سخنان به دور از خردمندی مسعود بهنود و عطا مهاجرانی در دامگه فریب پندارهای فرقه شیعه
نوشته ی نیما فرمین ـ دکترای حقوق از دانشگاه حقوق مونت پلیه ـ فرانسه
میرزا فتحعلی آخوند زاده یکی از پیشگامان جنبش بیداری در ایران می نویسد : " اگر مردم ایران از آزادی و حقوق انسانی با خبر بودند ، این گونه عبودیت ( بندگی ) و رذالت ( پستی) را تحمل نمی کردند ، به علم دست می یافتند و با ایجاد اتحاد ، انگشت شمار مستبدان را از میان می بردند . زیرا حکومت بیداد و ملایان را نمی توان با نرمش از میان برداشت ، سرپوش گذاشتن و مماشات شیوه ی مبارزه نیست".
اگر این ایرانی فرزانه سر از خواب بیرون آورد و ببیند دانشگاه دیده ها با یدک کشیدن برنام دکتری آگاهانه به آرمان مردم آزاده ی ایران خیانت می کنند و برای پول به دریوزگی ملایان دزد و جنایتکار افتاده و برای نابودی ایران زمین و به زنجیر کشیدن مردم ایران با این نابکاران هم داستان شده اند ، خون گریه می کند .
چو دزدی با چراغ آید گزیده تر برد کالا
پیش از آغاز سخن ، شایسته می دانم ، به مسعود بهنود و عطا مهاجرانی و ایرانیان فریب خورده یی که به دام فریب پندارهای واپسگرای راهزنان بادیه نشین افتاده اند و به فرزندان خود و مردم آزاده ایران آگاهانه خیانت می کنند ، به خوشتن خویش آیند و ارزش های والای فرهنگ کهن ایران زمین را رهنمای خود سازند و کاری نکنند ، که نامشان ننگینشان در کنار ملایان در زباله تاریخ نامردمی ها برجای بماند .
در این روزها که جانشینی خامنه یی دزد و مردم سیتز بر سر زبان ها است و مجتبی برای رسیدن به قدرت مطلقه حکومت فاشیست فرقه شیعه ، مرگ اهریمن را روز شماری می کند ، خامنه یی که در آرزوی جانشینی او می باشد ، در نگرانی مرگ آسایی بسر می برد . خامنه یی با همه سختگیری ها نتوانسته از پخش نام ملایانی که دارای ویژگی های جانشینی او می باشند ، جلوگیری کند ، در مجلس و در میان ملایان قم و نجف نام ملا شاهرودی و چندتن از ملایان که از عراق به ایران برگشته اند ، زمزمه می شود .
1 ـ خانواده ی خامنه یی و به ویژه مجتبی ، نگران است ، که بانک های بیگانه که بیش از 400 میلیارد دلار هستی تاراج شده ی خامنه یی را در حساب های سری نگهداری می کنند ، پس از آگاهی از مرگ خامنه یی ، به شیوه ی بانک های سوئیس که میلیاردها دلار دزدی های خمینی اهریمن در حساب های سری را به جیب زدند ، این پول های بادآورده را از آن خود کنند و یا اگر پول ها به حساب سری فرزندان خامنه ی و باند او باشد ، با پیش کشیدن قانون از کجا آورده یی و یا پول های دزدی شده ، از آن خود گردانند .
2 ـ خامنه یی نیک می داند که اگر ملا شاهرودی و یا یکی از ملایان که از عراق به ایران برگشته اند ، جانشین او شود ، برای پایندگی خود در این سمت ، با افشاگری دزدی های نجومی او ، دست مجتبی و باند مافیایی او را از بنیادهای سیاسی ، سپاه ، نیروهای انتظامی ، وزارت اطلاعات و ارتش کوتاه می کند .
3 ـ خامنه یی ملای خون آشام برای بد نام کردن و بی ارج کردن ملا شاهرودی و ملایانی که نامشان برای جانشینی او برسر زبان ها است ، بر آن شده ، تا دیر نشده است ، با فریب مردم همان نیرنگ خمینی را در بی ارج کردن ، برکناری و خانه نشینی ملا حسین علی منتظری ، برای ملا شاهرودی و یا رقبای پسرش به کار بندد .
خامنه یی می داند ، که ملایان مجلس خبرگان ، بندگان پولند و می تواند با دادن پول از خزانه کشور، آنان را وادار به دادن رای به پسرش کند . ولی این نا بکاری با واکنش مردم و کشور های غربی که در پشت پرده در این گزینش نقش کلیدی دارند ، به این آسانی نیست و در تنگنای مرگ آسایی است . از سوی دیگر با شعار فرا میهنی فرقه ویرانگر شیعه ، نمی تواند به این دست آویز که این ملایان با زبان پارسی بیگانه اند ، آنان را بی ارج کرده و کنار گذارد . نگری به سخنانخمینی و خامنه یی که بیش از 70 در سد آن واژه های تازی است و توان بازگویی درست یک فراز به زبان پارسی را ندارند ( برای آگاهی بخشی از سخنان خمینی در پیوست می باشد ) گویای آن است ، که این ملایان در شناخت زبان پارسی از آنان ندارند .
او با شناختی که از مسعود بهنود و عطا مهاجرانی دو فرستاده ی خود در لندن دارد و در درازای سال ها در پوشش اصلاح طلب ساختگی و جنبش فریب سبز ساخته و پرداخته ی حکومت فاشیست فرقه شیعه ( برای آگاهی بیشتر درباره ی اصلاح طلبان ساختگی در بطن حکومت بیدادملاها و جنبش فریب سبز به کتاب واواک در خدمت ملاها ، نوشته ایو بونه به زبان فرانسه و نوشته دکتر علی بیگدلی در روی تارنماهای پارسی زبان مراجعه کنید ) ، میلیون ها دلار از خزانه کشور به جیب آنان ریخته است و در بخش زبان پارسی تلویزیون های کشورهای غربی بسان بی بی سی ، صدای امریکا ، رادیو فردا ، رادیو زمانه و ارو نیوز در پوشش کارشناس لانه کرده اند و برای سرپوش گذاشتن بر جنایات او از هر نامردمی فرو گزار نمی کنند ، بهترین گزینه برای بدنام کردن ملا شاهرودی و رقیبان دیگر می باشند .
برای بی ارج کردن ملا شاهرودی و دیگر رقبای مجتبی ، مسعود بهنود با هم آهنگی عطا مهاجرانی نخستین سنگ را با برنام " هویت شیعی ایرانی"در لجنزار فرقه شیعه می اندازد . سپس عطا مهاجرانی با برنام " روشنفکر ایرانی و فرهنگ شیعه "پا را فراتر گذاشته و می نویسد روشنفکر ایرانی بیگانه با زبان پارسی با چه کسی سخن می گوید و قلمرو اندیشه ی او کجا است ؟
این دو امیدوارند با پیش کشیدن بیگانه بودن به زبان پارسی ، به این دست آویز که ملا شاهرودی و ملایانی که از نجف به ایران برگشته اند و به زبان پارسی آشنایی ندارند ، با جار و جنجال و هوچی گری زمینه ساز بی ارج کردن و کنار گذاشتن آنان بشوند .
برای آشکارکردن نیرنگ و سخنان نابخردانه ی آنان و نشان دادن دشمنی آشکارشان با فرهنگ ایران نخست ارزش های فرهنگ کهن ایران را بازگو می کنم :
4 ـ تعریف فرهنگ ایران
ایرانیانی که با فرهنگ غرب آشنا شده اند ، به شیوه ی آنان فرهنگ را کولتور تعریف می کنند . پذیرفتن تعریف غرب برای فرهنگ ، ارزش های فرهنگی ایران را از میان می برد . زیرا در سده ی بیداری و روشنایی در اروپا و به ویژه فرانسه ، که همه ی ارزش های جامعه به اقتصاد کاهش یافت و به برتری سیاست و اقتصاد در جامعه کشیده شده است . به گفته کارل مارکس ، در این کشورها فرهنگ و هنر روبنا شده است . به همین انگیزه جلال آل احمد اسلام زده ، در کتاب خدمت و خیانت روشنفکران ، این اندیشمندان را غرب زده می داند و پس از او دینمداران دیگر به سان مهاجرانی گفته ی او را بازگو می کنند ، ولی غافلند که خود شان اسلام زده شده و با کوردلی از ارزش های فرهنگ کهن ایران کمترین شناختی ندارند .
سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد آن چه خود داشت ز بیگانه تمنی می کرد
فرهنگ در زبان پارسی کاریز است . از دیدگاه ایرانی ، فرهنگ سرچشمه ی زندگی است . از این نگر ، فرهنگ گمانه زدن ، کاوش کردن ، آزمودن و نویابی است . در این برداشت فرهنگ شناختن گوهر نهفته در انسان است . همان گونه که آب را در تاریکی جستجو می کنند ، فرهنگ سرچشمه اندیشه در ژرفای هزاره ها است که در خرد مردم آشکار شده و پیوسته نو می شود . هم پرسی و رایزنی " دیالوگ " از فرهنگ ایران سرچشمه می گیرد . فرهنگ با خرد انجمنی هم بستگی ، هم آهنگی و هم آفرینی هستی می بخشد و به حکومت مردم " دموکراسی " می انجامد . این است رمز پویایی فرهنگ ایران .
به همین انگیزه گفتگو درباره ی سکولاریسم در فرهنگ ایران جایگاهی ندارد . به وارونه آن پندارهای فریب راهزنان بادیه نشین در همان نوشته های برگرفته از دین یهود ، برای همیشه تغییر ناپذیر است ( برای آگاهی بیشتر درباره فرهنگ ایران با بر نام فرهنگ ستیزی دانسته و ندانسته نوشته ی نیما فرمین را در روی تارنمای فرهنگ ایران و فیس بوک بخوانید ) .
فرهنگ ایران بر مهرورزی به زندگی کردن در گیتی و شادی است . اسلام زندگی در دنیا را خوار و ناچیز ( متاع قلیل در قران )می شمرد . دنیا را فریب دانسته و از مردم بی خرد می خواهد ، که به دنیا پشت کنند . درد و رنج را زندگی در گیتی می سازد . این خوار شماری دنیا زمینه ساز پیدایش ریا کاری ، دورویی ، قدرت پرستی ، شهوت پرستی و دروغگویی می شود .
5 ـ دو واژه ی " روشنفکر ـ شیعه " ، که مسعود بهنود و عطا مهاجرانی بازگو کرده اند ، کمترین پیوندی با هم ندارند و با سد من سریش هم نمی توان آن ها به هم چسبانید و گویای آن است ، که این فرومایگان کور دل و اسلام زده ، گوهر خرد را در نهاد خود نابود کرده و به یاوه گویی افتاده اند .
الف ـ روشنفکر : در فرهنگنامه های زبان پارسی ، در چم دانا ، با هوش و آگاه به دانش آمده است و با واژه ی اندیشمند برابر است .
ب ـ در فرهنگ ایران زمین ، خرد و بینش دو گوهر هستی بخش در نهاد مردم است و هر کس با برخورداری از خرد ، اندیشیدن در نهاد او هستی می یابد .
اندیشیدن : بوییدن ، کاوش کردن ، پرسیدن و آزمودن است و به اندیشمند بینش می دهد ، تا با چشم خورشید گونه به ژرفای تاریکی و نا پیدایی رویدادها و ناشناخته ها برسد و آن ها را دریابد .
6 ـ دین در فرهنگ ایران زمین ، دیدن است . هرکس باید در تنهایی خود ناشناخته ها و تازه ها را جستجو کرده و بیازماید و با پیمودن این راه دشوار و گذر از تاریکی ها ، آن ها را بشناسد .
ابر مرد ایرانی دانای توس می گوید :
جوان ارچه دانا بود ، پر گهر بی آزمایش نگیرد هنر .
این واژه را دین های ابراهیمی یکی پس از دیگری از فرهنگ ایران گرفته و بن مایه آن را از میان برده اند .
خدا در این دین ها قادر مطلق است و از هیچ ، همه چیز را می سازد . همه ی ارزش های زندگی بر ایمان ، اعتقاد ، باور و سرنوشت است ، پرسیدن و جستجو کردن و اندیشیدن ترک ایمان و کفر بوده و بادافره آن مرگ است . در این دین ها ، درد کشیدن نشانه ی ایمان است ، باید صلیب را بردوش گرفت و بر بالای کوه برد . در اسلام همین صلیب ، نامش علم شده و برای دردکشیدن هرچه بیشتر بر وزن آن می افزایند .
برای رنج بردن ، ابراهیم پسرش را قربانی می کند . قربانی کردن باید از سرگرفته شود . محمد همین شیوه را از دین یهودی گرفته و مردم را نا گزیر می کند همه ساله گوسپند و شتر را در کنار بت الت که نماد الله است و محمد به شیوه ی دو دین یهودی و ترسایی آن را به آسمان برده است .
در فرقه ی ویرانگر شیعه ، برای درد کشیدن باید همیشه غمگین بود و مردمی که در دام پندارهای فرقه شیعه گرفتارند باید با زنجیز زنی ، سینه زنی ، غمه زنی و غلتیدن در گل و خاک و با پذیرا شدن درد و رنج ، ایمان خود را نشان دهند و برای سوگواری دشمنان ایرانیان و ایران زمین با مشت بر سرو روی خود بکوبند . و چشم به راه امام پنداری چاه نشینی هستند که 1100 سال پیش در چاه های بویناک سامره پنهان شده و خامنه یی نابکار گاه گاهی او را به چاه چمکران میاورد و با این نیرنگ مردم نادان و بینوا را وادار می کند ، پولی را که باید نان برای فرزندان گرسنه ی خود بخرند در این چاه بریزند تا ملایان این پول ها را به جیب بزنند .
6 ـ بررسی سخنان پرت و پلا و در هم آمیخته ی مسعود بهنود :
الف ـ او در گفتگویی با کامبیز حسینی در رادیو فردا ، می گوید هویدا روشنفکر فرانسوی بود . ملا محمد خاتمی روشنفکر ایرانی است .روشنفکر ایرانی بدون فرهنگ شیعه معنی ندارد .
ب ـ مسعود بهنود ، در این گفتگو که کمترین پیوندی با عباس هویدا ندارد به سراغ او میرود او که در دوره ی شاه از مامورین مجاز ساواک بوده و بارها به همراه او سفر کرده است . نیک میداند ، پیش کشیدن شناخت او به زبان فرانسه نیرنگی بیش نیست . مسعود بهنود می داند ، که عبدالملک پدر هویدا سال ها در لبنان و فلسطین برای تبلیغ پندارهای ویرانگر بهایی در کنسولگری ایران کار می کرده و از سر سپردگان انگلیس بوده است . اکنون که در لندن زندگی می کند ، می خواهد به اربانان انگلیسی خود بگوید ، هم چنان به مامور آنان دلبستگی دارد . باید یادآور شوم که در درازای 13 سال نخست وزیری در ایران ، با سپردن بانک ها و کارخانه ها مونتاژ هیلمن و پیمان های بازرگانی سود بخش به بهاییان میلیاردها دلار هستی ایران را به جیب انگلیس ریخت . احمد خیامی در دوره ی انتخابات به جانی بلر 100 هزارلیر از پول های تاراج کرده بخشید . عطا مهاجرانی از این که مسعود درباره ی هویدا به کوتاهی سخن بسنده کرده است ، خشنود نیست ، با این یادآوری بیشتر یکدیگر را می شناسند .
پ ـ مسعود بهنود ملا محمد خاتمی را اندیشمند می داند . در بند 5 نشان دادم ، اندیشمندی کمترین پیوندی با دینمداران خرد سوز ندارد ، پول پرستانی که افسار خود را به هر نادانی داده اند و گرفتار پندارهای فریب ایمان ، اعتقاد ، باور و سرنوشت می باشند .
محمد خاتمی از طلبگی یار ملا بهشتی بوده و با پول خزانه دولت 5 سال در مسجد هامبورک ، در این شهر خوش گذرانیدند .
پس از این که خمینی را بیگانگان به ایران آوردند و بهشتی و شماری دیگر زیاده خواهی آغاز کردند ، به دستور خمینی و با همکاری رفسنجانی در بمب گذاری حزب جمهوری ملایان کشته شدند ، از این پس خاتمی خود را به خمینی نزدیک کرد . در وزارت اید ئولژی ، هزاران خانواده ی ایرانی را بی خانمان کرد . در دوره ی رئیس جمهوری به دستور خامنه یی و به دست سعید امامی قتل های زنجیره را انجام داد و برای فرار از این ننگ مدعی شد ، من رئیس جمهور بی اختیار بودم . این پرسش پیش می آید ، اگر راست می گوید چرا از این سمت کناره گیری نکرد ء افزوده بر آن دوباره رئیس جمهور شد و پس از آن برای بار سوم بازهم نامزد رئیس جمهوری شد ، این بار چماقدارهای محمود احمدی نژاد در سپاه پاسداران درشیراز بر او تاختند و ناگزیر شد ، کنار برود .
هنگامی که خمینی درپاریس بود ، به روزنامه نویس های بیگانه گفته بود ، پس از رفتن به ایران حکومت دموکراسی به راه می اندازم . از زمانی که پای خمینی به مدرسه رفاه در تهران رسید ، دسته دسته مردم بی دفاع را بی آن که از آنان پرسشی شود به دستور او خلخالی دیوانه به گلوله بست و این کشتار تا فردای آن روز دنبال شد . و این ملای کینه توز خون آشام از طبقه ی بالای مدرسه این جنایات هولناک را تماشا کرد . یکی از همان روزنامه نویس های بیگانه به خمینی نزدیک شد و پرسید، این است دموکراسی که نوید دادید ؟ بی شرمانه گفت خدعه کردم ( دروغ گفتم ) و سپس در سخنانش گفت دموکراسی مخالف اسلام است . محمد خاتمی که سخنان خمینی را در پاریس شنیده بود ، هم چنان همان سخنان یاوه را بازگو می کند . این جنایتکار نمی داند ، سخن یاوه را اگر سدبار هم بازگو کند یاوه است . این کور دل می داند ، که حکومت فاشیست فرقه شیعه در مردم ستیزی از حکومت فاشیست ایتالیا ، نازیسم آلمان و حکومت بلشویک استالین پیشی گرفته است . گذشته از آن دموکراسی دارای ارزش های بنیادی است ، که کمترین نشانی از این ارزش ها در حکومت بیداد ملایان دیده نمی شود .
چگونه مسعود بهنود ، با آگاهی از جنایات او ، این چنین برای او چاپلوسی می کند ؟
ت ـ او در این گفتگو سخن از فرهنگ شیعه به میان می آورد .
از آن جا که از فرهنگ شناختی ندارد ، به هذیان گویی می افتد و می گوید فرهنگ تو فیس بوک ، تو زندگی شخصی من و توی من است . از گفته های او چنین بر می آید ، که به سان ملایان در شکم و زیر شکم او است . مسعود بهنود باید دیده بگشاید و ببیند از نخستین روزی که راهزنان بادیه نشین به ایران زمین تاختند ، چون از فرهنگ بویی نبرده بودند ، ارزش های فرهنگی را از میان بردند و برنابودی زبان پارسی کمر بستند . این فرهنگ ستیزی هم چنان دنبال می شود .
ابرمرد ایرانی دانای توس که گواه فرهنگ ستیزی تازیان است ، این نامردمی ها را چنین بازگو کرده است .
زیان کسان از پی سود خویش به جویند و دین آرند پیش
بریزند خون از پی خواسته شود روزگار بد آراسته
زتازی ستمکارتر دیو نیست در ایران از این دیو باید گریست
از این سهمگین روی پتیاره دیو ز مزدا پرستان برآمد غریو
مسعود بهنود که از بنیاد پوسیده فرقه شیعه آگاه است و از ترس بی آبرویی بیشتراز آن سخنی به میان نمی آورد ، برای آگاهی یادآور می شوم :
انگلستان که با حکومت عثمانی درگیر بود ، فرستادگان خود را به دربار اسمعیل صفوی فرستاد و از او خواست برای ناتوان کردن حکومت عثمانی فرقه ی ویرانگر شیعه را به راه اندازد . شادروان کسروی ، نیرنگ اسمعیل را در دستکاری زندگینامه جدش شیخ اردبیلی آشکار کرد و نشان داد این نابکار ، شناسه ایرانی خود را از بی برد و به دروغ به سان خمینی خود را از بازماندگان راهزنان بادیه نشین دانست و با کشتار مردم تبریز ( تنها هزار مرد را که از پذیرفتن فرقه شیعه خودداری کرده بودند گردن زد ، پس از او شاه عباس در گرجستان تندآبه ی خون به راه انداخت . ملایان دزد و دغل ، به دنبال این افشاگری ، کسروی را به دفتر بازپرس کشیدند و نواب صفوی سرکرده چاقو کش های فداییان اسلام ، که انگلیس در ایران به راه انداخته بود در جلوی چشمان بازپرس تاو را که تکه کردند . بر همگان آشکار می شود ، اسلام دین حکومت با زور شمشیر است . به همین انگیزه سخن از فرهنگ اسلامی بی ارج کردن فرهنگ بوده و یاوه گویی بیش نیست .
اگر داستان های ساخته و پرداخته و به دور از خردمندی ملا باقر مجلسی را درباره علی و حسین و قهرمان سازی از حسین را که برای رسیدن به قدرت به جنگ نابرابری تن داد و داستان به دور از خرد امام چاه نشین سامره را از این فرقه بردارند ، مرده پرستی و گداپروری از میان می رود و از این فرقه چیزی برجای نمی ماند . بنابراین سخن از فرهنگ شیعی که مسعود بهنود پول پرست به میان آورده است سخنی زیاده است و به دور ازخردمندی و خیانت آشکار به فرهنگ ایران است .
7 ـ یاوه گویی های عطا مهاجرانی
الف ـ عطامهاجرانی برای انجام خواسته ی خامنه یی پس از گفتگوی مسعود بهنود بیدرنگ وارد گود می شود و در دامگه فریب خواب آلوده از سخنان پرت و پلای او ستایش می کند .
این فرومایه ، چون از علم لدنی و کشف اسرار برخور دار بوده و از پندار مسعود آگاه است می نویسد منظور مسعود بهنود فهم فرهنگ شیعه است که با شیعه بودن متفاوت است . و این سخن ناستوده کار او نیز به چرند گویی کشیده است .
ب ـ عطا مهاجرانی در این نوشته ، بی آن که فرنودی بیاورد ، برای دانشمند نمایی نام مطران جرج خضر لبنانی ، دکتر امیر حسین آریانپور ، علی اصغر ضرابی ، محمدعلی سپانلو می آورد و چون می داند که آن ها مرده اند ، به نام آنان پندارهای فریب خود را بازگو می کند . این زشت ترین شیوه ی نویسندگی و رفتاری ننگ آور است .
پ ـ عطا مهاجرانی ، بی آن که از اندیشه و برداشت فرزانی ، فردوسی ، حافظ ، عطار و مولانا کمترین آشنایی داشته باشد ، می نویسد ، با این که سنی بودند ، از علی و حسین ستایش کرده اند .
در بند پ پاراگراف 6 ، با یادآوری سروده های او نشان داده ام ، او سی سال زندگی خود را برای زنده نگهداشتن فرهنگ کهن ایران و زبان پارسی که با بیداد راهزنان بادیه نشین رو به ویرانی بود ، پشت سر گذاشت ، او یکی از پیروان اندیشه میترا ( سیمرغ ) بوده . از چاپلوسی و ستایش بیزار بود و آن چه به نام محمد و علی و محمود غزنوی به شاهنامه افزوده شده برای بی ارج کردن او بوده است . در درازای 1100 دینمداران و دشمنان ایران بی شرمانه شاهنامه را دستکاری کرده اند و این نابکاری هنوز دنبال می شود . حافظ از اندیشه ی عطار بهره ها گرفته است و بسیاری از سروده های او در راستای برداشت عطار بوده است . این دو اندیشمند ایرانی بارها گفته اند ، که مسلمان نیستند . سروده های عطار و حافظ گویای آنست :
مسلمانان من آن گبرم که دین را خوار می دارم مسلمانم همی خوانند و من زنار می دارم
برای آگاهی از اندیشه ی والای عطار دیوان او و منطق الطیر او را بخوانید :
از لذت حیات ندارد تمتعی امروز هر که وعده به فرداش می کنند
بیا تا گل بر افشانیم و می در ساغر اندازیم فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم
خرقه پوشی من از غایت دین داری نیست پرده یی بر سر صد عیب نهان می پوشم
واعظان کین جلوه در محراب و منبر می کنند چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند
فتوای پیر مغان دارم و قولیست قدیم که حرامست می آن جا که نه یارست ندیم
می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب چون نیک بنگری همه تزویر می کنند
ساقی بی که شد قدح لاله پر زمی طامات تا به چند و خرافات تا به کی
بسیاری از سروده های مولانا دستکاری شده ، سروده ی زیر گویای آن است که مولانا مسلمان نیست
دین ما مهر تو ، مذهب ما ، خدمت تو تا نگویی در این عشق تو مختصریم
8 ـ ایرانی بیگانه با زبان پارسی
پیش از بررسی در این زمینه شایسته می دانم ، نخست نیرنگ کشورهای غربی را در گسترش دین اسلام و به ویژه فرقه شیعه بازگو کنم :
الف ـ بیگانگان به ویژه انگلیس جهانخوار که مسعود بهنود و عطا مهاجرانی جیره خواران آنند ، برای این که بتوانند برای همیشه منابع زیر زمینی ایران را از آن خود کنند ، بر آن شدند پندارهای فریب دین اسلام و فرقه شیعه را گسترش داده ، تا مردم گرفتار تعصب و خرافات شده و در نادانی به سر برند . برای کوتاهی سخن به گزیده ی سخنان چند تن از این بیگانگان بسنده می کنم :
ـ سر گور اوزلی فرماندار انگلیس در هندوستان بی شرمانه می گوید : " ما باید ایران را همیشه در بدبختی و ناتوانی و ددمنشی نگهداریم " .
ـ بی بی سی که بلندگوی منافع انگلیس است و مسعود بهنود در آن سخن پراکنی می کند ، هنگامی که خمینی در پاریس بود ، چهره ی زشت انگلیس جها نخوار را آشکار کرد : " پس از این انقلاب ، ایران تنها جایگاهی هم پایه ی افغانستان خواهد یافت و برای همیشه رویای تمدن بزرگ و پنجمین قدرت را از یاد می برد " .
ـ رمزی کلارک وزیر پیشین دادگستری امریکا و فرستاده رئیس جمهور انگیزه ی پشتیبانی امریکا از خمینی را چنین بازگو می کند : " خمینی مردم در راه بیداری را از نو به خواب گران سده ها فرو خواهد بردو به زبونی و پستی و خواری خواهد کشاند و این همان خواسته ما است " .
ـ ریچار فالک استاد دانشگاه برینستون و رهبر انجمن با نام دروغین ( آزادی ، هنر ودانش ) گسترش دین واپسگرای اسلام را سیاست استعماری انگلیس می داند ، می نویسد " باید نماد ها و ارزش های بنیادی فرهنگ ایران را که بنیاد دیرین کشور است ، نابود کرد. باید زنجیر زنی و سینه زنی و غمه زنی را برای سوگواری های دینی به دست مردم نادان به گونه یی پایدار نگهداری و پاسداری گسترش داد . زیرا زنجیر زدن و و سینه زنی نشانه ی آمادگی مردم نادان برای شهید شدن است و برای برپایی بینوایی کارساز می باشد . هرگاه خواستیم ایران را نابود کنیم ، ساده ترین راه را که اسلام است ، پیش می کشیم و آن را برپا می کنیم " .
با اندوه بسیار می بینیم که مسعود بهنود ، مهاجرانی به همراه مشتی مامورین وزارت اطلاعات و پاسدارها با برخورداری از پشتیبانی دولت انگلیس در لندن ، برای فریب مردم ساده دل که به آسانی به دام این نابکاران می افتند ، دسته های سینه زن و زنجیر زن به راه می اندازند و با دادن خوراک به این دسته ها، به گداپروری و مرده پرستی دامن می زنند .
انگلیس برای رسیدن به هدف خود در نابودی ایران ، ازخمینی خرفت و کینه توز شخصیت ساختگی رهایی بخش ساخت و سپس با همکاری فرانسه او را روانه ایران کرد ، هنگامی که به ایران رسید ، روزنامه نویسی از او پرسید ، اکنون چه احساسی دارید؟ پاسخ داد هیچ . به درستی او در آرزوی ویرانی شهرها و آبادانی گورستان ها بود و از فرودگاه مهرآباد به گورستان تهران رفت و نشان داد نه تنها کمترین مهری به ایران زمین و مردم آن ندارد و ابزار دست بیگانگان برای نابودی این کشور است .
خمینی در اجرای خواسته اربابان خود ، برای گسترش و تبلیغ پندارهای واپسگرای دینی بت پرستی ، مرده پرستی و گداپروری شمار زیادی از ملایان را که در گورستان های نجف و کربلا زندگی می کردند ، به ایران آورد و آنان را برای آموزش طلبه ها در مکتب خانه ها و مدرسه های دینی به گورستان های گوم ( تازی شده ی آن قم ) و شهر توس ( تازی شده ی آن مشهد ) ، شهر ری و چند شهر بزرگ فرستاد . در کشوری که بینوایی و بی خانمانی بیداد می کند یک میلیون ملا برای تبلیغ پندارهای واپسگرای فرقه شیعه به دورترین روستا ها فرستاده شده و سر بار مردم بینواشده اند .
در درازای این سال ها ملایانی که از عراق به ایران آمده اند ، افزود برکار در مدرسه های دینی در مجلس و دولت به سمت های نمایندگی و وزیری رسیده اند ، آنان نیز در آرزوی رسیدن به قدرت در حکومت فاشیست فرقه شیعه می باشند ،
بنابر آن چه یاد آور شدم با روی کار آوردن ملاها تندآبه واژه های زشت زمخت و خشن تازی به زبان پارسی سرازیر شد . از میان بردن نسک ها ، بریدن برگ های آن ها و دستکاری در نوشته ها از سر گرفته شد . دزد ی یادمانده های کهن و فروش آن ها در کشورهای جهان افزایش یافت .( برای آگاهی بیشتر ، زبان پارسی ، شناسه ی مردم ایران زمین نوشته ی نیما فرمین در تارنماهای زبان پارسی و فیس بوک نیما فرمین بخوانید .)
ملایان از نخستین روز ، از بد رفتاری با اقلیت های دینی و مذهبی به ویژه هم میهنان سنی دریغ نکرده اند و بیش از همه مردم آزاده ی کردستان ، خوزستان و بلوچستان و ترکمن ها از بیداد آنان رنج برده و شمار زیادی از فرزندان آنان به دست دژخیمان به چوبه دار آویزان و یا تیرباران شده اند . کشتار مردم آاده ی بلوچستان در زندان زاهدان نشان داد ، که ملایان در مردم ستیزی از حکومت های فاشیست پیشی گرفته اند .
بدون شک مردم این بخش های ایران با گویش های کهن سخن می گویند و بسیاری از آنان که از آموزش و پرورش بی بهره می باشند به زبان پارسی به خوبی آشنا نیستند .
همان گونه که در بند 8 یاد آور شدم ، گفتگوی مسعود بهنود و نوشته عطا مهاجرانی و پیش کشیدن" ایرانی بیگانه از زبان پارسی " برای بی ارج کردن و کنار گذاشتن ملا شاهرودی و ملایانی که از نجف به ایران آمده اند و فریب مردم نادان و ساده دل که بازیچه ی این نابکاران می شوند ، انجام شده است و نشان دادم ، این ملایان در شناخت زبان پارسی از ملا خمینی و خامنه یی و مجتبی کاستی ندارند . بدون شک این سخنان به دور از خردمندی مسعود بهنود و عطا مهاجرانی پول پرست که در خدمت انگلیس می باشند ، در این جا پایان نمی گیرد و در آینده نیز گواه نیرنگ ها و نامردمی های دیگر آنان خواهیم بود .
برای رویارویی با این نامردمی ها ایرانیانی که به ایران زمین و مردم آزاده ی آن مهرمی ورزند ، خویشکاری دارند به پاخیزند ، تا مزدوران ملایان نتوانند ، بی شرمانه با زیر پا گذاشتن ارزش های فرهنگ ایران ، پندارهای فریب فرقه شیعه را در بخش زبان پارسی تلویزیون های کشور های غربی و تارنماهای ملایان بازگو کنند و مردم را بفریبند .
در این میان عبدالستار دوشکی جدایی خواه که در همه ی گردهمایی ها دیده می شود ، به جای پاسخ گویی به سخنان نابخردانه مسعود بهنود ، آیین دوستی به جای می آورد و با چاپلوسی می گوید ، من مسعود بهنود را در لندن دیده ام و با احترام می شناسم و خوشحالم که این حقیقت را آشکار کرد و می افزاید که او اصلاح طلب دولتی در تلویزیون ها است . هم طبال یزید است و هم علمدار حسین . او با این واکنش احساساتی و نداشتن آگاهی از ارزش های فرهنگ ایران ، با این سخنان نسنجیده خود را بی ارج کرد .
با اندوه بسیار ، شماری از ایرانیان برای خود نمایی در زمینه های حقوقی ، سیاسی ، فرهنگی ، اقتصادی و ... بی آن که در این دانش ها شناختی داشته باشند خود را کارشناس می دانند و به زبان مردمی نخود هر آشی می شوند . در تلویزیون های کشور های غربی برای نمونه سپاهی قدس سیامک دهقانپور در رادیو فردا کامبیز حسینی ، مسعود بهنود و عطا مهاجرانی سرسپردگان ملایان و انگلیس جهانخوار که از حقوق اساسی و ارزش های فرهنگی آگاهی ندارند ، در گفتگوهای بی محتوا هم زمان زیادی را از دست می میدهند و هم مردم را به بیراهه می کشند .
سیامک دهقانپور با رضا پهلوی ، ملا شریعتمداری ، بنی صدر و عبد علی بازرگان گفتگو درباره ی سکولاریسم به راه انداخت و پس از چند نشست ، چون هیچ کدام از حقوق اساسی شناختی ندارند ، سر انجام کار به ابتذال کشید . کامبیز حسینی در گفتگو با مسعود بهنود برای خود نمایی به وی می گوید ، از این پس با بد گویی سکولاریست ها روبرو می شوید . و یا مسعود بهنود یک باره کارشناس حقوق اساسی می شود و می گوید از اول مشروطیت تا امروز ملا ی جنایتکار خاتمی از همه بر تر بوده است .
من از کامبیز حسینی می پرسم آیا کمترین شناخت دانشی از حقوق اساسی و نظریه ی سیاسی سکولاریسم دارد؟ من بی آن که او و مسعود بهنود را بشناسم ، می گویم هر دو زیاده گویی کرده اند . آیا کامبیز حسینی از ارزش های فرهنگ ایران شناخت دارد ؟ می گویم نه . زیرا اگر از ارزش های فرهنگی ایران شناخت داشت ، سخنان نابخردانه او را چشم بسته نمی پذیرفت . در کشورهای پیشرفته جهان ، روزنامه نویس ها تنها در رشته یی که دوره های دانشی دیده اند ، با کارشناسان که از برجستگان در آن دانش ها هستند به گفتگو می نشینند . 36 سال است ، که گواه این نابکاری ها هستیم . ملایان دانش ستیز از آن بهره برده اند ، زیرا در تلویزیون ها هرگز شیوه ی کشورهای پیشرفته دنبال نشده و پیوسته باند بازی و نوکر صفتی و فرومایگی همه چیز را به ابتذال کشیده است .و با سرگردانی مردم ، ملایان دزد و دغل از آن سود برده اند .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر