'موسیقی ایران جویبار است، نه دریا'؛ اخوان ثالث و موسیقی
میگویند موسیقی ما در روند تکاملی خود و در مقایسه با همزاد دیرینش شعر، به شکلی چشمگیر عقب مانده است. این نکتهایاست که بیش از موسیقیدانان، شاعران ما را به اندیشه و کنجکاوی برانگیخته است. مهدی اخوان ثالث که روز چهارم شهریور ۲۵ سال از درگذشتش میگذرد یکی از این دلواپسان بود و در یکی دو گفتگو نظرات و پیشنهادهایی برای نیرو بخشیدن به موسیقی ایران بیان کرده است.
اخوان پیش از هر چیز از ضرورت حضور شخصیتهای شجاع جهان دیده یاد می کند و بر نیاز به نوشدن تاکید میکند. او می گوید: "شگفتی آور است. موسیقی سنتی ایران که قرنها همراز و هم نفس شعر فارسی بوده، به هر سویی که رفته به دنبالش دویده و از آن نیرو گرفته و به آن نیرو داده است، در جریان نوشدن و پوست انداختن شعر از آن عقب مانده و همچنان بر سر دو راهی نوآوری ایستاده و درجا زده است."
دستیابی به علل این ایستایی تاریخی به یک پژوهش گسترده جامعه شناسانه نیاز دارد، ولی میتوان با نگاهی گذرا تاثیرگذارترین علت را پیدا کرد: کمبود شخصیت های شجاع جهان دیده که ضرورت نو شدن برای زیستن را دریافته باشند و از ستیزه جویی محافظه کاران سنتی نیز نهراسند.
شعر نو تنها به همت نیما نبود که خود را پرورانید. پیروان فرهیخته و آگاه او در این کار نقشی به مراتب تاثیرگذارتر ایفا کردند و شعر نو را به منزلت امروزیاش رسانیدند.
در قلمرو موسیقی نیز نیمایی دیگر سر برآورد. علینقی وزیری همزمان با نیما دست به کارهای نوآورانه زد و حتی برای آینده موسیقی نطریههایی پرداخت. ولی پیروان صادق اندک او بیشتر در همان حد شاگرد و مرید باقی ماندند و از سرمشقهای او فراتر نرفتند و به این ترتیب موسیقی نوآورانه در برابر هجوم ستیزهجویان سنتی از رشد طبیعی خود بازماند.
امید و نگرانی
عقب ماندگی موسیقی بیش از آنکه موسیقیدانان سنتی را به اندیشه و تامل وادارد، برخی از شاعران نوآور را به صدا درآورد.
مهدی اخوان ثالث از جمله شاعرانی است که به موقعیت موسیقی ایران توجه نشان داده است. اخوان از همه وجناتش بر می آید که مجذوب و مفتون موسیقی سنتی است. ولی این مجذوبیت مانع از نگرانی او از وضعیت راکد و ایستایی که در آن به وجود آمده است نمیشود.
اخوان موسیقی سنتی را "عمیق، عالی، انسانی و معصوم" تعریف می کند و در توضیح آن از چشم اندازی سخن می گوید که این موسیقی از "ناله ها و غم ها" و احیانا گهگاه سرور طرب را، پیش چشم ما می گشاید. به زبان بیزبانی در همین سخن کوتاه غمگین بودن را صفت ویژه این موسیقی به شمار میآورد.
او در مورد رابطه با موسیقی غرب میگوید که "اصالت و صمیمیت سیمای ملی ما را از بین می برد." بیتی از شاعری را هم چاشنی سخن خود میکند:
"زان روز باخت مشرقی پا برهنه، سر/ کاینجا نهاد مغربی سر برهنه، پای"
'موسیقی ناله و نفرین'
اخوان از اینجا به حرف اصلی خود به یک امای بزرگ میرسد: "اما در موسیقی ما دیوارهای حصاری وجود دارد که فاصله میانشان خیلی کم است و نغمهها نمی توانند مثل موجها خودشان را در آن حدود به این سو و آن سو پرتاب کنند و بیتابی و حرکتشان را نشان دهند."
و بعد می افزاید:"چقدر کم میشود دریا را در آن حس کرد. جهش نغمهها و نتها چقدر کم شباهت به توفان پر قدرت و خشمگین دریا دارد.(یعنی که هیچ شباهتی ندارد!) و چه بسیار جویبار- جویباری که گاهی از جاهای کم اهمیت و حتی نالایق هم میگذزد. احیانا..."
از آن گذشته این موسیقی ویژگی دیگری دارد که به زحمت میتوان آن را امتیاز به شمار آورد. "چقدر رضایت به رضای خدا و بیحالی و درویشی- به معنای ولنگاری- در آن هست، به جای عزم و خشم و حرکت قاطع و گرم." و بعد تقریبا به همان حرف احمد شاملو میرسد که موسیقی سنتی را "زنجموره ننه من غریبم" نامیده است.
اخوان البته خشم و خروش شاملو را ندارد ولی با این همه در توصیف این موسیقی میگوید: "انگار ناله و نفرین آدمی اسیر و رنج کشیده و توهین شده است، تا سرود پیروزی فاتحی پر غرور و دلیر و در عین حال سرفراز در برابر تاریخ انسانیت."
اخوان به این نتیجه می رسد که "این موسیقی با ویژگیهایی که دارد بیشتر به درد همان بزمهای خسرو پرویزها می خورد که همان طور که تکیه داده و به آرامی بادش می زنند و گاهی دانهای انگور به دهانش میگذارد." و...نوبت هنرنمایی باربد می رسد که در رویای شاعر ما میخواهد "شکر و شکایت شیرین را در پرده شور به گوش خسرو برساند."
اخوان بر خلاف آنچه از او انتظار میرود راه خروج موسیقی سنتی را از بنبست و رکود، در نگاه درست و دقیق به موسیقی سلیم غرب میبیند: "موسیقی ما کاشکی برای حال و آیندهاش از آن موسیقی بعضی پندها و پیوندها بگیرد و به بعضی از چشماندازهای نجیب آن نگاهی بکند."
چیزی که شاید اخوان از آن آگاه نبود، کوششهای موفقی است که پیشگامان اصلاحات موسیقی ایرانی مانند علینقی وزیری کردند. البته این کوششها در حد رستاخیزی نبود که در قلمرو شعر ایران پیش آمد، ولی زمینه موسیقی نیز از نوآوری خالی نمانده است. چیزی که هست ستیزه جوییهای سنتگرایان است که مانع از آن شده دستاورد کوشش ها در سطح جامعه آنچنان فراگیر نشود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر