هیئت اجرائی راه کارگر: نجات کشور تنها بدست خود مردم ایران امکان پذیر است
اعلامیه هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)
به مناسبت سی و سومین سالگرد انقلاب بهمن ۱۳۵۷
سی و سه سال پیش مردم ایران، توده ای ترین انقلاب قرن را رقم زدند. آنها برای رهائی از استبداد ستم شاهی، در آن ماه های پرشکوه انقلابی، مشت بر آسمان می کوبیدند. حضور میلیونی مردم در خیابان ها، اعتصابات گسترده در ادارات و کارخانه ها و بستن شیرهای نفت توسط نفتگران قهرمان، بساط حکومت ستم شاهی پهلوی را در هم پیچید. قدرت انقلابی مردم چنان گسترده و همه جانبه بود، که قوی ترین ارتش خاورمیانه و یکی از بیرحم ترین سازمان های امنیتی که از حمایت کشورهای امپریالیستی جهان نیز برخوردار بود، نتوانست حکومت شاه را حفظ کند. این انقلاب بخوبی نشان داد که مردم ایران وقتی که تنهای تنها بودند و هیچ متحدی نداشتند و شاه همه کشورهای امپریالیستی را در کنار خودداشت، و هیچ دشمن بین المللی نداشت، توانستند حکومت مستبد شاه را درهم بشکنند. این درس مهمی است. درسی که امروز باید به آن بیش از همیشه توجه داشت. انقلاب بهمن نشان داد که انقلاب کار توده هاست. این درسی است که هیچوقت نباید آن را فراموش کرد.
اگر انقلاب بهمن بر متن شرایط عینی انقلابی شکل گرفت و به پیش رفت، اما در عرصه ی آگاهی و نیروی هدایتگر با مشکلات جدی روبرو بود. سرکوب خشن تمامی آزادیخواهان، دگراندیشان، نیروهای ملی، دمکرات و کمونیست ها از سوی دستگاه های امنیتی رژیم شاه، راه را برای گسترش شبکه های وابسته به روحانیت شیعه هموار کرد. دین به عنوان دم دست ترین ایدئولوژی توده های مردم، با کمک هزاران شبکه ی فعالان دینی که درمساجد، حسینیه ها، تکایا و هیئت های مذهبی حضور داشتند، زمینه ساز قدرت گیری روحانیت شد. عروج بی منازع خمینی به عنوان بخشی از روحانیونی که از حاکمیت دین بر دولت دفاع می کردند، او را به سکانداری انقلاب مردم کشاند. تسلط روحانیون به رهبری خمینی بر انقلاب مردمی بهمن ۱۳۵۷ زمینه ساز شکست سهمگین این انقلاب درست در زمان پیروزی آن شد. از این رو انقلاب بهمن در اوج پیروزی اش، از درون شکست خورد.
حاکمیت روحانیت تاریک اندیش بر یکی از بزرگترین انقلابات قرن بیستم و ایجاد نیروی ضربتی که با سازماندهی بخش بسیار کوچکی از تهیدستان شهری متوهم بعنوان فدائی امام و سپس نیروهای مزدور ایجاد کرد، سرکوب انقلاب را در دستور کار خود قرار داد. از آنجا که حضور مردمی بسیار گسترده بود، و نیروی آگاه جامعه در برابر تاریک اندیشی ایستاده بود، جمهوری اسلامی برای عقب راندن توده های مردم قتل عام کادرهای آگاه را در دستور کار خود قرار داد. این حکومت کمر به کشتن هر عنصر روشنائی بست . کادرکشی یکی از اساسی ترین شیوه های حکومت اسلامی است که در تمامی سی و سه سال حاکمیت این رژیم جریان داشته است. کشتارهای دهه شصت، بیانگر این سیاست بسیار رذیلانه است. در شرایطی که سازماندهی مقاومت توده ای برای دفاع از انقلاب در برابر سلطه جوئی دستگاه روحانیت تاریک اندیش یک ضرروت تاریخی بود، سازمان های بزرگ و توده ای آن زمان هر یک به گونه ای بر این مقاومت، ضربات جبران ناپذیری وارد ساختند. سقوط سازمان فدائی در دامان سازشکاری های مصلحت جویانه ی حزب توده ایران و در پیش گرفتن سیاست کرنش در برابر روحانیت حاکم، کمر جنبش مقاومت در برابر تهاجم همه جانبه استبداد دینی را شکست. از سوی دیگر سازمان مجاهدین نیز با در پیش گرفتن سیاست ماجراجویانه ی خود بهترین شرایط و بهانه را برای شمشیر آخته روحانیت حاکم فراهم آورد. جنایات حاکمان جمهوری اسلامی در سالهای دهه شصت، نشان از حجم و گستردگی سرکوب گری های استبداد دینی داشت.
سیاست سرکوبگرانه ی استبداد دینی حاکم بر کشور، تنها محدود به دهه ی خونین شصت نبود. در تمامی سال های حاکمیت جمهوری اسلامی سرکوب جنبش های اجتماعی، مدنی، عرفی ، ملی، مذهبی و فرهنگی با قدرت و شدت ادامه داشته است. در جمهوری اسلامی که نتیجه حاکمیت روحانیت بر انقلاب مردمی بهمن بود، بی حقی مردم در کلیت خود در قانون اساسی نیز تثبیت شد. حاکمیت مطلقه ولی فقیه بیان بی حقی مردم و صغیر شمردن آن ها بود. بی حقی زنان طبق قوانین شرعی از دیگر نتایج فاجعه بار حاکمیت دین بر دولت بود. تسلط دین بر دولت، زمینه ساز قدرت گیری جریاناتی شد که مدام برای تثبیت قدرت خود مجبورند به تصفیه های درونی نیز دست بزنند. در تمامی سال های حاکمیت اسلامی شاهد نبرد همیشگی باندهای قدرت و ثروت بوده ایم. سیاست یک دست سازی و یک پارچه کردن قدرت در دستان ولی فقیه به تنش های دائمی میان دستگاه روحانیت و دستگاه قدرت ولی فقیه دامن زده است. دستگاه ولایت برای تثبیت قدرت خود مجبور شده است بسیاری از یاران و حامیان دیرین خود را نیز از دایره قدرت و ثروت دور سازد. امروز شاهد آن هستیم که روند دائمی تصفیه های درونی قدرت و سیاست تمرکزگرائی دیکتاتور منشانه، دستگاه ولایت را حتی در میان طرفدارن قانون اساسی رژیم و حاکمیت دین بر دولت نیز در انزوای شدیدی قرار داده است. شکست دین از زندگی عرفی و شورش مردم علیه ولایت و شریعت، تردید در میان یاران و حامیان ولایت را گسترش داده است. حالا دیگر تردید ها به اندرونی های حکومتیان نیر راه یافته است. گریز از ولایت وشریعت، دستگاه ولایت ومتحدانش را بشدت ترسانده است. از آنجا که مردم قلعه ولایت را به محاصره خود درآورده اند و تردید در میان حامیان شریعت و ولایت در حال رشد است، دستگاه ولایت چاره ای جز ادامه ی تصفیه درونی و تشدید سرکوب ندارد.
سیاست های دولت دینی و تمرکز گرائی و تمامیت گرائی ذاتی اش، حاکمیت اسلامی را به سوی هر چه بیشتر نظامی شدن و تکیه بر نیروهای سرکوب کشانده است. حضور گسترده نیروهای سرکوب در اقتصاد کشور نیز به ویرانی اقتصادی و از کار انداختن مکانیسم های آن دامن زده است. سیاست های ماجراجویانه و نمایشی حاکمان دینی در منطقه ای بشدت حساس و استراتژیک، زمینه ساز حضور تهدید آمیز بیگانگان در اطراف کشور شده است. این سیاست ها بهانه های خوبی در اختیار سلطه جویان امپریالیستی قرار داده تا نقشه ها و طرح های خود برای تسلط بر منطقه خاورمیانه و خلیج فارس و دریای عمان را با تمرکز تحریم ها و تهدیدات نظامی علیه ایران به پیش برند. تغییر توازن قوا در منطقه حساس خاورمیانه که با دخالت آمریکا در عراق و افغانستان ایجاد شده و انفجار انقلاب عرب، از عواملی است که تمرکز قدرت های امپریالیستی روی ایران را بیش از پیش برجسته ساخته اند. سیاست های حاکمان جمهوری اسلامی نیر در راستای تشدید این وضعیت بوده و هست. آن ها بیش از آن که از تهدیدات خارجی و فشارهای بین المللی نگران باشند، از شورش های مردمی و از انفجار نارضائی توده های به جان آمده هراسانند. تجدید آرایش نیروهای سپاه، بسیج و دیگر ارگان ها و نهادهای سرکوب، گسترش سرکوب ها و بگیر و ببندها، تلاش برای کاهش نقش ماهواره ها ، بستن اینترنت و تمامی شبکه های ارتباطی، بیان این نگرانی حاکمیت است.
در سی و سومین سالگرد انقلاب مردمی بهمن ۵۷، ایران در شرایط بسیار حساسی قرار گرفته است. قدرت سرکوبگری استبداد دینی، مردم را هدف گرفته است. تحریم های بین المللی نیز در هم فشردن گلوی مردم زحمتکش را نشانه رفته است. تهدیدات نظامی و جنگی نیز بر وخامت اوضاع افزوده است. در چنین شرایطی، که ابرهای تیره سراسر کشور را فراگرفته ، تنها و تنها نیروی توده های مردم است که می تواند تمامی این معادلات شوم را بر هم بزند. مردمی که حاکمیت قدرقدرت شاه را علیرغم حامیان بین المللی اش، در هم شکستند، همچنان قدرت آن را دارند که در شرایط کنونی نیز حاکمیت استبداد دینی را در هم بشکنند و اجازه ندهند تهدیدات خارجی، از ایران ویرانه هائی چون عراق و افغانستان بر جای بگذارد. این درس بزرگ انقلاب بهمن را امروز بیش از همیشه باید به خاطر داشته باشیم که نجات کشور تنها بدست خود مردم ایران امکان پذیر است. در چنین شرایطی تکیه بر نیروی مردمی به معنای آن است که در راه سازمانیابی توده های مردم، کارگران، زحمتکشان، تهیدستان و تمامی اقشار جامعه از هیچ کوششی دریغ نشود. آن ها که به جای کمک به سازمانیابی توده های مردم، به کمک های نیروهای دشمن و سلطه جویان بین المللی امید بسته اند و در بساط آن ها بازی می کنند، از پشت به مردم ایران خنجر می زنند. برای در هم شکستن قدرت جهنمی استبداد دینی و برای جلوگیری از تحقق نقشه های شوم سلطه جویان بین المللی، به میدان آمدن مردم ایران تنها راه است. تحریم گسترده انتخابات، سازماندهی اعتصابات و اعتراضات صنفی و سیاسی، تشکیل تجمعات و گردهم آئی های اعتراضی و نشان دادن حضور مردمی به هر شکل و شیوه ای، می تواند به نقش و حضور مردم معنا بخشد و پیام روشنی به دشمنان داخلی و خارجی مردم بدهد. این تنها راه است ، یعنی راه مردم ایران که می تواند نجات بخش باشد. تنها خود مردم هستند که می توانند تاریخ خود را تغییر دهند و حاکمیت خود را بر پا دارند. دمکراسی و حاکمیت مردمی بدون حضور خود مردم که فاعل و بناکننده این دمکراسی هستند، معنا ندارد.
زنده باد آزادی، زنده باد سوسیالیسم
سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)
۲۲ بهمن ۱۳۹۰ـ ۱۱ فوریه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر