مسعود ابراهيم نژاد
گاها باید از واژه ها هم عذر خواهی کرد بخاطر استفاده شدن نابجا از آنها. باید به واژه ها احترام گذاشت و از آنان درست استفاده نمود هر چند که تحت حکومت اسلامی ، حرمت انسانیت هم نگه داشته نمیشود چه برسد به حرمت واژه ها. این اولین بار نیست و بالطبع آخرین بار هم نخواهد بود که در جمهوری اسلامی از این قبیل سوءاستفاده ها از واژه ها ، سمبلها، سرودها و شخصیتهای تاریخی و اجتماعی صورت میگیرد.
از آنجاییکه در شهر کورها یک چشم پادشاه میشود! بی دلیل نیست که در جمهوری اسلامی هم به یک مشت سیاستمدار ورشکسته و قدرت از کف داده لقب " اصلاح طلب" اطلاق شود. در واقع اصلاح طلب به کسی گفته میشود که در پی بهتر شدن اوضاع و اصلاح کردن یک پدیده، یک نظام، یک سازمان و ... باشد که این پدیده مورد نظر تاکنون نتوانسته است بطور مطلوب و مطابق با نیازهای روز جامعه عمل نماید. به عبارتی دیگر و به بیانی بهتر باید گفت که اصلاح طلب در پی رفع نواقص موجود در سیستم میباشد تا بدین طریق بتواند چیزی نو و کاملا مطابق با موازین روز به مردم و جامعه ارائه نماید. حال با این پیش درآمد و تعریف کوتاه ببینیم که چه چیز جدید و اصلاح شده ای را این به اصطلاح اصلاح طلبان میخواهند به مردم ارائه کنند که مردم ما تا بحال از آن غافل مانده بودند؟ برای یافتن پاسخ این سوال یک سر میرویم سراغ نطق همان به اصطلاح رهبر اصلاح طلب سبز سیدی جناب موسوی که این چنین برنامه خودشان را اعلام میفرمایند : ما جمهوری اسلامی میخواهیم نه یک کلمه بیشتر نه یک کلمیه کمتر! هدف ما بازگشت به دوران طلایی امام هست!
عقل سلیم چنین میگوید وقتی که شخص یا گروهی قصد بازگرداندن جامعه و یا سیستم سیاسی آنرا به دوران ماقبل داشته باشند برای چنین افرادی واژه کنسرواتیو و یا محافظه کار برازنده تر است تا واژه اصلاح طلب. وقتی هدف این جنابان اصلاح طلب بازگشت به دوران طلایی امام میباشد، که در آن ایام نکتبار بساط چوبه های دار ، اعدام ، چشم در آوردن ، چماق کشی، تجاوز سیستماتیک در زندانها و قداره بندی و بساط عربده کشی همین آقایان اصلاح طلب امروزی در کوی برزن بر پا بود، باید ا نصافا لقب اصلاح طلب را به " احمدی نژاد" تیر خلاص زن داد که حداقل در انزمان نگهبان زندان بود و از موسوی و کروبی و امثالهم دستور میگرفت و تیر خلاص میزد! واقعا که باید گفت روزگار غریبی است نازنین! چگونه واژه ها لوث میشوند و چگونه قاتلان بر اثر مرور زمان و تکرار یک دروغ تبدیل به اصلاح طلب و منجی مردم میگردند.
خشونت علیه مردم!
خشونت را همگان تقبیح میکنند، اما هیچ حکومت مستبدی در طول تاریخ و در هیچ کجای دنیا یافت نمیشود که از این ابزار برای بقای خویش استفاده نکند! نمونه های آن چه امروز و چه دیروز هزاران هزار میشود. هیچکس خشونت علیه خود را تحمل نمیکند. اصلاح طلبان خندان امروزی ما یک نمونه بارز این چنین افرادی هستند. تا وقتی که قدرت حاکمه در ید قدرت این عالیجنابان خندان بود ، هیچ ایرانی آزاده ای از خشونت اینان در امان نبود. اینان آنچنان سرمست از اعمال خشونت بودند که حتی به خشونت در داخل کشور هم بسنده نکردند و بساط ترورهای وحشیانه و آدمکشیها یشانرا به اروپا و سایر نقاط دنیا نیز کشانده بودند. هر چند که امروز هم حاکمان وقت ( احمدی نژاد و خامنه ای) هم راه آنها را به نحو احسن ادامه میدهند و قاتل و جانی هایشان را به سوریه برای سرکوب مردم بیدفاع گسیل میکنند. اما این آقایان اصلاح طلب پا را ازا این هم فراتر گذاشته اند و میگذارند.
چو دزدی با چراغ آید
گزیده تر برد کالا
این آقاین با ژستی خندان و عبا و عمامه ای تمیز تر از دیگران به پایبوسی و دریوزگی نزد شیطان بزرگشان میروند تا از آنها نیز استمداد بطلبند در اعمال خشونت هر چه بیشتر علیه اپوزیسیون ایرانی حتی در آنسوی مرزهای ایران.
از برکت بذل و بخششهای این آقایان خندان دیروز و از حکومت راند ه شدگان امروز از محل منابع ملی این ملت محروم بود که جمهوری اسلامی توانست در طی یک زد و بند ننگین یک سازمان اپوزیسیون ایرانی( مجاهدین خلق) را در لیست تروریستی دولت آمریکا جای بدهد تا بدین ترتیب راه را برای اعمال هر چه بیشتر خشونت علیه نفرات این سازمان اپوزیسیون هموار تر کند( کشتار در کمپ اشرف در عراق توسط دولت عراق). کار ترویج و اعمال خشونت تنها به اصلاح طلبان حکومتی و داخل کشوری ختم نمیشود! تعدادی از ورشکستگان سیاسی و از حکومت رانده شدگان که امروز خود را اصلاح طلبان خارج کشوری مینامند پا در جای پای همتای داخل کشوری شان گذاشتند و قاحت را تا بدانجا پیش بردند که دم خروس از زیر عبایشان نمایان گشت و آنهمه ادعا های مدنیت، مسالمت، بخشیدن و فراموش نکردن و بسیاری از این لاطائلات و عوامفریبی به یکباره به کناری افتاد و آخوندکی چون کدیور به همراه چند ورشکسته سیاسی دیگر به التماس و زاری از شیطان بزرگ افتادند که ای وای چه میکنید ؟ نکند نام این سازمان اپوزیسیون ایرانی را از لیست تروریستی بیرون بیاورید! باید بر علیه مجاهدین خلق خشونت را هر چه بیشتر اعمال نمود! برای اعدام اینها هر کوچه و خیابان یک دادگاه هست و هر بسیجی یک قاضی! زنده هایشان را اعدام کنید و زخمیهایشان را تمام کش( از احکام دوران طلایی امام).
اصلاح طلبان امروزی تا آنجا که در توانشان بود خشونت بخرج دادند و آنجا که از اریکه قدرت بزیر افتاده اند ، تنها خشونت علیه خود را تقبیح میکنند نه خشونت در کلیت آنرا. برای این دسته از حکومت رانده شدگان، امروز تحمل خشونت بسی گران میاید چرا که خود در چاهی افتاده اند که خود آنرا برای مردم و اپوزیسیون سیاسی خود کنده بودند. اینان که امروز از حکومت رانده شده اند و دوباره سعی در به قدرت رسیدند دارند را باید بمراتب از خمینی خطرناکتر دانست! چرا که خمینی که آنزمان هنوز بر مسند قدرت تکیه نزده بود با عوامفریبی فراوان میگفت که " مارکسیستها در بیان عقیده آزادند بشرط آنکه توطئه نکنند"! اما اینان دست بدامن آمریکا شده اند تا اسباب کشتار و قتل عام اعضای یک سازمان اپوزیسیون مستقر در کمپی در عراق را فراهم آورد! که این راه را تنها راه رسیدن خودبه قدرت دوباره میدانند. آخوندک مزور کدیور و همپالگی های ورشکسته اش با وقاحت و بیشرمی و دریوزگی از مقامات آمریکایی میخواهند که خون هموطنانشانرا در عراق بریزند ، چرا که اگر نام اینها از لیست تروریستی آمریکاخارج شود ، جنبش سبز در داخل کشور متحمل ضرباتی سخت خواهد شد!!!
اینان که حاضرند از کشته ها و اجساد جوانان ما پلی بسازند تا از روی آن به قدرتی دوباره برسند، در فردای ایران از خون هیچ بنی بشری برای ادامه و بقاء حکومت خود نخواهند گذشت و کار ایرانیان بدانجا خواهد رسید که خواهیم گفت : خمینی از این جانیان بهتر بود!
مسعود ابراهیم نژاد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر