ه 15 سالش شده، پشت مرگ پدر، زیر سایه 10 سال زندان برادر 12 سالهاش به اتهام قتل که حالا 22 سالش شده، ناز و کرشمههای دخترانه را از یاد برده... "کلثوم" که پول کارهای پیش از خاموشی آجرپزیها را نه خودش، نه همسرش، هنوز نگرفتهاند، مریض افتاده کنار عروسشان، عروسشان تازه فارغ شده، همسرش پیش از آنکه پسرش "امیرعلی" به دنیا بیاید، راهی زندان شده، به خاطر خرید یک گوشی همراه قدیمی که دزدی از آب درآمده... اینها خلاصه داستان سه چهار اتاقک به اسم خانه بود از میان دهها اتاقکی که هست. فردا نه، چند وقت دیگر، کورهها برای همیشه خاموش میشوند، خانهها خالی میشوند و صاحبان اجارهایشان، بیکار و آواره. نذریهای گاهبهگاهی که چیزی از غرور برایشان باقی نگذاشته، دردی دوا نمیکند.
۱۳۹۴ اسفند ۲۲, شنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر