امریکا خود خالق القاعده و گروه دهشتافکن داعش است
نویسنده: گاریکای چنگو، دانشمند پژوهشگر پوهنتون هاروارد امریکا | مترجم: داکتر حمید سیماب
منبع: گلوبل ریسرچ (پژوهش جهانی) نشریۀ انترنتی مرکز پژوهش روی جهانیسازی (گلوبالایزیشن)
۱۹ سپتمبر ۲۰۱۴، انتشار دوباره: ۱۸ فبروری ۲۰۱٦
منبع: گلوبل ریسرچ (پژوهش جهانی) نشریۀ انترنتی مرکز پژوهش روی جهانیسازی (گلوبالایزیشن)
۱۹ سپتمبر ۲۰۱۴، انتشار دوباره: ۱۸ فبروری ۲۰۱٦
داعش درست مانند القاعده وسیلۀ دهشتگستری «ساخت امریکا» است که به منظور نفاقاندازی و حکمروایی بر منابع غنی نفت شرقمیانه و مقابله با نفوذ روزافزون ایران در منطقه طراحی شده است. این حقیقت که ایالات متحده تاریخچۀ طولانی و سوزان پشتیبانی و جانبداری از گروههای تروریستی و دهشتافکن دارد فقط برای کسانی تعجبآور خواهد بود که اخبار را تعقیب میکنند اما از تاریخ غافلند.
سیا (سیآیای) بار نخست در جریان جنگ سرد با اسلام افراطی همردیف شد. در آن زمان امریکا دید سادهنگرانهای به جهان داشت: در یک سو اتحاد شوروی و ملیتخواهی (ناسیونالیزم) جهان سوم بود که امریکا آن را ابزاری در دست اتحاد شوروی میپنداشت و در سوی دیگر کشورهای غربی و اسلام سیاسی نظامیگر قرار داشتند که امریکا در منازعهاش با اتحادشوروی آنها را متحد خود میدانست.
جنرال ویلیام اودون رئیس سازمان امنیت ملی امریکا در زمان ریاست جمهوری رونالد ریگن اخیراً ابراز داشت که «با هر معیاری که بسنجیم، ایالات متحده از دیر زمان تا کنون از تروریزم استفادۀ ابزاری نموده است. در سالهای ۱۹۷۸- ۷۹ سنای امریکا کوشش داشت قانونی را علیه تروریزم بینالمللی به تصویب برساند. حقوقدانان در برابر هر متنی که پیشنهاد میشد میگفتند که مواد پیشنهادی خود امریکا را ناقض معرفی خواهد نمود.»
در طی سالهای ۱۹۷۰ سیا از اخوانالمسلمین مصر بمثابۀ سدی برای خنثیسازی گسترش نفوذ شوروی و نیز برای مانع شدن گسترش ایدئولوژی مارکسیستی در میان تودههای عرب کار میگرفت.
در طی سالهای ۱۹۷۰ سیا از اخوانالمسلمین مصر بمثابۀ سدی برای خنثیسازی گسترش نفوذ شوروی و نیز برای مانع شدن گسترش ایدئولوژی مارکسیستی در میان تودههای عرب کار میگرفت. ایالات متحده همچنین در اندونیزیا بصورت آشکار از حزب شرکت اسلام (ساریکات اسلام) علیه سوکارنو حمایت میکرد و از گروه تروریستی جماعت اسلامی پاکستان علیه ذوالفقار علی بوتو پشتیبانی مینمود. و آخرین –اما نه کمترین– نمونه درین میان القاعده است.
به یاد بیاوریم که سیا بود که اسامه بنلادن را زایید و سازمان او را در طی سالهای ۱۹۸۰ از پستان خود شیر داد. رابن کوک وزیر خارجۀ اسبق بریتانیا به مجلس عوام آن کشور اظهار داشت که القاعده بدون شک محصول سازمانهای اطلاعاتی غرب بود. در توضیح آقای کوک اظهار نمود که نام القاعده (که به انگلیسی The Base ترجمه میشود – مترجم) در اصل مخفف کلمه دیتابیس (قاعده دادهها database) به زبان عربی میباشد که بدواً این نام به دیتابیس کمپیوتری هزاران اسلامگرای افراطی اطلاق میشد که توسط سیا آموزش داده شده و از طرف سعودیها تمویل میگردیدند تا پوزۀ روسها را در افغانستان به خاک بمالند.
مناسبات امریکا با القاعده سراسر ماجرای عشق و نفرت بوده است. نظر به اینکه یک گروه مشخص دهشتافکن القاعده در یک منطقۀ معین جهان در خدمت منافع امریکا فعالیت میکرد یا نه، وزارت خارجه امریکا گروه مذکور را یا تمویل میکرد و یا با جدیت و خشونت هدف قرار میداد. سیاستگزاران سیاست خارجی امریکا درست در هنگامی که ادعای مقابله با افراطیت اسلامی را میکنند آگاهانه آنرا بمثابۀ سلاحی در سیاست خارجی خود میپرورند و بکار میبرند.
دولت اسلامی (داعش) آخرینِ چنین سلاحهاست که درست مانند القاعده به سینۀ امریکا پسلگد میزند. داعش اخیراً هنگامی در عرصۀ جهانی تبارز نمود که آدمکشان آن آغاز به سر بریدن روزنامهنگاران امریکایی کردند. این گروه دهشتافکن در حال حاضر ساحهای به وسعت جزیرۀ بریتانیا را اداره میکند.
برای درک اینکه داعش چرا چنین به سرعت رشد نمود و شگوفا شد باید به ریشههای برخوردار از حمایت امریکای این سازمان نظر کرد. هجوم امریکا بر عراق و اشغال آن کشور توسط امریکاییها در سال ۲۰۰۳ پیششرط و زمینۀ ریشهگیری گروههای رادیکال سنی مذهب اسلامی چون داعش را مهیا ساخت. امریکا نابخردانه ماشین دولتی سکیولار صدام حسین را نابود ساخت و بجای آن ادارۀ دولتی غالباً شیعهمذهب عراق را رویکار آورد. با خط بطلان کشیدن بر سوسیالیزم و بستن فابریکات، و با این وهم سادهلوحانه که دست اعجازگر اقتصاد بازار آزاد زمینههای کاری جدیدی ایجاد خواهد کرد، اشغال عراق توسط امریکا بیکاری گسترده در مناطق سنینشین بوجود آورد. در زیر حکمروایی ادارۀ جدید شیعه مذهب زیر حمایت امریکا، طبقۀ کارگر سنی مذهب صدها هزار زمینۀ کاری را از دست داد. برخلاف افریکانرهای سفیدپوست(۱) در افریقای جنوبی که پس از تغییر نظام اجازه یافتند ملکیت و ثروت خود را نگهدارند، سنیهای طبقۀ مرفه در عراق بصورت سیستماتیک سلب ملکیت شدند و نفوذ سیاسی خود را از دست دادند. سیاست امریکا در عراق بجای تشویق اتحاد و بهم پیوندی کتلههای مذهبی، مناقشات مذهبی را تشدید نمود و زمینه مساعدی برای نارضایتی سنیها بوجود آورد. در همین زمینه بود که القاعده در عراق ریشه گرفت.
دولت اسلامی عراق و شام (داعش) قبلاً بنام «القاعده در عراق» یاد میشد. این گروه پس از سال ۲۰۱۰ نام خود را تغییر داد و توجه خود را بر سوریه متمرکز ساخت.
در واقع در سوریه سه جنگ در جریان است: یکی میان حکومت و شورشیان، دیگری میان ایران و عربستان سعودی و سومی میان امریکا و روسیه. این جنگ سومی نبردیست در جنگ سرد نوین که باعث شده است سیاستریزان سیاست خارجی امریکا تصمیم بگیرند تا خطر مسلح ساختن شورشیان اسلامگرای سوریه را به جان بخرند، چون بشارالاسد رییس جمهور سوریه متحد برجستۀ روسیه میباشد. برای امریکا مایۀ شرمساری است که بسیاری از آن شورشیان سوری اکنون اوباشان داعش از آب درآمده اند که تفنگ های تهاجمی M16 امریکایی را آشکارا بر میکشند و میآخند.
رابن کوک وزیر خارجۀ اسبق بریتانیا به مجلس عوام آن کشور اظهار داشت که القاعده بدون شک محصول سازمانهای اطلاعاتی غرب بود.
سیاست شرق میانۀ امریکا حول نفت و اسرائیل میچرخد. هجوم به عراق قسماً عطش واشنگتن برای نفت را فرونشانده است، اما حملات دوامدار هوایی بر سوریه و تعزیرات اقتصادی علیه ایران همه بخاطر اسرائیل هستند. هدف آنست تا همسایگان دشمن اسرائیل، حزبالله لبنان و حماس فلسطین از حمایت حیاتی سوریه و ایران محروم ساخته شوند.
داعش نه تنها وسیلۀ دهشت و ترور است که امریکا برای سرنگونی حکومت سوریه بکار میبرد بلکه ابزار فشار بر ایران نیز میباشد. آخرین باری که ایران بر کشور دیگری لشکر کشید در سال ۱۷۳۸ بود. اما امریکا از زمان کسب استقلال در سال ۱۷۷٦ تاکنون دست به اضافه از ۵۳ لشکرکشی و هجوم نظامی زده است. علیرغم آنچه نعرههای جنگی رسانههای غرب به خورد ما میدهند، واضحاً این ایران نه بلکه واشنگتن است که تهدیدی برای امنیت منطقه است. یک گزارش اطلاعاتی که در سال ۲۰۱۲ انتشار یافت و همه سازمانهای ۱٦گانه اطلاعاتی ایالات متحده آنرا تأیید کرده اند تصدیق میدارد که ایران برنامۀ سلاح اتمی خود را در سال ۲۰۰۳ قطع کرد. در حقیقت هرگونه جاهطلبی اتمی ایران، چه خیالی و چه حقیقی، نتیجۀ دشمنی ایالات متحده در برابر ایران است، نه برعکس.
امریکا از داعش به سه شیوه کار میگیرد: برای حمله به دشمنانش در شرق میانه، منحیث بهانه برای مداخلۀ نظامی در خارج از امریکا، و برای برانگیختن یک تهدید تصنعی داخلی برای توجیه گسترش بیسابقۀ نظارت بر امور شخصی افراد در داخل آن کشور. با تزاید سریع نظارت و مخفیکاری دولتی، حکومت آقای اوباما قدرت خود در زیرنظر گرفتن شهروندان امریکا را گسترش بخشیده و در عین حال از توانایی شهروندان امریکا برای نظارت بر دولت شان میکاهد. تروریزم بهانهایست برای توجیه نظارت کتلوی بر مردمی که برای اغتشاش کتلوی آمادگی میگیرند.
از زمانی که جورج دبلیو بوش «جنگ علیه دهشتافکنی» را در اکتوبر ۲۰۰۱ اعلام کرد، قیمتی که مالیهدهندگان امریکایی برای آن پرداخته است تخمیناً ٦.٦ تریلیون دالر و خون هزاران دختر و پسر به خاک و خون غلطیدهی آنهاست.
آنچه به اصطلاح «جنگ علیه دهشتافکنی» خوانده میشود باید آنچنان که هست دیده شود: بهانهای برای نگهداشت نیروی نظامی به گونهی خطرناک بزرگ شدهی امریکا. نیرومندترین دو گروه مؤثر در دستگاه سیاست خارجی ایالات متحده امریکا عبارتند از لابی(۲) اسرائیل که سیاست شرق میانۀ امریکا را مدیریت میکند و مجتمع نظامی صنعتی که از نتایج فعالیت گروه اولی سود میبرد. از زمانی که جورج دبلیو بوش «جنگ علیه دهشتافکنی» را در اکتوبر ۲۰۰۱ اعلام کرد، قیمتی که مالیهدهندگان امریکایی برای آن پرداخته است تخمیناً ٦.٦ تریلیون دالر و خون هزاران دختر و پسر به خاک و خون غلطیدهی آنهاست، اما در عین حال این جنگ میلیاردها دالر به جیب نخبهگان نظامی امریکا سرازیر نموده است. بر اساس یک مطالعه اخیراً راه انداخته شده توسط «مرکز راستی و درستی عامه»، در واقع در ظرف سه سال گذشته اضافه از هفتاد کمپنی و سرمایهدار امریکایی قراردادهایی به ارزش ۲۷ میلیارد دالر جهت کار در بخش بازسازی بعد از جنگ عراق و افغانستان بدست آوردهاند. بر پایۀ این مطالعه، تقریباً ۷۵ درصد این شرکتهای خصوصی اعضای هیئت رهبری یا کارمندانی داشتهاند که یا در بخش اجرایی ادارههای دولتی احزاب جمهوریخواه یا دموکرات کار کردهاند، اعضای کانگرس بودهاند یا بالاترین مقامات و رتبههای نظامی را حایز بوده اند، و یا با آنها ارتباط نزدیک داشته اند.
یک گزارش سال ۱۹۹۷ وزارت دفاع امریکا بیان میدارد که «ارقام و دادهها نشان میدهند که یک همبستگی قوی میان مداخلۀ امریکا در خارج این کشور و افزایش در حملات تروریستی علیه ایالات متحده وجود دارد.» حقیقت اینست که یگانه راهی که امریکا میتواند «جنگ علیه تروریزم» را برنده شود آنست که به انگیزه دادن به تروریستها و قرار دادن امکانات در اختیار شان برای حمله به امریکا پایان بخشد. تروریزم و دهشتافکنی علامه و نشانۀ بیماری است. خود بیماری سرطان همانا امپریالیزم امریکا در شرق میانه است. صاف و ساده بگوییم: «جنگ علیه دهشتافکنی» خود تروریزم است؛ تنها فرق اینست که این تروریزم در مقیاس بس بزرگتر توسط کسانی راه انداخته میشود که راکتها و طیارات جت در اختیار دارند.
توضیحات مترجم:
۱- افریکانرها گروه نژادی فرزندان اروپاییان سفید پوستند که از قرن ۱۸ به بعد در افریقای جنوبی متوطن شده بودند.
۲- لابی اصطلاح خاص سیاسی امریکایی است به معنی گروه یا جریان خاص که بصورت رسمی یا غیررسمی تلاش میکند بر هیئت حاکمه یا بر کسانی در جهت منافع یا آرمان معینی اثر بگذارد.
۲- لابی اصطلاح خاص سیاسی امریکایی است به معنی گروه یا جریان خاص که بصورت رسمی یا غیررسمی تلاش میکند بر هیئت حاکمه یا بر کسانی در جهت منافع یا آرمان معینی اثر بگذارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر