*فساد اخلاقی در حکومت محمدرضا شاه
اسدالله علم، دوست دوران کودکی، نخستوزیر دربار پهلوی و از مشاوران مورد اعتماد شاه بود. وی نه تنها چند سالی به عنوان وزیر دربار به طور مستقیم در جریان بسیاری از حوادث سیاسی قرار داشت، بلکه بر بسیاری از جزئیات زندگی خصوصی شاه و دربار نیز واقف بود. او ساعتها به گفتوگو با شاه مینشست و درباره بسیاری از مسائل به تفصیل سخن میگفت.
حاصل این گفتوگوها چندین جلد کتاب است که در آن به بسیاری از خاطرات و حوادث زندگی پهلوی دوم اشاره گردیده است. از جمله این موارد که از چشم نویسنده نیز به دور نمانده فسادهای اخلاقی شاه میباشد که عیاشیهای شخصی و انحرافات جنسی بارزترین نمود آن است. البته خود عَلَم نیز در برخی از این فسادها شریک و به نوعی مشوق شاه بوده است. چنانچه خود او موسس چندین کازینو بوده و در اشاره به برخی از عیاشیهای خود نوشته است:
«وقتی شاهنشاه حرکت فرمودند؛ به دختر خانم ایرانی که دوستش دارم تلفن کردم پیش من بیاید و دو ساعتی با فراغت کامل با او بودم».1
عَلَم فهرست بلندپایهای از این فسادها را که عمدتاً توسط خود و یا شاه صورت گرفته، برشمرده است که بسیاری از آنها متوجه انحرافات اخلاقی شاه میباشد که در قسمتهای مختلف کتب به آن اشاره شده است. البته علم بسیاری از عیاشیها را لازمه سیاستمداران و از جمله شخص شاه دانسته و طوری از آنها سخن به میان آورده که گویی امری عادی و برحق است. با این حال آنچه که در این رابطه مهم است این است که شاه به گونهای افراطی بخش مهمی از وقت خود را صرف این قبیل سرگرمیها مینمود. در باب این که این انحرافات تحت تأثیر چه عواملی بوده، نظرات متفاوتی عنوان شده است.
برخی، اطرافیان شاه را عامل اصلی این بیبندوباریها میدانند، اما واقعیت آن است گرچه برخی از اطرافیان شاه نیز دچار این انحرافات بوده و در نوعی مشکل اخلاقی به سر میبردند اما عامل اصلی این انحرافات، شخصیت خود شاه بود.2 وی تحت تأثیر جایگاه خود، بیشتر وقتش را با میگساری و در کنار معشوقهها و یا دختران ایرانی و اروپایی میگذراند و از هر دختری که خوشش میآمد، برایش حاضر میکردند. علم در نمونهای از هزاران مورد مرتبط در این باره میگوید:
«از بعضی از رقاصههای امشب هم خوششان آمده بود. فرمودند درباره آنها تحقیقاتی بکنم.»3
قصه گیلدا، دختر دبیرستانی که در نهایت بعد از سوءاستفاده شاه، به طرزی مشکوک کشته میشود نیز داستانی آشنا در این رابطه میباشد. در واقع شاه نه تنها بیمحابا و بیاعتنا به ارزشهای جامعه ایرانی دست به فساد میزد، بلکه بدون توجه به شأن پادشاهی خود در خارج از کشور نیز از تعاملات مفسدانه کوتاهی نمیکرد و در مواردی عیاشی با دختران اروپایی را بر بسیاری از امور مهم مملکتی ترجیح میداد. «شاه هم از دختران اروپاییها، بیشتر راضی بود: شاهنشاه از هدیهای که من از فرانسه با خود آورده بودم و دیشب در حضورشان بود، تعریف فرمودند».4
این روابط بر رابطه شاه و شهبانو نیز تأثیر گذاشته و یکی از عوامل اختلاف شاه و همسرش بود. به گونهای که این موضوع باعث نفرت فرح از علم نیز گشته بود؛ زیرا علم نه تنها مسئول تهیه شرایط فسادهای شاه بود بلکه خود نیز زندگی مفسدانهای داشت. علم خود به خوبی به این موضوع اعتراف کرده و میگوید:
«هر چند (ملکه فرح) از من خوشش نمیآید ولی نمیشود از این بابت او را سرزنش کرد. شهبانو معتقد است که من و شوهرش با هم به الواطی میرویم؛ و در این مورد از واقعیت چندان دور نیست».5
علم در باب رواج و اشاعه بیش از حد فسادهای شاه و دربار توضیح میدهد که بسیاری از آن افراد «در مواقعی برای انجام خدمات غیراخلاقیشان با هم رقابت میکنند که امتیاز بیشتری بگیرند.»6 در واقع این نوع فساد به حدی گسترده و عادی شده بود که اشاره به تمامی آنها حکایتی تکراری بوده و خارج از سطور این نوشته کوتاه است.
البته انحرافات اخلاقی محمدرضا پهلوی صرفاً به روابط و انحرافات جنسی او محدود نمیشد، بلکه متوجه فسادهای مالی و پول پرستی وی نیز میگردید. چنانچه خود شاه نیز به این مسئله واقف و در این رابطه گفته بود: «من به یک طبقهی حاکمهی فاسد و پول پرست تعلق دارم و ایران تحت سلطه این گروه، شانس ناچیزی برای نجات خود دارد».7
این در حالی بود که منبع بخش عظیمی از این ولخرجیها که بیشتر آن خرج خوشگذرانیهای شاه و اطرافیانش میگشت، هزینه سرسام آوری را شامل میشد. در یک نمونه کاملاً آشکار به نقل از علم آمده است: «تولد شهبانو را جشن گرفتیم... برای این دو روز جشن و سرور مبلغی در حدود 000 / 40 دلار خرج کردم».8
علم منبع این ولخرجیها را بیت المال و بودجه کشور میدانست که شاه و اطرافیانش بیمحابا آن را حق شخصی و خانوادگی خود کرده و به هر نحوی که تمایل داشتند از آن استفاده میکردند. چنانچه در جایی با تعجب این گونه ابراز میکند که در شرایطی که اوضاع مملکت از نظر اقتصادی در وضعیت مناسبی نیست، «برای من باورکردنی نیست که وزارت خارجه ایران 900 عدد ساعت واشرون به منظور هدیه دادن خریده است».9
فساد مالی شاه گذشته از ولخرجی، شامل رشوه دادن نیز میشد. همانطور که علم نیز در کتاب خود اشاره میکند شاه حاضر بود حتی بعضی از امور داخلی و خارجی مملکتی را با رشوه دادن فیصله دهد. چنانچه در قضیه موافقتنامه جدید ایران با افغانستان درباره رودخانه هیرمند، شاه به سفیر خود دستور میدهد اگر لازم است رشوههای لازم را بدهد.10
علم خوشگذرانیهای افراطی شاه را یکی از علل و عوامل فراموشی و بیاطلاعی او از اوضاع مملکت میدانست. وی در قسمتی از کتاب خود اشاره میکند که یک بار در ویلای سن موریتس به شاه عرض کردم که بعد از دوره طولانی مدت بهتر است به کشور بازگردیم... وی ادامه میدهد که واکنش شاه در برابر صحبتهای او بسیار تند و سخت بود. این واکنش در حالی صورت میگرفت که شاه حدود 45 روز به دور از مملکت در پی خوشگذرانی به سر میبرد.
اما پیامد و آثار سوء و زیانبار این انحرافات زمانی مشخص میگردد که بدانیم انحرافات و فسادهای پادشاهان نه تنها به خود او یا دربار بلکه به فرهنگ آن جامعه نیز آسیب میرساند زیرا افکار و اقدامات یک پادشاه یا رئیس حکومت میتواند در بطن ساختارهای اجتماعی کشور نیز رسوخ کند. از این رو حاصل افکار و اقدامات سوءاخلاقی محمدرضا شاه نیز در رواج فسادهای اخلاقی در سطح جامعه و از بین رفتن قبح بسیاری از رفتارهای متناقض با فرهنگ اسلامی جامعه بیتأثیر نبود. چنانچه فردوست نیز به این موضوع و اقداماتی چون رشوه دادن اشاره کرده و معتقد بود این اقدامات الگویی برای تقلید دیگران میشد و به صورت منبعی درآمده بود که جامعه را در هر سطحی به آلودگی میکشاند.11 در نهایت این عامل در کنار بسیاری از مشکلات فرهنگی، سیاسی و اقتصادی نتیجه نهایی خود را که همان جنبش اعتراضی مردم بود در شکل انقلاب اسلامی با رکن اساسی مذهب نشان داد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. امیراسدالله علم؛ یادداشتهای علم، جلد ششم، تهران، کتاب سرا، 1388، ص 156.
2. حسین فردوست،ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، تهران، اطلاعات،1370، ص: 194.
3. امیراسدالله علم ، گفتوگوهای من با شاه، خاطرات محرمانه امیراسدالله علم، تهران، طرح نو، 1371 ج2، ص ۱۸۷.
4. امیراسدالله علم، یادداشتهای علم، ص ۱۷۳.
5. امیراسدالله علم، گفتوگوهای من با شاه، جلد اول، ص 291.
6. همان، جلد اول ، ص 333.
7. همان. جلد اول، ص 121.
8. همان. جلد اول، صص 269 و 270.
9. همان، جلد اول، ص 259.
10. امیراسدالله علم، گفتوگوهای من با شاه، صص 390 و 391.
11. حسین فردوست، همان. ص 226.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر