«آندونیس»
آنجا.. بر پلکان عریض
بر پلکان اشک ها
در کوره راه گود افتاده ی مرگ
در قلمرو زاری ها
یهودیان و مبارزان قدم بر می دارند
یهودیان و مبارزان بر خاک می افتند.
آنان هر یک تخته سنگی بر دوش دارند
تخته سنگی که صلیب مرگ است.
هم در آن دم است که آندونیس صدایی می شنود
صدایی که می گوید:
"آه ... رفیق! آه... رفیق!
مرا به به بالا رفتن از پلکان مدد کن!"
لیکن آنجا بر پلکان عریض
بر پلکان اشک ها
هرگونه یاری در حکم گناهی است
هر گونه شفقتی شایسته ی عقوبتی
یهودی بر پله فرو می افتد
و پله به سرخی می گراید.
"و تو .. فرزند... بدین سو بیا
و این سنگ را نیز بردار!"
سنگی گران بر دوش دارم و
سنگ دیگری نیز بر دوش می کشم
نام من آندونیس است
و تو نیز اگر انسانی
به کارگاه سنگ کوبی قدم بگذار!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر