این استان به طرز بیسابقهای اغلب باغات و مزارع کشاورزی خشک و کشاورزان نیز مجبور به حفر چاههای غیر مجاز شدند و همین، مسئله را به مراتب بدتر کرد.
بحث بیابانزایی به مرکز و جنوب ایران خلاصه نمیشود. در شمال غربی ایران و در استان آذربایجان غربی بسیاری از تحلیلگران زیست محیطی پیشبینی میکنند که در صورت بحرانیتر شدن وضعیت دریاچه ارومیه، و بیابانی شدن زمینهای اطراف آن دستکم پنج تا شش میلیون نفر از ساکنان حاشیه این دریاچه مجبور به مهاجرت خواهند شد.
آنچه روشن است، زین پس در ایران بیش از پیش از این موج جدید مهاجرتهای گسترده ناشی از خشکسالی و تغییرات آب و هوایی خواهیم شنید. مهاجرتهایی که به عنوان «مهاجرتهای اقلیمی» شناخته میشود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر