بتدريج، به دومين سالگرد انتخابات دهمين دوره رياست جمهوری ايران و همچنين دومين سالگرد برگزاری راهپيمايی های خرداد ماه هشتاد و هشت که در اعتراض به انتخابات مخدوش رياست جمهوری برگزار شده بود، نزديک می شويم. خانواده های کشته شدگان بحران انتخاباتی سال هشتاد و هشت همچنان پيگير پرونده قضايی شهدای خود هستند و کماکان اعلام می کنند که اگر چه بعد از گذشت نزديک به دو سال هيچ پاسخی از سوی مقامات رسمی به آنان داده نشد، اما اين دليلی بر توقف پيگيری های آنان نخواهد بود.
برادر کيانوش آسا يکی از جان باختگان راهپيمايی اعتراضی ۲۵ خرداد از جمله اين خانواده هاست که بارها به دليل پيگيری پرونده ی برادر، زندانی و احضار شده است اما باز هم اميدوارانه پيگير اين پرونده است و می گويد « ما تا روزی که زنده باشيم اين جنايت بزرگ که منجر به پايمال شدن حقوق اوليه يک انسان شده است را پيگيری خواهيم کرد و مطمئن هستيم که در دراز مدت به نتيجه خواهيم رسيد» .
کيانوش آسا دانشجوی سال آخر رشته ی مهندسی شيمی در مقطع کارشناسی ارشد و از نخبگان دانشگاه علم و صنعت ايران، کرد و از اقليّتهای مذهبی بود که در جريان تظاهرات ميليونی و مسالمتآميز دوشنبه ۲۵ خرداد در ميدان آزادي، مورد اصابت گلوله قرار گرفت .
به تازگی خانواده کيانوش آسا و همچنين هم دانشگاهی ها، مردم و همراهان جنبش سبز مراسم جداگانه ای را به مناسبت تولد و همچنين شب عيد بر سر مزار وی و همچنين در دانشگاه علم و صنعت برگزار کرده اند.
جرس به سراغ برادر کيانوش آسا رفته و در مورد اين مراسم، و همچنين پيگيری های دو ساله پرونده قتل کيانوش آسا و فشارهايی که برخی از خانواده های کشته شدگان انتخابات با آن مواجه هستند گفتگويی انجام داده است که در پی می آيد:
آقای کامران آسا ممکن است در مورد مراسمی که به مناسبت تولد برادرتان برگزار کرده ايد مختصری توضيح بدهيد؟
روز پنج شنبه بر سر مزار کيانوش جمع شديم البته هم صبح و هم بعد از ظهر. در بعد از ظهر جمعيت زيادی از جاهای مختلف بر سر مزار کيانوش آمدند. از شهرستان سنقر دوستانی که از فعالين ستاد آقای موسوی بودند و از دانشجويان علم و صنعت و افراد مختلفی بر سر مزار آمدند و در کنار ما بودند.
از حضور گسترده دوستداران کيانوش گفتيد، پس از گذشت بيش از يک سال و نيم همدلی و همراهی مردم چگونه بود؟
اين را از ته دل و از سوی تمام اعضای خانواده می گويم بعد از مسئله کيانوش، اصلی ترين مسئله ای که ما را با اين فاجعه عظيم و مصيبت بزرگ و علی رغم فشارهای مستقيم و غيرمستقيمی که خيلی از آن مسائل بنابدلايلی در اخبار نيامده است، تنها دليلی که ما را سر پا نگه داشته و باعث شده که بتوانيم اين دردها را تحمل کنيم حضور مردم، جامعه دانشگاهي، هم دانشگاهيان کيانوش، گروههای سبز چه هواداران جنبش سبز و چه گروههای محيط زيست (کيانوش از فعالين محيط زيست بود)، اقليت مذهبی ياران اهل حق که ما خودمان جز همين اقليت هستيم و دوستان دور و نزديک بوده است.
آقای آسا ظاهرا به سنگ مزار کيانوش هم تعرض شده است، در اين مورد لطفا توضيح می دهيد؟
سال گذشته که پس از پايان مراسم سالگردی که در منزل برگزار کرده بوديم از طريق دوستان با خبر شديم که روی سنگ مزار کيانوش اسيد پاشيده اند و سنگ مزار آسيب ديده است. بعد از آن ما هم از دوستان خواستيم سر مزار نروند. ما يک رسمی داريم که وقتی عزيزانمان را از دست می دهيم يک درخت بر سر مزار او می کاريم. اين درخت جمعه ی آخر سال توسط مادرم کنار مزار کيانوش کاشته شد اما شب يلدا به ما خبر دادند درخت را هم از جا کنده اند که احتمالا توسط همان افراد صورت گرفته است. اما جمعه آخر سال امسال دوستانی که از سنقر آمده بودند اينبار درخت ديگری بر مزار برادرم کاشته اند.
اين دومين نوروزی است که کيانوش در جمع خانواده حضور ندارد از احساس خانواده و بويژه مادرتان بگوييد.
کيانوش هر سال کارهای مربوط به سفره هفت سين و مراسم عيد را انجام می داد علی رغم اينکه بخاطر تحصيلات دانشگاهی از همه اعضای خانواده گرفتارتر بود اما به اين مسائل خيلی اهميت می داد و حساسيت خاصی به اين مراسم داشت و هميشه پيشرو بود. ما اين دوسال بر سر مزار کيانوش به ياد او سفره هفت سين می چيديم. که اتفاقا شب بيست و نهم اسفند روز تولد کيانوش هم بود که ما همزمان مراسم تولد و شب عيد را هم بر سر مزار برگزار کرديم .
آيا در مراسمی که برای کيانوش می گرفتيد ماموران حضور داشتند؟
در همين جمعه آخر سال تردد ماموران امنيتی بشدت محسوس بود و به شکل لباس شخصی بودند و حتی به بهانه های مختلف سر قبر کيانوش هم می آمدند و ما را زير نظر می گرفتند�
آيا در اين زمينه با مشکل يا تذکری هم مواجه شده ايد؟
در اين دو و سه ماه اخير تهديد نشديم اما سال گذشته بصورت مستقيم و غيرمستقيم تهديد می شديم. حتی خواهر و برادرم را در محل کار خود به شکلهای مختلف تهديد می کردند و برادرم توسط حراست اداره بارها احضار شد و به او تذکر دادند. در يکی دو باری هم که من خودم بازداشت شدم بطور غير مستقيم تهديد می شدم مثلا يکی از بازجوها به من گفت مادرت به عزای کيانوش نشسته است طوری رفتار نکنيد که به عزای فرزندان ديگرش هم بنشيند.
آقای آسا شما از جمله خانواده های شهدای پس ازانتخابات هستيد که بارها دستگير، احضار و تحت فشار قرار گرفته ايد، ممکن است در مورد برخی از اين فشارها توضيح دهيد که دقيقا خواسته شما، خانواده و دوستان و بستگان تان چه بوده است و برخوردهای صورت گرفته در برابر اين خواسته ها چه بود؟
به عنوان مثال بعد از شهادت کيانوش افرادی که نمی دانيم وابسته به چه ارگانی هستند هر زمانی که عکسی از کيانوش يا حرفی از کيانوش در ميان دوستان و آشنايان و حتی کرمانشاه ببينند، افراد را تحت فشار قرار می دهند، در واقع توسط نيروهای لباس شخصی مورد حمله قرار می گيرند که چرا عکس کيانوش را با خود دارند. حتی اگر عکسی از کيانوش در مغازه يکی از آشنايان باشد به مغازه حمله می کنند و آن جا را بهم می ريزند و شديدا با آنها برخورد می کنند.مثلا نيروهای لباس شخصی به مغازه پسر عمه من حمله کردند و به علت اينکه عکس کيانوش در مغازه بوده همه چيز را به هم ريختند. يا يکی از بستگان ما که با يک نفر به صورت شريکی يک مغازه داشت و يک عکس از کيانوش در مغازه ی آنها بود، برايش همين مشکل به وجود آمد که نيروهای لباس شخصی به آن مغازه حمله می کنند و هم فاميل ما و هم شريکش که اصلا نسبتی با ما نداشت را دستگير می کنند که با خواهش همسايه ها در نهايت دستبندشان را باز کردند. خواسته آنها مگر چه بود؟ گذاشتن يک عکس در محلی که کار می کنند. واقعا سوال اينجاست که اين افراد که حمله کردند چه کسانی بودند و اين دو نفر را کجا می خواستند ببرند؟ چرا؟ مگر داشتن عکس کيانوش جرم است؟ حتی تلفنها را هم کنترل می کنند و تلفن يکی از بستگان را که با دوستش در مورد کيانوش حرف می زد را گوش کرده و سپس با او تماس گرفتند و گفتند اگر يکبار ديگر اسم کيانوش را بياوريد همان بلايی که سر کيانوش آورديم سر شما هم خواهيم آورد. همه را تحت کنترل گرفته اند تا کسی اسم کيانوش را به زبان نياورد.
از فرجام پرونده کشته شدن برادرتان بگوييد. آيا تاکنون در خصوص نامه هايی که به نهادهای مختلف جهت روشن شدن ابهامات قتل کيانوش ارسال کرده بوديد پاسخی گرفته ايد؟
ما سال گذشته چندين نامه به شکل مجزا و تفکيک شده برای مقامات مختلف ارسال کرديم و به دليل اينکه اين نامه سياسی تلقی نشود تفکيک شده و همراه با ضميمه هايی از طريق پست ارسال کردم به جهت اينکه افرادی که اين نامه ها بدستشان می رسد با دقت بيشتری به آنها رسيدگی کنند. اما چيزی که از اين نامه عايد ما شده فقط برگه ای بوده که از سوی رئيس مجلس اين نامه را پی نوشت کرده و به قوه قضاييه ارجاع داده بود. بنابراين هيچ ارگانی به ما پاسخ نداد.
از سوی قوه قضاييه هم هيچ پاسخی به خواسته های شما داده نشد؟
قوه قضاييه هم کاری صورت نداد و فقط يکبار که من در زندان قزل حصار کرج بودم خواهرم را احضار کرده بودند، آن هم نه برای پيگيری پرونده بلکه در خصوص مراحل پرونده کيانوش يکسری سوالات کلی از وی و وکيل پرونده پرسيده بودند. در واقع نه تنها پاسخی به سوالات ما ندادند بلکه از ما سوال هم کردند. پيگيری های خود ما هم به هيچ نتيجه ای نرسيده ايم و اينکه پرونده در چه مرحله ای است هيچ اطلاعی نداريم و آنچه که تحويل ما دادند يک چيزی در حد ”صفر“ بوده است.
رسيدگی های وکيل پرونده برادر شما چطور؟ آيا آن هم به نتيجه ای نرسيد؟
وکيل کيانوش هم مدام پيگير پرونده بوده است و يکماه پيش هم که با وکيل صحبت می کردم می گفت تا الان هيچ نتيجه و پاسخی عايدش نشده است. طبيعی است اوايل انتظار نداشتيم اين پرونده يک ماهه يا دوماهه جواب بدهد. برای همين به اندازه کافی صبر کرديم و حالا انتظار داريم بعد از اين همه مدت حداقل به يک نتيجه روشن رسيده باشيم.
می توانيد در خصوص ابهامات پرونده کيانوش بگوييد؟
به يقين اطلاع داريم که کيانوش روز بيست و پنج خرداد از ناحيه پهلو با اصابت گلوله زخمی می شود و احتمالا به بيمارستان برده می شود اما بعد از اينکه او را سوار ماشين يا آمبولانس می کنند ما هيچ اطلاعی از او نداريم. ما بيمارستانهايی که آن زمان زخمی ها را به آنجا می بردند سر زديم اگرچه به نتيجه ای نرسيدم اما به نکاتی پی برديم. وقتی به بيمارستان رسول اکرم مراجعه کرديم از يکی از مسئولين بيمارستان خواهش کرديم اطلاعات را در اختيار ما بگذارد. نکته ای که آن شخص به ما گفت اين بود که چند ساعتی زخمی ها آنجا بودند بعد آنها را از بيمارستان برده اند که اسم کيانوش در بين آنها نبود. يا شايد جزو مجهول الهويه ها بوده است و بعد گفت هيچ اطلاع ديگری نداريم اما پس از خواهش و اصرار ما گفت در همين حد اطلاع داريم افرادی که زخمی ها را در روز بيست و پنجم خرداد از بيمارستان رسول اکرم بردند با لباس شخصی آمده بودند و مشخص نبودند که وابسته به چه ارگانی هستند. در واقع اگر هم مسوول مربوطه اطلاع داشت که افراد منتقل کننده ی زخمی ها متعلق به کجا هستند اطلاعتی بيش از اين در اختيار ما قرار نداد. بعدها در پزشکی قانونی هم متوجه شديم يک گلوله هم به پايين گردن کيانوش کرده اصابت است.
آيا متوجه شديد که در اين مدت چهار روز از فاصله انتقال تا زمان پزشکی قانونی کيانوش کجا بوده و گلوله دوم چطور به او خورده است؟
در واقع طبق شواهد و توضيحات پزشک قانونی که روز بيست و نهم خرداد جسد برادرم تحويل پزشکی قانونی داده شد در پيگيری هايمان در طول اين يکسال و نيم معلوم نشد که در اين چهار روز کيانوش کجا بوده و چه بلايی به سرش آمده است. حالا ابهام اينجاست که اگر گلوله دوم همزمان با گلوله اول به کيانوش خورده بود که همان غروب دوشنبه بايد جانش را از دست می داد. و اينکه اگر گلوله دوم همزمان يا با فاصله گلوله اول به او اصابت کرد پس چرا در همان مرحله به پزشک قانونی منتقلش نکردند؟
حالت ديگر اين است که گلوله دوم بعد از اصابت گلوله اول در ميدان آزادي، و در مکانی ديگر به او اصابت کرده است. ابهام اصلی ما در واقع همينجاست که کيانوش کجا گلوله خورده است؟ که باز اين سوال مطرح است که آيا کيانوش به جای اينکه در بيمارستان مورد مداوا قرار گيرد در جای ديگری بود و برايش اتفاق ناگوار ديگری افتاده است؟ اين توسط چه کسی و برای چه؟ و اصلا چه اتفاقی افتاده است؟
ابهام ديگر اين است که اگر زخمی بوده، در بيمارستان رسول اکرم نگهداری می شد؟ چرا از آنجا منتقلش کرده اند؟ چه دليلی دارد که يک زخمی را از محيط بيمارستان و از زير دست پزشکان خارج کنند. يا اگر روز سه شنبه جانش را از دست داده، در آن زمانی که کيانوش نه در بيمارستان بوده و نه در پزشکی قانونی کجا بوده است؟
شما موفق شده ايد پرونده پزشکی برادرتان را هم ببنيد؟
روی پرونده کيانوش در بيمارستان، مهر محرمانه خورده است حتی به ما که خانواده اش هستيم هيچ پاسخی نمی دهند. چرا؟ کسانی که در اين قضيه مسئول هستند به جای اينکه پاسخ سوالات ما را بدهند از ما سوال می کردند که برای چه اين اطلاعات را می خواهيد؟ يعنی خانواده کيانوش نبايد بدانند چه اتفاقی برای کيانوش افتاده است؟
ناگفته ی ديگری اگر باقی مانده است بفرماييد.
از سال گذشته يکی از مشکلاتی که برای ما ايجاد شده مسئله کرد بودن ماست. چه زمانی که من در زندان بودم و چه زمانی که پيگير پرونده برادرم بودم. به دليل اينکه ما کرد هستيم واکنش آنها با ما بسيار بد است. به چشم يک آدم گناهکار به ما نگاه می کنند در حاليکه در ايران چند ميليون نفر جمعيت کرد است. حتی وقتی در دادگاه انقلاب در نوبت ايستاده ايم در تمام رفتارهايشان يک نوع بد رفتاری در مقايسه با ديگرانی که مراجعه می کنند وجود دارد اين مسئله واقعا ما را آزار می دهد.
نکته ديگر اينکه بعضی اوقات مطالبی در برخی از سايت ها و روزنامه نوشته می شود که آدم از شدت دروغ هايی که می نويسند شرم می کند. ما خط و خطوط سياسی نداريم و متاسفانه در رسانه ها مطالبی سراسر دروغ در خصوص قتلهای بعد از انتخابات نوشته می شود که آدم را زجر می دهد. چيزی که مربوط به ما می شود اين است که بطور مستقيم و غير مستقيم دروغهايی می گويند از جمله اينکه مسئول حراست دانشگاه علم و صنعت ايران جايی در مورد خانواده کيانوش گفته است که خانواده کيانوش آسا برای بسيج و سپاه کار می کنند و خيلی از افراد ديگر دروغهای ديگری گفته اند. اما ما يک سوال داريم و آن اينکه الان که عصر ارتباطات و رسانه ها است و حقايق در همه منتشر می شود چطور مسئول حراست دروغی به اين بزرگی می گويد؟!
شايد در کوتاه مدت بشود با دروغ واقعيت را کتمان کرد اما با گذشت زمان، حقيقت چيزی نيست که با دروغ گفتن چند سايت و روزنامه در تاريخ پنهان بماند. ما تا روزی که زنده باشيم اين جنايت بزرگ که منجر به پايمال شدن حقوق اوليه يک انسان شده است را پيگيری خواهيم کرد و مطمئن هستيم که در دراز مدت به نتيجه خواهيم رسيد.
اين را هم در پايان اضافه کنم که در روند پيگيری ها، قاضی پرونده به ما گفت به نتيجه نمی رسيد و عکسی هم که به ديوار بيرونيِ منزل زده بوديم را پاره کردند، اينطور که معلوم است بعيد نيست فردا به داخل منزل هم بيايند و عکسهای کيانوش را پاره کنند.
4
برادر کيانوش آسا يکی از جان باختگان راهپيمايی اعتراضی ۲۵ خرداد از جمله اين خانواده هاست که بارها به دليل پيگيری پرونده ی برادر، زندانی و احضار شده است اما باز هم اميدوارانه پيگير اين پرونده است و می گويد « ما تا روزی که زنده باشيم اين جنايت بزرگ که منجر به پايمال شدن حقوق اوليه يک انسان شده است را پيگيری خواهيم کرد و مطمئن هستيم که در دراز مدت به نتيجه خواهيم رسيد» .
کيانوش آسا دانشجوی سال آخر رشته ی مهندسی شيمی در مقطع کارشناسی ارشد و از نخبگان دانشگاه علم و صنعت ايران، کرد و از اقليّتهای مذهبی بود که در جريان تظاهرات ميليونی و مسالمتآميز دوشنبه ۲۵ خرداد در ميدان آزادي، مورد اصابت گلوله قرار گرفت .
به تازگی خانواده کيانوش آسا و همچنين هم دانشگاهی ها، مردم و همراهان جنبش سبز مراسم جداگانه ای را به مناسبت تولد و همچنين شب عيد بر سر مزار وی و همچنين در دانشگاه علم و صنعت برگزار کرده اند.
جرس به سراغ برادر کيانوش آسا رفته و در مورد اين مراسم، و همچنين پيگيری های دو ساله پرونده قتل کيانوش آسا و فشارهايی که برخی از خانواده های کشته شدگان انتخابات با آن مواجه هستند گفتگويی انجام داده است که در پی می آيد:
آقای کامران آسا ممکن است در مورد مراسمی که به مناسبت تولد برادرتان برگزار کرده ايد مختصری توضيح بدهيد؟
روز پنج شنبه بر سر مزار کيانوش جمع شديم البته هم صبح و هم بعد از ظهر. در بعد از ظهر جمعيت زيادی از جاهای مختلف بر سر مزار کيانوش آمدند. از شهرستان سنقر دوستانی که از فعالين ستاد آقای موسوی بودند و از دانشجويان علم و صنعت و افراد مختلفی بر سر مزار آمدند و در کنار ما بودند.
از حضور گسترده دوستداران کيانوش گفتيد، پس از گذشت بيش از يک سال و نيم همدلی و همراهی مردم چگونه بود؟
اين را از ته دل و از سوی تمام اعضای خانواده می گويم بعد از مسئله کيانوش، اصلی ترين مسئله ای که ما را با اين فاجعه عظيم و مصيبت بزرگ و علی رغم فشارهای مستقيم و غيرمستقيمی که خيلی از آن مسائل بنابدلايلی در اخبار نيامده است، تنها دليلی که ما را سر پا نگه داشته و باعث شده که بتوانيم اين دردها را تحمل کنيم حضور مردم، جامعه دانشگاهي، هم دانشگاهيان کيانوش، گروههای سبز چه هواداران جنبش سبز و چه گروههای محيط زيست (کيانوش از فعالين محيط زيست بود)، اقليت مذهبی ياران اهل حق که ما خودمان جز همين اقليت هستيم و دوستان دور و نزديک بوده است.
آقای آسا ظاهرا به سنگ مزار کيانوش هم تعرض شده است، در اين مورد لطفا توضيح می دهيد؟
سال گذشته که پس از پايان مراسم سالگردی که در منزل برگزار کرده بوديم از طريق دوستان با خبر شديم که روی سنگ مزار کيانوش اسيد پاشيده اند و سنگ مزار آسيب ديده است. بعد از آن ما هم از دوستان خواستيم سر مزار نروند. ما يک رسمی داريم که وقتی عزيزانمان را از دست می دهيم يک درخت بر سر مزار او می کاريم. اين درخت جمعه ی آخر سال توسط مادرم کنار مزار کيانوش کاشته شد اما شب يلدا به ما خبر دادند درخت را هم از جا کنده اند که احتمالا توسط همان افراد صورت گرفته است. اما جمعه آخر سال امسال دوستانی که از سنقر آمده بودند اينبار درخت ديگری بر مزار برادرم کاشته اند.
اين دومين نوروزی است که کيانوش در جمع خانواده حضور ندارد از احساس خانواده و بويژه مادرتان بگوييد.
کيانوش هر سال کارهای مربوط به سفره هفت سين و مراسم عيد را انجام می داد علی رغم اينکه بخاطر تحصيلات دانشگاهی از همه اعضای خانواده گرفتارتر بود اما به اين مسائل خيلی اهميت می داد و حساسيت خاصی به اين مراسم داشت و هميشه پيشرو بود. ما اين دوسال بر سر مزار کيانوش به ياد او سفره هفت سين می چيديم. که اتفاقا شب بيست و نهم اسفند روز تولد کيانوش هم بود که ما همزمان مراسم تولد و شب عيد را هم بر سر مزار برگزار کرديم .
آيا در مراسمی که برای کيانوش می گرفتيد ماموران حضور داشتند؟
در همين جمعه آخر سال تردد ماموران امنيتی بشدت محسوس بود و به شکل لباس شخصی بودند و حتی به بهانه های مختلف سر قبر کيانوش هم می آمدند و ما را زير نظر می گرفتند�
آيا در اين زمينه با مشکل يا تذکری هم مواجه شده ايد؟
در اين دو و سه ماه اخير تهديد نشديم اما سال گذشته بصورت مستقيم و غيرمستقيم تهديد می شديم. حتی خواهر و برادرم را در محل کار خود به شکلهای مختلف تهديد می کردند و برادرم توسط حراست اداره بارها احضار شد و به او تذکر دادند. در يکی دو باری هم که من خودم بازداشت شدم بطور غير مستقيم تهديد می شدم مثلا يکی از بازجوها به من گفت مادرت به عزای کيانوش نشسته است طوری رفتار نکنيد که به عزای فرزندان ديگرش هم بنشيند.
آقای آسا شما از جمله خانواده های شهدای پس ازانتخابات هستيد که بارها دستگير، احضار و تحت فشار قرار گرفته ايد، ممکن است در مورد برخی از اين فشارها توضيح دهيد که دقيقا خواسته شما، خانواده و دوستان و بستگان تان چه بوده است و برخوردهای صورت گرفته در برابر اين خواسته ها چه بود؟
به عنوان مثال بعد از شهادت کيانوش افرادی که نمی دانيم وابسته به چه ارگانی هستند هر زمانی که عکسی از کيانوش يا حرفی از کيانوش در ميان دوستان و آشنايان و حتی کرمانشاه ببينند، افراد را تحت فشار قرار می دهند، در واقع توسط نيروهای لباس شخصی مورد حمله قرار می گيرند که چرا عکس کيانوش را با خود دارند. حتی اگر عکسی از کيانوش در مغازه يکی از آشنايان باشد به مغازه حمله می کنند و آن جا را بهم می ريزند و شديدا با آنها برخورد می کنند.مثلا نيروهای لباس شخصی به مغازه پسر عمه من حمله کردند و به علت اينکه عکس کيانوش در مغازه بوده همه چيز را به هم ريختند. يا يکی از بستگان ما که با يک نفر به صورت شريکی يک مغازه داشت و يک عکس از کيانوش در مغازه ی آنها بود، برايش همين مشکل به وجود آمد که نيروهای لباس شخصی به آن مغازه حمله می کنند و هم فاميل ما و هم شريکش که اصلا نسبتی با ما نداشت را دستگير می کنند که با خواهش همسايه ها در نهايت دستبندشان را باز کردند. خواسته آنها مگر چه بود؟ گذاشتن يک عکس در محلی که کار می کنند. واقعا سوال اينجاست که اين افراد که حمله کردند چه کسانی بودند و اين دو نفر را کجا می خواستند ببرند؟ چرا؟ مگر داشتن عکس کيانوش جرم است؟ حتی تلفنها را هم کنترل می کنند و تلفن يکی از بستگان را که با دوستش در مورد کيانوش حرف می زد را گوش کرده و سپس با او تماس گرفتند و گفتند اگر يکبار ديگر اسم کيانوش را بياوريد همان بلايی که سر کيانوش آورديم سر شما هم خواهيم آورد. همه را تحت کنترل گرفته اند تا کسی اسم کيانوش را به زبان نياورد.
از فرجام پرونده کشته شدن برادرتان بگوييد. آيا تاکنون در خصوص نامه هايی که به نهادهای مختلف جهت روشن شدن ابهامات قتل کيانوش ارسال کرده بوديد پاسخی گرفته ايد؟
ما سال گذشته چندين نامه به شکل مجزا و تفکيک شده برای مقامات مختلف ارسال کرديم و به دليل اينکه اين نامه سياسی تلقی نشود تفکيک شده و همراه با ضميمه هايی از طريق پست ارسال کردم به جهت اينکه افرادی که اين نامه ها بدستشان می رسد با دقت بيشتری به آنها رسيدگی کنند. اما چيزی که از اين نامه عايد ما شده فقط برگه ای بوده که از سوی رئيس مجلس اين نامه را پی نوشت کرده و به قوه قضاييه ارجاع داده بود. بنابراين هيچ ارگانی به ما پاسخ نداد.
از سوی قوه قضاييه هم هيچ پاسخی به خواسته های شما داده نشد؟
قوه قضاييه هم کاری صورت نداد و فقط يکبار که من در زندان قزل حصار کرج بودم خواهرم را احضار کرده بودند، آن هم نه برای پيگيری پرونده بلکه در خصوص مراحل پرونده کيانوش يکسری سوالات کلی از وی و وکيل پرونده پرسيده بودند. در واقع نه تنها پاسخی به سوالات ما ندادند بلکه از ما سوال هم کردند. پيگيری های خود ما هم به هيچ نتيجه ای نرسيده ايم و اينکه پرونده در چه مرحله ای است هيچ اطلاعی نداريم و آنچه که تحويل ما دادند يک چيزی در حد ”صفر“ بوده است.
رسيدگی های وکيل پرونده برادر شما چطور؟ آيا آن هم به نتيجه ای نرسيد؟
وکيل کيانوش هم مدام پيگير پرونده بوده است و يکماه پيش هم که با وکيل صحبت می کردم می گفت تا الان هيچ نتيجه و پاسخی عايدش نشده است. طبيعی است اوايل انتظار نداشتيم اين پرونده يک ماهه يا دوماهه جواب بدهد. برای همين به اندازه کافی صبر کرديم و حالا انتظار داريم بعد از اين همه مدت حداقل به يک نتيجه روشن رسيده باشيم.
می توانيد در خصوص ابهامات پرونده کيانوش بگوييد؟
به يقين اطلاع داريم که کيانوش روز بيست و پنج خرداد از ناحيه پهلو با اصابت گلوله زخمی می شود و احتمالا به بيمارستان برده می شود اما بعد از اينکه او را سوار ماشين يا آمبولانس می کنند ما هيچ اطلاعی از او نداريم. ما بيمارستانهايی که آن زمان زخمی ها را به آنجا می بردند سر زديم اگرچه به نتيجه ای نرسيدم اما به نکاتی پی برديم. وقتی به بيمارستان رسول اکرم مراجعه کرديم از يکی از مسئولين بيمارستان خواهش کرديم اطلاعات را در اختيار ما بگذارد. نکته ای که آن شخص به ما گفت اين بود که چند ساعتی زخمی ها آنجا بودند بعد آنها را از بيمارستان برده اند که اسم کيانوش در بين آنها نبود. يا شايد جزو مجهول الهويه ها بوده است و بعد گفت هيچ اطلاع ديگری نداريم اما پس از خواهش و اصرار ما گفت در همين حد اطلاع داريم افرادی که زخمی ها را در روز بيست و پنجم خرداد از بيمارستان رسول اکرم بردند با لباس شخصی آمده بودند و مشخص نبودند که وابسته به چه ارگانی هستند. در واقع اگر هم مسوول مربوطه اطلاع داشت که افراد منتقل کننده ی زخمی ها متعلق به کجا هستند اطلاعتی بيش از اين در اختيار ما قرار نداد. بعدها در پزشکی قانونی هم متوجه شديم يک گلوله هم به پايين گردن کيانوش کرده اصابت است.
آيا متوجه شديد که در اين مدت چهار روز از فاصله انتقال تا زمان پزشکی قانونی کيانوش کجا بوده و گلوله دوم چطور به او خورده است؟
در واقع طبق شواهد و توضيحات پزشک قانونی که روز بيست و نهم خرداد جسد برادرم تحويل پزشکی قانونی داده شد در پيگيری هايمان در طول اين يکسال و نيم معلوم نشد که در اين چهار روز کيانوش کجا بوده و چه بلايی به سرش آمده است. حالا ابهام اينجاست که اگر گلوله دوم همزمان با گلوله اول به کيانوش خورده بود که همان غروب دوشنبه بايد جانش را از دست می داد. و اينکه اگر گلوله دوم همزمان يا با فاصله گلوله اول به او اصابت کرد پس چرا در همان مرحله به پزشک قانونی منتقلش نکردند؟
حالت ديگر اين است که گلوله دوم بعد از اصابت گلوله اول در ميدان آزادي، و در مکانی ديگر به او اصابت کرده است. ابهام اصلی ما در واقع همينجاست که کيانوش کجا گلوله خورده است؟ که باز اين سوال مطرح است که آيا کيانوش به جای اينکه در بيمارستان مورد مداوا قرار گيرد در جای ديگری بود و برايش اتفاق ناگوار ديگری افتاده است؟ اين توسط چه کسی و برای چه؟ و اصلا چه اتفاقی افتاده است؟
ابهام ديگر اين است که اگر زخمی بوده، در بيمارستان رسول اکرم نگهداری می شد؟ چرا از آنجا منتقلش کرده اند؟ چه دليلی دارد که يک زخمی را از محيط بيمارستان و از زير دست پزشکان خارج کنند. يا اگر روز سه شنبه جانش را از دست داده، در آن زمانی که کيانوش نه در بيمارستان بوده و نه در پزشکی قانونی کجا بوده است؟
شما موفق شده ايد پرونده پزشکی برادرتان را هم ببنيد؟
روی پرونده کيانوش در بيمارستان، مهر محرمانه خورده است حتی به ما که خانواده اش هستيم هيچ پاسخی نمی دهند. چرا؟ کسانی که در اين قضيه مسئول هستند به جای اينکه پاسخ سوالات ما را بدهند از ما سوال می کردند که برای چه اين اطلاعات را می خواهيد؟ يعنی خانواده کيانوش نبايد بدانند چه اتفاقی برای کيانوش افتاده است؟
ناگفته ی ديگری اگر باقی مانده است بفرماييد.
از سال گذشته يکی از مشکلاتی که برای ما ايجاد شده مسئله کرد بودن ماست. چه زمانی که من در زندان بودم و چه زمانی که پيگير پرونده برادرم بودم. به دليل اينکه ما کرد هستيم واکنش آنها با ما بسيار بد است. به چشم يک آدم گناهکار به ما نگاه می کنند در حاليکه در ايران چند ميليون نفر جمعيت کرد است. حتی وقتی در دادگاه انقلاب در نوبت ايستاده ايم در تمام رفتارهايشان يک نوع بد رفتاری در مقايسه با ديگرانی که مراجعه می کنند وجود دارد اين مسئله واقعا ما را آزار می دهد.
نکته ديگر اينکه بعضی اوقات مطالبی در برخی از سايت ها و روزنامه نوشته می شود که آدم از شدت دروغ هايی که می نويسند شرم می کند. ما خط و خطوط سياسی نداريم و متاسفانه در رسانه ها مطالبی سراسر دروغ در خصوص قتلهای بعد از انتخابات نوشته می شود که آدم را زجر می دهد. چيزی که مربوط به ما می شود اين است که بطور مستقيم و غير مستقيم دروغهايی می گويند از جمله اينکه مسئول حراست دانشگاه علم و صنعت ايران جايی در مورد خانواده کيانوش گفته است که خانواده کيانوش آسا برای بسيج و سپاه کار می کنند و خيلی از افراد ديگر دروغهای ديگری گفته اند. اما ما يک سوال داريم و آن اينکه الان که عصر ارتباطات و رسانه ها است و حقايق در همه منتشر می شود چطور مسئول حراست دروغی به اين بزرگی می گويد؟!
شايد در کوتاه مدت بشود با دروغ واقعيت را کتمان کرد اما با گذشت زمان، حقيقت چيزی نيست که با دروغ گفتن چند سايت و روزنامه در تاريخ پنهان بماند. ما تا روزی که زنده باشيم اين جنايت بزرگ که منجر به پايمال شدن حقوق اوليه يک انسان شده است را پيگيری خواهيم کرد و مطمئن هستيم که در دراز مدت به نتيجه خواهيم رسيد.
اين را هم در پايان اضافه کنم که در روند پيگيری ها، قاضی پرونده به ما گفت به نتيجه نمی رسيد و عکسی هم که به ديوار بيرونيِ منزل زده بوديم را پاره کردند، اينطور که معلوم است بعيد نيست فردا به داخل منزل هم بيايند و عکسهای کيانوش را پاره کنند.
4
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر