بزرگترین بسیج ملی است! |
سال از پایان جنگ ایران و عراق می گذرد. جنگ تمام شد اما ویرانی و بی خانمانی و نابودی ادامه دارد. آبله های جنگ همچنان بر چهره خوزستان باقی است. اهواز؛ آبادان؛ خرمشهر، مسجد سلیمان؛ آغاجاری و... حتی اشکی نیست که این چهره پر آبله را تسکین دهد.
نخلستان ها تشنه اند، چنان که گوئی خشکسالی خوزستان را محاصره کرده است. نخل های کهن بی بار مانده اند و مرغوب ترین خرمای جنوب ایران و کناره خلیج فارس دیگر در بازار خودنمائی نمی کند. نه در بازارهای ایران و نه بازارهای آنسوی مرز. از صادرات خرما دیگر خبری نیست.
ریشه های 400 هزار نخل در حاشیه اروند رود و بهمنشیر سوخته اند و یک میلیون نخل دیگر نیز در آستانه نابودی اند. اگر چنین شود و چنین ادامه یابد، آنگاه گورستانی از 3 میلیونی نخل روی دست ایران مانده است و در عزای آنها، نخلدارانی که پوست شکمشان به پشتشان چسبیده و خانه نشین شده اند. خوزستان تا پیش از جنگ و خشکسالی سالهای اخیر145071 تن خرما داشته و تنها آبادان با تولید سالانه 70624 تن خرما حرف اول را در خوزستان می زده. آن افتخار حالا نصیب زمین بازان و زمیندارانی شده که نخل های خشک شده را قطع می کنند و زمین آن را تبدیل به پول می کنند تا روی آنها خشت و گل و آجر بالا برود.
کشاورزان و نخلداران معترض به جهاد کشاورزی می گویند: قرارمان این نبود! قرارمان این بود که پس از پایان جنگ نخلستان ها دوباره آباد شوند.
پاسخ کوتاه است: "اعتبار نداریم!".
ایران برای نجات رود و رودخانه، دریا و دریاچه، نخل و نخلستان، اخلاق و مروت، سیر کردن شکم زن و بچه، پایان رانت خواری و تبعیض، ترک مرزبندی خودی و غیر خودی، خاتمه بیکاری و راه افتادن تولید و کشاورزی و... نیاز به یک بسیج ملی دارد. این بسیج با بسیجی که نقش زالو را پیدا کرده و خون مردم و بودجه مملکت را می مکد و تمرین سرکوب مردم را می کند، فاصله ای باندازه زمین تا آسمان دارد!
|
۱۳۹۳ دی ۱۶, سهشنبه
سال از پایان جنگ ایران و عراق می گذرد. جنگ تمام شد اما ویرانی و بی خانمانی و نابودی ادامه دارد. آبله های جنگ همچنان بر چهره خوزستان باقی است. اهواز؛ آبادان؛ خرمشهر، مسجد سلیمان؛ آغاجاری و... حتی اشکی نیست که این چهره پر آبله را تسکین دهد.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر