خاورمیانه در یکصد سالگی سایکس - پیکو
- 16 مهٔ 2016 - 27 اردیبهشت 1395
روز دوشنبه شانزدهم مه یکصد سال از عقد پیمانی سری میان بریتانیا و فرانسه گذشت که سرنوشت خاورمیانه را تاکنون درگیر خود کرده است، پیمانی که بسیاری از مشکلات کنونی این بخش از جهان به پای آن نوشته میشود.
معمار این پیمان سری، سر مارک سایکس، از اشراف بریتانیا، سرهنگ دوم ارتش، نماینده مجلس و از مقامهای وزارت امور خارجه بود و از فرانسه نیز فرانسوا ژرژ پیکو، سرکنسول این کشور در بیروت برای نهایی کردن مذاکرات و امضای پیمان به لندن فرستاده شد. روسیه نیز در مذاکرات منتهی به عقد پیمان شرکت داده شده و منافعش در نظر گرفته شده بود. این پیمان که با هدف نابودی امپراتوری عثمانی و تجزیه آن تدوین شد، رسماً معاهده آسیای صغیر نام گرفت، اما در تاریخ به سایکس - پیکو شهرت یافت.
پیمان سایکس - پیکو زخمی عمیق در دل عربهاست. برای درک نفرت عربها از این پیمان، شاید بتوان آن را با حس ایرانیها نسبت به قراردادهای گلستان و ترکمانچای مقایسه کرد. این عهدنامه آرزوی هفتصد ساله وحدت را بر دل عربها گذاشت و تخم تفرقهای میانشان پاشاند که اکنون از آن درختهای تنومند روییده است. بدتر از همه برای عربها، اسرائیل بود که سایکس - پیکو در دامنشان گذاشت.
نابودی عثمانی
مهار دو امپراتوری روسیه و عثمانی همواره در صدر سیاست خارجی بریتانیا بود. امپراتوری عثمانی از قرن نوزدهم رو به ضعف نهاده و تا پیش از آغاز جنگ اول جهانی، بخش عمده متصرفاتش در اروپا و تقریباً تمام اراضی تحت حاکمیتش در شمال آفریقا را از دست داده بود و پای نفوذ بریتانیا و فرانسه هم به بخشهایی از قلمروش در شرق مدیترانه باز شده بود، با این حال بخشی از سیاستمداران بریتانیایی همچنان خواهان نابودی کامل آن بودند. در سایر اروپا نیز سیاستمداران زیادی با آنان هم رأی بودند.
دولتهای اروپایی و روسیه خود را حامی همکیشان مسیحی خود در امپراتوری عثمانی میدانستند و از قرن نوزدهم به حمایت از تحرکات اقلیتهای مسیحی در این امپراتوری میپرداختند. در جنگهای پی در پی این دولتها با عثمانی و پیمانهای صلحی که پس از آنها بسته میشد، شروطی هم برای رعایت حقوق مسیحیان به عثمانی تحمیل میشد. دولتهای اروپایی عثمانی را به نقض این تعهدات متهم میکردند و به پشتیبانی از جنبشهای خودمختاری طلبانه و جدایی طلبانه در عثمانی بر میخاستند که در مقابل به سرکوب بیشتر اقلیتها در این امپراتوری میانجامید.
دستهای دیگر از سیاستمداران بریتانیایی خطر روسیه را کم از عثمانی نمیدیدند و اعتقاد داشتند که وجود این امپراتوری برای سد نفوذ روسها ضروری است. بریتانیاییها همواره بیمناک بلندپروازیهای روسیه برای دست اندازی به هند و دیگر مستعمرات و سرزمینهای تحت نفوذشان بودند. امپراتوری عثمانی از دید آنان سد محکمی در مقابل دسترسی روسها به آبهای گرم بود.
جنگ جهانی اول و قرارگرفتن روسیه در کنار بریتانیا و عثمانی در جبهه مقابل، دسته دوم را مغلوب دسته اول کرد و تلاش برای نابودی کامل امپراتوری عثمانی رسماً و به صورت جدی در دستور کار دولت بریتانیا قرار گرفت. هیئتی در وزارت جنگ بریتانیا مأمور طرحریزی اقداماتی برای دستیابی به این هدف شد که خلاقترین و کارآمدترین عضوش، سر مارک سایکس بود که بارها به عثمانی و متصرفات آن در خاورمیانه سفر کرده و چند کتاب در این زمینه نوشته بود. او به خاورمیانه اعزام شد و شورش مسلحانه عربها را برای بیرون راندن ترکها و تشکیل دولت عربی واحد و مستقلی به پایتختی دمشق سامان داد. کارگزار میدانی این طرح، تامس ادوارد لورنس بود که بعدها به لورنس عربستان شهرت یافت.
خلف وعده به عربها
دولت بریتانیا به حسین بن علی، شریف مکه وعده داده بود که در صورت بیرون راندن ترکها، سرزمینهای عربی را متحد کرده به شکل کنفدراسیونی تحت فرمانروایی او قرار دهد. حسین بن علی از سادات حسنی بود که از هفتصد سال پیشتر بر حجاز حکم می راندند.
وزارت خارجه بریتانیا سر مارک سایکس را که خبرهترین کارشناس خاورمیانه در دولت شناخته میشد مأمور تدوین طرحی برای نابودی امپراتوری عثمانی و تشکیل نظمی نوین در خاورمیانه کرد. طرح سر مارک سایکس که پس از مذاکره با فرانسویها و روسها نهایی شد این بود که سرزمینهای عربی میان بریتانیا و فرانسه تقسیم شود، استانبول و سرزمینهای دو سوی تنگههای بسفر و داردانل و دریای مرمره که دریاهای سیاه و اژه را به هم وصل میکند و همچنین مناطق ارمنی نشین شرق عثمانی به روسیه واگذار گردد، مناطق یونانی نشین عثمانی و سواحل و جزیرههای دریای اژه هم به یونان و ایتالیا برسد. این معاهده زمینه واگذاری فلسطین به یهودیان را هم فراهم می آورد.
این عهدنامه و مفادش کاملاً مخفی و سری بود تا اینکه پس از سقوط حکومت تزاری در روسیه، بلشویکها به این اسناد دست یافتند و منتشرشان کردند. انتشار و علنی شدن پیمان سایکس - پیکو عربها را به خشم آورد، چرا که مشخص شد بریتانیاییها و فرانسویها نه تنها به دنبال تشکیل دولتی واحد برایشان نیستند، بلکه قصد تقسیم سرزمینهایشان را دارند.
با پیروزی بریتانیا و فرانسه در جنگ جهانی اول و شکست قشون عثمانی، عهده نامه سایکس - پیکو به اجرا درآمد. سوریه و لبنان کنونی تحت حاکمیت فرانسه رفتند و بقیه سرزمینهای عربی تحت حاکمیت بریتانیا. بریتانیاییها دست کم به بخشی از وعدهای که به شریف حسین بن علی داده بودند عمل کردند: عراق را به یک پسرش فیصل دادند و برای پسر دیگرش عبدالله کشوری به نام پادشاهی ماورای رود اردن تأسیس کردند و تاج و تختش را به او سپردند. اما خود شریف حسین بن علی، فرمانرواییاش را از دست داد. آل سعود که بر نجد (مناطق مرکزی عربستان سعودی کنونی) حکم می راندند، حجاز را تصرف کردند و شریف حسین بهناچار نزد پسرش عبدالله رفت و سرانجام در بیتالمقدس درگذشت.
داعش، کردها و سایکس - پیکو
روسیه که با وقوع انقلاب، پیمان صلحی با آلمانها امضا کرده و از دایره متفقین خارج شده بود از منافع سایکس - محروم ماند. ترکها نیز چند سال جنگیدند و توانستند دست ایتالیاییها و یونانیها را از سرزمینهای خود کوتاه کنند، بخشهایی از سرزمین شام را هم حفظ کردند (استانهای عنتب، اورفا، ماردین و مرعش کنونی).
اما عربها نتوانستند از پس سایکس - پیکو برآیند. ناسیونالیسم عربی در اوج اقتدارش و رهبری جمال عبدالناصر نتوانست بر این عهدنامه خللی وارد کند. تنها نیرویی که توانست عملاً آن را به چالش بکشد و از پایان سایکس - پیکو دم بزند، داعش بود که با از میان برداشتن مرز میان سوریه و عراق، اولین خدشه را بر این پیمان وارد کرد. چه بسا اگر نیروی نظامی آمریکا و متحدانش نبود، مرزهای دیگری را نیز از جا میکند و بر سطرهای بیشتری از معاهده سایکس - پیکو خط بطلان میکشید.
سایکس - پیکو کردها را نادیده گرفت. شاید اگر سر مارک سایکس صد سال پیش از پتانسیل کردها آگاه بود، طرحی نیز برای شوراندن آنان علیه عثمانی میچید و سهمی نیز برایشان در آینده خاورمیانه در نظر میگرفت. اما ظهور داعش این پتانسیل را بیش از گذشته به سیاستگذاران غربی ثابت کرد و اکنون کردها نیرویی جدی و اثرگذار در خاورمیانه شدهاند که اگر قرار باشد بار دیگر، پشت درهای بسته، پیمانی سری برای ترسیم جغرافیای سیاسی تازهای برای این بخش از جهان نوشته شود، جای شک نیست که دیگر همچون سایکس - پیکو نادیده گرفته نخواهند شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر