نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۰ فروردین ۲۱, یکشنبه

کنگره به اصطلاح آذربایجانی های جهان

کنگره به اصطلاح آذربایجانی های جهان

چه کسی می خواهد من و تو ما نشویم؟
خانه اش ویران باد
 حسن اغنامی از سرمایه داران ایرانی در امریکا و از اهالی اردبیل پیشنهاد تاسیس این انجمن را مطرح کرد. اغنامی فردی متمول و پولدار و از وکیل دادگستری در امریکا است. او پیشنهاد می کرد که با بر پایی چنین کنگره ای به بررسی مشکلات آذربایجانی ها پرداخته شود و در ابتدا ظاهرا اهداف تجزیه طلبانه دنبال نمی شد. نخستین نشست این کنگره در واشنگتن و با پرچم رسمی ایران برگزار شد. اغنامی هم چنین کارمند اداره مهاجرت در امریکا بود و به ایران رفت و آمد داشت و ظاهرا نسبت به تمامیت ارضی ایران سو نیت نداشت.
افرادی مانند دکتر جوادی، دکتر پیروز خانلو،دکتر خاقانی  (هر سه از امریکا) و دکتر حسن فروغی از لندن جزو ترتیب دهندگان دیگر کنگره آذربایجانی های جهان (داک) می بودند.
دو هیئت از سیاستمداران ایران شمالی (جمهوری جعلی آذربایجان) در این کنگره شرکت داشتند که شامل موافقان علی اف و اوپوزیسیون آن می شدند. علی کریم اف (از نزدیکان ایلچی بیگ)، عارف رحیم اغلو (از جبهه خلق و نزدیکان ایلچی بیگ) عاصم ملازاده (از رهبران حزب مساوات)، هدایت اروج زاده و نیز هیئتی از طرف حیدر علی اف در این کنگره شرکت کردند.
کنگره نخست داک که با حضور بیش از700 تن از آذریها تشکیل شده بود به علت تبلغیات سو پان ترکیست هایی مانند احمد اوبالی (احمد یوسفی سادات) و... شکست خورد. آنها نسبت به این موضوع معترض بودند که چرا در نشست از پرچم جمهوری اسلامی استفاده شده است و چرا کنگره در مورد تمامیت ارضی ایران حسن نیت دارد! گروه پان ترکیست در نشست نخست در اقلیت بودند اما بعدها توانستند کنگره را به دست بگیرند.
ضیاء صدرالاشرافی،فریدون زندنیا،نورالدین غروی،اژدر تقی زاده (از سوئد) علیرضا قزوین زاده (از اهالی اردبیل) ،نظمی افشار و احمد اوبالی،رضا سلحشور و... در این نشست حضور داشنند.
اژدر تقی زاده به علت نصب پرچم ایران در نشست اعتراض نمود ولی به وسیله انتظامات از جلسه اخراج شد.
حاصل جلسه نخست داک این شد که حسن اغنامی به عنوان رئیس و ضیاء صدرالاشرافی به عنوان معاون انتخاب گردید. احمد اوبالی ، علی نظمی و رضا سلحشور نیز به عنوان هیئت منتخب حضور داشتند.
در کنگره دوم تجزیه طلبانی مانند نظمی افشار و رضا سلحشور توانستند کنگره را به دست بگیرند و حسن اغنامی کنار گذاشته شد. در دومین کنگره علیرضا اصغرزاده از کانادا سهم بارزی داشت. وی از دشمنان زبان فارسی و تمامیت ارضی ایران است. تمام مشکل گروه پان ترکیست که در کنگره اول در اقلیت بودند،این بود که چرا به جای پرچم جمهوری جعلی آذربایجان و رژیم باکو، پرچم جمهوری اسلامی نصب شده است!
در کنگره دوم که مباحث مضحکی در مورد پرچم مطرح می شد که نشان از عدم بلوغ سیاسی سران داک داشت، علی نظمی افشار به ریاست کنگره رسید. کسانی مانند علیرضا اصغرزاده،رضا سلحشور،بیوک رسولوند، اژدر تقی زاده ،هاشم پاشایی،علی خشتی، جیحون ملا زاده، احمد یوسفی سادات (معروف به اوبالی که بعدها تلویزیون گوناز را با حمایت مالی گسترده رژیم باکو احتمالا امریکا به راه انداخت). نیز از اعضای منتخب این کنگره به شمار می رفتند.
جالب اینکه در پایان نشست دوم عاقب پرچم رژیم باکو در میان تشویق های بسیار به اهتزاز در آمد و تندیس ستارخان نیز در زیر آن قرار گرفت. به این ترتیب دشمنان دیرینه ملت ایران بخشی از انتقام خود را به صورت نمادین از یاد بود ستارخان گرفتند و مردی که می گفت من می خواهم هفت کشور زیر بیدق ایران باشد را زیر بیرق دولتی بردند که حتی دو دهه نیز از ظهور آن نمی گذشت.
به همین مناسبت پیام های تبریک حیدر علی اف،ایلچی بیگ و رسول قلی اف قرائت شد. سفیر آذربایجان در امریکا نیز در این کنگره به سخنرانی پرداخت. این کنگره تجزیه طلب مهم ترین  مطالبه خود را حق تحصیل به زبان ترکی آذربایجانی در ایران عنوان نمود و نمایندگان رسمی دولت باکو نیز بر آن صحه گذاشتند!
آیا تحصیل به زبان ترکی آذربایجانی در ایران چه سودی برای رژیم باکو دارد که حاضر است به خاطر آن علیه همسایه قدرتمند جنوبی خود قرار بگیرد!! چرا کنگره ای با این شکل و صرف هزینه های بسیار تمام هم و غم خود را صرف این هدف می کند؟ آیا واقعا هدف آن ها ژست های روشنفکری زود گذر است یا این که در صدد هستند اهداف بلند مدتی را علیه یکپارچگی سرزمین ما دنبال کنند؟
سرنوشت بعدی داک:
بعد از کنگره دوم در میان اعضای هیئت رئیسه اختلاف های بیشتری بروز نمود. همان گونه موسس کنگره یعنی حسن اغنامی در نشست دوم کنگره کنار گذاشته شد، علی نظمی افشار نیز بعد از نشست دوم از کنگره اخراج شد. علیرضا احسنگر ترتیبی داد تا جناح سلحشور رسولوند را از کنگره با تحقیر بسیار اخراج نماید. هم چنین هاشم پاشایی بیوک رسولوند را که در باکو باید ماموریت خود را انجام  طرد و رد نمود. پاشایی بیان داشت که رسولوند جاسوس و عامل دولت ایران است و در باکو با سرویس های اطلاعاتی ایران مرتبط شده است.
اختلافات درون سازمانی در نهایت باعث شکاف اساسی در داک شد و جناح نظمی افشار و پاشایی در برابر جناح سلحشور،جیحون ملازاده و اوبالی قرار گرفت.
کنگره سوم نیز با برخی از حاشیه ها در کلن آلمان برگزار شد. در این نشست نورالدین غروی اداره جلسه را به عهده داشت  و اژدر تقی زاده و رضا سلحشور دستیاران وی بودند. این کنگره با حضور نزدیک به 350 تن برگزار شد.
هر چند حضور نمایندگان سیاسی رژیم باکو این بار کمرنگ تر از نشست های قبلی بود، اما در نشست کلن افرادی از این دولت حضور داشتند: صمد نیکنام (اردبیلی ساکن باکو)،جعفر صادق موسوی،خانم تنزیله رستم خانلی همسر صابر رستم خانلی.علی یار صفرلی سفیر اسبق رژیم باکو در تهران. این کنگره مورد پوشش وسیع رادیو فارسی آزادی قرار گرفت.
در این نشست افراد زیر به عنوان هیئت رئیسه انتخاب شدند:
-          بهروز حقی : وی از اهالی تبریز بود و در ایران 15 سال زندانی بود.
-          احمد یوسفی سادات:وی از اهالی مغان در اردبیل است.
-          رضا سلحشور:  وی اهل تبریز و در ظاهر معلم موسیقی آذربایجانی بود.
-          جیحون ملا زاده: وی ساکن امریکا و از عوامل حیدر علی اف محسوب می شد.
-          نورالدین غروی: وی دندان پزشک در شهر کلن آلمان بود که نشریه آنادیلی را در کلن منتشر می کرد.
-          محمد مشتاق: وی ایرانی الاصل ولی از عوامل سرویس های اطلاعاتی ترکیه برای تشکل های پان ترکی بود و قبلا نیز در تشکیل میللی شورا نقش مهمی از سوی ترکیه ایفا کرد. حضور وی در  هیئت رئیسه داک نشان از علاقه ترکیه به نفوذ و نقش آفرینی در این تشکل داشت.
-          رحیم شهبازی: مهندس ارتباطات در شرکت مخابرات امریکا
-          تیمور امین اف: از عوامل ایلچی بیگ.
نکته قابل ذکر در مورد کنگره کلن این بود که حیدر علی اف این بار تلاش کرد که به صورت غیر مستقم از این تشکل جدایی طلب حمایت نماید. وی برای حفظ ظاهر این بار پیامی برای کنگره ارسال نکرد و دستورات خود را از طریق نصیب نصیب اف منتقل نمود نصیب اف خود در کنگره حضور نداشت اوامرش را با تلفن به اژدر تقی زاده منتقل می کرد.
هم چنین تعداد کمتر شرکت کنندگان کنگره سوم حکایت از سازماندهی ضعیف کنگره بود. مدعوین به کلن در اتاق های شش و هفت نفره اقامت داده شدند و با ساندویچ سرد از آن ها پذیرایی شد.
در این کنگره جناح نظمی افشار به کلی از صحنه به در شد و جناح اوبالی که رسما تجزیه طلب بود اداره را در دست گرفت.
 عکس ها:___________
صفدر رحیمی از عوامل داک در باکو است و وی یکی از فعالین جوان این گروه تجزیه طلب به شمار می رود. وی در اینجا با خائن میهن محمود علی چهرگانی دیده می شود. باید ذکر شود که هم اکنون گروه داک با گروه چهرگانی به شدت مشکل دارند و همدیگر به مسائل مختلفی متهم می کنند.
یکی از نشانه های وابستگی قوم گرایان در آذرایجان ارتباطات گسترده ی آن ها با نهاد و سازمان های ضد ایرانی در سراسر جهان از ترکیه تا امریکا و اسرائیل است. در این فرتور می بینید که صفدر رحیمی از اعضای داک و ایرانیان پان ترکیست با دولت باغچه لی دبیرکل حزب اقدام ملی ترکیه در حال دست دادن است. حزب اقدام یا حرکت ملی عمده ترین تشکل پان ترکیست در ترکیه است که اعضای آن به گرگهای خاکستری نیز شهرت دارند. کانون های اولکو اوجاقلاری نیز با هزینه این حزب اداره می شود. ابسیاری از عضای جوان گرگ های خاکستری سبیل چنگیزی دارند و با انگشت گرگ خاکستری را به اشاره می کنند.
حزب حرکت ملی هواداران زیادی در ارتش و میت دارد. دبیرکل سابق و بنیانگذار آن، آلپ ارسلان تورکش از افسران رده بالای ارتش بود و دبیرکل فعلی نیز عضو استخبارات ملی ترکیه (میت) است.
این حزب بسیاری از الگوهای رفتاری خود را به تجزیه طلبان در آذربایجان عزیز منتقل کرده است. برای نمونه بنگرید به همانندی [به اصطلاح] «حرکت ملی آذربایجان» و حزب «حرکت ملی ترکیه» و یا نشان دادن گرگ خاکستری با دست که در هر دو گروه مشترک است و بسیاری دیگر از اصطلاحات.
معلوم نیست که تجزیه طلبان سالانه  چه اندازه کمک های مالی اعم از نقدی و غیر نقدی و انواع و اقسام دیگر کمک ها از این حزب و نهادهایی که این حزب در آن نفوذ دارد دریافت می کند، ولی ظاهر آن است که هر دو گروه از این تعامل راضی هستند.
قومیت گرایی در آذربایجان زاده نیاز اجتماعی نیست. بلکه حاصل کنش واکنش ها و مسائل پشت پرده است که به مثابه یک نیاز اجتماعی جلوه داده می شود. در همین راستا برای آذربایجان تاریخ های جعلی و مسائل ساختگی ترتیب داده می شود و جوانان ساده دل تحریک و فریب داده می شوند، بدون آنکه بدانند پشت پرده چه می گذرد.


 داک همواره اعلام کرده است که خواهان تجزیه ایران در مرحله نخست و اتحاد یک آذربایجان واحد می باشد. از سوی دیگر رضا براهنی از نویسندگان چپ و عضو کانون نویسندگان ایران که بسیار بسیار شیفته ژست های روشنفکری است، ادعا می کند که خواهان تامین برخی حقوق برای مردم آذربایجان است و از جنگ و خونرویزی نیز گریزان است! اما به نظر می رسد ادعای رضا براهنی دروغی بیش نباشد. وی در باطن خوهان جنگ داخلی در کشور و تجزیه کشورمان است و از سالها پیش  در پشت پرده مسائل تحریک قومیت ها فعال بوده است. ژست های روشنفکری او ادعا صلح و برابری اش کاری از پیش نمی برد. اگر رضا براهنی خواستار صلح و برابری است چرا با افرادی چون احمد اوبالی و گروه داک تعیین نسبت نمی کند. اوبالی بارها و بارها در کانال گوناز کردهای ایران را تحقیر کرده است حتی مردم را به اخارج کرده ها از شهرها دعوت کرده و گزینه نظامی را هم علیه کردها مد نظر دارد! از نظر اوبالی کرد یک ناسزا است و هر کس با اوبالی مخالفت کند، یک نسبت نامه کردی برایش ترتیب داده می شود و مادر بزرگ یا پدر بزرگ اش کرد از آب در می آید (نمونه این موضوع ، خائن علی نظمی افشار بود که بعد از آشکار شدن اختلاف های داخلی کرد زاده از آب در آمد). آیا کرد بودن ننگ است؟ و اگر رضا براهنی روشنفکر بوده و برای خود رسالت روشنفکری قائل است چرا با چنین افرادی در خفا افت و خیز می کند؟؟
در سمت راست این تصویر علی رضا اصغرزاده را مشاهده می کنید که از اعضای قدیمی داک است. اصغرزاده امروزه تلاش می کند در قامت یک فرد آکادمیک ظاهر شود و ادعاهای تجزیه طلبان را در قالب نظریه های ملت و هویت ملی عرضه نماید تا شاید بتواند فقر نظری قومیت گرایان ترک را جبران نماید. به همین جهت امروزه چندان میل ندارد با افرادی چون اوبالی دیده شود تا به آسانی در مجامع علمی ظاهر شده و متهم به پیشداوری های سیاسی و پیش فرض های از قبل تعیین شده نگردد.  به کمک های امدادهای غیبی اصغرزاده موفق شده است یکی از کتاب های خود به وسیله انتشارات مک میلان منتشر نماید . طبق برخی از شنیده ها ، خانم برندا شیفر (استادیار دانشگاه تل آویو و طرفدار تجزیه ایران و نویسنده چند کتاب تئوریک برای تجزیه طلبان ترک) در چاپ اصغرزاده از این انتشارات نقش مهم داشته است.

هیچ نظری موجود نیست: