نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۲ مهر ۶, شنبه

پیراهنی که آید از او بوی یوسفم- (قسمت سوم)

پیراهنی که آید از او بوی یوسفم- (قسمت سوم)
آن‌چه از دوست می‌رسد
محمدرضا روحانی
پس از انتشار دو بخش اول این توشته دوست بزرگواری از نگارنده «کمکی» خواست تا به بخشی از آنچه در آن نوشته «نفهمیده شده» پاسخ دهم. این دوست برای انجام کارهایش با یک چمدان و کامپیوتر دائم‌السفر است. به همین دلیل در خانه او را «قاره‌پیما» می‌خوانند. از یک خانواده‌ی فرهنگی و سیاسی و پراولاد است. به هرکجا که رسد شب، سرای اوست. همه پناهنده و پراکنده، برادران و  خواهران، فرزندان و دامادها و عروس‌های آنان نظر مساعدی همراه با انتقاد نسبت به شورا دارند. آن‌ها که کارشناس نشان دادن جای دوست و دشمن هستند، براحتی می‌توانند از او یک دشمن و یک «توطئه‌چی» و «جاده صاف‌کن کشتار» بسازند. به هرحال از روی علاقه و با توجه به ارتباط‌های وسیع با خانواده، هم ولایتی‌ها، دوستان، انجمن‌ها، هواداران، موافقان، منتقدین، خواندن مقالات، کامنت‌ها، کار با فیسبوک و البته به عنوان پشتیبان فروتن و همیشگی پناهندگان بی‌پناه ایرانی از خیلی چیزها سر در می‌آورد. وقت زیادی هم صرف می‌کند. به هر حال این دوست بردبار پرسش‌هایی را که در باره این دو یادداشت شنیده است برایم جمع‌بندی کرد. با این تأکید که بخشی از این پرسش‌ها را «مچ‌گیر‌های حرفه‌ای» و کارشناس‌های «کارکشته ذهن خوانی» تولید کرده‌اند. کمکی خواست تا آن‌چه را که «بد فهمیده» شده روشن کنم. پرسش‌ها را سه دسته کردم. البته با شور و شوق پاسخ خواهم گفت. پیش از ورود به پاسخگویی از این دوست بزرگوار سپاسگزارم. طرح این سؤالات کمکی است به نگارنده تا از کم و کاستی‌‌های نوشته‌ام با خبر شوم. قطعاً من شایستگی یبان درستی نداشتم «بد فهمیده» نشده است. من خوب ننوشتم. به هرحال «هرچه از دوست می‌رسد نیکوست»
اول- درباره‌ی «احکام»
پرسش‌های چهارگانه این بود که : چرا آنقدر مته به خشاش می‌گذارید؛ یک رسیدگی اداری چه ارتباطی به امور قضایی دارد؟‌
چرا به مطالب «احکام»‌ نمی‌پردازید؟ چرا به دو «رآی» که چهارماه پیش صادر شده امروز اعتراض می‌کنید؟ و اما پاسخ‌ها
ما همواره این اعتراض را داشتیم و داریم. نمونه ‌هایی از آن را در زیر می‌توانید ملاحظه کنید.
مقاله‌ی «استعفای ما آزمایش آنهاست! محمد رضا روحاني/كريم قصيم»
http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-53130.html
«برائت از مشرکین تكليف شرعي است!» - کریم قصیم
http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-52814.html
استعفا از یک تشکیلات سیاسی خود یک اقدام سیاسی است- کریم قصیم
http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-52562.html
در رابطه با اطلاعیه شورا
http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-52632.html
مته به خشخاش نمی‌گذارم. آدم‌هایی هستند که به اسم انقلاب همه‌ی مرزها را می‌شکنند. به عهد و قرار پای‌بند نباشیم سنگ روی سنگ بند نمی‌شود. اگر سی سال قبل، زمانی که در نشریه مجاهد به دکتر پیشداد و دکتر کاتوزیان می‌تاختند، حساسیت به خرج داده می‌شد، امروز کار به این‌جاها نمی‌رسید. همه بابت پایه‌گذاری و استمرار این شیوه‌ها کم و بیش باید سرزنش شویم. مصلحت‌اندیشی‌ها وقتی قابل دفاع است که اصول و قوانین رعایت شود. طی سی و دو سال گذشته کجا در اسناد و رویه‌های شورا «رسیدگی به استعفا» دیده شده است؟ این بدعت، شورا شکنی نام ندارد؟‌ روابط اگر «قاطی پاطی» باشد خشت روی خشت بند نمی‌شود. هرکجا از روابط قانونمند تجاوز شد، ضرر کردیم، می‌کنیم و خواهیم کرد. این تنها مربوط به روابط شهروندی قرن بیست و یکم نیست. مربوط به همه تمدن‌هاست. احترام به تعهدات و قراردادها از چهارهزار سال پیش در قوانین حمورابی آمده است. (۱)
این اصول، میراث‌های مشترک همه تمدن‌ها از جمله تمدن اسلامی است. اقلاً هشتاد و پنج درصد اعضای شورا مجاهد و مسلمان هستند. علاوه بر تکلیف قانونی، شهروندی و قراردادی ناشی از اسناد و رویه‌های شورا، تکلیف الهی هم دارند که «ای اهل ایمان به پیمان‌ها وفا کنید. (۲)
و آن کسی که به پیمان خود وفادار نباشد دین ندارد (۳)
نمونه‌های فراوانی در این باره در قرآن، احادیث نبوی و نهج‌البلاغه و لابد نزد همه خلفای راشدین وجود دارد.
می‌پرسند چرا پس از چهارماه به «آرا و احکام» اعتراض می‌کنید؟ مگر برای اعتراض به یک عمل غیرقانونی محدودیت قانونی و زمانی وجود دارد؟‌ اصلاً در کجا به شورا اجازه صدور «آرا و احکام» داده شده است؟‌ آن هم برای دو استفعا بین قریب ۵۳۰ نفر عضو؟ اگر شورا حاضر به انتقاد از خود باشد که  عالی است. مسلمان‌های شورا می‌دانند که توبه در اصطلاح اسلامی به معنای بازگشت است از ناصواب برای روی آوری به حق و خداوند توبه کنندگان را دوست دارد. نوع توبه کردن علنی «مائوئیستی» تحقیرآمیز و ناپسند است. کافی است نامه استعفا را به دو مخاطب آن برسانند. آن نامه باید به آن دو مخاطب داده شود. پاسخ دادن یا ندادن و توضیح خواستن احتمالی حق و تکلیف آن‌هاست.
این که این «آرا و احکام» نتیجه یک «رسیدگی اداری» است و نه قضایی، پایه و اساسی ندارد. رسیدگی یعنی تحقیق کردن. چه کسی به شورا اجازه‌ی «رسیدگی» داده؟ رسیدگی و تحقیق چگونه انجام شده؟ زمان و مکان و موضوع رسیدگی چه بوده؟‌ متخلف و مقصر، متهم کجا، توسط چه کسی مورد تحقیق قرار گرفت؟ ما انواع رسیدگی فوری، ابتدایی، تجدید نظر، عادی و در دادگاه‌ها عمومی مراجع، اختصاصی مثل مالیاتی، ثبتی، بیمه اجتماعی و مسائل کار داریم.
در ادارات هم برای رسیدگی به تخلفات اداری کارمندان دادگاه‌های اداری وجود دارد. در کجای اسناد شورا موضوع «رسیدگی» آن هم از نوع اداری مطرح شده است؟ این رسیدگی فوری، غیابی، میان‌قاره‌ای، فوق‌العاده و تفصیلی چه محمل و سابقه‌ای دارد؟
به این دلیل هنوز این «مستعفی محکوم به خیانت» به ماهیت «حکم»‌نمی‌پردازد. اصل عمل قانونی نیست. لغو و باطل است. این که چرا امروز به آن پرداخته می‌شود، آن هم در میانه خونریزی رژیم و اعتصاب غذای اعتراضی باید بگویم از دست‌اندرکاران بپرسید و این تحریکات و تبلیغاتی که بلاوقفه در خفا و علن انجام می‌دهند تا تنور عواطف انسانی و همدردی‌ها گرم است فتیله‌ها را بالا بکشند و تهدید می‌کنند که «جاده‌ صاف‌کن‌های کشتار» را برای اجرای احکام انقلابی می‌فرستند پیش لاجوردی و صیاد شیرازی. ما را ز سر بریده می‌ترسانند؟ آن هم از طریق «اتحاد انجمن‌ها برای ایران آزاد» !!! که اقتل الموذی- آزار دهنده‌‌ را بکشید.

 
این هم مبانی فقهی «اقتل‌‌الموذی»
http://javdan.blogfa.com/8411.aspx
دوم- اشک و آتش بس، قلم ، قدم و یک آرزو
پرسش دیگر ما هم ارتباط دارتند. یکی آن‌که شما سوگوار بودید، اشک می‌ریختید حال چه ضرورتی دارد دوباره دعوا را شروع کنید؟ دیگری می‌خواست آتش بس داده شود. بعد هم آدم خیرخواهی توصیه می‌کند که به درخواست دکتر قصیم عمل شود و قلم‌ها و قدم‌ها برای دفاع از ایرانیان مجاهد پناهجو در عراق (لیبرتی) به کار رود، بالاخره دوستی مژده می‌دهد که بردبار باشیم و «بگذرد این روزگار تلخ‌تر از زهر»
و اما پاسخ ما ، متأسفانه علاوه بر این که سوگوار بودم و هنوز هم هستم، من هم مانند بسیاری از هم‌میهنان نگرانم. آنچه در فراخوان ما دو روز قبل از کشتار اخیر آمده است، امروز «کشتارگاه آزادی» را آماج قرار می‌دهد.
دریغا تا آخرین نفر پناهندگان مجاهد از عراق خارج نشوند این وحشی‌گری‌های بی‌سابقه، امکان تجدید دارد. در چنین شرایطی ما شروع کننده هیچ دعوایی نبودیم و نه هستیم، استعفا دعوایی ندارد. از جنبش تنباکو تا مروز حدود ۱۲۵ سال می‌گذرد. صدها انجمن، حزب، سندیکا در میهن‌ ما متولد شدند، سرکوب شدند، از بین رفتند. مواردی از انشعاب را هم دیدیم. چه در داخل کشور و چه نزد پناهندگان ایرانی خارج کشور. یک مورد را سراغ دارید که چنین الم‌شنگه‌ گسترده و عظیمی از طریق تلویزیون، سایت‌ها، سخنرانی‌ها، پیام‌‌ها، شعرها، مقاله‌ها در سراسر جهان به کار بیفتد علیه دو مستعفی منتقد.
«بالا بالایی‌ها» خط می‌دهند نه من و ما. بنابر‌این ما آتشی نگشودیم تا آتش‌بس دهیم. شما کسی را سراغ دارید تا از بپرسید این خانم مریم سنجابی که مدعی است عضو شورا و عضو شورای ارشد رهبری مجاهدین بوده و اکنون در معرض اتهام همکاری مستقیم با وزارت اطلاعات است، اخراج شده یا استعفا داده؟ چرا نسبت به این موارد سکوت می‌کنند و ما را در صنف دشمنان و «خائنین» طبقه می‌کنند؟ مجاهدین که جواب نمی‌دهند. آیا آقای مهدی سامع سخنگوی سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران هم می‌خواهد به خدا جواب بدهد؟ یا هنوز همانگونه که روز ۲۲ خرداد نوشت مجبور است بنویسد:  «هیچ مورد که نشان‌دهنده نقض الزام به مصوبه شورا از جانب کسانی که در شورای ملی مقاومت است ندیدم»
http://www.nimnegah.org/farsi/?p=3666
دوست ناشناسی هم که مژده داد «بگذرد این روزگار تلخ‌تر از زهر» لابد می‌داند که هرکسی باید بهای دفاع از عقاید خود را بدهد. دوری از خانه بزرگی که من هم به سهم خود در ساختن آن شرکت داشتم (البته در حد لیاقت و قدرت)، دردناک است. من با بخشی از یاران سابق، بیش از برادران و  خواهران خود زندگی کردم. دلم برای همه آنان تنگ است. برای آنانی هم که مجبور شدند به «ردیه نویسی» تن دردادند،‌ دلم می‌سوزد. ولی هیچگاه از حیث وجدانی این همه آسایش نداشتم. هرچه می‌خواهند علیه ما می‌نویسند، می‌‌گویند و در سراسر جهان منتشر می‌کنند اما برای من این‌ها آیات و «بیلان شرافت» ماست. اصل آنست که آدمی وجداناً آسوده باشد. بداند که در حد شعور خود، پا روی وجدان خود و حقوق دیگران نگذاشته است.
سوم - طعنه و فحش
یکی از انتقادها آنست که نوشته‌هایم «سراسر طعنه» است. دیگری می‌نویسد برای چه کسی می‌‌نویسید؟ در نوشته‌ها از چه کسی می‌پرسید؟ آیا غیر فحش چیزی شنیدید؟
راستی آیا طعنه یعنی سرزنش کردن و سرکوفت زدن به کسانی که «غیر از فحش» پاسخی در آستین ندارند، عکس‌العمل تند و شدیدی است؟ اما برای چه کسی می‌نویسم. برای ولی نعمت خود، ملت ایران. درست است که ما رسانه‌های گسترده و قلمزنان داوطلب و «اجباری» نداریم و به این دلیل هماورد مجاهدین نیستیم اما خشونت لجام گسیخته طرف هم به نفع ماست. مردم می‌خوانند یا می‌شنوند، از طریق ارزشگذاری برای استدلال‌ها و روشهای آن‌ها متوجه می‌‌شوند ظالم کیست و مظلوم کجاست؟ در دو نوشته قبلی حدود ۴۰ سؤال وجود دارد. درست است که پاسخی از مخاطب نرسید ولی این سؤال‌ها برای خواننده طرح شده است. مردم شعور دارند و داوری می‌کنند. این کافی نیست؟‌
یکی از دوستان مشغول جمع‌آوری این حملات «متمدنانه» است. می‌خواهد روی سایت بگذارد بدون آن که چیزی به آن‌ها اضافه کند. مردم بخوانند و نظر بدهند. به‌هرحال من یکی فحش و تهدید به قتل را «حضیض خیانت و ابتذال» می‌دانم. سرافرازم که تا کنون ما و من با تکیه بر خرد از اصول خود تجاوزی نکردیم. جای خود ایستادیم.
دکتر کریم قصیم و این نگارنده همانطور که خانم رجوی روز ۱۲ اردیبهشت ۸۹ خطاب به من نوشتند «همیشه مدافع امنیت و حقوق و حفاظت ...» هموطنان، پناهنده مجاهد خود بوده‌ایم. قبای فاخر «دشمن خلق» و «خیانت» سزاوار آنهایی نیست که علاوه بر حقوق و قرارداد «اوفوا بالعقود...» را هم به طاق نسیان کوبیدند؟
در این تنش روزافزون که ‌آتش بیار آن، اشخاصی هستند که فتوای قتل می‌دهند، یادمان باشد که وظیفه‌ی مبرم من و ما سمت گیری «قلم‌ها و قدم‌ها» مثل همیشه باید در جهت اجرای وظیفه انسانی همگی برای حفظ حق حیات و آزادی آنهایی باشد که در «کشتارگاه آزادی» آماج جنایات خامنه‌ای- مالکی هستند.

ادامه دارد.

محمدرضا روحانی ۵ مهر ۱۳۹۲

۱- ارجاع به قوانین حمورابی و آیات قرآن در این مقوله تنها اشاره‌ایست به موارد کلی: نه تاریخ دان هستم و نه نیازی به تظاهرات اسلامی دارم.
۲- یا ایها‌الذین آمنوا اوفوا بالعقود ... سوره مائده- آیه اول
۳- لادین لمن لا عهدله- حدیث نبوی

هیچ نظری موجود نیست: