ازی تازه خامنه ای و خوابی که سپاه پاسداران برای فردای مردم دیده: ایست بازرسی
ایرج شكری
ایرج شكری
سخنان اخیر خامنه ای در دیدار با اعضای مجلس خبرگان در آنجاکه مربوط به برجام و رابطه با آمریکا می شود، حرکتی است بر اساس محاسباتی که او در بازی قدرت با آمریکا دارد و یک روز بعد از آن که تعداد آرای مثبت سناتورها به توافق وین به 34 نفر رسید، او به این حرکت دست زد. این تعداد آرا از سنای صد نفره که اندکی بیش از یک سوم است(حد نصاب دوسوم را از مخالفان سلب می کند) بارک اوباما را قادر به وتو کردن مخالفت احتمالی مجلس نمایندگان می کند.
خامنه ای اکنون با آگاهی از این که مخالف خوانی هایش، چیزی به «کیسه» جمهوریخواهان مخالف نمی ریزد، و حالا تمام مانور ها را با تمرکز روی طرف «معامله» می تواند انجام بدهد، با چهره ای خشمگین و ناخرسند ظاهر شده است. اما برخلاف آن هارت و پورتها در سخنانش که « مسئولان امریکایی خیلی بد حرف می زنند و باید تکلیف اینگونه حرف زدن ها روشن شود» و نیز موضعگیری سرسختانه نشان دادن در مسائل منطقه ای، آنچه به برجام مربوط می شود اولا به وضوح و بدون پرده پوشی، او تایید خودش و نرمش و عقب نشینی در برابر خواستهای آمریکا در آن را برای «انجام معامله» بر زبان آورد، ثانیا برخلاف آن قیافه مقتدر و سرسختانه، ملتمسانه از آمریکا و اروپا می خواهد حتی به مقدار ناچیزی هم که شده، تحریم هایی را که اراده آنان برای برداشتن آن کافی، بردارند تا آن او بتواند وانمود کند و به خورد ولایتمداران بدهد که که شرطی که او گذاشته بود عملی شده و محدویت های فعالیتهای اتمی را در برابر برداشته شدن تحریمها پذیرفته است. خامنه ای چنین گفت:« اگر قرار است چارچوب تحریم ها حفظ شود، پس ما برای چه مذاکره کردیم؟
و این، کاملاً مخالف علت حضور جمهوری اسلامی ایران در مذاکرات است زیرا هدف از مذاکرات برداشته شدن تحریم ها بود.اگر ما در مذاکرات در برخی موارد کوتاه آمدیم و برخی امتیازات را دادیم عمدتاً برای این بود که تحریم ها برداشته شود و گرنه چه لزومی به حضور در مذاکرات بود [...]، ما تأکید داشتیم که تحریم ها باید برداشته شوند و نه تعلیق [...] البته طرف مقابل می گوید برداشتن برخی تحریم ها دست دولت امریکا نیست ما هم می گوییم همان تحریم هایی که در دست دولت امریکا و دولتهای اروپایی است، باید برداشته شوند».
ملاحظه می شود که «مقام معظم رهبری» هم به کوتاه آمدن در مذاکرات اذعان کرده و هم برای هر مقدار که از برداشتن تحریم ها(و نه برداشتن همه تحریم ها) التماس می کند. اما این را هم که فرموده اند،«...و گرنه چه لزومی به حضور در مذاکرات بود و ما کار خود را ادامه می دادیم و می توانستیم از نوزده هزار سانتریفیوژی که داریم، در مدت کوتاهی به پنجاه تا شصت هزار سانتریفیوژ برسیم و غنی سازی بیست درصد را نیز ادامه دهیم و تحقیق و توسعه را هم سرعت بیشتری ببخشیم»، این ادعای پوچی است که ناشی از تنها بالای منبر رفتن و امر صادر فرمودن و به هیچ سوالی جواب ندادن و تن ندادن به مصاحبه با خبرنگاران در فضایی که خبرنگاران از امنیت شغلی برخوردار باشند و بتوانند آزادنه سوالات خود را مطرح کنند است و به خاطر این است که هر چرندی که بر زبان می آورند، مواجب بگیران و ریزه خوارانشان، در لباسهای مختلف، آن را بعنوان رهنمود های پیامبرگونه رهبر، غرغره می کنند. این حرف از آن جهت به روشنی چرند است که گویی آمریکا و اروپا در حد همان تحریمهای اعمال شده متوقف می ماندند و به تماشای افزایش سانتریفیوژها و کارهای دیگر می نشستند.
هارت و پورت ها و خط و نشان کشیدن های خامنه ای به آمریکا و اروپا بی شبهات به خط و نشان کشیدن ها و «اتمام حجت» مسعود رجوی به رژیم نیست و از آن بیشتر به آن خط و نشان کشیدن های ابلهانه خمینی به شرق و غرب در پیام به شرکت کنندگان در مراسم حج در تابستان 1366 است. همه برخاسته از توّهم آدم خودبزگ بینی است در دنیای خودش سیر می کند وهیچ ارمغانی جز فاجعه برای افراد تحت امر و برای مردم نمی توانند داشته باشند. این بازی آمریکا ستیزی و غرب ستیزی، در محتوا هیچ تفاوتی با جنگی که رژیم با آنتن های ماهوره ای و جمع کردن آن از بام خانه های مردم ندارد. به طور کلی این بازی اولا از اساس و از جوانب مختلف، چیزی بیش آن «جنگ بین اسلام و کفر» و «فتح قدس از راه کربلا»ی دوران خمینی نیست و کشمکشی پوچ و مسخره است و نشانه نبودن کمترین خردمندی در کسی است که بر اریکه زمامداری کشور تکیه زده و تصمیماتش در مسائل مهم در روابط خارجی در صورت نسنجیده و بلاهت بار بودن، می تواند برای کشور و روی زندگی مردم آثار مخرب داشته باشد.
گفتم این کشمکش از جوانب مختلف پوچ است. نگارنده قبلا به اظهارات ظریف و اهدافی که رژیم ازاین کشمکش و از مساله اتمی دنبال می کند، پرداخته ام * و دوباره وارد آن نمی شوم و فقط همینقدر یاد آوری کافیست که خامنه ای اساسا می خواهد به عنوان رهبر یک قدرت منطقه ای که «بلوک»ی از کشورهای اسلامی را رهبری می کند در بازی قدرت صحنه بین المللی، حضور داشته باشد. خامنه ای آنچه را که بهار عربی نامیده شد و سرنگونی دو دیکتاتور دوست غرب، در تونس و مصر را به همراه داشت، «بیدار اسلامی» نام گذاشت در حالی که جهان و افکار عمومی شاهد بودند که در آن رویداد های ضد دیکتاتوری و ضد فساد و نابرابری، هیچ نشانه ای نه از اسلامی که زیر چتر ولی امر مسلمین باشد وجود داشت و نه در طول آن رویدادها، شعارهای ضد آمریکایی و مرگ بر آمریکایی که بسیجیان ولی امر مسلمین نعره می زنند شنیده شد. دیگر این که اصلا این همه هزینه برای انررژی اتمی و تحقیقات اتمی، خط و برنامه ای از بنیاد غلط است که در این یادداشت وارد آن نمی شوم و تنها یاد آوری می کنم که کسان دیگری از استادان دانشگاه و اقتصاددانان کشور در داخل این مساله را مورد توجه قرار داده اند. خامنه ای در همین سخنان از رویای ایرانی با 150 تا 200 میلیون نفر سخن گفته است و این در حالی است صد ها هزار دختر اکثر با تحصیلات دانشگاهی، در باکرگی ، کم کم در حال رسیدن به سن یائسگی هستند و دلیل آن نبودن کار و امید به آینده شغلی و امنیت اجتماعی برای جوانان است.
دخترانی که سن سی سال پشت سرگذشته اند و هنوز ازدواج نکرده اند. گروهی از آنان به آنچه «ازدواج سفید» گفته می شود روی آورده اند. یعنی بدون ازدواج رسمی با هم زندگی می کنند. ولی روشن است که این نوع زندگی با اجتناب از فرزند آوری همراه است. خامنه ای و فرماندهان بیشعور و عربده کش سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، که در پی «صدور انقلاب اسلامی» هستند و دائما رجز خوانی های نامربوط می کنند، اصلا به فکر اندوه پنهان آن دختران باکره 35-30 ساله و خانواده هایی که در آن ها دختر یا دخترانشان از این مرز سنی گذشته و شوهر نکرده اند و نه جوانان در همین سن و سال با مدرک دانشگاهی و بیکار و نه به هزاران کارگری که حقوقشان کفاف هزینه نصف ماه را می دهد و استخوانهایش زیر بار گرانی و فقر در هم می شکند نیستند. در لینک زیر می شود اظهارات غم آلود دختری را دید که وقتی نظرش را در مورد انتخابات ریاست جمهوری می پرسند، به صراحت از تیرگی روزگاری که مردم تحت ستم این رژیم منحوس در آن بسر می برند سخن می گوید. این گزارش سانسور شده ای است که در روی یوتیوب می شود دید
تعداد ایرانیانی که در چنین شرایط اندوهباری بسر می برند، میلیونها نفر است. اما امثال پاسدار سلیمانی کشته شدن میلیونها انسان را به خاطر «آرمانهای اسلام» که کافر کشی مهم ترین آن است و معلوم نیست چه گلی به سر این مردم زده است و کجا را بهشت برین کرده است، بحق و درست می دانند
از دیگر نکات سخنان خامنه ای که حتما برای روحانی و دستیارانش باید ناگوار باشد، تصریح خامنه ای بر این مساله بود که مجلس از نظر دادن به برجام کنار گذاشته نشود. این در حالیست که قبلا دولتی ها صلاح نبودن بررسی و رای دادن به برجام توسط مجلس را به دلایل و بهانه های گوناگون بیان کرده بودند . ضربه این رهنمود رهبر برای روحانی باید خیلی سنگین باشد خصوصا وقتی در نظر بگیریم که چهار روز پیش از این سخنان رهبر، در واکنش و پاسخی به باندهای رقیب که خواهان فرستادن برجام توسط دولت به مجلس بودند و قبلا 201 نفر نماینده مجلس هم در نامه ای به دولت درخواست کرده بودند که برجام به شکل لایحه ای به مجلس ارائه شود، در سخنانی در کنفرانس خبری با حضور خبرنگاران داخلی و با یاد آوری اصل 125 قانون اساسی رژیم گفت « بر اساس اصل ۱۲۵ قانون اساسی چیزی که رئیسجمهور یا نمایندهاش امضا کرد باید به مجلس فرستاده شود. در حالی که ما چیزی را امضا نکردیم و نیازی هم نبوده امضا کنیم. به طور کلی برجام قاعدهاش بر این بوده که دولتها با یکدیگر تفاهم کنند».
اما با این دستور العملی که خامنه ای صادر کرده است، به نظر نمی رسد که راهی برای گریز از ارائه برجام به مجلس برای روحانی باقی گذاشته باشد. برنگارنده روشن نیست که
۱- آیا خامنه ای به دلیل که این تازه فهمیده است که برجام مثل «قلّاده» ای است که آمریکا به گردن او و رژیمش انداخته و شاخ وشانه کشیدنهایش علیه آمریکا می تواند فشارهای خفه کننده ای برایش به همراه بیاورد، این تاکتیک (فرستادن برجام به مجلس) را پیش گرفته است و با ادعای این که هیچ توصیه ای برای رد یا پذیرش آن نمی کند، در واقع حساب کرده است که برجام چه در مجلس تایید شود، چه رد بشود، در شرایطی که او قرار گرفته است با این ژشت هم یک «کارت پستال» از «دموکراسی» در ولایت فقیه ارائه می کند و هم این نفع را برایش دارد که مسئولیت و ضربه به اعتبار ولایی اش در این ماجرا را با وارد کردن مجلس به تصمیم گیری ، کمتر می کند. 2
۲- یا این که به خاطر پایان دادن به جنگ و جدل فزاینده ای است که بین دولت و باندهای رقیب بر سر فرستادن ونفرستادن برجام به مجلس در گرفته است است. با در نظر گرفتن این که همانطور که عراقچی معاون وزیرخارجه رژیم یاد آور شده، برجام را نمی شود اصلاح یا تغییر داد، یا باید یکجا پذیرفته شود یا یکجا رد بشود(چون 1+5 دوباره برای بحث و بررسی تغییرات مجلس رژیم جمع و جلسه تشکیل نخواهند داد) در هر حال چه برجام در مجلس تایید بشود و چه رد بشود، بحث منتقدان در باره آنچه خط قرمزهای ندیده گرفته شده و خطرات برجام می گویند که همان اثرات «قلّاده» ای برجام است،اثرات مخرّبی هم بر «جایگاه رهبری» در نظر ولایتمداران و هم کار آمدی کارگزاران «دولت تدبیر» و رئیس جمهور حقوق دان خواهد داشت.
حال اگر احتمالا برجام در مجلس رد بشود، این برای روحانی با همه «تدبیر»ش، یعنی پنبه شدن تمام آنچه رشته بود و سیل بردن پایه های برنامه ای که برای دو ریاست جمهوری اش ریخته بود. اگر چه رد برجام که قبلا حسین شریعتمداری آن را در یادداشت روز کیهان «تنها گزینه پیشه رو دانسته بود» برای فرماندهان سپاه به ویژه امثال عزیز جعفریِ، این مبهوت «کوچه های بنی هاشم»** و برای پاسدار سلیمانی که احکام اسلام را دارای ارزشی می داند که کشته شدن میلیونها انسان برای آن ارزشش را دارد، حتما دست آوردی دلخواه است و عرصه وسیعی برای عربده کشی و عرض اندام های پوچی که با آنها خودبزرگ بینی ابلهانه شان را ارضا می کنند، خواهد گشود. در چنین شرایطی است که می بینیم فرمانده کل سپاه روز ده شهریور کنفرانس خبری برگزار می کند
و در آن از موضع یک مالک الرقاب و صاحب کشور و پرچمدار و مسئول «حفظ انقلاب اسلامی»،خط و خطوط «باید، نباید» و «انقلاب و ضد انقلاب» تعیین می کند و در همین نشست خبری، از برگزاری 20 رزمایش تا پایان سال، از رزمایش «اقتدار ثارالله» در تهران با شرکت 50 هزار بسیجی خبر می دهد. مانوری با سازماندهی اوباش موتوسوار و محجبه های چادر مشکی نادان و هفت تیر بدست ولایتمدار که روز 11 و 12 شهریور برگزار شد و در واقع «رزمایش» و نمایش اقتدار عزیز جعفری و سپاه تحت امرش -که چیزی مثل حکومت نظامی در سایه هستند و گاه و به بیگاه از سایه بیرون می آیند-، بود و به ویژه با آن عملیات «ایست – بازرسی» هدفی جز ارعاب مردم نداشت (حتما مردم لعنتها به عوامل مردم آزار و بانی آن و شرکت کننده در آن، فرستاده اند و اخباری هم از ترافیک سنگین در جادهای خروجی تهران در روز برگزاری مانور در سایتهای داخل بود). با توجه سخنان فرمانده سپاه در همان کنفرانس ده شهریور می توان دریافت که هدف ریختن 50 هزار اوباش بسیجی موتور سوار سلاح و باتون به دست به شهر، نمایشی برای مرعوب کردن مردم و تمرینی بود برای سرکوب کردن حرکتهای اعتراضی آنان - که احتمال وقوع آن در ماههای آینده می رود- و جلوگیری از اعتراضات مشابه سال 88 به بهانه مسائل انتخاباتی، در انتخاباتی که پیش رو است. والا آمریکا که تهدید نکرده در تهران نیرو پیاده خواهد کرد، آمریکا گفته بمبهایی ساخته که تاسیسات بیش از 60 متر در عمق زمین را هم می تواند ویران کند.
در «گزینه نظامی» بمباران و حمله موشکی به تاسیسات اتمی یا هر هدف دیگری، تاکتیکی است که بکار گرفته خواهد شد، نه نیرو پیاده کردن در تهران. اینان چنان سرگرم مانور خودشان بودند که سخنان مهم خامنه ای در دیدار با اعضای مجلس خبرگان را که مقارن ظهر روی سایتهای خبری رسمی و نیمه رسمی رژیم بود، سپاه نیوز ساعت 9 و نیم شب درج کرد. این رژیم از شهروندان ناراضی خود وحشت دارد و بی جا هم نیست. چون همین ها هستند که بساط رژیم را بهم خواهند ریخت. اما این جنایتکاران که فرزندان آزاده و مبارز و انقلابی و ستم ستیز ایران را به خاک و خون کشیدند تا «احکام اسلام» شان را پیاده کنند و دست به سانسور و تحریف تاریخ ایران می زنند و حتی تاریخ همین جنگ ایران وعراق و حقایق مربوط به آن را سانسور و تحریف می کنند، تا خودشان را قهرمان و برحق جلوه دهند، کمونیست کشهایی که زوزه های بلند ضد آمریکایی می کشند، این دشمنان نیروهای ضد امپریالیست و ضد سرمایه داری که خود بدترین غارت و فساد سرمایه داری را در کشور براه انداخته اند، اینها که در زمانی که این شقه شقه شدن کنونی نبود و «همه باهم» در برابر نیروهای چپ انقلابی بودند، دست در دست ژنرال ضیاء الحق پاکستانی و با حمایت مالی صدها میلیون دلاری «وهابی» ها در خدمت سیاستهای ریگان در افغانستان بودند تا جلوی هرگونه مذاکره و پایان دادن به مناقشه از طریق گفتگو با دولت وقت را بگیرند تا افغانستان به ویتنام روسی بدل شود، چیزی که خواست ریگان و دولت وقت آمریکا بود.
سیاستی که منشاء پیدایش القاعده و اسلامگرایی خشونت گرای گشتارگر است. کارگزاران «دیپلمات» رژیم در آن زمان کسانی چون علی اکبرولایتی وزیر خارجه و احمد عزیزی قائم مقام او بودند که به چیزی جز حکومت اسلامی در افغانستان رضایت نمی داند. عکسهای گلبدین حکمتیار و برهان الدین ربانی را همه جا در اطراف دانشگاه تهران چسبانده بودند. خُب این آمریکا ستیزان به مردم توضیح بدهند «این دشمنی با آمریکا» و عربده کشی علیه آمریکا و غرب چه دست آوردی برای مردم و کشور می تواند داشته باشد و به مردم توضیح بدهند که آیا دشمنی آمریکا با ما، بیشتر آنچه بوده است که آمریکا با مردم ویتنام کرد، اما حالا دولت آن کشور در عین حال که ماجرای جنگ آمریکا در ویتنام را بفراموشی نسپرده و نمی سپارد، اما در همان حال سیاست داشتن روابط عادی با آمریکا را برگزیده و حتی به خاطر بعضی اختلافات مرزی دریایی با چین، با نیروی دریایی آمریکا مانور مشترک هم در دریای چین برگزار کرده است. چندی پیش هم دبیرکل حزب کمونیست ویتنام به آمریکا سفر کرد و با رئیس جمهور آمریکا و تنی چند از سیاستمداران آمریکایی دیدار داشت. آیا جنایات آمریکا در ایران( که بیشترین قربانیایش کمونیستها بودند و نه اسلامگرایان و راهگشایی «گوادولوپ»ی و دیدار های ژنرال هایزر هم برای هموار کردن راه «ورود امام خمینی به ایران» برای جلوگیری از قدرت گرفتن کمونیستها در ایران بود که زمینه اش را داشتند)، بیشتر از جنایات آلمان نازی در فرانسه بوده است؟
در حالی که فرانسه سیاست رو به آینده و دوستی و آشتی با آلمان را از بعد پایان جنگ جهانی پیش گرفت و اکنون همکاری گسترده باهم دارند و دو ستون مهم اتحادیه اروپا شمرده می شوند. می شود این آقایان نا محترم که بعضی هاشان عنوان دکتر هم به دم خود بسته اند این توضیح را به مردم بدهند که در حالی که بخش اعظم جمعیت مسلمان دنیا سنی هستند و مراکز سنی ستیزی در حوزه های علمیه قم است و چهره های شناخته شده و تبلیغاتچی هایی مثل مهدی دانشمند دارد و در حالی که حتی پرخرج ترین فیلم تاریخ سینمای ایران که اخیرا در مورد زندگی پیامبر ساخته شده، با اعتراض مهم ترین مرکز دانشگاهی اسلامی مثل الاهزر توسط معاون آن رو به رو شده و مفتی اعظم سعودی – «سرزمین وحی و رسول خدا و خانه خدا»- به آن اعتراض کرده و آن را فیلمی «مجوسی» نامیده است(گیریم که بهانه جویی کرده اند و اعتراضاتشان بی پیایه باشد)، شما انقلاب اسلامی تان را به کجا می خواهید صادر کنید، آنهم در حالی که بخش اعظم نسل جوان ایران در برابر اسلام شما مقاومت می کنند و 36 سال است که با بخش اعظم مردم کشور برای قبولاندن معیارهای گندیده و متعفنتان به دشمنی برخاسته اید و هنوز هم با مردم جنگ برچیدن «آنتن ماهواره ای» دارید.
آنتن هایی که میلیونها خانوار ایرانی برای این که آنها را از زیر فضای کسل کننده از «ماتم» و «عزا داری» و از فضای سرکوب و اختناقی که شما آفریده اید، خارج می کند و به دنیای بیرون از این حصاری که شما برایشان برپا کرده اید عبور می دهد. انها به رغم تهدیدهای پلیسی و جریمه آن آنتنها را بر بالای خانه خود نصب می کنند. نمی خواهید کمی به خود بیاید و دست از شرارت و قلدرمنشی، دست از دروغ گفتن به خودتان بردارید و کمی به آدم شدن و آدم بودن و ایرانی بودن فکر کنید. «کوچه های بنی هاشم» در 1400 سال پیش مدفون شده و ساکنان آن دیارهم با شماها غریبه اند. به سرزمینی که در آن زندگی می کنید فکر کنید و با مردم این سرزمین بیامیزید سر زمینی که هر گوشه آن موسیقی خود را و رقص خود را دارد و این را نه «طاغوت» به آنها داده و نه شماها می توانید از آنها بگیرید. از زندگی خفاشی و غار خفاشی خود بیرون بیایید. به تماشای رقص زنان بختیاری و مازندارانی در لباسهای رنگارنگ زیبا، به تماشای رقص تربت جامی ها و رقص بندری بوشهری ها بنشیند، موسیقی بلوچی و کردی و آذربایجانی و گیلکی و خراسانی گوش کنید. کمی دست از اعمال ضد مردمی بردارید. هر چیزی که در خدمت رفاه و آسایش و شادی این مردم و در خدمت رفع نابرابری و برای سرافرازی ایران نباشد، عامل و بهانه ای برای سرکوب کردن آنان و سبب ارائه تصویری خشن و نادان و عقب مانده از ایرانیان شود، سزاوار چیزی نیست جز ریخته شدن به زباله دان و انهدام.
* مقاله مربوط به اظهارات ظریف
*کوچه های بنی هاشم اسم یک به اصصلاح نمایشگاه مذهبی بود که عزیز جعفری هم از آن بازدید کرد و در حالت و بهت و فرورفته در «سیر و سلوک» به آدمکهای بی چره یی نماد شخصیت های مذهبی احتمالا همه بعدا «به شهادت رسیده» بودند، نگاه می کرد.
شنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۴ - ۵ سپتامبر ۲۰۱۵
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر