آشوریان، هشتاد سال پس از قتل عام سمیل
شادیار عمرانی
پژوهشگر
در طول این هفته، آشوریان یادمان هشتادمین سالگرد دومین نسل کشی بزرگی را برگزار می کنند که در یکصد سال گذشته از سر گذرانده اند. تاریخ این یک قرن گرچه برای آشوریان پر بوده از سرکوب، کشتار و آوارگی، نسل کشی سمیل یکی از جنجال برانگیزترینهایشان بوده است.
سرهنگ استافورد انگلیسی که در زمان جنگ جهانی اول، بازرس ویژه اداری دولت بریتانیا در شمال عراق بود در کتابش، تراژدی آشوریان، به نقل از مر عیسی شیمون، پاتریارک ارشد کلیسای شرق آشور، کشتار سمیل را چنین توصیف میکند: …تمام جمعیت آشوریان روستای سمیل بدون استثنا قتل عام شدند؛ مردان، زنان و کودکان، جملگی. تنها در یک اتاق ۸۱ آشوری از روستای باز به طرزی وحشیانه قتل عام شدند. کشیشها شکنجه شده و بدنهایشان مثله شد. دختران مورد تجاوز و زنها مورد تعرض قرار گرفته، مجبور شدند برهنهدر مقابل فرماندهان ارتش عرب قدمرو بروند. کتب مقدس در افروختن آتش برای سوزاندن دختران استفاده شد. کودکان را با خودروهای نظامی زیر گرفتند. زنان باردار را به سرنیزه کشیدند. کودکان را در هوا تاب می دادند و با سرنیزه به دیوار میخکوب میکردند. در دهوک ششصد آشوری کشته شدند.
موضوعات مرتبط
یوسف مالک در کتاب خیانت بریتانیا به آشوریان گزارش مفصلی با اسناد و روزنامه های آن زمان چاپ کرده و بر آن اساس، فهرست بلندی از شصت و سه روستای آشوری نشین از منطقه باز در حکاری ترکیه تا دهوک و موصل در عراق و مرزهای سوریه و نام کشته شدگانی که اجساد آنها شناسایی شده اند را ارائه میکند. طبق آماری که رافائل لمکین در کنوانسیون پیشگیری و مجازات جرائم نسل کشی به ثبت رسانده است، نزدیک به سه هزار آشوری در این نسل کشی که به قتل عام سمیل یا به زبان آشوری: پرامتا د سیمله معروف شد، کشته شدند.
پس از قتل عام سیفو در حکاری، وان و دیاربکر ترکیه در سال ۱۹۱۵ میلادی، آن تعدادی از آشوریان که موفق به گریختن از مهلکه شدند در سه نقطه اسکان داده شدند: گروهی به ارومیه و همدان در ایران رفتند، گروهی به سمت سوریه امروز روانه شدند که در راه با یورش جدیدی از اکراد تحت نفوذ دولت عثمانی مواجه شدند و گروهی نیز توسط دولت بریتانیا به اردوگاههای پناهندگان در بعقوبه و حبانیه در عراق برده شدند.
در دوران قیمومیت بریتانیا بر بین النهرین، سپاهی متشکل از آشوریان و بریتانیاییها در شمال عراق امروزی به سرکوب کردان شورشی پرداخت، سرکوبی که بازپسگیری سرزمینهای آشوریان در بین النهرین را به آنها وعده می داد اما آنچه تا سال ۱۹۲۵ به آشوریان رسید سکنی گزینی در روستاهای حکاری بود، روستاهایی که پیش از آن، آشوری نشین بودند پس از استقلال عراق به دست دولت افتاد و تعداد دیگری از جمعیت آشوریان نیز در روستاهای کردنشین ساکن شدند و مجبور به امضای پیمان نامه فئودالی شدند به نحوی که اکراد را زمیندار و آشوریان را رعایایی میکرد که هر زمان که زمیندار فئودال کرد زمینش را پس بخواهد باید آن را ترک کنند.
اما خلف وعدههای خودمختاری بین النهرین که بریتانیا به آشوریان داده بود، حس ناسیونالیستی را بین آنها تقویت کرده بود. در حالی که آشوریان عضو سپاه بریتانیا از حمایت آن کشور مایوس میشدند، مر عیسی شیمون، پاتریارک ارشد کلیسای شرق آشور به نمایندگی از آشوریان به مذاکره با بریتانیا و جامعه ملل پرداخت.
اما خلف وعدههای خودمختاری بین النهرین که بریتانیا به آشوریان داده بود، حس ناسیونالیستی را بین آنها تقویت کرده بود. در حالی که آشوریان عضو سپاه بریتانیا از حمایت آن کشور مایوس میشدند، مر عیسی شیمون، پاتریارک ارشد کلیسای شرق آشور به نمایندگی از آشوریان به مذاکره با بریتانیا و جامعه ملل پرداخت.
همزمان در غیاب مرشیمون، مالک یعقو، از فرماندهان اسبق آشوری سپاه بریتانیا با متقاعد کردن آشوریان به امکان استقلال و پیروزی در برابر دولت مرکزی عراق، سپاه جدیدی تشکیل داد. او تنها با دویست سرباز مسلح، جنگی را با دولت عراق آغاز کرد. این اقدام او به هیچ عنوان مورد حمایت اکراد همجوار که حالا با دولت مرکزی عراق ائتلاف کرده بودند قرار نگرفت.
اکراد دهوک به کمک نظامیان عراق برای سرکوب شورش سپاه مالک یعقو شتافتند. در ماه ژوئن ۱۹۳۳ با آغاز درگیریها در شمال عراق، مرشیمون به مذاکره با حکمت سلیمان، نخست وزیر وقت عراق به بغداد خوانده شد و با نتیجه عقیم ماندن مذاکرات به قبرس تبعید شد.
این تاریخ آغاز نسل کشی جدید آشوریان شد. چه آن دویست نفری که در سپاه ناسیونالیست مالک یعقو بودند و چه غیرنظامیان بی دفاعی که به دور از این مذاکرات در روستاها ساکن بودند قتل عام شدند.
در چهارم اوت مالک یعقو در حالی که سعی داشت به قیمومیت فرانسه در سوریه بپیوندد، در دیرابون با حمله ارتش عراق متوقف شد. در نبردی که درگرفت، سی و سه عراقی کشته شدند اما سپاه یعقو چندان تلفاتی متحمل نشد. به گزارش سرهنگ استافورد، بازرس بریتانیایی در موصل، حمله را عراقیها آغاز کرده بودند اما در بیشتر روزنامههای عراقی، گزارش خلدون حصری، مورخ و روزنامهنگار ناسیونالیست عرب منتشر شد که میگفت آشوریان سربازان عراقی را مثله کرده اند. رشید علی گیلانی نخست وزیر ناسیونالیست عراق هم که همزمان در حال نبرد با شیعیان جنوب عراق بود، به این شایعه دامن زد.
ارتش منظمی از عراقیان به فرماندهی بکر صدقی تشکیل و به زاخو و دهوک فرستاده شد. آشوریانی که به اسارت درآمدند در گروههای هشت تا ده نفره به کوهها برده و تیرباران میشدند.
همزمان، اکراد قبایل گولی، سندی، سلیوانی، اعراب و ایزدیهای منطقه سمیل هم به ارتش صدقی پیوستند. تنها شهر سمیل در یک روز شاهد کشته شدن ششصد نفر از آشوریان غیرنظامی بود. هیچ آشوری ای نباید زنده میماند، زن، مرد، کودک، پیر، جوان. طی پنج روز تمام آشوریان ۶۳ روستا و شهر آشوری کشته شدند. روز سیزدهم اوت با مداخله کشیش اعظم پتریارک کلدانی، یوسف امانوئل، ارتش صدقی که برای ادامه کشتار به سمت قوش می رفت، متوقف شد.
سه سال بعد، بکر صدقی با کودتایی علیه یاسین هاشمی، نخست وزیر وقت، حکمت سلیمان را به جای او نشاند. روستاهای آشوری به کردها داده شد و بقیه آشوریان به سوریه مهاجرت کردند و در استان حسکه امروز سکنی گرفتند.
تاریخنگاران معاصر در مورد قتل عام سمیل بسیار نوشته اند. برعکس قتل عام سیفو که آشوریان هنوز برای به ثبت رساندنش تلاش میکنند، سیمله را بسیاری از کشورهای جهان به رسمیت شناخته اند و آشوریان هر ساله در شهرهای مختلف جهان مراسم یادبود قربانیان این قتل عام را برگزار میکنند.
در این کشتار، نقش ناسیونالیسمی که بریتانیا به آن دامن زد غیرقابل انکار است، ناسیونالیسمی که نه تنها به رهایی و استقلال آشوریان نینجامید بلکه قومی را که هنوز با عواقب سهمگین قتل عام سیفو دست و پنجه نرم میکردند در قتل عامی وسیعتر چنان متضرر کرد که کمترین حقوق این مردم هنوز پس از هشتاد سال نادیده انگاشته شود.
از دیگر پیامدهای این قتل عام، دو دستگی بین آشوریان شد؛ گروهی که به حزب دموکرات کردستان و عده ای که غالباً بازماندگان حزب سوسیال آشور بودند به حزب کمونیست عراق پیوستند.
امروزه هفده حزب آشور در عراق و تبعید (خارج از عراق) وجود دارد که از آن میان تنها حزب چپ میانه زوعا (جنبش دموکراتیک آشور) هم در اقلیم کردستان و هم در مجلس ملی عراق صاحب مجموعاً پنج کرسی است، تنها یک حزب چپ رادیکال به نام حزب سوسیال آشور و الباقی، احزاب پاتریارکی و ناسیونالیستی اند. گرچه دو حزب ذکر شده بیشترین شمار اعضا و نیز اکثریت طرفداران را بین آشوریان دارند، وجود پانزده حزب دیگر میتواند نشانی از آن باشد که همچنان سنگ بنایی که مالک یعقو از ناسیونالیته گذاشت رهروانی در این قوم دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر