لیلا دختری است از ایل قزاقزهی، دختری کوچ نشین، دختری که شناسنامه ندارد و هر روز با چوب خود در بیابانها اشعار هندی میخواند و نقاشی میکشد، نقاشی میکشد دنیایی بهتر را ...
به گزارش ایسنا، منطقه خراسان جنوبی، دو سال پیش با سیلی که در منطقه دیدرس زابل رخ داد زندگی یک قبیله را نابود کرد و اینچنین بود که لیلا و خانوادهاش کوچ نشین شدند.
لیلا با نگاهی پر از درد گفت: در حال حاضر شناسنامهای ندارد، چرا که خانوادهاش سالها قبل آن را به افغانها فروختهاند.
او میگوید: پنج ماه است در اطراف سربیشه در روستای کهنک زمستان را میگذرانند.
کمی که با او گرم میگیری صمیمیت و مهربانیاش دوچندان میشود، لیلا میگوید: در حال حاضر قبیله ما صنایع دستی ندارد، گوسفند نداریم و تنها از راه پرورش و فروش الاغ زندگی را میگذرانیم، الاغهایی که بار زندگیمان را به دوش میکشند تا همیشه در سفر باشیم.
ما زابلی هستیم با فرهنگ زابل که تابستانها را به آنجا میرویم.
و من که 9 سالهام، سنی ندارم، اما باید در این سالها نامزدی را انتخاب کنم تا در 10 سالگی زندگی مشترک خود را آغاز کنیم، زود است، اما ما زود بزرگ میشویم، طبیعت ما را بزرگ میکند. زودتر از آنچه که خود بخواهیم.
ما دو شب عروسیمان را جشن میگیریم و عقد و عروسیمان با هم برگزار میشود.
ما کتاب داریم، اما سواد نداریم و چه سخت است داشتن کتاب و نبود سواد.
ایل قزاقزهی چادرهایشان ساده است، چادری از جنس کیسهپارههای بهم دوخته شده که نقاشیهایی از افکار لیلا و دوستانش رنگی دیگر به چادرها بخشیده است.
البته اینجا نشانههایی از تکنولوژی نیز یافت میشود، تلویزیونی که کودکان و بزرگان قبیله شبها را با آن سرگرم هستند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر