اعدام بهاییان همدان، حلقه رقص در تشییع کشتهشدگان + عکس
آبان ماه سال ۹۱ پلیس اماکن ۳۲ مغازه بهاییان را در شهر همدان پلمپ کرد. تخلفات آییننامهای دلیلی بود در مقابل سوالهای صاحبان مغازه. مالیاتها و عوارض شهرداری پرداخت شد٬ اما پلمپ مغازهها شکسته نشد. سه ماه گذشت تا از تعداد مغازههای تعطیل کاسته شود. هنوز ۲۰ مغازه پلمپ است و صاحبان آنها به دستفروشی روی آوردهاند. بنا به گفته مغازهداران پیگیریهای زیادی صورت گرفت. نامههای بسیاری نوشته و به بسیاری از نهادها٬ از کاخ دادگستری تا دفتر آیتالله خامنهای٬ رهبر جمهوری اسلامی ارسال شد. پاسخ حسن روحانی٬ رییس دولت یازدهم٬ اما به این نامهها چنین بود: «کاری از دست ما برنمیآید.» پیام خاندل، فرزند حسین خاندل، یکی از هفت بهایی کشته شده در سال 60، یکی از این مغازه داران است. او که این روزها برای گذران امور، دستفروشی می کند، وقتی مادرش او را ۵ ماهه باردار بود٬ پدرش توسط ماموران بازداشت شد. حسین خاندل جوانترین عضو محفل همدان بود. پیام کودکیاش را به یاد ندارد. آخرین خاطرهاش به ۱۲ سالگی برمیگردد. داستان زندگی و مرگ پدر را از پازلهای پراکندهی ذهناش که خانم نعیمی ـ همسر فیروز نعیمی٬ یکی دیگر از کشتهشدگان ـ و اطرافیان هر از گاهی تعریف میکردند٬ فهمیده بود. تا کلاس پنجم دبستان در مدرسه میگفته پدرم شهید شده و برای همین در گروه سرود خانوادهی شهدا شرکت کرده بود٬ اما مسوولان مدرسه بعد از اطلاع از وضعیت پیام٬ او را از گروه سرود خارج کرده بودند. او تا قبل از دبیرستان اجازه نداشت که «شرح شهادت پدرش» را بخواند، اما با عبور از ۱۶ سالگی دستنوشتههای مادرش را در گنجهای پیدا کرده و به جزییات واقعه پی میبرد، هر چند پس از آن با کسی در این باره سخن نگفت. رضا٬ یکی از اعضای خانوادهی حسین خاندل٬ در گفتوگو با ایران وایر از زندگی او و آنچه پس از کشتهشدناش بر خانواده گذشت٬ گفت: «حسین همواره به دلیل بهایی بودن مورد آزار همسایهها قرار میگرفت. زمانی که با خانوادهاش به روستای سنگستان همدان رفت و مشخص شد که بهاییست٬ در معابر مورد بیاعتنایی اهل محل قرار میگرفت. بعضی مواقع وقتی همه خواب بودند٬ اهالی محل درب ورودی منزلاش را با فضولات آلوده میکردند و راه برگشتاش به خانه را با میخ و شیشه و تنه درخت سد میکردند. یکبار هم حصیر خانهشان را آتش زدند.»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر