خلاصه ای از مفاسد اخلاقی شاه و نزدیکان
شاه در فساد جنسي بيمبالاتي را به اوج رسانده بود. دربار او دائم محل رفت و آمد فواحش خارجي و معشوقههاي داخلي بود. او از دوران جواني تا اندكي پيش از مرگ دست از زنبارگي برنداشت. شايد رفتار جنونآميز جنسي محمدرضا بيتأثير از آموزههاي مادرش نبود، زيرا مادرش به او سفارش ميكرد: «از قديم و نديم گفتهاند به هر چمن كه رسيدي گلي بچين و برو!»
شاه و دلال محبت او عَلَم، در رابطه با اخلاق جنسي به اين اعتقاد رسيده بودند كه مردان بزرگ احتياج به يك سرگرمي دارند و مسئله جنسي بهترين سرگرمي است.
علم در یکی از یادداشت هایش می نویسد: يك روز شاه و علم «درباره دوستان مؤنث، گپ» ميزدند. شاه از پير شدن معشوقهها صحبت ميكرد و افزود «با وجود همه اينها اگر اين سرگرميها را هم نداشتيم به كلي داغان ميشديم.» علم نيز كه در فساد جنسي دست كمي از شاه نداشت در تأييد شاه گفت: «همه مرداني كه مسئوليتهاي خطير به عهده دارند نياز به نوعي سرگرمي دارند و به عقيده من مصاحبت جنس لطيف تنها چاره كارساز است.» (۱)
علل گرایش محمدرضا به زنان از نگاه یک روانششناس
محمدرضا شاه ضعف زيادي در برابر زنان داشت، در فساد اخلاقي حد و مرزي نمي شناخت و اصول اخلاقي را رعايت نمي كرد.
يكي از روان شناسان فرانسوي كه جزء پزشكان خانوادگي پهلوي بود در مورد علت گرايش شديد شاه به انحرافات جنسي مي نويسد: «رضا شاه با روحيه قلدري و ديكتاتوري كه داشت محمدرضا را در كودكي از خانواده دور كرد و توسط مربيان خشن فرانسوي و آلماني در سوئيس بزرگ شد و مجموعه اين وقايع در رفتار و آينده او اثر مخربي بر جاي گذاشت او بعدها كوشيد كمبود محبت نهادينه شده در جسم و جان خود را ضمن معاشرت هاي افراطي با زنان گوناگون جبران نمايد.»
تاسیس تشکیلاتی برای هوسرانی های شاه
علي شهبازي يكي از نيروهاي گارد شاهنشاهي و سرتيم محافظ شاه، كسي كه تا پايان عمر، درخارج از كشور، مغرب، پاناما، آمريكا و مصر او را ترك نكرد، در خاطرات خود، پرده از شبكهاي برميدارد كه براي فساد و زنبارگي شاه فعاليت ميكردند. او معتقد است از وقتي كه علم وزير شد، در وزارت دربار «تشكيلاتي ويژه براي سرگرمي شاه درست كرده بود كه اعضاي آن سازمان عبارت بودند از خود علم، افسانه رام، سيروس پرتوي، امير متقي، ابوالفتح آتاباي، كامبيز آتاباي، هرمز قريب، سليماني، سرهنگ جهانبيني، عباس حاج فرجي، حسين حاج فرجي، ابوالفتح محوي، خانم آراسته و سرهنگ اويسي، تعدادي خارجي هم با آنها همكاري داشتند. اين تشكيلات يك بودجه سرسامآور داشت.» او درمورد وظيفه اين تشكيلات ميگويد: «كارشان اين بود كه خانمهاي شوهردار و دختران بخت برگشته و يا همسران و دختران كساني را كه ميخواستند مقامي بگيرند، براي شاه بياورند.»
از سوی دیگر اشخاصی همچون فردوست، شمس، علم، اشرف، عبدالرضا و هوشنگ دولو ماموریت داشتند که زنانی که خوش تیپ و به سبک اروپایی بودند به شاه معرفی کرده و آپارتمان هایی در تهران برای آنها دست و پا کنند تا شاه بتواند با زنان جوان خلوت کند. (
نخستین گامهای محمدرضا در مسیر فساد اخلاقی
محمدرضا در اوايل جواني كه براي تحصيل به مدرسه لهروزه سوئيس رفته بود، عاشق يكي از مستخدمههاي مدرسه شد و پس از برقراري ارتباط، دخترك را حامله كرد. محمدرضا با كمك فردوست با پرداخت پول از آن دخترك خواستند تا سقط جنين كند و مدرسه را ترك نمايد.
رضاشاه پس از بازگشت محمدرضا از سوئيس به ملكه مادر سفارش كرد كه براي جلوگيري از رابطه محمدرضا با زنان ناباب، يك خانمي براي او به دربار بياورند. درباريان برادرزاده ساعد مراغهاي را كه زن مطلقهاي به نام فيروزه بود با پرداخت ماهيانه سيصد تومان به دربار آوردند و تا ازدواج محمدرضا و فوزيه با او بود.
ازدواج هم مانع مفاسد اخلاقی محمدرضا نشد
شاه پس از ازدواج با فوزيه همچنان به روابط نامشروع خود ادامه ميداد و همين امر موجب شد تا «ملكه فوزيه از ماجراهاي عاشقانه او خشمگين» شود. شاه با حضور فوزيه، عاشق دختري به نام «ديوسالار» شد، او كه هنوز به تشريفات اسكورت مبتلا نشده بود، با يك دستگاه اتومبيل به منزل دخترك ميرفت. با شيطنت ارنست پرون موضوع به اطلاع فوزيه رسيد. پرون فوزيه را سر قرار برد و وقتي محمدرضا از خانه ديوسالار بيرون آمد، او را مشاهده كرد. فوزيه نيز به تلافي خيانت شاه با تقي امامي دوست شد و اختلافات شاه و فوزيه از آن پس شدت گرفت و سرانجام منجر به طلاق گرديد.
معشوقه ای به نام پروین غفاری
شاه در اين دوره از زندگياش «حتي آپارتمانهايي در تهران دست و پا كرد تا بتواند با زنان جوان خلوت كند.» معروفترين معشوقة شاه در اين دوره، پروين غفاري بود. پروين غفاري، «۱۶ـ۱۷ ساله، مو بور، زيبا و بلندقد»، دختر ميرزا حسين غفاري همداني يكي از كارمندان مجلس شوراي ملي بود.
فردوست يك روز در باشگاه افسران با وي و مادرش آشنا شد و چون سليقه شاه را ميدانست او را به شاه معرفي كرد. سرانجام با دلالي فردوست، ترتيب ملاقات وي با شاه در سرخ حصار داده شد. پروين غفاري كم كم به دربار راه يافت و در حال و هواي ملكه شدن، از شاه حامله شد. اما شاه وي را مجبور كرد تا توسط پروفسور عدل دوست شاه سقط جنين كند. شاه پس از بهبودي پروين، خانهاي در خيابان كاخ نزديك كاخ مرمر براي وي خريداري كرد تا به وي نزديكتر باشد. سرانجام پس از مدتي پروين از چشم شاه افتاد و از دربار رانده شد.
پروين غفاري پس از پيروزي انقلاب اسلامي خاطرات خود را در كتابي به نام «تا سياهي...» منتشر كرد. وی در اين كتاب نشان ميدهد كه «شاه چقدر موجود جلفي بوده، تا آنجا كه خود به تنهايي در خيابانها به دنبال شكار دختران ميافتاده است.»
شاه کار را به حدي رسانده كه چند بار از ديوار خانه پروين بالا رفته است. او دوره بعد از طلاق فوزيه را چنين ترسيم ميكند: «در تهران آن روزگار شايع بود كه براي شبهاي تنهايي او دختراني زيبا را شكار كرده و به دربار ميبرند. حتي نام دختري ايتاليايي به نام ”فرانچيسكا“ در ليست معشوقههاي شاه بود.»
غفاري در اين كتاب يكي «از خصوصيات بارز شاه را زنبارگي» او ميداند كه «دست از هرزگي برنميداشت و در تمام بزمهاي شبانه با دريدگي به زنان و دختران چشم ميدوخت و به بهانههاي مختلف سعي ميكرد با آنها تنها باشد و يا آنان را به رقص دعوت كند.»
ازدواج ناکام شاه با ثریا در سال ۱۳۲۹
شاه با تداوم حكومت پهلويها و لزوم داشتن وليعهد ناچار شد در سال ۱۳۲۹ با ثريا ازدواج كند. اما اين ازدواج پس از هفت سال ثمري براي دودمان پهلوي نداشت و ثريا نيز از دربار رانده و مطلقه شد. پس از جدايي شاه از ثريا، زندگي عشقي شاه رونق گرفت و به قول ويليام شوكراس، شاه «يك بار ديگر الواطيهايش را از سر گرفت.
گزارش سیا درباره مفاسد اخلاقی شاه
بعدها سيا در يكي از گزارشهايش درباره شاه متذكر شد كه «سليقه او جنبه جهاني دارد و همه نژادها را دوست دارد.» شايد گزارش سازمان سيا زيادهروي باشد چراکه هيچ گزارشي از اين كه شاه به دختران چيني يا آفريقايي علاقه داشته باشد نرسيده است و به گفته ملكه مادر «محمدرضا در برابر دختران موطلايي تسليم محض بود. يك بار كه در جواني با هواپيماي آلماني مسافرت ميكرد عاشق ميهمانداران موطلايي هواپيمايي لوفتهانزا شده بود... همين مسئله مدتها موجب بدبختي محمدرضا شده بود و پولهاي زيادي را صرف ميهمانداران لوفتهانزا ميكرد و يك قسمت از دربار مسئول دعوت و پذيرايي از ميهمانداران بود.»
شاه و هوس ستارههای سینمای آمریکا
شاه در اين دوره علاوه بر مراوده با ميهمانداران موطلايي اروپايي به عشق دختران آمريكايي نيز مبتلا شده بود. «در مسافرتهايش به آمريكا هم زنهاي متعددي را ميديد كه دولو به او معرفي ميكرد.» شاه كم كم عاشق ستارههاي سينمايي و ملكههاي زيبايي ميشد و با هزينههاي سرسامآور به مراد ميرسيد.
ارتشبد فردوست كه خود يكي از دلالان فساد محمدرضا بود، ميگويد: «در مسافرت شاه به نيويورك من دو نفر را به محمدرضا معرفي كردم، يكي گريس كلي بود كه در آن زمان آرتيست تئاتر بود و دو بار با او ملاقات [كرد] و محمدرضا به وي يك سري جواهر به ارزش حدود يك ميليون دلار داد. اين زن بعداً همسر پرنس موناكو شد... نفر دوم يك دختر آمريكايي ۱۹ ساله بود كه ملكه زيبايي جهان بود... چند بار با محمدرضا ملاقات كرد و به او نيز يك سري جواهر داد كه حدود يك ميليون دلار ارزش داشت.»
معروفترين معشوقههاي شاه در اين دوره گيتي خطير بود كه در آستانه ازدواج با فرح «حدود يك ميليون تومان پول نقد و همين حدود جواهر به او داده شد و راهي رم شد.»
محمدرضا شاه و ازدواج با فرح پهلوی
باز شاه در سال ۱۳۳۸ براي به دنيا آوردن وليعهد با فرح ازدواج كرد. با اين كه سن شاه در اين دوره رو به كهولت ميرفت، اما در فساد هر روز بدتر از گذشته ميشد. در همين دوره بود كه افراط محمدرضا در زنبارگي موجب تيرگي روابط شاه و فرح شد.
شاه و موسساتی که برای او فاحشه می فرستادند!
شاه و دربار بدون توجه به موقعيت ملت و مملكت جلافت را به حدي رسانده بودند كه با مؤسسات فساد جنسي اروپا رابطه برقرار كردند. يكي از اين مؤسسات، مؤسسه مادام كلود، «يكي از موفقترين و معتبرترين شبكههاي دختران تلفني پاريس» بود.
اين مؤسسه بود كه دختري به نام «آنژ» را به شاه معرفي كرد. او با هواپيما به ايران آمد و مورد استقبال يكي از كارمندان وزارت خارجه قرار گرفت و در هتل هيلتون در يك سوئيت ساكن شد. سه روز آداب حضور نزد شاه را به وي آموختند، «وقتي شاه آنژ را ديد، به قدري از او خوشش آمد كه او را در تهران نگه داشتند».
اما او از زندگي در تهران خوشش نيامد، بعد از شش ماه هنگامي كه قصد بازگشت را نمود به او اخطار كردند كه «تو نميتواني از اينجا بروي، اعليحضرت از تو خوشش ميآيد». ولي سرانجام او موفق شد ايران را ترك گويد.
مراوده شاه و دربار با اين مؤسسه ادامه داشت، اين مؤسسه «براي شاه و مقامات دربار صدها دختر به تهران ميآورد، همة اينها عادي مينمود و بخشي از سبك زندگي پهلويها به شمار ميرفت».
ماجرای عشقی گیلدا و عصبانیت فرح
ولي ناگهان در ايران يك خبر عشقي از شاه منتشر شد و سپس كاخ شاه را نيز متشنج كرد. «در اوائل سالهاي ۱۹۷۰ (۱۳۵۰) در دربار و بازار زمزمههايي رواج يافت حاكي از اينكه شاه عاشق شده است. آن هم نه عاشق يك دختر اروپايي، بلكه يك دختر نوزده ساله ايراني با موهايي كه به رنگ طلا بود. ميگفتند نامش گيلدا است.»
داستان گيلدا پرحادثهترين داستانهاي هزار و يك شب دربار پهلوي بود. شاه بيمهابا او را به كاخ آورد و رسماً جزء دربار شد. فرح از گستاخي شاه سخت به تنگ آمد و دعوا و درگيري را آغاز كرد.
گیلدا چگونه به دربار راه یافت؟
گيلدا دختر سرلشكر آزاد يكي از افسران نيروي هوايي اصفهان بود، در سفري كه شاه به اصفهان رفت سخت شيفته او شد و او را با خود به تهران آورد.
مادر محمدرضا، داستان گيلدا را چنين تشريح ميكند: در سال ۱۳۵۱ سرلشكر آزاد براي اينكه «خودش را به محمدرضا نزديك كند»، از دخترش استفاده كرد، او را هنگام سفر محمدرضا به اصفهان با خود آورد و در هواپيما كنار محمدرضا نشاند و محمدرضا را خام خودش كرد. محمدرضا چنان شيفته او شد كه «نميتوانست در برابر خواهشهاي او نه بگويد»، شاه نام او را به خاطر موهاي طلائيش، طلا گذاشت.
كم كم حس رقابت فرح برانگيخته شد و بحث طلاق پيش كشيده شد. ملكه مادر از اين كه فرح نسبت به اين دختر حساسيت نشان ميداد، تعجب ميكند و ميگويد: «فرح خودش را روشنفكر ميدانست. محمدرضا در مجالس با زنهاي اين و آن و دخترهاي اين و آن ميرقصيد و آنها را در آغوش ميگرفت و ميبوسيد و فرح ميدانست كه محمدرضا... علاوه بر او با زنان ديگري هم رفت و آمد دارد، اما او نسبت به اين دختر فوقالعاده حساس شده بود.»
ملكه مادر علت حساسيت بيش از حد فرح را اين ميداند كه «اين دختر فوقالعاده قشنگ بود». خصوصاً اين كه محمدرضا به زيبايي ذاتي اين دختر اكتفا نكرده بود و او را نزد پروفسور تسه فرانسوي، دكتر خانوادگي دربار در امور زيبايي فرستاده بود و با چند عمل جراحي «خيلي ديدني شده بود.»
سرانجام فرح بيتاب شد و وقتي «در سعدآباد چشمش به طلا افتاد. جلو رفت و كشيده محكمي به گوش طلا زد.»
مادر فرح، فريده ديبا در بزرگواري و گذشت دخترش فرح مينويسد: بيتفاوتي فرح نسبت به كامجوييهاي محمدرضا باعث شد كه شاه جسارت را از حد بگذراند و دست دختر يكي از افسران نيروهاي هوايي را بگيرد و به عنوان معشوقه خود به كاخ بياورد... محمدرضا در داخل كاخ جايگاهي را به او اختصاص داده بود. فرح با آنكه ميكوشيد نسبت به اين مسائل بيتفاوت باشد، اما يك بار كشيدهاي محكم به گوش اين دختر زد.
انصراف شاه از طلاق دادن فرح
اختلافات شاه و شهبانو، شاه را به اين نتيجه رساند كه فرح را طلاق بدهد. ملكه مادر با او وارد بحث شد، ولي شاه اعلام كرد: «چه عيب دارد؟ او را طلاق ميگويم. طلاق در ميان مردم ايران يك امر مقبول است و خيلي مردها زنشان را طلاق ميگويند»؛ اما ملكه مادر طلاق را به صلاح ندانست و با پادرمياني وي شاه و ملكه «توافق كردند كه به خاطر مصالح مملكت از هم طلاق نگيرند؛ ولي منبعد با هم كاري نداشته باشند و فقط دوست باشند و سپس، محمدرضا با اين تصميم آزادي خودش را به دست آورد و فرح هم كار خودش را ميكرد.»
فرح دیبا و تلافی هوسبازیهای محمدرضا
فرح دیبا همسر محمدرضا شاه معدوم یکی از افرادی بود که با آنکه خبرهای بسیاری درباره فساد اخلاقی او منتشر میشد، اما کسی از اصل ماجرا مطلع نبود.
معروفترین رابطه و فساد جنسی فرح دیبا در زمان حیات محمدرضا شاه، رابطه او با فریدون جوادی بود. فرح از افشای این ماجرا واهمهای نداشت، زیرا میگفت: ...خود محمدرضا مرا آزاد گذاشته، من آزاد هستم و اختیار پایینتنهام را دارم!
"اختیار پایینتنه" گویا از اعتقادات راسخ فرح دیبا بوده است. یک بار دیگر که فرح به خاطر ارتباط با فریدون جوادی در یکی از اتاقهای بیمارستان قاهره مورد اعتراض “احمدعلی انصاری” از نزدیکان خود قرار گرفت، همین پاسخ را داد که «همه اختیار پایینتنه خودشان را دارند.»
بعد از مرگ محمدرضا شاه معدوم نیز این ملکه فاسد، بیکار ننشست و در مهمانیهای خاص خود دست به انتخاب مرد دلخواه میزد، تا جایی که چند سال پیش پسرش به طور مشکوکی خودکشی کرد. برخی گفتند علیرضا پهلوی در پی اعتراض به اینگونه روابط مادرش خودکشی کرده بود.
البته فسادهای اخلاقی فرح دیبا به همین جا ختم نمی شود و تاریخ خاطرات زیادی از فسادهای او در فرانسه و ایران روایت و نقل می کند.
شاه تا آخرین لحظات عمرش دست از هوسرانی برنداشت
شاه در اين اواخر چنان در هرزگي فرو رفته بود كه حتي اگر چشمش به عكس زيبارويي ميافتاد، عنان از دست ميداد.كارت تبريكي را شاهزاده موناكو همراه با عكس دخترش براي شاه فرستاد، شاه تا چشمش به عكس افتاد گفت: «عجب دختر خوشگلي دارند، اي كاش ميتوانستيم دعوتش كنيم بيايد تهران.»
شاه حتي تا آخرين لحظات عمرش دست از هرزگي برنداشت. به گزارش احمدعلي انصاري دوست وفادار و همراه شاه «تا زماني كه حالش به وخامت گراييد هنوز همان روحيه زنبازي را حفظ كرده بود.»
مفاسد اخلاقی و خانواده محمدرضا
مسئله مهمي كه بر فساد جنسي شاه دامن ميزد، فساد اخلاقي خواهرانش اشرف و شمس بود. اشرف و شمس كه از نقطه ضعف شاه آگاه بودند، «دختران زيبا را به او معرفي ميكردند.» و «دختران جوان را به دام» ميانداختند و براي محمدرضا به كاخ ميآوردند.
محمدرضا در هنگام زندگی با فوزیه، با یکی از خواهران خود به نام اشرف هم رابطه غیراخلاقی داشت و به همین دلیل امتیازات مختلفی در زمینه تجارت به خواهر هوس بازش می داد. (۷)
اشرف در سفر به مصر در ميان اعضاي خانواده سلطنتي
اشرف، ملك فاروق (پادشاه مصر)، فائزه (خواهر فوزيه)، فوزيه (همسر اول محمدرضا)
از دیگر اعضای «خاندان هرزه پهلوی» که سوابقی در مفاسد اخلاقی دارد، مادر شاه مخلوع ایران بود که به عنوان کسی که با نگهبانان کاخ سر و سری داشت، شناخته شده بود.
شاه در فساد جنسي بيمبالاتي را به اوج رسانده بود. دربار او دائم محل رفت و آمد فواحش خارجي و معشوقههاي داخلي بود. او از دوران جواني تا اندكي پيش از مرگ دست از زنبارگي برنداشت. شايد رفتار جنونآميز جنسي محمدرضا بيتأثير از آموزههاي مادرش نبود، زيرا مادرش به او سفارش ميكرد: «از قديم و نديم گفتهاند به هر چمن كه رسيدي گلي بچين و برو!»
محمدرضا پهلوی و مادرش
شاه و دلال محبت او عَلَم، در رابطه با اخلاق جنسي به اين اعتقاد رسيده بودند كه مردان بزرگ احتياج به يك سرگرمي دارند و مسئله جنسي بهترين سرگرمي است.
علم در یکی از یادداشت هایش می نویسد: يك روز شاه و علم «درباره دوستان مؤنث، گپ» ميزدند. شاه از پير شدن معشوقهها صحبت ميكرد و افزود «با وجود همه اينها اگر اين سرگرميها را هم نداشتيم به كلي داغان ميشديم.» علم نيز كه در فساد جنسي دست كمي از شاه نداشت در تأييد شاه گفت: «همه مرداني كه مسئوليتهاي خطير به عهده دارند نياز به نوعي سرگرمي دارند و به عقيده من مصاحبت جنس لطيف تنها چاره كارساز است.» (۱)
علل گرایش محمدرضا به زنان از نگاه یک روانششناس
محمدرضا شاه ضعف زيادي در برابر زنان داشت، در فساد اخلاقي حد و مرزي نمي شناخت و اصول اخلاقي را رعايت نمي كرد.
يكي از روان شناسان فرانسوي كه جزء پزشكان خانوادگي پهلوي بود در مورد علت گرايش شديد شاه به انحرافات جنسي مي نويسد: «رضا شاه با روحيه قلدري و ديكتاتوري كه داشت محمدرضا را در كودكي از خانواده دور كرد و توسط مربيان خشن فرانسوي و آلماني در سوئيس بزرگ شد و مجموعه اين وقايع در رفتار و آينده او اثر مخربي بر جاي گذاشت او بعدها كوشيد كمبود محبت نهادينه شده در جسم و جان خود را ضمن معاشرت هاي افراطي با زنان گوناگون جبران نمايد.»
تاسیس تشکیلاتی برای هوسرانی های شاه
علي شهبازي يكي از نيروهاي گارد شاهنشاهي و سرتيم محافظ شاه، كسي كه تا پايان عمر، درخارج از كشور، مغرب، پاناما، آمريكا و مصر او را ترك نكرد، در خاطرات خود، پرده از شبكهاي برميدارد كه براي فساد و زنبارگي شاه فعاليت ميكردند. او معتقد است از وقتي كه علم وزير شد، در وزارت دربار «تشكيلاتي ويژه براي سرگرمي شاه درست كرده بود كه اعضاي آن سازمان عبارت بودند از خود علم، افسانه رام، سيروس پرتوي، امير متقي، ابوالفتح آتاباي، كامبيز آتاباي، هرمز قريب، سليماني، سرهنگ جهانبيني، عباس حاج فرجي، حسين حاج فرجي، ابوالفتح محوي، خانم آراسته و سرهنگ اويسي، تعدادي خارجي هم با آنها همكاري داشتند. اين تشكيلات يك بودجه سرسامآور داشت.» او درمورد وظيفه اين تشكيلات ميگويد: «كارشان اين بود كه خانمهاي شوهردار و دختران بخت برگشته و يا همسران و دختران كساني را كه ميخواستند مقامي بگيرند، براي شاه بياورند.»
از سوی دیگر اشخاصی همچون فردوست، شمس، علم، اشرف، عبدالرضا و هوشنگ دولو ماموریت داشتند که زنانی که خوش تیپ و به سبک اروپایی بودند به شاه معرفی کرده و آپارتمان هایی در تهران برای آنها دست و پا کنند تا شاه بتواند با زنان جوان خلوت کند. (
نخستین گامهای محمدرضا در مسیر فساد اخلاقی
محمدرضا در اوايل جواني كه براي تحصيل به مدرسه لهروزه سوئيس رفته بود، عاشق يكي از مستخدمههاي مدرسه شد و پس از برقراري ارتباط، دخترك را حامله كرد. محمدرضا با كمك فردوست با پرداخت پول از آن دخترك خواستند تا سقط جنين كند و مدرسه را ترك نمايد.
رضاشاه پس از بازگشت محمدرضا از سوئيس به ملكه مادر سفارش كرد كه براي جلوگيري از رابطه محمدرضا با زنان ناباب، يك خانمي براي او به دربار بياورند. درباريان برادرزاده ساعد مراغهاي را كه زن مطلقهاي به نام فيروزه بود با پرداخت ماهيانه سيصد تومان به دربار آوردند و تا ازدواج محمدرضا و فوزيه با او بود.
ازدواج هم مانع مفاسد اخلاقی محمدرضا نشد
شاه پس از ازدواج با فوزيه همچنان به روابط نامشروع خود ادامه ميداد و همين امر موجب شد تا «ملكه فوزيه از ماجراهاي عاشقانه او خشمگين» شود. شاه با حضور فوزيه، عاشق دختري به نام «ديوسالار» شد، او كه هنوز به تشريفات اسكورت مبتلا نشده بود، با يك دستگاه اتومبيل به منزل دخترك ميرفت. با شيطنت ارنست پرون موضوع به اطلاع فوزيه رسيد. پرون فوزيه را سر قرار برد و وقتي محمدرضا از خانه ديوسالار بيرون آمد، او را مشاهده كرد. فوزيه نيز به تلافي خيانت شاه با تقي امامي دوست شد و اختلافات شاه و فوزيه از آن پس شدت گرفت و سرانجام منجر به طلاق گرديد.
معشوقه ای به نام پروین غفاری
شاه در اين دوره از زندگياش «حتي آپارتمانهايي در تهران دست و پا كرد تا بتواند با زنان جوان خلوت كند.» معروفترين معشوقة شاه در اين دوره، پروين غفاري بود. پروين غفاري، «۱۶ـ۱۷ ساله، مو بور، زيبا و بلندقد»، دختر ميرزا حسين غفاري همداني يكي از كارمندان مجلس شوراي ملي بود.
فردوست يك روز در باشگاه افسران با وي و مادرش آشنا شد و چون سليقه شاه را ميدانست او را به شاه معرفي كرد. سرانجام با دلالي فردوست، ترتيب ملاقات وي با شاه در سرخ حصار داده شد. پروين غفاري كم كم به دربار راه يافت و در حال و هواي ملكه شدن، از شاه حامله شد. اما شاه وي را مجبور كرد تا توسط پروفسور عدل دوست شاه سقط جنين كند. شاه پس از بهبودي پروين، خانهاي در خيابان كاخ نزديك كاخ مرمر براي وي خريداري كرد تا به وي نزديكتر باشد. سرانجام پس از مدتي پروين از چشم شاه افتاد و از دربار رانده شد.
پروين غفاري پس از پيروزي انقلاب اسلامي خاطرات خود را در كتابي به نام «تا سياهي...» منتشر كرد. وی در اين كتاب نشان ميدهد كه «شاه چقدر موجود جلفي بوده، تا آنجا كه خود به تنهايي در خيابانها به دنبال شكار دختران ميافتاده است.»
شاه کار را به حدي رسانده كه چند بار از ديوار خانه پروين بالا رفته است. او دوره بعد از طلاق فوزيه را چنين ترسيم ميكند: «در تهران آن روزگار شايع بود كه براي شبهاي تنهايي او دختراني زيبا را شكار كرده و به دربار ميبرند. حتي نام دختري ايتاليايي به نام ”فرانچيسكا“ در ليست معشوقههاي شاه بود.»
غفاري در اين كتاب يكي «از خصوصيات بارز شاه را زنبارگي» او ميداند كه «دست از هرزگي برنميداشت و در تمام بزمهاي شبانه با دريدگي به زنان و دختران چشم ميدوخت و به بهانههاي مختلف سعي ميكرد با آنها تنها باشد و يا آنان را به رقص دعوت كند.»
ازدواج ناکام شاه با ثریا در سال ۱۳۲۹
شاه با تداوم حكومت پهلويها و لزوم داشتن وليعهد ناچار شد در سال ۱۳۲۹ با ثريا ازدواج كند. اما اين ازدواج پس از هفت سال ثمري براي دودمان پهلوي نداشت و ثريا نيز از دربار رانده و مطلقه شد. پس از جدايي شاه از ثريا، زندگي عشقي شاه رونق گرفت و به قول ويليام شوكراس، شاه «يك بار ديگر الواطيهايش را از سر گرفت.
گزارش سیا درباره مفاسد اخلاقی شاه
بعدها سيا در يكي از گزارشهايش درباره شاه متذكر شد كه «سليقه او جنبه جهاني دارد و همه نژادها را دوست دارد.» شايد گزارش سازمان سيا زيادهروي باشد چراکه هيچ گزارشي از اين كه شاه به دختران چيني يا آفريقايي علاقه داشته باشد نرسيده است و به گفته ملكه مادر «محمدرضا در برابر دختران موطلايي تسليم محض بود. يك بار كه در جواني با هواپيماي آلماني مسافرت ميكرد عاشق ميهمانداران موطلايي هواپيمايي لوفتهانزا شده بود... همين مسئله مدتها موجب بدبختي محمدرضا شده بود و پولهاي زيادي را صرف ميهمانداران لوفتهانزا ميكرد و يك قسمت از دربار مسئول دعوت و پذيرايي از ميهمانداران بود.»
شاه و هوس ستارههای سینمای آمریکا
شاه در اين دوره علاوه بر مراوده با ميهمانداران موطلايي اروپايي به عشق دختران آمريكايي نيز مبتلا شده بود. «در مسافرتهايش به آمريكا هم زنهاي متعددي را ميديد كه دولو به او معرفي ميكرد.» شاه كم كم عاشق ستارههاي سينمايي و ملكههاي زيبايي ميشد و با هزينههاي سرسامآور به مراد ميرسيد.
ارتشبد فردوست كه خود يكي از دلالان فساد محمدرضا بود، ميگويد: «در مسافرت شاه به نيويورك من دو نفر را به محمدرضا معرفي كردم، يكي گريس كلي بود كه در آن زمان آرتيست تئاتر بود و دو بار با او ملاقات [كرد] و محمدرضا به وي يك سري جواهر به ارزش حدود يك ميليون دلار داد. اين زن بعداً همسر پرنس موناكو شد... نفر دوم يك دختر آمريكايي ۱۹ ساله بود كه ملكه زيبايي جهان بود... چند بار با محمدرضا ملاقات كرد و به او نيز يك سري جواهر داد كه حدود يك ميليون دلار ارزش داشت.»
معروفترين معشوقههاي شاه در اين دوره گيتي خطير بود كه در آستانه ازدواج با فرح «حدود يك ميليون تومان پول نقد و همين حدود جواهر به او داده شد و راهي رم شد.»
محمدرضا شاه و ازدواج با فرح پهلوی
باز شاه در سال ۱۳۳۸ براي به دنيا آوردن وليعهد با فرح ازدواج كرد. با اين كه سن شاه در اين دوره رو به كهولت ميرفت، اما در فساد هر روز بدتر از گذشته ميشد. در همين دوره بود كه افراط محمدرضا در زنبارگي موجب تيرگي روابط شاه و فرح شد.
شاه و موسساتی که برای او فاحشه می فرستادند!
شاه و دربار بدون توجه به موقعيت ملت و مملكت جلافت را به حدي رسانده بودند كه با مؤسسات فساد جنسي اروپا رابطه برقرار كردند. يكي از اين مؤسسات، مؤسسه مادام كلود، «يكي از موفقترين و معتبرترين شبكههاي دختران تلفني پاريس» بود.
اين مؤسسه بود كه دختري به نام «آنژ» را به شاه معرفي كرد. او با هواپيما به ايران آمد و مورد استقبال يكي از كارمندان وزارت خارجه قرار گرفت و در هتل هيلتون در يك سوئيت ساكن شد. سه روز آداب حضور نزد شاه را به وي آموختند، «وقتي شاه آنژ را ديد، به قدري از او خوشش آمد كه او را در تهران نگه داشتند».
اما او از زندگي در تهران خوشش نيامد، بعد از شش ماه هنگامي كه قصد بازگشت را نمود به او اخطار كردند كه «تو نميتواني از اينجا بروي، اعليحضرت از تو خوشش ميآيد». ولي سرانجام او موفق شد ايران را ترك گويد.
مراوده شاه و دربار با اين مؤسسه ادامه داشت، اين مؤسسه «براي شاه و مقامات دربار صدها دختر به تهران ميآورد، همة اينها عادي مينمود و بخشي از سبك زندگي پهلويها به شمار ميرفت».
ماجرای عشقی گیلدا و عصبانیت فرح
ولي ناگهان در ايران يك خبر عشقي از شاه منتشر شد و سپس كاخ شاه را نيز متشنج كرد. «در اوائل سالهاي ۱۹۷۰ (۱۳۵۰) در دربار و بازار زمزمههايي رواج يافت حاكي از اينكه شاه عاشق شده است. آن هم نه عاشق يك دختر اروپايي، بلكه يك دختر نوزده ساله ايراني با موهايي كه به رنگ طلا بود. ميگفتند نامش گيلدا است.»
داستان گيلدا پرحادثهترين داستانهاي هزار و يك شب دربار پهلوي بود. شاه بيمهابا او را به كاخ آورد و رسماً جزء دربار شد. فرح از گستاخي شاه سخت به تنگ آمد و دعوا و درگيري را آغاز كرد.
گیلدا چگونه به دربار راه یافت؟
گيلدا دختر سرلشكر آزاد يكي از افسران نيروي هوايي اصفهان بود، در سفري كه شاه به اصفهان رفت سخت شيفته او شد و او را با خود به تهران آورد.
مادر محمدرضا، داستان گيلدا را چنين تشريح ميكند: در سال ۱۳۵۱ سرلشكر آزاد براي اينكه «خودش را به محمدرضا نزديك كند»، از دخترش استفاده كرد، او را هنگام سفر محمدرضا به اصفهان با خود آورد و در هواپيما كنار محمدرضا نشاند و محمدرضا را خام خودش كرد. محمدرضا چنان شيفته او شد كه «نميتوانست در برابر خواهشهاي او نه بگويد»، شاه نام او را به خاطر موهاي طلائيش، طلا گذاشت.
كم كم حس رقابت فرح برانگيخته شد و بحث طلاق پيش كشيده شد. ملكه مادر از اين كه فرح نسبت به اين دختر حساسيت نشان ميداد، تعجب ميكند و ميگويد: «فرح خودش را روشنفكر ميدانست. محمدرضا در مجالس با زنهاي اين و آن و دخترهاي اين و آن ميرقصيد و آنها را در آغوش ميگرفت و ميبوسيد و فرح ميدانست كه محمدرضا... علاوه بر او با زنان ديگري هم رفت و آمد دارد، اما او نسبت به اين دختر فوقالعاده حساس شده بود.»
ملكه مادر علت حساسيت بيش از حد فرح را اين ميداند كه «اين دختر فوقالعاده قشنگ بود». خصوصاً اين كه محمدرضا به زيبايي ذاتي اين دختر اكتفا نكرده بود و او را نزد پروفسور تسه فرانسوي، دكتر خانوادگي دربار در امور زيبايي فرستاده بود و با چند عمل جراحي «خيلي ديدني شده بود.»
سرانجام فرح بيتاب شد و وقتي «در سعدآباد چشمش به طلا افتاد. جلو رفت و كشيده محكمي به گوش طلا زد.»
مادر فرح، فريده ديبا در بزرگواري و گذشت دخترش فرح مينويسد: بيتفاوتي فرح نسبت به كامجوييهاي محمدرضا باعث شد كه شاه جسارت را از حد بگذراند و دست دختر يكي از افسران نيروهاي هوايي را بگيرد و به عنوان معشوقه خود به كاخ بياورد... محمدرضا در داخل كاخ جايگاهي را به او اختصاص داده بود. فرح با آنكه ميكوشيد نسبت به اين مسائل بيتفاوت باشد، اما يك بار كشيدهاي محكم به گوش اين دختر زد.
انصراف شاه از طلاق دادن فرح
اختلافات شاه و شهبانو، شاه را به اين نتيجه رساند كه فرح را طلاق بدهد. ملكه مادر با او وارد بحث شد، ولي شاه اعلام كرد: «چه عيب دارد؟ او را طلاق ميگويم. طلاق در ميان مردم ايران يك امر مقبول است و خيلي مردها زنشان را طلاق ميگويند»؛ اما ملكه مادر طلاق را به صلاح ندانست و با پادرمياني وي شاه و ملكه «توافق كردند كه به خاطر مصالح مملكت از هم طلاق نگيرند؛ ولي منبعد با هم كاري نداشته باشند و فقط دوست باشند و سپس، محمدرضا با اين تصميم آزادي خودش را به دست آورد و فرح هم كار خودش را ميكرد.»
فرح دیبا و تلافی هوسبازیهای محمدرضا
فرح دیبا همسر محمدرضا شاه معدوم یکی از افرادی بود که با آنکه خبرهای بسیاری درباره فساد اخلاقی او منتشر میشد، اما کسی از اصل ماجرا مطلع نبود.
معروفترین رابطه و فساد جنسی فرح دیبا در زمان حیات محمدرضا شاه، رابطه او با فریدون جوادی بود. فرح از افشای این ماجرا واهمهای نداشت، زیرا میگفت: ...خود محمدرضا مرا آزاد گذاشته، من آزاد هستم و اختیار پایینتنهام را دارم!
"اختیار پایینتنه" گویا از اعتقادات راسخ فرح دیبا بوده است. یک بار دیگر که فرح به خاطر ارتباط با فریدون جوادی در یکی از اتاقهای بیمارستان قاهره مورد اعتراض “احمدعلی انصاری” از نزدیکان خود قرار گرفت، همین پاسخ را داد که «همه اختیار پایینتنه خودشان را دارند.»
بعد از مرگ محمدرضا شاه معدوم نیز این ملکه فاسد، بیکار ننشست و در مهمانیهای خاص خود دست به انتخاب مرد دلخواه میزد، تا جایی که چند سال پیش پسرش به طور مشکوکی خودکشی کرد. برخی گفتند علیرضا پهلوی در پی اعتراض به اینگونه روابط مادرش خودکشی کرده بود.
البته فسادهای اخلاقی فرح دیبا به همین جا ختم نمی شود و تاریخ خاطرات زیادی از فسادهای او در فرانسه و ایران روایت و نقل می کند.
شاه تا آخرین لحظات عمرش دست از هوسرانی برنداشت
شاه در اين اواخر چنان در هرزگي فرو رفته بود كه حتي اگر چشمش به عكس زيبارويي ميافتاد، عنان از دست ميداد.كارت تبريكي را شاهزاده موناكو همراه با عكس دخترش براي شاه فرستاد، شاه تا چشمش به عكس افتاد گفت: «عجب دختر خوشگلي دارند، اي كاش ميتوانستيم دعوتش كنيم بيايد تهران.»
شاه حتي تا آخرين لحظات عمرش دست از هرزگي برنداشت. به گزارش احمدعلي انصاري دوست وفادار و همراه شاه «تا زماني كه حالش به وخامت گراييد هنوز همان روحيه زنبازي را حفظ كرده بود.»
مفاسد اخلاقی و خانواده محمدرضا
مسئله مهمي كه بر فساد جنسي شاه دامن ميزد، فساد اخلاقي خواهرانش اشرف و شمس بود. اشرف و شمس كه از نقطه ضعف شاه آگاه بودند، «دختران زيبا را به او معرفي ميكردند.» و «دختران جوان را به دام» ميانداختند و براي محمدرضا به كاخ ميآوردند.
محمدرضا در هنگام زندگی با فوزیه، با یکی از خواهران خود به نام اشرف هم رابطه غیراخلاقی داشت و به همین دلیل امتیازات مختلفی در زمینه تجارت به خواهر هوس بازش می داد. (۷)
اشرف در سفر به مصر در ميان اعضاي خانواده سلطنتي
اشرف، ملك فاروق (پادشاه مصر)، فائزه (خواهر فوزيه)، فوزيه (همسر اول محمدرضا)
از دیگر اعضای «خاندان هرزه پهلوی» که سوابقی در مفاسد اخلاقی دارد، مادر شاه مخلوع ایران بود که به عنوان کسی که با نگهبانان کاخ سر و سری داشت، شناخته شده بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر