میانه روز است. ابرهای سیاه به سرعت در هم میپیچند. برقی از گوشه آسمان میجهد. صدایی رعبآور، بند دل هر عابر و ساکن را پاره میکند. باران، شلاقزنان چند دقیقه میبارد. سیل به راه میافتد. کسانی را در کام خود میبلعد ویرانگر به پیش میرود. در گوشهای دیگر، زمین سله بسته است. پیشتر در این خاک تفته، رودخانهای روان بود. نقشی از اسکلت ماهی و پرنده و گوسفند اینجا و آنجا به چشم میخورد. در این خشکرود دیگر اثری از حیات نیست.
خشکیدگی و سیل دو روی سکه تغییرات اقلیمی است. اما تمامی عواقب گرم شدن دمای زمین به این دو خلاصه نمیشود. آتشسوزی جنگلها، کاهش آبهای زیرزمینی، افزایش ریسک تولید الکتریسته، افزایش بیماریهای تنفسی و غیره از اثرات تغییرات اقلیم است که تا کنون شناخته شدهاند. با این حال، وحشت بزرگ این است که هیچ کس نمیداند تغییرات اقلیمی برای زمین و زندگی چه خواب آشفتهای دیده است. هنوز روشن نیست اگر نسبت به دوران صنعتی (اواسط قرن نوزدهم میلادی)، هوا فقط دو درجه سانتیگراد گرمتر شود، دقیقا چه سرنوشتی در انتظار ساکنان زمین خواهد بود. سران کشورها، کارشناسان پرشمار و فعالان محیطزیست جهان در پاریس گردهم آمدهاند شاید بتوانند به این وحشت بزرگ پایان دهند یا دست کم از شدت آن بکاهند.
امروز کم و بیش این اجماع در جامعه آکادمیک و میان سیاستمداران جهان به وجود آمده که طی ۱۳۵ سال گذشته حدود یک درجه سانتیگراد دمای کره مسکون افزایش یافته است. در این مدت دو برابر مساحت انگلستان از وسعت یخهای قطبی کاسته شده، سطح آب اقیانوسها بالا رفته و آبوهوای سرزمینهای مختلف دستخوش دگرگونیهای کمسابقهای شده است؛ شرایط جدیدی که بسیاری از مردم جهان برای مواجهه با آن آمادگی ندارند.
از تغییر آبوهوا تا تغییر اقلیم
نباید فراموش کرد وقتی از رابطه خشکسالی و تغییرات اقلیمی صحبت به میان میآید، بین دو عبارت آبوهوا و اقلیم تفاوتی اساسی وجود دارد. آبوهوا شرایط جوی است و تغییرات آن در دورهای کوتاه مدت مورد بررسی قرار میگیرد، در صورتی که اقلیم چگونگی رفتار جوی در بلندمدت را شامل میشود.
دورههای خشکسالی به صورت رویدادهایی مستقل و البته کوتاهمدت مورد مطالعه قرار میگیرند اما تغییرات اقلیمی در دورههای بلندمدت ظاهر میشوند و آثار آن در تغییر الگوهای آبوهوایی بروز میکند. به عنوان مثال با افزایش طولانیمدت دما، شدت و مدت دورههای خشکسالی در جنوب غربی آمریکا بیشتر شده، در مقابل میزان بارندگی در شرق آمریکا افزایش یافته است.
یکی از اثرات تغییر اقلیمی که به شدت به خشکسالی دامن میزند، تغییر الگوی بارش از برف به باران است. در چنین شرایطی ممکن است در زمانی که نیاز آبی چندانی وجود ندارند (مثل پاییز و زمستان که کشاورزی تعطیل است) بیشتر باران ببارد. آنچه دوام و بقای خشکسالی را کوتاه میکند، ذخیره برفی است که در نوک قله کوهها باقی میماند و در زمان نیاز (فصول گرم) به سوی مناطق پاییندست در قالب جریان رودخانهای جاری میشود. این تغییر الگوی بارش چند سالی است که در ایران نیز پدیدار شده است. در فصول سرد سال به جای بارش برف، باران میبارد و شماری از شهروندان در گفتوگوهای روزمره شکر خدا را به جا میآورند که زمستان سختی نداشتهاند. حال آن که عواقب نباریدن برف، تلختر از تصور آنهاست.
از خشکسالی تا خشکیدگی و بیآبی؟
عبارت تغییرات اقلیمی در ایران، بهانهای در کف شماری از مدیران امروز و دیروز قرار داده است تا همه ناکارآمدی سالیان خود را به سوی آسمان حواله کنند. اینان سه کلمه خشکسالی، خشکیدگی و بیآبی را مترادف هم به کار میبرند و شهروندان را در بازی با کلمات سردرگم میکنند.
خشکسالی، پدیدهای است تناوبی و طبیعی. هر از گاهی میآید، چند سالی کمتر یا بیشتر میماند و میرود. اگر خشکسالی ادامه یابد، خشکیدگی رخ مینماید که کارشناسان علوم مختلف محیطی آن را "خشکسالی هیدرولوژیک" مینامند. در این شرایط رطوبت خاک به حداقل میرسد و با کوچکترین نسیمی ممکن است هوا غبارآلود و تیره و تار شود.
بیآبی اما ماحصل سوء مدیریت سرزمین است. ساخت بیضابطه سدها و توسعه کشاورزی با هدف راضی نگه داشتن قشر آسیبپذیر، برداشت بیرویه از آبهای زیرزمینی و بیتوجهی به تغذیه دوباره آنها، توسعه مناطق صنعتی و مسکونی بدون در نظر گرفتن توان طبیعت و نیز تشویق جامعه برای افزایش جمعیت و در نتیجه مصرف بیشتر منابع از جمله مواردی است که بحران کمآبی را تشدید میکند.
با این که سالهاست ثابت شده است که تغییرات اقلیمی میتواند شرایط زیستی را دشوارتر کند و تا امروز نیز چنین رفتاری از خود نشان داده است، اما دولتها از وظیفه اساسی خود برای انطباق شهروندان با شرایط جدید غافل ماندهاند.
۴۰ سال پیش بود که ژئوشیمیدان آمریکایی، والاس بروکر گرمتر شدن کره زمین را پیشبینی کرد. شاید آن زمان اجماعی جهانی در این ارتباط وجود نداشت. اما امروز که اعلام شده میانگین درجه حرارت ایران یک و نیم درجه سانتیگراد افزایش داشته و میانگین بارندگی ۱۵ درصد کاهش یافته است، چرا اقدامی جدی و عاجل برای مواجهه با شرایط سخت پیشرو به کار گرفته نمیشود؟
برای منطبق شدن با شرایطی که طبیعت تحمیل میکند، باید وضعیت ایران را در درازنای تاریخ در نظر گرفت و از خود پرسید چرا پیشینیانمان قنات را چند هزار سال پیش ابداع کردند؟ چرا آب را به جای آن که در سطح نگه دارند و به تبخیر آن کمک کنند به زیر زمین بردند و آنجا ذخیره کردند؟ چرا در ساختمانهای مناطق گرم و خشک بادگیر ساختند؟ آیا این فعالیتها نشانههایی نیستند از روشهای انطباق و هماهنگی با ویژگیهای طبیعی؟ پس چرا پیروی از الگوهای طبیعی از یاد رفته است؟
درسهایی که میتوان از طبیعت آموخت به زمانهای دور منحصر نمیشود. وضعیت سوریه نمونهای است واقعی و امروزی از بیتوجهی به الگوها و توان طبیعی. فصل بارندگی در این کشور از آذر شروع شده و تا اردیبهشت ادامه مییابد.
یک سوم کشاورزان این کشور از سیستم آبیاری بهرهمند میشوند. باقی، چشم به آسمان میدوزند. میزان متوسط بارندگی در شمال شرق سوریه که بخش عمده گندم این کشور را تولید میکند، حدود ۲۸۰ میلیمتر است.
در زمستان ۱۳۸۵ بارندگی چندانی رخ نداد. سال بعد همین وضعیت تکرار شد و این کشور خشکترین سال را تجربه کرد. گندم تولید نشد، بسیاری از کشاوزران خرد سرمایههای خود را از دست دادند و البته در همین زمان قیمت کالاها دو برابر افزایش یافت.
در تابستان ۲۰۰۸، وزیر کشاورزی سوریه از قول مقامات سازمان ملل به مسئولان عالیرتبه کابینه گفت که خشکسالی هم اقتصاد و هم جامعه این کشور را تحت تاثیر قرار میدهد. او گفته بود: "شرایطی که پدیدار میشود ورای ظرفیت ما خواهد بود که با آن مقابله کنیم."
خشکسالی چند سال دیگر ادامه یافت. خشکیدگی پدیدار شد. کشاورزان و دامداران گروه گروه به مهاجرت تن دادند. تعداد این افراد در برخی مقالات دانشگاهی گزارشهای ژورنالیستی، یک میلیون و پانصد هزار نفر ذکر شده است.
مهاجران راهی شهرهای حمص و دمشق شدند. برخی نیز به حلب رفتند که حدود یک میلیون پناهجوی عراقی آنجا بود. شماری از آنها همراه با موج اخیر پناهجویی به کشورهای غربی پناهنده شدند اما تعدادی نیز به گروههای ناراضی پیوستند و در ناآرامیهای داخلی این کشور که از سال ۲۰۱۱ آغاز شد شرکت کردند.
وضعیت بیآبی در ایران این روزها، کم و بیش مشابه وضعیت سوریه در سال ۱۳۸۵ است. به علاوه بر اساس پیشبینی ناسا خشکسالی در خاورمیانه و ایران برای مدتی طولانی اتراق خواهد کرد. با آگاهی از این شرایط و وخیمتر شدن اوضاع به دلیل فشار تغییرات اقلیمی آیا نباید برای گذر از بحران عظیم بیآبی و خشکیدگی اقدامی عملی از سوی دولت به کار گرفته شود؟
کنفرانس پاریس فرصت مناسبی است تا کشورهای پیشرفته را متقاعد کرد که در این زمینه به ایران یاری رسانند. آیا نمایندگان ایران میتوانند از این فرصت استفاده کنند و روشهای انطباق با شرایط جدید طبیعت را با کمک کشورهای توسعهیافته در ایران به اجرا بگذارند؟
هنوز چند روز دیگر تا پایان کنفراس باقی است و میتوان امیدوار بود. اگر فرصت انطباق و حفظ منابع آب از دست برود، سیل و خشکیدگی و غبارآلودگی هوا برای همیشه بساط خود را در ایران پهن خواهد کرد و چارهای برای ساکنان فلات ایران نمیماند جز ترک سرزمینشان.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر