بصير نصيبي
... «گله دارم از همه گله دارم از كسي كه سينما را سينما كرد گرفته تا كسي كه ارزش سينما را زير سوال برد گله دارم من دختر نوجوان شهرستاني هستم كه عاشق سينماست اما بايد براي ديدن يك فيلم منتظر پخشش در شبكه ي خانگي باشم نقدش را مي خوانم و از تعاريفش سر ذوق مي آيم حتي درمورد حضورش در اسكار با ذهنم كلنجار مي روم اما تاكي بايد به پاي پخشش از شبكه نمايش خانگي بنشينم و با خود زمزمه كنم صبوري كن نمي دانم اصلا چرا اينجا و در اين نظر اينهارا مي گويم شايد بهانه دست دلم داده ام براي خالي شدن آرام گرفتن اما آيا مردم شهرمن لياقت ديدن فقط يك فيلم را در سينما ندارند ... »
آن چه خواندید بخشی بوداز درد دل صادقانه یک دختر محروم شهرستانی ،که البته درد دل های این جوانان در گلو میماند صدای اینان را کسی نمی شنود ،هیچ نشریه ای هم منعکسش نمی کند، من هم در زیر نویس سایت سینمایی سینمای ما در ج. ا به این یادداشت گلایه آمیز برخورد کردم ودر زیر ذره بین شماره 57 نشریه سینمای آزاد هم منتشرش کردم.
ما سالهاست که فریاد زده ایم سینمای امروز در ایران سینمایی دولتی است به اعتراف صریح داریوش مهرجویی 80% بودجه این سینما از بودجه دولت یعنی از کیسه ملت تامین می شود اما خود مردم را لایق تما شای این فیلمها نمی دانند.
بخشی از کارگردانان فستیوالی که متمایل به باند مغلوب هستند وطی عمر ننگین ج. اسلامی که توام با خفقان ،استبداد،سانسوروفرامین ارتجاعی زیر عنوان آئین نامه فیلم ونمایش اعمال می شد نه تنها سخنی به اعتراض نمی گفتند بلکه کارگردان جهانیشان عباس کیارستنمی اعمال سانسور را باعث رشد خلاقیت میدانست وبه نوعی مقامات محترم را تشویق می کرد که هر چه بیشترسانسور کنند تا میزان خلاقیت هم افزایش !بیابد.
از دو حال خارج نیست یا ادعای این جناب درست بوده و بیش از 1500 جایزه و دیپلم ونخل ،همه پرنده ها وچرنده ها که به موزه سینمای ج. اسلامی سرازیر شده به برکت اعمال سانسور وخفقان بوده که اگر هم سانسور در دوره درخشان دکتر پرزیدنت احمدی نژاد افزایش یافته باید سپاسگذارهم بود ،چون در نهایت سینما رشد بیشتری یافته است ویا سانسور وخفقان واستبداد،تحمیل رفتار های ارتجاعی ج. اسلامی در استقلال فیلمساز واندیشه آزاد تاثیر منفی گذاشته پس اهدا ی این میزان جایزه به س.ج. اسلامی زد وبند های سیاسی نقش اساسی را داشته نه محتوای شاعرانه وانسانی ی سینمای نظام نا انسان ، البته بعد ازاظهار لحیه ی استاد جهانیشان ،داریوش مهرجویی هم نظر استاد را به نوعی تائید کرد وابوالفضل جلیلی هم همین نظر را تعمیم داد و فیلمهایش تماما به خوراک فستیوال ها تبدیل شد .سمیرا مخملباف هم قبل از حذف خودش وخانواده ی نابغه اش هم از سانسور اسلامی ستایش کرد وادعا نمود که سانسور باعث شده تا سکس وخشنونت فضای پاک سینمای اسلامی را آلوده نکند،( البته بابا محسن خودش اینجا فریاد مورچه ها را ساخت که با معیار های پوسیده اندیشه اسلامی سکانس های سکسی! دارد) البته مهاجرانی وزیر وقت سانسور هم ازتعبیر خانم خیلی لذت برد وسفر حج عمره به او تقدیم کرد، حاجیه خانم سمیرا حالاماشاالله دیگربزرگ و اپوزیسیون شده با سینماگران خاتمی چی خارح نشین علیه استبداد ج. اسلامی البته فقط در دوره احمدک اعلامیه مشترک صادر می کند. اینها وجمع شان که رضا علامه زاده( سینماگری که فیلمنامه اش را تقدیم سفارت کرد اما خودش را راه ندادند) وهوشنگ توزیع(به بهانه بیماری مادر4بار به ج. اسلامی سفر کرد)وشهره آغداشلو ( پشت مرز ماند وراهش ندادند)،شیرین نشاط ( به سبرالهی ها پیوست ) بهروز وثوقی (او راهم هر چه التماس کرد راه ندادند)هم همراهشان شده اند از وضعیت آشفته سینما می نالند،از بازداشت سینماگرانی که متمایل به موسوی بودند دلشان به درد! آمده به سانسور، توقیف وبازداشت هنرمندان، معترض شده اند ، پنداری که این گونه رفتار های ارتجاعی که با خصلت این نظام مافیایی پیوند دارد هیچ سابقه ای در این نظام ندارد، فقط بعداز نازل شدن احمدک مردمی! یک باره وناگهانی این نظام مترقی ومدرن ،به 1400 سال پیش بازگشت می کند.( عجب!). اما آیاکسی را سراغ دارید که توده ای نباشد، نان خور به نرخ روز نباشد، ملی/ مذهبی ی رانده شده نباشد، منافعش با باند مغلوب وصل نباشد، دل سپرده بخش خوب نظام! هم نباشد ولی تردید داشته باشد که این نظام همان است که از روز تولد نا مبارکش بوده، سیاست استفاده سیاسی از سینما در نظام , وتقسیم سینمای نطام به دو بخش برای مصرف داخلی و چهره سازی در محافل سینمایی جهانی را از همان زمان که امام امت را وادار کردند که فتوا بدهد که دیگر سینما اسلامی شده وپاک وطاهر پایه هایش بنا گذاشته شد ودر دوره ای که خاتمی وزیر ساسور شد ابتدا بطور آزمایشی به مرحله اجرا رسید وآنگاه که خاتمی تدارکچی نظام شد، دوران پر شکوه سینمای صادراتی شکل گرفت وفریاد این دختر جوان وهزاران نمونه اش در گلو خفه شد، همان فیلمسازانی که بعدا خود یا گرفتار شدند وحکم های ابلهانه برایشان صادر شد ویا فیلمنامه هایشان در قفسه های وزارت سانسور دولت خدمتکار خا ک میخورد هم ،چنان برای شکار حیوانات فستیوال ها با هم رقابت می کردند که حتا صدای اعتراض فیملسازان محروم از امتیاز های حکومتی را هم نمی شنیدند چه برسد به صدا جوانانی نظیر این دختر شهرستانی .
به بقیه حرفهای این دختر هم توجه کنید:
«آري ماسينما داريم سينمايي كه روي پرده اش تصاوير فيلم پخش نمي شود بيشتر شباهت دارد به تصاويري كه منعكس شده اند روي محتواي يك فنجان قهوه كه انگار يك نفر همش ميزند اگر هم بازيگري ديالوگي بگويد شما مطمئنا بايد با استفاده از قوه ي تخيل خودتان آنرا حدس بزنيد چون اين خصلت سينماي ماست كه فيلم گنگ و پيچيده مي شود و وقتي شما از سينما خارج مي شويد هيچ چيزي در چنته نداريد جز سردرد به هر حال بايدخداراشكر كرد كه ماجايي براي سردردوافسوس داريم افسوس افسوس گويي بايد بسوزيم و بسازيم و مثل هرهفته پاي نقد هاي عجيب و غريب آقاي فراستي ( منتقد ثابت برنامه سینمایی 7 سیمای ضرغامی )از فيلمي بنشينيم كه شايد سال ديگر در شبكه ي نمايش خانگي پخش شود شايد واقعا حق من دختر شهرستاني ساكن بروجرد از سينما تنها مشاهده اش در قاب كوچك تلويزيون باشد؟»
شما که به بیت المال- به قول آحوندها -چوب حراج زده اید،علاوه بر اینکه ارقام نجومی پول نقد را مستقیما به جیب عواملتان میریزید، خودتان هم با وقاحت اعلام می کنید ،مثلا وبرای فریب عامه برای دزدان بیت المال پرونده هم تشکیل میدهید، شما که برای نوار مبتذل فرزند صبح بر اساس زندگی امام قاتل راحلتان وبرای یک بار نمایش بدون تماشاچی در شبه جشنواره فجر هزینه سرسام آور صرف می کنید ،شما که برای فیلم «محمد» مجید مجیدی که هنوز در مراحل تدارک است میلیون ها تومان پرداخته اید، به نیاز های این دختر بچه محروم هم توجه کنید او توقعش بسیارمحدود است و آرزو دارد همین فیلمها که می شنود ویا میخواندکه ساخته شده ، 1500 تا جایزه هم گرفته روی پرده سینما ببیند ( همین حد نه بیش از این) . شما بازیگران که اراجیف یک حزب الهی لومپن این چنین برافروخته می شوید آیا هرگز صدا وفریاد های در گلو خفته این دخترمحروم بروجردی را شنیده اید؟ اصلا میدانید چنین شهر فراموش شده ای هم در ایران وجود دارد؟ (بروجرد مرکز شهرستان بروجرد از توابع استان لرستان است. شهر بروجرد در شمال دشت سیلاخور قرار گرفتهاست) بله بروجرد شهری در ایران منظورم است نه شهر کن فرانسه، نه برلین آلمان، نه ونیز ایتالیا، نه وین اطریش ونه..!! ؟ که میدانم خوب می شناسیدشان.
بصیر نصیبی
9/11/2011
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر