نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۳ مرداد ۳۰, پنجشنبه

روحانیت انقلابی، متهم اصلی آتش‌سوزی سینما رکس آبادان
ایرج مصداقی

پیشگفتار
بیست و هشتم مردادماه سال ۱۳۵۷، سینما رکس آبادان به دست افرادی به آتش کشیده شد. اتفاقی که همه را غافلگیر کرد. ساعت ۱۰ شب بیش از ۷۰۰ نفر اعم از زن و مرد و کودک در حال تماشای فیلم گوزن‌ها بوند، که متوجه شدند سالن سینما به آتش کشیده شده است و درهای خروجی بسته است. علی‌رغم کمک‌های مأموران آتش نشانی و شرکت ملی نفت ایران ۳۷۷ نفر در این واقعه کشته شدند. شدت آتش سوزی به حدی بود که جسد بسیاری از قربانیان قابل شناسایی نبود. در ‌‌نهایت ساعت ۲ بامداد آتش مهار شد و اجساد افرادی که زنده زنده در آتش سوخته بودند بیرون آورده شد. انقلابیون نظام پهلوی را عامل این فاجعه دانستند و مسئولین سلطنتی انقلابیون را مسئول این کار قلمداد می‌کردند. اخیرا «ایرج مصداقی» – پژوهشگر برجسته تاریخ معاصر- درمقالاتی سعی کرده است نشان دهد که چگونه روحانیت انقلابی و افرادی مانند «نوری همدانی» و «موسوی تبریزی» در آن دوره از مسئول و عوامل اصلی این فاجعه بوده‌اند. از این رو در ادامه این گزارش با وی نیز مصاحبه‌ای انجام داده‌ایم.

چگونگی واقعه
آخرین سانس سینما ساعت ۹ بود. آتش سوزی حدود ساعت ۱۰ شروع شد. عده‌ای با هماهنگی سرایدار سینما وارد سینما می‌شوند و سینما را با مواد آتش‌زا به آتش می‌کشند و در‌ها را می‌بندند و فرار می‌کنند و تماشاچیان در شعله‌های آتش گرفتار می‌شوند. ابتدا در رابطه با چگونگی به آتش کشیده شدن سینما رکس ابهامات زیادی وجود داشت، افراد مخالف رژیم آن را به ساواک و نظام حاکم نسبت می‌دادند و نظام  پهلوی نیز آن را به مارکسیسست‌های اسلامی نسبت می‌داد. آیت‌الله خمینی که آن روز‌ها در نجف به سر می‌برد، دراینباره گفت: «من گمان نمى‌کنم هیچ مسلمانى بلکه انسانى دست به چنین فاجعه‌اى بزند. قرائن نیز نشان مى‌دهد دست جنایتکار دستگاه ظالم در کار باشد که نهضت اسلامى ملت را در دنیا بد منعکس کند.»
از ایرج مصدافی پرسیدیم چرا وقتی سینما رکس آتش زده شد، نظام پهلوی به صورت جدی اقدامی برای مجازات عاملان این قضیه انجام نداد و اصلا چه تلاش‌هایی در این زمینه صورت گرفت؟ چون به هرحال نظام پهلوی اصرار داشت که این آتش سوزی کار مخالفانش است و حتی «داریوش همایون» که در آن زمان سخنگوی دولت بود، آن را نشانگر «وحشت بزرگ» دانست. مصدافی در گفت‌و‌گو با «توانا» در ابتدا به غافلگیرشدن مسئولان نظام سلطنتی در برابر این فاجعه اشاره می‌کند و می‌گوید: «مسئولان نظام سلطنتی در برابر فاجعه‌ای که رخ داده بود غافلگیر شدند و در حالی که می‌دانستند این آتش‌سوزی توسط نزدیکان خمینی صورت گرفته اما برخورد فعالی با آن نکردند. متأسفانه‌ گاه عمق فاجعه آنقدر بزرگ و باورنکردنی است که آمادگی لازم برای شنیدن حقیقت نیست. از یک طرف حجم عظیم تبلیغات مخالفان رژیم سلطنتی و شایعاتی که آگاهانه از سوی آن‌ها پراکنده شده بود و از طرف دیگر زمینه‌های روانی موجود مانع اقدامات اساسی رژیم سلطنتی برای برخورد با این فاجعه ‌شد. علاوه بر آن در کمتر از شش ماه، نظام سلطنتی که با بحران‌های عظیمی روبرو بود سقوط کرد. در این فاصله چهار دولت آموزگار، شریف‌امامی، ازهاری و بختیار هر یک با مشکلات عظیمی روبرو بودند و دست آن‌ها برای برخورد با عاملان این فاجعه بسته بود.»
به گفته مصداقی مسئولین قضایی نظام پهلوی اطلاعات نسبتاً دقیقی راجع به موضوع داشتند. متهم اصلی دستگیر شده و به جرائم خود اعتراف کرده بود؛ از ارتباط عوامل آتش‌سوزی با جریان‌های مذهبی شهر باخبر بودند و چنانچه اراده‌ای برای پیگیری قضایی بود، کشف حقیقت امکان‌پذیر بود. اما سیر حوادث و سرعت فعل‌ و انفعالات چنین امکانی را به وجود نیاورد. بنا به ادعای وی، ساواک نیز در آن شرایط بحرانی با پیگیری پرونده مخالفت می‌کرد و «سپهبد مقدم» رئیس ساواک با انتشار اسنادی که از شرکت مخالفان مذهبی در این جنایت بدست آمده بود، مخالف بود و البته این عدم پیگیری پرونده محدود به ساواک نبود.
دولت «آشتی ملی» شریف‌ امامی نیز می‌کوشید روحانیت را از خود نرنجاند و با منتشر کردن اطلاعات بدست آمده مخالفت می‌کرد. آن‌ها معتقد بودند برگرداندن اتهام به سمت روحانیت اوضاع را بد‌تر می‌کند. چرا که مردم باور نمی‌کردند که روحانیت دستور آتش زدن صد‌ها بی‌گناه را داده باشد. دستگاه تبلیغاتی نظام سلطنتی آنقدر گرفتار و سردرگم بود که کوشش چندانی در جهت روشنگری پیرامون ابعاد این فاجعه و رفع اتهام از خود نمی‌کرد. «هوشنگ نهاوندی» نیز این سخن را تایید می‌کند. او که در آن زمان، وزیر علوم دولت شریف امامی بود، دولت را متهم به غفلت از این ماجرا و غیرسیاسی جلوه دادن آن می‌کند. به گفته نهاوندی ارتباط مسئولین این حادثه با خمینی در نجف مسجل و معلوم شده بود. اما دولت پیگیری نمی‌کرد.
چرا سینما رکس آبادان به آتش کشیده شد؟
پس از این اتفاق آیت‌الله خمینی در طی اعلامیه‌ای این کار را شاهکار شاه خواند. اما پرسشی که در این میان سر باز می‌کند این است که اگر فرض بگیریم این فاجعه کار نظام پهلوی بوده است، آنان چه سودی از این کار می‌بردند؟ آیا باید به این ادعای آیت‌الله خمینی استناد کنیم که نظام پهلوی این کار را انجام داده است برای اینکه نهضت انقلابی را در دنیا بد منعکس کند؟
اما ایرج مصداقی معتقد است مخالفت با سینما یکی از ویژگی‌های اصلی روحانیت بود. او در این زمینه به گفته‌های «آیت‌الله لاهوتی» اشاره می‌کند که بنا به اعتراف وی تنها سینمای قم در سال ۵۴ به دستور احمد خمینی منفجر شد و سپس توسط «آیت‌الله مرعشی‌نجفی» خریداری و به «مدرسه علمیه شهابیه» تبدیل شد.
مصداقی در ادامه توضیح می‌دهد: «در دوران انقلاب متأسفانه تمامی اقدامات ارتجاعی وابستگان خمینی مانند آتش‌زدن سینما‌ها، مشروب فروشی‌ها و غیره به ساواک نسبت داده می‌شد تا خصیصه ارتجاعی جنبشی که خمینی رهبری می‌کرد، برملا نشود. رژیم پهلوی نفعی در آتش‌زدن سینما نداشت. آتش‌زدن سینما‌ها از سال ۱۳۴۸ معضلی بود که توجه ساواک را نیز به خود جلب کرده بود. طی کمتر از یک دهه، ده‌ها سینما دچار آتش‌سوزی شدند و در تعدادی از شهر‌ها، مدیران سینما تهدید شدند که سینما‌هایشان به آتش کشیده خواهد شد. لااقل بخشی از این آتش‌سوزی‌ها انگیزه مذهبی داشت. طی این مدت هیچ‌ مسجد یا مرکز مذهبی آتش نگرفت.»
این ادعا را می‌توان با رجوع به اعترافات امثال «فرج الله سلحشور» نیز تایید کرد. سلحشور که خود را سینماگری حزب‌اللهی می‌نامد، در سال ۱۳۹۱ اعتراف کرد که در قبل از انقلاب از کسانی بوده است که سینما آتش می‌زده است: «قبل از انقلاب اسلامی ماهیت سینما برای مردم روشن بود و خانواده‌های مذهبی با سینما و تلویزیون هیچ کاری نداشتند و ما به خوبی می‌دانستیم که سینما کانال ورود فرهنگ بیگانه به کشور ماست... من جز کسانی بودم که قبل از انقلاب سینما آتش زدم و متأسفانه بعد از انقلاب برای‌‌ همان سینما‌ها موزه درست شد و هنوز هم از آن‌ها حمایت می‌شود.»
گذشته از این به گفته مصداقی اصولا اگر هم قرار بود این آتش سوزی کار نظام پهلوی باشد، منطقی در پشت این کار نبود. چون تردیدی نیست که نظام پهلوی می‌دانست در فضای ملتهب تابستان ۱۳۵۷ چنین اقدامی به شعله‌ور شدن خشم عمومی منجر می‌شود و انتساب چنین جنایتی به روحانیت و مراجع تقلید نیز به سختی امکان‌پذیر است. ضمن اینکه آبادان یکی از غیرمذهبی‌ترین و آرام‌ترین شهر‌ها در تاریخ مذکور بود و به خاطر وجود پالایشگاه و شرکت نفت از حساسیست زیادی برخوردار بود. اگر قرار بود برای سرکوب اعتراضات مردمی ساواک و شهربانی دست به چنین اقدامی بزنند این کار را در شهری صورت می‌‌دادند که حرکت‌های اعتراضی در آن وجود داشته باشد. برعکس این هواداران آیت الله خمینی بودند که از آتش زدن سینما رکس سود بردند و به مقاصد خود دست می‌یافتند. چون آبادان کمترین قرابت را با «انقلاب اسلامی» و «نهضت اسلامی» داشت.
این حرف مصداقی را اعترافات «حسین تکبعلی‌زاده» - کسی که به عنوان متهم ردیف اول ماجرا معرفی شد- نیز تایید می‌کند که در اعترافات خود به «بی‌غیرتی» جوانان آبادان اشاره می‌کند و می‌گوید که این مساله موجب شده بود خون آنان به جوش آید. چون همه جوانان ایران به پا خاسته بودند اما هیچ حرکتی از آبادانی‌ها به چشم نمی‌خورد. از این رو برای تحقیر از قم برای جوانان آبادانی سینه‌بند زنانه می‌فرستادند و به گفته تکبعلی‌زاده این مساله دیگر عمیقا او را به خشم آورده بود و تصمیم گرفتند برای اینکه جو آرام شهر را تبدیل به یک جو انقلابی کنند، دست به این جنایت بزنند.
عاملان اصلی چه کسانی بودند؟
همانطور که گفته شد در جریان بازجویی‌ها فردی به دست داشتن «حسین تکبعلی‌زاده» در جریان آتش‌سوزی اعتراف کرد و پس از دستگیری وی، او از فردی به نام «کیاوش» سخن گفت که آن‌ها را تحریک به این اقداممی‌کرده است. آن‌ها نهایتا نقشه به آتش کشیدن سینما را می‌ریزند و تصمیم می‌گیرند برای گمراه کردن مأموران، بعد از به آتش کشیدن داخل سینما شوند و بعد بیرون بیایند، اما وقتی داخل می‌شوند به خاطر شدت آتش نمی‌توانند همه‌شان فرار کنند و تنها حسین تکبعلی‌زاده موفق به خروج از سینما می‌شود. اعترافات تکبعلی زاده و دیگر دستگیر شده‌ها و اطلاعات جمع آوری شده نشان از آن داشت که دستور به آتش کشیدن سینما از نجف آمده بود. کیاوش با روحانیون و نجف در ارتباط بود و نظام برای اینکه در آن موقع در حال سازش با روحانیت بود نمی‌خواست مردم از حقیقت مطلع شوند، بنابراین در ذهنیت جامعه این بود که آتش‌سوزی توسط ساواک صورت گرفته است. بعد از انقلاب تکبعلی‌زاده از زندان آزاد شد اما با اعتراضات مردم آبادان رو به رو شد و نهایتا در دادگاهی به قضاوت «حجت الاسلام سیدحسین موسوی تبریزی»، تکبعلی‌زاده و تعدادی از کارکنان شهرداری و ساواک به اعدام محکوم شدند. اما بانیان اصلی این اتفاق که تکبعلی‌زاده آن‌ها را معرفی کرده بود هیچ وقت محاکمه نشدند.

ایرج مصداقی عامل اصلی این فاجعه را روحانیت انقلابی می‌داند. به گفته وی گرچه خمینی به خاطر شخصیت و کاراکتری که داشت در جزئیات امور مداخله نمی‌کرد، اما نزدیکان وی در جریان واقعه بودند. چنانچه «شیخ علی تهرانی» بعد‌ها اعتراف کرد که «آیت‌الله نوری همدانی» پدر همسر موسوی تبریزی که به مقام «مرجعیت» نیز رسید‌‌ همان موقع به اطلاع او رسانده بود که این آتش‌سوزی کار آن‌ها بوده است. ضمن اینکه احمد خمینی نیز روابط نزدیکی با موسوی تبریزی داشت. به هرحال، تردیدی نیست که خمینی در جریان امر قرار گرفت اما به خاطر منافع «اسلام» و «شرع انور»، سکوت کرد.  مصداقی، آیت‌الله بهشتی را نیز  به عنوان رئیس دستگاه قضایی متهم می کند که نقش اساسی در انحراف پرونده و اعدام بی‌گناهان داشت.
او در توضیح بیشتر می‌گوید: «قدوسی با اعمال نفوذ و زیر پاگذاشتن قانون اساسی مصوب خودشان، موسوی تبریزی را که متهم اصلی این پرونده بود به عنوان قاضی از تبریز به آبادان فرستاد تا پرونده را از مسیر اصلی منحرف کند و نقش روحانیت در این جنایت را بپوشاند.  تکبعلی‌زاده تنها عامل دستگیر شده‌ این فاجعه که پس از پیروزی انقلاب به فرمان "غلامحسین جمی"، نماینده خمینی و امام جمعه و "سید محمدکاظم دهدشتی" مؤسس حوزه علمیه آبادان از زندان آزاد شده بود، در دادگاه به نقش آمران و مباشران این جنایت که همگی به مشاغل مهم دولتی و حکومتی رسیده بودند، اعتراف کرده بود.»

هیچ نظری موجود نیست: