نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۹ اسفند ۵, پنجشنبه

سنادی از شوروی، و یادی از محمدعلی جعفری (یکی از درخشان‌ترین چهره‌های صحنه‌ی تئاتر و سینمای ایران)

ا
اسنادی از شوروی، و یادی از محمدعلی جعفری (یکی از درخشان‌ترین چهره‌های صحنه‌ی تئاتر و سینمای ایران)
شیوا فرهمند راد
میخائیل کروتیخین ‏Mikhail Krutikhin (Михаил Крутихин)، زاده‌ی 1946 تحلیل‌گر و مشاور امور صنایع نفت و ‏گاز و سیاست در روسیه است. او یکی از بنیادگذاران و تحلیل‌گران شرکت مشاوران روس انرجی ‏RusEnergy‏ ‏واقع در مسکو و سردبیر هفته‌نامه‌ی ‏The Russian Energy‏ است. وی پیش‌تر سردبیر ‏Russian Petroleum Investor‏ و عضو تحریریه‌ی ماهنامه‌ی ‏Caspian Investor‏ بوده‌است.‏

در فاصله‌ی سال‌های 1972 و 1992 او کارمند خبرگزاری تاس در شهرهای مسکو، قاهره، دمشق، تهران، و ‏بیروت بود و از خبرنگاری تا مقام ریاست دفتر رسید. پیش از آن او خدمت در ارتش را به عنوان مترجم فارسی در ‏ایران به انجام رسانیده‌بود.

میخائیل کروتیخین دارای دانشنامه‌ی کارشناسی ارشد در رشته‌ی زبان‌های ایرانی از دانشگاه دولتی ‏مسکوست، و سپس در رشته‌ی تاریخ نوین دکترا گرفته‌است. گذشته از زبان مادری خود، روسی، بر زبان‌های ‏انگلیسی و فارسی تسلط دارد و فرانسه و عربی را نیز تا حدودی می‌داند. تخصص وی اکنون امور سرمایه‌گذاری ‏در صنایع نفت و گاز محدوده‌ی جغرافیایی اتحاد شوروی سابق است.‏

خوانندگان فارسی‌زبان پیش‌تر با یکی از مقالات وی آشنا شده‌اند که با عنوان «بار دیگر درباره‌ی "کمک‌های ‏بی‌شائبه به احزاب برادر"» در تاریخ 1 نوامبر 1992 در نشریه‌ی روسی و انگلیسی "اخبار مسکو" درج شد و ‏برگردان فارسی آن اندکی بعد در شماره‌ی 35- 34 نشریه‌ی "راه آزادی" (چاپ خارج) منتشر شد (این نشانی را ببینید).‏

کروتیخین در سال 2001 جستارهایی پیرامون تاریخچه‌ی روابط رهبران اتحاد شوروی با کمونیست‌های ایرانی در ‏سایت "روس انرجی" منتشر کرد (عنوان روسی ‏
Иранские очерки‏). در ماه مه 2009 در جست‌وجوی مطالبی در اینترنت ‏برای تکمیل نوشته‌ای در وبلاگم، نخستین بار به جستارهای میخائیل کروتیخین برخوردم و همه را کپی کردم. ‏اکنون آن نوشته از سایت "روس انرجی" حذف شده و جای دیگری در اینترنت نیز یافت نمی‌شود.‏

نویسنده این روابط را از دیدگاه تاریخچه‌ی سازمان‌های کمونیستی ایران، که مسکو خط مشی خود را از طریق ‏آن‌ها پیش می‌برد، بررسی می‌کند. برای این کار او از اسناد و مدارکی کمک می‌گیرد که پیش‌تر سری بوده‌اند و ‏بخش‌هایی از آن‌ها پیش‌تر هرگز منتشر نشده‌اند. اما گزارش نویسنده از این روابط در سطحی غیر پژوهشگرانه و ‏بیشتر "روزنامه‌ای" و "جنجالی" است. بخش‌های بزرگی از نوشته‌ی او از نظر پی‌جویی حوادث و تعبیر و تفسیر ‏آن‌ها بسیار آشفته و پر از غلط‌های فاحش تاریخی و فاکتوگرافیک است و درست در همان بخش‌ها هیچ سند روسی ‏ارائه نشده و نویسنده از منابع دست دوم و سوم فارسی استفاده کرده‌است.‏

تمامی متن بخش‌هایی از نوشته‌ی کروتیخین را که اسناد روسی در آن نقل شده، تنها برای خود اسناد و نه ‏برای تفسیرهای کروتیخین، به‌زودی منتشر می‌کنم. در این‌جا بخشی را نقل می‌کنم که اسنادی مربوط به ما ‏پناهندگان ایرانی شوروی سابق پس از سال 1361، در آن آمده‌است.‏

یادآوری می‌کنم که متن اصلی نوشته از سال 2001 دست کم به مدت 8 سال در اینترنت در دسترس جهانیان ‏بوده‌است. همه‌ی آن‌چه میان [ ] آمده از من است.‏

اختصارات:‏
ا.ج.ش.س. = اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی
ک.گ.ب. = کمیته‌ی امنیت دولتی
ج.ش.س. = جمهوری شوروی سوسیالیستی
ک.م. = کمیته‌ی مرکزی
ح.ک.ا.ش. = حزب کمونیست اتحاد شوروی

‏***‏
‏«[...] خزانه‌های بسته و حفاظت‌شده‌ی کتابخانه‌ی مسکو یا به‌اصطلاح "خزانه‌ی ویژه"، همچنین بایگانی ‏ک.گ.ب، و مهم‌تر از همه بایگانی شعبه‌ی بین‌المللی کمیته‌ی مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی [از این پس ‏ک.م. ح.ک.ا.ش.] تنها پس از پایان حکم‌رانی حزب کمونیست در روسیه در دسترس پژوهشگران معمولی و ‏روزنامه‌نگاران قرار گرفت، اما دیرتر آشکار شد که عمر این دسترسی نیز بسیار کوتاه بود.‏

‏[...] فرقه‌ی دموکرات آذربایجان هیچ توجیه قانونی برای فعالیت در خاک شوروی نداشت و هیچ جا به ثبت ‏نرسیده‌بود. این حزب در این‌جا در واقع زیر زمینی بود و اگر اسناد کشف‌‌شده در شعبه‌ی بین‌المللی ک.م. ح.ک.ا.ش. را باور ‏کنیم، زیر "پوشش" کار می‌کرد. در مصوبه‌ی ویژه‌ی نهمین کنفرانس فرقه‌ی دموکرات آذربایجان گفته می‌شود که ‏‏"برای ارتباط با سازمان‌های محلی و نهادهای دولتی ایران" فرقه باید "با نام جمعیت پناهندگان سیاسی ایران" ‏خود را معرفی کند. و نیز "به این منظور کمیته‌ی مرکزی فرقه به نام شورای مرکزی جمعیت، و شورای اجرائی ‏کمیته‌ی مرکزی به نام هیأت مدیره‌ی جمعیت خوانده می‌شوند. همچنین صدر کمیته‌ی مرکزی فرقه هم‌زمان ‏وظیفه‌ی صدارت جمعیت را نیز بر عهده خواهد داشت".‏

شاخه‌ی حزب توده در آذربایجان روزنامه‌ها و مجله‌های خود را در اتحاد شوروی منتشر می‌کرد، کمیته‌هایی در ‏شهرها و روستاها داشت، باشگاه، و سازمان جوانان داشت. از سهم بودجه‌ی دولتی ا.ج.ش.س. برای جمهوری ‏شوروی آذربایجان برای گرداندن فرقه‌ی دموکرات آذربایجان هر سال نزدیک به 700 هزار روبل هزینه می‌شد (بنا ‏بر گواهی صادره از شعبه‌ی بین‌المللی ک.م. ح.ک.ا.ش. در ماه مه 1999 – اردیبهشت 1378). ‏

‏[...] [امور مربوط به پناهندگان ایرانی] با تصمیم بالاترین رهبران حزبی شوروی که "پوشه‌ی ویژه"ای برای امور ‏به‌کلی سری داشتند، تنظیم می‌شد. پاره‌ای از محتویات پوشه در زیر می‌آید:‏

مطابق سند شماره س‌ت-60-20گ‌س (او پ) به تاریخ 13 مه 1982 (23 اردیبهشت 1361)، فدراسیون ‏جمعیت‌های صلیب سرخ و حلال احمر ا.ج.ش.س. مأموریت یافت که در همکاری با دولت‌های محلی "در ‏آذربایجان و ترکمنستان مراکز ویژه‌ای برای پذیرش فراریان [ایرانی] و جابه‌جایی بعدی آن‌ها در جمهوری‌های ‏آسیای میانه و قفقاز ایجاد کنند".‏

سند شماره پ-42/110 به تاریخ 17 ژوئن 1983 (27 خرداد 1362) رهنمود می‌داد که "نیروهای مرزبانی، ‏ک.گ.ب. و کمیته‌های امنیت دولتی جمهوری‌های شوروی سوسیالیستی ارمنستان، آذربایجان، و ترکمنستان ‏اعضای حزب توده ایران، سازمان فدائیان (اکثریت) و دیگر سازمان‌های مترقی ایران را که از مرز به ا.ج.ش.س. ‏وارد می‌شوند پس از تدابیر امنیتی لازم، برای جابه‌جایی در اختیار کمیته‌ی مرکزی احزاب کمونیست ارمنستان، ‏آذربایجان، و ترکمنستان قرار دهند".‏

سند شماره س‌ت-81/113 گ‌س (او پ) به تاریخ ژوئیه 1983 (تیر 1362):‏

"اعمال نظارت بر اجرای درست تدابیر لازم در ورود و جابه‌جایی ایرانیان به محل سکونت‌شان ‏می‌بایست به عهده‌ی وزارت کشور [امور داخله] ج.ش.س. بلاروس و ج.ش.س. ازبکستان ‏گذاشته‌شود، و عملیات ضد جاسوسی برای کشف و خنثی‌سازی عملیات خصمانه‌ی احتمالی ‏از جانب دشمن با به‌کار گرفتن مهاجران ایرانی نیز بایست بر عهده‌ی کمیته‌های امنیت دولتی ‏جمهوری‌های نامبرده نهاده شود". "کمیته‌ی اجرائی فدراسیون جمعیت‌های صلیب سرخ و حلال ‏احمر ا.ج.ش.س. توجیه شود که در توافق با ک.گ.ب. ا.ج.ش.س. انتقال مهاجران ایرانی از ‏مناطق مرزی به محل اسکان‌شان را به شکل مخفی صورت دهند".‏

سند شماره پ 29/127 به تاریخ 29 سپتامبر 1983 (7 مهر 1362):‏

"در حال حاضر شهروندان ایرانی در اغلب موارد در جست‌وجوی زندگی بهتر از مرز عبور می‌کنند. ‏تدابیر امنیتی ارتباط آنان با حزب توده و سازمان فدائیان (اکثریت) را تأیید نمی‌کند... جا دارد که ‏هدفمندانه و با الک کردن بیشتر به فراریان از ایران برخورد شود".‏

سند شماره پ 41/143 به تاریخ ژانویه 1984 (دی 1362):‏

"تداوم پذیرش مهاجران از ایران به ا.ج.ش.س. نامطلوب است، هم به دلیل عوارض احتمالی در ‏زمینه‌ی سیاسی، و هم از این رو که پذیرش و اسکان آنان در بر دارنده‌ی مشکلات جدی‌ست... ‏از این پس فقط به کارکنان کادر حزب توده و سازمان فدائیان (اکثریت) پناهندگی و درجه‌ی مهاجر ‏سیاسی داده‌شود و به اعضای عادی این دو سازمان تنها اجازه‌ی اقامت در ا.ج.ش.س. تعلق ‏گیرد".‏

سند شماره پ 108/154 به تاریخ 18 آوریل 1984 (29 فروردین 1363):‏

‏"محدودیت کامل در پذیرش فراریان از ایران به ا.ج.ش.س. اعمال شود. در موارد استثنایی ‏می‌توان فقط کارکنان کادر حزب توده، سازمان فدائیان (اکثریت)... را پذیرفت. پذیرش یا رد آنان ‏تنها می‌تواند با قضاوت رهبری حزب توده و سازمان فدائیان صورت گیرد".‏

‏"اگر تعلق حزبی و چه‌گونگی عبور ایرانیان ساکن اردوگاه‌های موقت جای شک و تردید ‏داشته‌باشد... بایست به شکل ساده، و در صورت لزوم با روال رسمی، به ایران بازگردانده ‏شوند".‏

‏"از شعبه‌ی بین‌المللی ک.م. ح.ک.ا.ش. خواسته‌شود که به ک.م. حزب توده و ک.م. سازمان ‏فدائیان (اکثریت) اطلاع دهند که در آینده طرف شوروی اعضای حزب و فدائیان را که از ایران ‏می‌گریزند، نخواهد پذیرفت، به استثنای آن عده از کارکنان کادر این سازمان‌ها که خطر ‏بلاواسطه‌ی سرکوب از سوی رژیم ایران تهدیدشان می‌کند و رهبری حزب و فدائیان در هر مورد ‏جداگانه می‌توانند بر این امر گواهی دهند. باقی فراریان به ایران بازگردانده می‌شوند.‏

ک.گ.ب. ا.ج.ش.س.، وزارت کشور ا.ج.ش.س.، کمیته‌ی اجرائی فدراسیون جمعیت‌های صلیب ‏سرخ و حلال احمر ا.ج.ش.س. در موافقت با ک.م. حزب کمونیست آذربایجان، بلاروس، ‏ازبکستان، و ترکمنستان برای سازماندهی و تهیه‌ی گزارش مستند خروج آن عده از فراریان از ‏ایران به شوروی که حکم اخراجشان صادر می‌شود، تدابیری اتخاذ کنند.‏

در مورد آن عده از فراریان ایرانی که تعلق حزبی یا چه‌گونگی عبورشان جای تردید دارد، برای ‏اخراج ساده، یا در صورت لزوم اخراج رسمی آنان از محدوده‌ی ا.ج.ش.س.، ک.گ.ب. ا.ج.ش.س. ‏تدابیری اتخاذ کند.‏

از ک.م. حزب کمونیست آذربایجان خواسته‌شود که همه‌ی فراریان از ایران را که در ج.ش.س. ‏آذربایجان حضور دارند و از بررسی‌ها عبور کرده‌اند، در همین جمهوری اسکان دهد".‏

این چنین الک کردن سخت‌گیرانه‌ی فراریان بارها به اشتباهاتی غم‌انگیز انجامید. برای نمونه در 22 آوریل 1986 (2 ‏اردیبهشت 1365) در پاسگاه مرزبانی شماره 13 منطقه‌ی لنکران در آذربایجان، محمدعلی جعفری، غ.آ. [؟] ‏دلیری و دختر چهارساله‌ای را همراه با آنان، هنگام عبور از مرز بازداشت کردند. آنان خود را عضو حزب توده ‏معرفی کردند و گفتند که با موافقت رهبران حزب که در اروپای غربی اقامت دارند از مرز عبور کرده‌اند. اما صدر ‏حزب توده در باکو، یعنی همان لاهرودی، از تأیید چنین موافقتی سر باز زد، و دو فراری بزرگسال را به ایران ‏بازگرداندند (همچنان به‌شکل غیر قانونی، بدون اطلاع دادن به دولت ایران). با این‌همه دخترک را به والدینش که ‏کاشف به عمل آمد در شهر مینسک هستند، تحویل دادند.‏

چهار ماه پس از آن جعفری [بازیگر سرشناس تئاتر و سینما] در تهران درگذشت، و سفارت شوروی در پاریس ناگزیر ‏شد که از بیوه‌ی او که در فرانسه سکونت داشت، عذرخواهی کند. متن عذرخواهی را شعبه‌ی بین‌المللی با ‏موافقت ای. مارکه‌لوف ‏
Markelov‏ جانشین صدر ک.گ.ب. تهیه کرد و به تصمیم او آن را در دبیرخانه‌ی ک.م. ‏ح.ک.ا.ش. به شماره‌ی س‌ت-13/82گ‌س به تاریخ 6 آوریل 1988 (17 فروردین 1367) به ثبت رساندند، زیرا ‏بیوه‌ی جعفری شکایت از رفتار مرزبانان را خطاب به شخص میخائیل گارباچوف نوشته‌بود.»‏

‏***‏
محمدعلی جعفری (؟ - مهر 1365) یکی از درخشان‌ترین چهره‌های صحنه‌ی تئاتر و سینمای ایران، از هوادران ‏نامدار حزب توده ایران در دهه‌های 1320 و 1330 و پس از انقلاب، عضو "شورای نویسندگان و هنرمندان ایران"، ‏در اردیبهشت 1362 دستگیر شد و نزدیک دو سال در زندان‌های جمهوری اسلامی به‌سر برد. اخراج او از شوروی ‏و بازگرداندن او خبری بسیار تکان‌دهنده برای ما بود که البته مطابق معمول بسیار دیر به ما رسید. اما این اقدام ‏باعث شد که در نزد بسیاری از افراد ساکن مینسک واپسین توهم‌ها نسبت به سلامت نفس باند رهبری حزب ‏از میان برود و واپسین دیوارها فرو ریزد. این برای ما نشانه‌ای از اوج فرومایگی رهبران حزب بود.‏

جعفری را نخستین بار در اوان نوجوانی در فیلم "مرفین، آفت زندگی" دیده‌بودم که پدرم ما را به دیدن آن به ‏سینما برده‌بود. بازی جعفری چنان تأثیری بر من نهاد که همان‌جا در تاریکی سینما با خود عهد بستم که هرگز به ‏هیچ چیزی معتاد نشوم. باری دیگر جعفری را، در همان سال‌های نوجوانی، در گرمای شدید تابستان سینمایی ‏در بندر پهلوی و در فیلم "زشت و زیبا" به سازندگی رحیم روشنیان (برادر محمد شورشیان و اکبر شاندرمنی، سه برادر با سه نام خانوادگی) ‏دیدم.‏

تصمیم لاهرودی برای "عدم شناسایی" و بازگرداندن جعفری را اغلب به حساب انتقام‌جویی می‌گذارند، زیرا گویا ‏پسر جعفری در پاریس از نوشته‌ها و اقدامات گروه سه‌نفره‌ی بابک امیر خسروی، فریدون آذرنور، و فرهاد فرجاد، ‏که بر ضد باند خاوری، صفری، و لاهرودی به پا خاسته‌بودند، پشتیبانی کرده‌بود. من اما می‌خواهم در این آگاهی ‏لاهرودی تردید کنم: او خیلی ساده هیچ نمی‌دانست جعفری کیست. امیرعلی لاهرودی نوجوانی 17 ساله از ‏روستای لاهرود (لاری) سر راه اردبیل به مشگین‌شهر بود که در سال 1325 ایران را ترک کرد. او هرگز، حتی پس ‏از انقلاب به کشور باز نگشت، و با محدودیت رسانه‌ها در آن دوران، و با محدودیت مضاعف پشت پرده‌ی آهنین ‏شوروی، و نداشتن ذوق و کنجکاوی شخصی برای دانستن و خبر گرفتن از آن‌چه در ایران می‌گذشت، ‏طبیعی‌ست که هیچ نمی‌دانست محمدعلی جعفری کیست.‏

در همان ماه‌هایی که جعفری پس از اخراج از شوروی در کرج با مرگ دست‌به‌گریبان بود، و ده ماه پس از ‏درگذشت غلامحسین ساعدی در پاریس، برای کاری (که داستانش را خواهم نوشت) از مینسک به باکو ‏رفته‌بودم و گذارم به دفتر "جمعیت پناهندگان سیاسی ایران" یا همان دفتر فرقه افتاد. نمی‌دانم چه کسی و ‏چه‌گونه به گوش صابر امیروف مدیر روزنامه‌ی "آذربایجان" نشریه‌ی فرقه رسانده‌بود که گویا من اهل کتاب هستم. ‏از آستانه‌ی در اتاق او می‌گذشتم که مرا (که هیچ آشنایی با او نداشتم) صدا زد و گفت: "رفیق!... این ساعدی ‏که می‌گویند این روزها [!!] مرده، کیست؟ چه جور نویسنده‌ای و چه جور آدمی بود؟ ... ما باید اعتراف کنیم که از ‏ادبیات و هنر امروز ایران هیچ چیز نمی‌دانیم و شما که تازه آمده‌اید ["تازه" یعنی بیش از سه سال پیش!] فکر ‏کردم شاید ساعدی را بشناسید! ... راستی، از صمد بهرنگی چیزی ندارید که ما بخوانیم؟"‏

چه می‌گفتم؟ چه فکر می‌کردم؟
لاهرودی در بی‌اطلاعی هیچ دست کمی از امیروف نداشت.
منبع: http://shivaf.blogspot.com/

هیچ نظری موجود نیست: