اما بازرگان و جنگ
بازرگان جنگ نمی خواست وی با جنگ مخالف بود این مخالفت ریشه عقیدتی داشت اما تجربه اش به او می گفت که جنگ به نفع مردم نیست پس بعد از فتح خرمشهر با دلایل دینی و عقلی به صلح دعوت کرد. وی همانند اقای خمینی در سال ۱۳۵۸ به رژیم صدام حمله نکرد آن رژیم را نامشروع نخواند. سیاست مصالحه با همسایگان را در پیش گرفت. حتی گفتگو با امریکا را باور داشت. بازرگان سیاست می دانست و هم اهل مبالغه نبود و راستگو با تدبیر هم بود.این سیاست مداری برای جامعه ایران زود هنگام است چرا که تهییج مردم به مبالغه و هم به دورغ مصلحتی نیاز دارد.
اقای خمینی و جنگ
شعار جنگ تا رفع فتنه از جهان شعار کمی نبود بی گمان همه کسانی که این شعار را می دادند به عملی نبودن آن باور داشتند اما آن را تکرار میکردند. اقای خمینی تلاش نکرد که بعد از قبول قطع نامه به اشتباه مدیریت در جنگ اذان کند زمانی که منتظری چنین کرد با بیانیه تند او را دشمن جدید معرفی کرد و حماسی بودن جنگ را در دستور کار قرار داد. هیچ وقت هم از شعارهای داده شده رمز گشایی نشد. کاری که آقای هاشمی هم انجام نمی دهد. فقط گاه گاه جواب حملات نادرست فرماندهان سپاه را برعلیه خود می دهد.
این فرماندهان پاسخ نمی دهند که چرا از زمانی که با امکانات مردمی بسیج رهبری جنگ را درست داشتند به اهداف خود نرسیدند به اختلاف های میان خود که حتی بر کیفیت عملیات اثر می گذاشت اشاره نمی کنند.
اقای خمینی از نتیجه جنگ ناراضی بود حتی بعد ار جنگ هم چند موضع گیری جنجالی انجام داد که برخی به وساطت هاشمی خنثی شد اما داستان حکم سلمان رشدی قضیه روش آقای خمینی را که به مصلحت نظام تمایل داشت نشان داد که وی همچنان به تنش با بخشی از جهان توجه دارد این تنش منجر به اعمال رهبری حکومت ایران بر بخشی از اعتراضات مردم منطقه خواهد شد این سیاست را آقای خامئه ای برای مصلحت نظام انجام می دهد.برای آقای خمینی مصلحت اگر ایجاب می کرد می شد بسیاری از اعمال را برای حفظ حکومت انجام داد پس میشد بر واقعیت تلخ جنگ هم چشم پوشید چرا که نقد و بررسی جنگ مدیریت حاکمان وقت را زیر سوال می برد اما کشور را به دموکراسی نزدیک می کرد کاری که منتظری کرد و تنبیه شد.
شعار جنگ تا رفع فتنه از جهان شعار کمی نبود بی گمان همه کسانی که این شعار را می دادند به عملی نبودن آن باور داشتند اما آن را تکرار میکردند. اقای خمینی تلاش نکرد که بعد از قبول قطع نامه به اشتباه مدیریت در جنگ اذان کند زمانی که منتظری چنین کرد با بیانیه تند او را دشمن جدید معرفی کرد و حماسی بودن جنگ را در دستور کار قرار داد. هیچ وقت هم از شعارهای داده شده رمز گشایی نشد. کاری که آقای هاشمی هم انجام نمی دهد. فقط گاه گاه جواب حملات نادرست فرماندهان سپاه را برعلیه خود می دهد.
این فرماندهان پاسخ نمی دهند که چرا از زمانی که با امکانات مردمی بسیج رهبری جنگ را درست داشتند به اهداف خود نرسیدند به اختلاف های میان خود که حتی بر کیفیت عملیات اثر می گذاشت اشاره نمی کنند.
اقای خمینی از نتیجه جنگ ناراضی بود حتی بعد ار جنگ هم چند موضع گیری جنجالی انجام داد که برخی به وساطت هاشمی خنثی شد اما داستان حکم سلمان رشدی قضیه روش آقای خمینی را که به مصلحت نظام تمایل داشت نشان داد که وی همچنان به تنش با بخشی از جهان توجه دارد این تنش منجر به اعمال رهبری حکومت ایران بر بخشی از اعتراضات مردم منطقه خواهد شد این سیاست را آقای خامئه ای برای مصلحت نظام انجام می دهد.برای آقای خمینی مصلحت اگر ایجاب می کرد می شد بسیاری از اعمال را برای حفظ حکومت انجام داد پس میشد بر واقعیت تلخ جنگ هم چشم پوشید چرا که نقد و بررسی جنگ مدیریت حاکمان وقت را زیر سوال می برد اما کشور را به دموکراسی نزدیک می کرد کاری که منتظری کرد و تنبیه شد.
منتظری و جنگ
داستان منتظری داستان مردی بزرگ است که افتان و خیزان در پی حقیقت سیاست می رفت و اگر به واقعیتی می رسید اعلام می کرد. مصلحت در نزد وی گفتن حقیقت بود منتها مطابق باور خود .
برخی از مواضع وی را در کوران جنگ مخالفانش بزرگ می کنند تا مواضع اصولی وی در مورد پایان دادن به جنگ که از سال۱۳۶۴ به آن رسیده بود را فراموش یا پنهان کنند. اما مهمتر از همه مواضع وی بعد از پذیرش قطعنامه بود که به نقد مدیریت کشور در جنگ رسید این موضع آقایی خمینی را وادار کرد که موضع گیری کند و به مذمت این نگاه منتظری برخیزد. مجموعه مصاحبه های که در مورد مدیریت جنگ کشور در روز نامه اطلاعات در ماه آذر ۱۳۶۷ منتشر شد متوقف شود. حتی عوامل دست اندر کار مصاحبه مدتی بازداشت یا توبیخ شدند.
تجربه جنگ منتظری را به بازرگان و ملی-مذهبی ها نزدیک کرد. چرا که بازرگان با تدبیری دانست که جنگ به نفع مردم نیست اگر چه به سود برخی تمام می شود که به گفته هاشمی در سال ۱۳۹۲ این برخی فقط زمانی راضی می شوند که کل کشور را در اختیار بگیرند.آن هم کسانی که علرغم جانفشانی مردم در قالب سرباز و بسیج در مدیریت جنگ موفق نبوده اند اما مدعی پیروزی دراهداف خود در جنگ هستند.
امسال در شبکه اول سیما مطالبی در مورد جنگ گفته می شود و هم مواضع آقای هاشمی با وجود ناقص بودن نشان از این واقعیت می دهد که مدیریت جنک تا چه میزان به منافع ملی فکر کرده و تا چه میزان به قدرت و تحکیم حاکمان توجه داشته است.
با این حال جامعه نیاز دارد تا هم مراحل مختلف جنگ را بشناسد و هم زمان های که می شد جنگ را زودتر تمام کرد و همچنین به قدرت ارتش و سپاه واقف شود. مدیریت سیاسی جنگ را نقد و بررسی کند. در پس این نقد ها فراز و نشیب های جنگ ایران و عراق را تحلیل کند.
به گمان نگارنده اگر چه هنوز هیچ اصلاح طلب و اصولگرایی حاضر نیست که اذعان کند آن چه که بازرگان در مورد جنگ می گفت درست است. اما نقد و بررسی جنگ عراق علیه ایران می تواند مانع از جنگ های احتمالی شود. چرا که هنوز همان مصلحت نظام که آقای خمینی آن را مهم ترین وظیفه حاکمان دانست در حکومت ایران حرف اول وآخر را می زند. نقد و بررسی می تواند این توجه را به جامعه بدهد که مصلحت نظام زمانی مواجه است که با منافع مردم همراه باشد.
بازرگان چنین می خواست تجربه وی در مورد جنگ نشان از دید درست وی به امر سیاست در ایران می دهد.در همین راستا منتظری هم به نظر وی رسید ودر رفتار آقای خمینی سیاست هم چنان به مطلحت نظام متصل ماند اما به منافع مردم پاسخ روشنی در این تدبیر داده نشد که نتیجه اش را در رفتارحکومت می بینیم به میزانی که حتی برای مصلحت خود حاضرهستند که رهبران جنگ را مانند هاشمی زیر سوال ببرند چرا که مصلحت خودشان چنین اقتضا می کند که نمونه آن سخنان صفوی در باره هاشمی است که حتی اعتراض ارگان رسمی سپاه را هم در آورد.
برخی از مواضع وی را در کوران جنگ مخالفانش بزرگ می کنند تا مواضع اصولی وی در مورد پایان دادن به جنگ که از سال۱۳۶۴ به آن رسیده بود را فراموش یا پنهان کنند. اما مهمتر از همه مواضع وی بعد از پذیرش قطعنامه بود که به نقد مدیریت کشور در جنگ رسید این موضع آقایی خمینی را وادار کرد که موضع گیری کند و به مذمت این نگاه منتظری برخیزد. مجموعه مصاحبه های که در مورد مدیریت جنگ کشور در روز نامه اطلاعات در ماه آذر ۱۳۶۷ منتشر شد متوقف شود. حتی عوامل دست اندر کار مصاحبه مدتی بازداشت یا توبیخ شدند.
تجربه جنگ منتظری را به بازرگان و ملی-مذهبی ها نزدیک کرد. چرا که بازرگان با تدبیری دانست که جنگ به نفع مردم نیست اگر چه به سود برخی تمام می شود که به گفته هاشمی در سال ۱۳۹۲ این برخی فقط زمانی راضی می شوند که کل کشور را در اختیار بگیرند.آن هم کسانی که علرغم جانفشانی مردم در قالب سرباز و بسیج در مدیریت جنگ موفق نبوده اند اما مدعی پیروزی دراهداف خود در جنگ هستند.
امسال در شبکه اول سیما مطالبی در مورد جنگ گفته می شود و هم مواضع آقای هاشمی با وجود ناقص بودن نشان از این واقعیت می دهد که مدیریت جنک تا چه میزان به منافع ملی فکر کرده و تا چه میزان به قدرت و تحکیم حاکمان توجه داشته است.
با این حال جامعه نیاز دارد تا هم مراحل مختلف جنگ را بشناسد و هم زمان های که می شد جنگ را زودتر تمام کرد و همچنین به قدرت ارتش و سپاه واقف شود. مدیریت سیاسی جنگ را نقد و بررسی کند. در پس این نقد ها فراز و نشیب های جنگ ایران و عراق را تحلیل کند.
به گمان نگارنده اگر چه هنوز هیچ اصلاح طلب و اصولگرایی حاضر نیست که اذعان کند آن چه که بازرگان در مورد جنگ می گفت درست است. اما نقد و بررسی جنگ عراق علیه ایران می تواند مانع از جنگ های احتمالی شود. چرا که هنوز همان مصلحت نظام که آقای خمینی آن را مهم ترین وظیفه حاکمان دانست در حکومت ایران حرف اول وآخر را می زند. نقد و بررسی می تواند این توجه را به جامعه بدهد که مصلحت نظام زمانی مواجه است که با منافع مردم همراه باشد.
بازرگان چنین می خواست تجربه وی در مورد جنگ نشان از دید درست وی به امر سیاست در ایران می دهد.در همین راستا منتظری هم به نظر وی رسید ودر رفتار آقای خمینی سیاست هم چنان به مطلحت نظام متصل ماند اما به منافع مردم پاسخ روشنی در این تدبیر داده نشد که نتیجه اش را در رفتارحکومت می بینیم به میزانی که حتی برای مصلحت خود حاضرهستند که رهبران جنگ را مانند هاشمی زیر سوال ببرند چرا که مصلحت خودشان چنین اقتضا می کند که نمونه آن سخنان صفوی در باره هاشمی است که حتی اعتراض ارگان رسمی سپاه را هم در آورد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر