نام اصلی ویکتور یدیو خارا مارتینز
زادروز ۲۸ سپتامبر ۱۹۳۲
سانتیاگواهل کشور شیلی
درگذشت ۱۵ سپتامبر ۱۹۷۳ (۴۱ سال)
سانتیاگو
سبکها موسیقی بومی , Nueva canción , موسیقی آندیی
کار(ها) شاعر، آوازخوان، انقلابی
ساز(ها) گیتار کلاسیک , ووکال
مدت کار ۱۹۵۹-۱۹۷۳
ویکتور خارا در روستایی فقیر در شیلی به دنیا آمد. مادرش شعرهای بومی میسرود و بدین ترتیب خارا از کودکی با ترانههای روستایی آشنا شد. با نقل مکان خانوادهٔ خارا به شهر سانتیاگو، او با محیطی متفاوت از جامعهٔ روستایی آشنا شد. خارا پس از مرگ مادرش دچار خلاء عاطفی شد و به مدرسه دینی رفت. اما پس از دو سال آنجا را ترک کرد و عازم دورهٔ اجباری نظامی شد. پس از پایان دورهٔ سربازی خارا به دانشگاه رفت و در آن جا به مطالعهٔ موسیقی بومی شیلی پرداخت.
ویکیپدیا
پدر ویکتور خارا الکلی بود و همین موضوع موجب گشته بود فضای خانه آنها، فضای آرامی نباشد و همواره فضای متشنجی باشد، به ویژه زمانی که پدرش، مادرش را کتک میرد. سرانجام پس از چند سال، پدر ویکتور برای کار در مزارع از شهر خارج شد و مسئولیت نگهداری ویکتور و خواهر و برادرهایش بر عهده آماندا مادرش افتاد .
همسر ویکتور خارا
جوآن (Joan)، بیوه ویکتور خارا در زمان شهادت پاردس به تأکید گفته بود که برای شکنجه و قتل همسرش نباید یک سرباز وظیفه را مسئول دانست. به گفته همسر این شاعر انقلابی، مسئولان اصلی این قتل و آمران آن، پینوشه و فرماندهان وقت ارتش
بودند .
بی بی سی
گیتاریست، شاعر، آهنگساز و آوازخوان شلیایی هنگام دیدار و اجرای موزیک و آوازخوانی برای کودکان در محله های دور اُفتاده و فقیرنشین در شیلی، جائیکه خودش بدنیا آمده و رُشد کرده بود در سال ۱۹۷۲ .
اثر کارتونیست فرانسوی
منبع کتاب جمعه
نقل قولی از ویکتور خارا
عشق ورزیدن به خانه ام ، به همسرم و فرزندانم
عشق ورزیدن به زمین که به من برای زندگی یاری می رساند
عشق به آموزش و کار
عشق به دیگرانی که که برای مردم به نکویی فعالیت می کنند
عشق به عدالت به شکل ابزاری که تساوی را برای بزرگی انسان فراهم می کند .
عشق ورزیدن به صلح و دوستی برای لذت بردن از زندگی
عشق به آزادی ، اما نه آن آزادی که با فدا کردن آزادی دیگری حاصل شده ، بلکه آزادی برای همگان
عشق ورزیدن به آزادی برای زیستن ، برای زندگی فرزاندان من ، در خانه ای که از آن من است ، در شهر من ، دیار من ، در میان مردمان همسایه ام ...
عشق ورزیدن به آزادی ، در محیطی که برای ساختن سرنوشتمان نیاز داریم
عشق ورزیدن به خانه ام ، به همسرم و فرزندانم
عشق ورزیدن به زمین که به من برای زندگی یاری می رساند
عشق به آموزش و کار
عشق به دیگرانی که که برای مردم به نکویی فعالیت می کنند
عشق به عدالت به شکل ابزاری که تساوی را برای بزرگی انسان فراهم می کند .
عشق ورزیدن به صلح و دوستی برای لذت بردن از زندگی
عشق به آزادی ، اما نه آن آزادی که با فدا کردن آزادی دیگری حاصل شده ، بلکه آزادی برای همگان
عشق ورزیدن به آزادی برای زیستن ، برای زندگی فرزاندان من ، در خانه ای که از آن من است ، در شهر من ، دیار من ، در میان مردمان همسایه ام ...
عشق ورزیدن به آزادی ، در محیطی که برای ساختن سرنوشتمان نیاز داریم
عشق ورزیدن به آزادی بدون بندگی ، نه برای ما و نه برای دیگران ...
ترانه ـ سرودههای «ویکتور خارا»
ترجمۀ «احمد شاملو» و «محمد زرینبال»
دکلمه و صدای «مظفر مقدم»
Wolfgang Mattheuer (1973)
ویکتور خارا را بیشتر هنرمندان با گیتار شکسته شده و دستهای خونین تصویر میکنند
ویکتور خارا را بیشتر هنرمندان با گیتار شکسته شده و دستهای خونین تصویر میکنند
آشنایی خارا با خوانندهای به نام ویولتا پارا (Violeta Parra) نقطه عطفی در زندگی هنری او به شمار میآید. خارا یکی از مهمترین نمایندگان سبک «نوئوا کانسیون» (Nueva Cancion) یا «ترانه نو» در آمریکای جنوبی است. این سبک، نوعی موسیقی انقلابی است و در بین دانشجویان و روشنفکران طرفداران زیادی داشت.
ویکتور خارا عضو حزب کمونیست شیلی و از طرفداران سالوادور آلنده بود.
پس از پیروزی حزب «اتحاد مردم» در انتخابات، خارا طی سالهای ۷۰ تا ۷۳ به سراسر شیلی سفر کرد و برای کارگران معدن و کارخانهها، دانشجویان و دانشآموزان کنسرتهایی اجرا کرد و در این مدت، چهارآلبوم منتشر کرد
گیتار من دولتمردان و جنایتکاران را به کار نمی آید
که آزمند زر و زورند .
گیتار من به کار زحمتکشان خلق می آید .
تا با سرودشان آینده شکوفا شود .
چرا که ترانه آن زمانی معنایی می یابد
که قلبش نیرومندانه در تپش باشد .
و انسانی آن ترانه را بسراید که
سرود خوانان شهادت را پذیرا شوند .
شعر من در مدح هیچ کس نیست
و نمی سرایم تا بیگانه ای بگرید
من برای بخش کوچک و دوردست سرزمینم می سرایم .
چهره های سرشناس و ویکتور خارا :
بونو: خواننده و آهنگساز: او به دنبال چیزهایی رفت که درباره آنها میسرود.
آرلو گاتری : خواننده و نوازنده: ویکتور خارا مرد جوانی بود که در دنیایی تاریک، سرپا ایستاد.
مارتین لویس : تاریخدان: ویکتور خارا، باب دیلن آمریکای جنوبی بود.
دبندرا بانارت، هنرمند ونزوئلایی ـ آمریکایی : ویکتور، قدرت موسیقی را به عنوان وسیلهای برای ارتباط برقرار کردن میدید.
ویکتور خارا به عنوان نمادی از گرایشهای چپ در سالهای اولیه پس از انقلاب با غضب حاکمان ایران روبرو شد و چند سال بعد هم ابراهیم زالزاده، صاحب انتشارات ابتکار که آن سه نوار کاست را منتشر کرده بود، با ۱۵ ضربه چاقو در سینه و پشتش به قتل رسید و نامش به فهرست افرادی اضافه شد که در قتلهای زنجیرهای کشته شده بودند.
روزگار گردش تلخی داشت که او هم مانند خارا مرد. ویکتور خارا با ۴۴ گلوله در بدنش و زالزاده با ۱۵ ضربه چاقو .
منبع بی بی سی
جوان خارا، بیوه او می گوید که قتل همسرش به یک سمبل بین المللی برای مبارزه با سوء استفاده از حقوق بشر تبدیل شد.
در ژانویه 1973، پابلو نرودا، شاعر بزرگ شیلیایی، به سوی هنرمندان سراسر جهان دست دراز کرد تا در تلاش برای جلوگیری از فاشیسم و جنگ داخلی در شیلی به وی بپیوندند. این ترانه که به وسیله ویکتورخارا بر روی شعر پابلو نرودا ساخته شده پاسخ ویکتور به تقاضای نرودا است.
سرزمین ام را پاره پاره نمیخواهم
و نه "با هفت دشنه، به خون کشیده" میخواهم .
******
خواهان تابش نور شیلیاییام
بر فراز آشیان نوبنیادم.
******
سرزمین ام را پاره پاره نمی خواهم
و نه "با هفت دشنه، به خون کشیده" میخواهم .
******
سرزمینام را پاره پاره نمیخواهم
برای همهمان در سرزمینام، اینجا، جا هست.
آنها که "زندان"ش پندارند، لیک،
دراز راهی پیش باید گیرند و دگر جای نغمه ساز کنند.
توانگران (این همیشه بیگانگان)
چه بهتر که راه "میامی" پیش گیرند و جوار عمه هاشان را !
******
سرزمین ام را پاره پاره نمی خواهم.
بگذار جای دگر روند و نغمه ساز کنند
سرزمین ام را پاره پاره نمی خواهم.
برای همه مان در سرزمین ام، اینجا، جا هست.
******
در همین دیار میمانم و کارگران را ترانه می خوانم:
ترانهی تاریخی نوین و جغرافیایی نوین.
رئیس زندان بهیکی از گروهبانان گفت: - گیتارش را بیار!
گروهبان رفت و تبری با خود آورد و هر دو دست ویکتور را با آن قطع کردند. آنگاه رئیس زندان بهطعنه گفت: - خوب، بخوان! چرا معطلی؟
ویکتور خارا، در حالی که دستان خونریزش را در آسمان حرکت میداد از همزنجیران خود خواست که با او همصدائی کنند، و آنگاه آواز پنجاه هزار دهان بهخواندن «سرود وحدت خلق» که ویکتور خارا تصنیف کرده بود در استادیوم سانتیاگو طنین افکند:
مردمی یکدل و یکصدا
هرگز شکست نخواهند خورد...
هنوز سرود بهپایان نرسیده بود که گروهبانان جسد نیمه جان ویکتور خارا را بهگلوله بستند.
در روز ۱۶ سپتامبر جسد تیرباران شدهٔ او را در کنار خیابان پیدا کردند
تصویری از استادیوم سانتیاگو، جایی که خارا به قتل رسید. او آخرین ترانهاش را لحظاتی قبل از شهادتش در همینجا روی پارچه روزنامه نوشت که بعد به دست همسرش رسید.
این استادیوم به نام ویکتور خارا نامگذاری شده است و اکنون محلی برای مردم بی خانمان شده است . نزدیک به 500 نفر از خانه بدوشان سانتیاگو شبها در آنجا میخوابند .
پدرو بارینتوز نونس (Pedro Barrientos Nunez )، افسر بازنشسته ارتش، قاتل ویکتور خارا در شهر دلتونا در ایالت فلوریدا زندگی میکند و زندگیاش را از راه فروش اتوموبیلهای دست دوم تأمین میکند. بر اساس تحقیقاتی که قاضی میخل واسکوئیس انجام داده، این افسر ارتش در تاریخ ۱۶ سپتامبر ۱۹۷۳، پس از آنکه ویکتور خارا را شکنجه دادند و انگشتان دست او را شکستند، دستور شلیک گلوله را صادر کرده است.
رادیو زمانه
جوآن خارا در سال ۱۹۷۳ جنازه همسرش و پدر دو دخترش را در سکوت خبری به خاک سپرد. در سال ۲۰۰۹ اما گور ویکتور خارا را نبش قبر کردند و پس از کالبدشکافی جسد، پزشکی قانونی اعلام کرد که ویکتور خارا با شلیک ۴۴ گلوله به قتل رسیده است. افزون بر این بیش از ۱۲ مورد شکستگی استخوان نیز در اثر شکنجههای پیاپی گزارش شد.
مقبرهٔ خارا در گورستان عمومی سانتیاگو
آخرین ترانهٔ او که حکم وصیتنامهاش را داشت، بر روی تکهای از روزنامه نوشته شده بود و توسط یکی از افرادی که از استادیوم شیلی جان به در برد، به دست همسرش رسید:
پنج هزار نفر این جاییم
در این بخش کوچک شهر
چه دشوار است سرودی سرکردن
آنگاه که وحشت را آواز میخوانیم
وحشت آنکه من زندهام
وحشت آنکه میمیرم من
خود را در انبوه این همه دیدن
و در میان این لحظههای بیشمار ابدیت
که در آن سکوت و فریاد هست
لحظه پایان آوازم رقم میخورد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر