بهروز سورن: نیمه شب نوشته ها – 44 – دیوی که بیرون رفت, فرشته ای که نیامد!
سالهای
طولانی از قیام عمومی و موفق مردم کشورمان علیه دیکتاتوری خاندان پهلوی می
گذرد. هر ساله و مکرر اندیشمندان سیاسی اجتماعی ما بر ضرورت گرفتن درس یا
درسهائی از این قیام پیروزمند می نویسند و یا می گویند. نسل های جدید در پی
آمده است و این قیام از ذهن جوانانی که آن رویداد را در نشریات می خوانند و
یا برایشان نقل میشود, کم کم محو میشود و یا به اینروز از دریچه قلم
بدستان جمهوری اسلامی مینگرند.
تنها بخشی از این طیف در اینباره اندیشه تحقیقی می کنند و به مختصات آن تحول سیاسی و آن جابجائی میان آدمخواران پهلوی و اسلامی توجه
می کنند. چنانچه درسهائی برای گرفتن باشد که هست تنها از سوی این طیف حساس
به تاریخ گذشتگان تجزیه و تحلیل می شود و عاملی برای پیوند با تجربه نسل
ما قدیمی ترها محسوب میشود. حال آنکه بخش بزرگی از جوانان متاثر از تبلیغات
منفی هواداران نظام ساقط شده, اصلاح طلبان و حتی مزدوران رژیم اسلامی از
اقدامات رادیکال که بتواند بنیان های نظام فعلی را درهم بکوبد, منع می
شوند. آنها درس تاریخ میدهند که نتیجه انقلاب 57 روی کار آمدن نظام سیاه
اسلامی و وحوش حاکم بوده است و بترسید که با سرنگونی این رژیم بسا بدتر از
آن روی کار خواهد آمد. در این زمینه یا به راه حل حمله نظامی خارجی و یا
ضرورت رفورم در داخل حاکمیت متوسل می شوند.
و اما واقعیت چیست؟
حقیقت
این است که با تحول سیاسی منتج ازقیام پیروزمند 22 بهمن, ارتجاعی
سیستماتیک و جا افتاده جای خود را به ارتجاعی هار و افسارگسیخته داد.
میتوان از دالانهای پر پیچ و خم خاطره به گذشته بازگشت و آندوران را
بازسازی کرد و به جرات گفت که اکثریت عظیم مردم کشورمان با چاشنی تعلقات
مذهبی , نا آگاهی و عدم تجربه عینی آزادی و دمکراسی, بدنبال خمینی جلاد
راهی شدند, امامش خواندند و عکس این عجوزه سیاسی را در ماه دیدند.
میتوان
گفت که بخش بزرگی از بازداشت ها و کشتارها با حمایت و پشتیبانی طیف های
وسیع مذهبی در میان توده ها به سرانجام رسید و سپس تاسف خورد که چگونه بخش
بزرگی ازمردم که رهرو امامشان بودند, پیشروان از جان گذشته وعاشق خود را به
سلاخ خانه ها بدرقه و در موارد بسیاری فعالانه شراکت جستند. آیا
میتوانستند آن کار دیگر بکنند تا ما امروز تنها از درس ها سخن نگوئیم و
تکرار نکنیم و از دستاوردهای قیام بهمن بنویسیم و بگوئیم؟
درس
ها چگونه آموخته می شوند؟ مگر نه این است که درس ها بخشا بر اساس تجارب
جمع آوری شده ثمر بخش می شوند. آیا امروز میتوان گفت که درس گرفته ایم؟ آیا
تضمینی برای عدم تکرار مجدد اشتباهات گذشته موجود است؟ امروزه طیف وسیعی
از مردم کشورمان و بخشا همانها که دوران سیاه دیکتاتوری پهلوی را تجربه
کرده اند واقعه تاریخی بهمن 57 را اشتباهی تاریخی هم میدانند و تلاش می
کنند که استبداد امروز را دال بر همان رویداد اشتباه وانمود کنند و
دیکتاتوری پلیسی پهلوی را از این زوایا توجیه کنند. ثابتی (جلاد مرده) را
علم می کنند و از او چهره سیاسی روز میسازند.
جابجائی
های سیاسی در میان اپوزیسیون رژیم تا حدود زیادی صفبندی های آنزمان را
تغییر داده است. پلیدی حاکمان اسلامی طیف هائی را بدامان امپریالیسم سوق
داده است. قبح امپریالیسم بطور کلی و در میان از این لایه های فکری فرو
ریخته است. سازمانهائی که مبارزه با امپریالیسم را ابزار دفاع از خمینی
جلاد کرده بودند و همرزمان قدیمی خود را به ماشین کشتار جمهوری اسلامی
معرفی میکردند, امروزه نشست و برخاست های دوره ای با مزدوران امپریالیسم
دارند و برای آینده مردم کشورمان نقشه می کشند.
آن
دیگران که سایه مستشاران آمریکائی را در هوا میزدند حالا در دالانهای سنای
آمریکا و مجلس انگلیس انتظار می کشند. بخشی از رهبران سیاسی شناخته شده و
جان بدر برده و رادیکال ول کن بلندگوهای رسانه های امپریالیستی همانند بی
بی سی و صدای آمریکا و رادیو فردا و ... نیستند. جذب امکانات نهادهای دولت
های امپریالیستی بخش بزرگی از زخم خوردگان زندانی نظام
بربر اسلامی را دچار بحران هویت کرده است. چپ برانداز در اوج تفرقه و
پراکندگی است و بر روند تجزیه آن پایانی نیست. پیدا کنید درسهایی که خود ما
در تبعید از 22 بهمن سال 57 یعنی سی و اندی سال پیش گرفته ایم.
چنانچه در نظر بگیریم که سرنگونی دیکتاتوری پهلوی در بهمن 1357
را همبستگی وخیزش عمومی توده ها رقم زد و آنها که تشکیلات گسترده و عظیم
داشتند ( روحانیت ) سکان رهبری را بدست گرفتند میتوانیم از این واقعه
تاریخی درسهائی چند بگیریم. قطره های کوچک و اصیل را به جویبارها پیوند
زنیم. قطعا اتحاد وسیع نیروهای سیاسی در چشم انداز کوتاه قابل رویت نیست.
بی تردید با جادو و جمبل نمیتوان پس رفتن ها ودر جا زدن های گذشته را جبران
کرد اما میتوان تشکیل بلوک قدرتمند چپ را دستمایه تلاش ها کرد. میتوان از
لاک تشکل خود درآمد و مصالح سیاسی مردم کشورمان را در نظر گرفت. میتوان
دریافت و درس گرفت که: استبداد های آهنین نیز در برابر اراده جمعی توده ای
پایدار نیستند.
بهروز سورن
09.02.2013
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر