قارنا روستايي کردنشين در پنج کيلومتري شهرستان نقده، واقع در کردستان ايران (به لحاظ تقسيمات جغرافيايی بخش کردنشين استان "آذربايجان غربی") ميباشد. نقده ـ چون مابقی کردستان ـ از اوايل انقلاب شاهد تنشهايی بين مردم و جنبش کردستان از سويی و جانبداران حکومت اسلامی از سويی ديگر بود. جنگ 1358 در نقده که با عامليت و آمريت و ابزار حکومتيان چون ملا حسني (نماينده وقت خميني و کنونی خامنهای در استان و امام جمعه اروميه) بوقوع پيوست، سر آغاز درگيريهاي خونيني شد که اکنون نيز آثار آن بر اين شهر مانده است. جنگ نقده و جنايات بيشمار ملا حسنی و مراد قطاری آذریزبان در کردستان، نه جنگ بين شيعه و سنی بود و نه جنگی بين کرد و آذری، بلکه نزاعی بود که از سويی حکومت اسلامی ايران قرار گرفته بود و از سويی ديگر مردم و جنبش ملی ـ دمکراتيک کردستان. کشتار دستهجمعی روستای قارنا نيز جنايت حکومت و حکومتيان بود و نه مردم آذری بر عليه مردم کردستان. به همين جهت نيز با وجود اين همه جنايات معجوناتی چون ملا حسنی در کردستان، نيروهای دمکراتيک جنبش کردستان هيچگاه دست به مقابله به مثل بر عليه مردم آذری نزدند و تنها خشم و رزم انسانی خود را بر عليه رژيم افزايش دادند. اکنون نيز بر همهی ما ايرانيان مبارز است که اجازه ندهيم اين همه جنايت به فراموشی سپرده شود. شايسته است که حکومت اسلامی ايران در مجامع بينالمللی بخاطر جنايت عليه بشريت محکوم و تقبيح شود. فراموش نکنيم همانهايی که اکنون در تهران سکان قدرت سياسی را در دست دارند، بخشا همانهايی هستند که ديروز در کردستان جنايتها آفريدند و همين جنايات نيز لوحه تقدير و ترفيع مقام آنها در نظام سراپا جنايت اسلامی ايران شد.
شرح جنايت
ساعت يك بعدازظهر يازدهم شهريور ماه سال 1358، در يك يورش فجيع سه ساعته به روستاي قارنا 47 نفر از مردم بيگناه و بيدفاع که جملگی غيرنظامی بودند، كشته شدند. آری، مقتولين زن و مرد و پير و جوان و حتي بعضي از كودكاني بودند كه هنوز سنشان به پنج سالگي هم نرسيده بود. اگرچه منابع مربوطه تعداد کشتهها را 47 نفر ذکر کردهاند ولي طبق گفتههاي اهالي روستا و مطلعين تعداد کشتههاي اين حادثه به 68 نفر رسيده است. در اين ميان برخي از خانوادهها تا شش نفر از اعضايشان را از دست دادند.
تنها دليلي که اکثر منابع حکومتی براي حادثه قارنا نوشتهاند و صرفاً ميتوان به چشم توجيه به آن نگريست اين است که در چند روز قبل از حادثه قارنا در يک درگيري مسلحانه در منطقه دوآب (که نزديک به 15 کيلومتر از قارنا و 20 کيلومتر از نقده فاصله دارد) بين هواداران حزب دمکرات کردستان و تعدادي از آذريهاي حکومتی ساکن نقده که به آنها "مجاهدين انقلاب اسلامی" ميگفتند 12 تن (و به گفته عدهاي 18 تن) از آذريهاي مسلح کشته ميشوند. با انتقال کشتهها به نقده و برافروزي آتش انتقام عدهاي از مردم مسلح آذري نقده با حمله به مردم قارنا (قبلا ذکر شد که حادثه در نزديکي دوآب و در يک درگيري مسلحانه روي داد) که بي خبر از اين وقايع در زمينهاي کشاورزي خود مشغول بودند افراد بيگناه و غير مسلح را وحشيانه به قتل ميرسانند.
برخي اخبار اين طور حکايت ميکنند که: "نيروهاي مهاجم وابسته به رژيم به فرماندهي حاجي معبودي و مراد قناري در راه رسيدن به قارنا در برخورد با هر کردي او را ميکشتند و بدين ترتيب تا رسيدن به روستا 6 نفر را که 3 نفر از آنان خردسال بودند به قتل مي رسانند. بعد از رسيدن به قارنا مردم را جمع کرده و به سوي آنان حمله ور شده و پير و جوان و زن و مرد را ابتدا با سرنيزه از پا در ميآورند و سپس با گلوله به زندگي پر از مظلوميتشان پايان ميدهند. در اين ميان حتي قرآن هم که مبناي حکومتشان ميباشد مورد بي احترامي قرار مي دهند و پيشنماز قارنا را که گمان ميکرد آنان به قرآن و خدا باور دارند، قرآن بدست از آنان تقاضا کرد تا خون بيگناهان را نريزند. ولي مگر مي شود فرمان ولايت فقيه را بخاطر فرمان خدا اجرا نکرد؟!! قرآن در خون جاري از سر از تن جدا شده ايشان رنگي تازه برخود مي گيرد. در اين جنايت 68 نفر از مردم بي گناه و مدني قارنا غرق خون ميشوند.
در باره اين فاجعه از زبان اهالي قارنا در روزنامه " اطلاعات 16/9/1358 " ميخوانيم :
"كمتر كسي مي تواند با بازماندگان فاجعه «قارنا» به صحبت بنشيند و از گزارش انچه در مدت سه ساعت بر اين مردم بيگناه گذشت، متأثرنشود. مردم قارنا درباره اين فاجعه، خبر صريح و روشن دارند. حمزه شريفي 15 ساله دانش اموز سال سوم راهنمائي درباره انچه ساعت يك بعدازظهر روز 11 شهريور امسال در قارنا گذشت سندي غير قابل انكار ارائه مي دهد. يك نسخه از اين مدرك را تقريباً همه بازماندگان كشتار دهكده قارنا در دست دارند. سند، نامهايست از شخصي بنام حاج عظيم معبودي كه براي خليل خسروي كدخدا و چندتن از محترمين ده نوشته است. نامه روي كاغذ ماركدار تجارتخانهی معبودي كه عامل فروش تراكتورهاي انيور سال در شهرهاي نقده و پيرانشهر و اشنويه و حومه است، نوشته شده، و مردم قارنا مي گويند: او از فئودالهاي وابسته به رژيم است. نامه يك روز قبل از فاجعه نوشته شده و متن ان چنين است:
جناب اقاي بهلول گلستان و عزيز بازدار و خليل خسروي. پي از سلام خواهشمندم براي :مد و رفت شهر براي خاربار (خواربار) ده قارنا هم خودتان و هم برادران ديگرده قارنا آمد و رفت داشته باشيد. هركسي كوچكترين ناراحتي براي شماها و برادران كرد ديگر ايجاد نمايد فوري به انتظامات يا خود بنده مراجعه فرماييد تا باسم ضد انقلاب ان كس را گرفته و به مقامات دولتي تحويل دهم. خلاصه هيچگونه وحشت و ناراحت نباشيد، ما هم برادر هستيم.
با تقديم احترام
حاج عظيم معبودي
امضاء
10/6/1358
محاصرهی روستا
از نامه اينطور پيداست كه مردم ده دلواپسيهائي داشتند و هدف نويسنده نامه اين بوده است كه مردم ده را آرام كند و ظاهراً موفق هم شد. حمزه ميگويد:
- روز 11 شهريور، تمام اطراف ده را با تانك و توپ محاصره كرده بودند، و ساعت يك بعدازظهر عدهاي حدود صد نفر بهمراه شخصي به اسم قادري، بشكل مجاهدين پاسدار، بخانهها ريختند و هر كسي را دم دستشان ديدند، كشتند و سر بريدند. روحاني ده، با يك جلد قران، نزد انها رفت و قسم خورد كه مردم اين ده هيچ تقصير و گناهي ندارند. مهاجمين روحاني ده را فوراً كشتند و سرش را بريدند و با خود بردند و هنوز سر روحاني ده پيدا نشده است.
زني كه دو فرزند 15 و 18 سالهاش را در اين كشتار از دست داده است مي گويد:
- آنها به هيچكس رحم نكردند. اينهمه بيرحمي را ما هيچ جا نشنيده بوديم. انها كه حالا زنده اند در ان ساعت يا در ده در خانهشان نبودند يا توانستند به طريقي خود را مخفي كنند.
پيرمردي بنام سيداحمد درباره نوع اسلحهاي كه بكار برده شده بود، ميگويد:
- بعضيها را با تفنگ كشتند بعضيهارا با چاقو و كارد سر بريدند، بعضيها را هم مخصوصاً كودكان را زير لگد و پوتين خفه كردند.
سيد احمد كه 9 نفر از اعضاي خانوادهاش را از دست داده است درباره چگونگي زنده ماندن خود مي گويد:
- من انروز در نقده بودم و غروب، وقتي وارد قارنا شدم، جهنم را جلوي چشم خود ديدم. ......"
(اطلاعات16/9/1358)
از اين نوشته روزنامه اطلاعات بر ميآيد که سند و مدرکي براي شناسايي و مجازات عاملين اين جنايت در دست بوده، ولي دولت درحاليکه بيش از 3 ماه از اين جنايت گذشته بود، هيچ اقدامي در اين مورد انجام نداده و تا هيات حسن نيت (با همراهي داريوش فروهر) به کردستان نيامد کسي از مسئولين حتي فرياد مظلوميت هاي قارنا را نشنيد.
به گفتههاي بعضي سران آن وقت حکومت در منطقه در باره جنايت قارنا ميپردازيم تا فتنهانگيزيهاي آنان براي تحريک مردم و پنهان ساختن واقعيات و کوچک شمردن فاجعه معلوم شود.
ملا حسني (نمايندهی تامالاختيار خمينی آن زمان و خامنهای امروز) در پاسخ به گزارشگري که در مورد نقش وي درحادثه قارنا و قلاتان سوال ميکند ميگويد:
"... نه نبودم. اگر بودم هيچ ترسي نداشتم و مي گفتم بودم. ولي زماني كه در انجا درگيري بود من در بند و ترور كه مورد حمله مهاجمين قرارگرفته بود مشغول جنگ بودم و اينكه گروهها مرا متهم مي كنند افترا و دروغ مي گويند و اين مسئله كذب محض بوده و من حتي قارتا و قالاتان را نمي شناسم."
از وی پرسيده میشود: "آيا كساني كه به قارتا و قالاتان حمله كردند مقصر هستند يا نه؟" وی پاسخ میدهد:
"در مورد قارتا مسئله اين است كه 18 نفر از مجاهدين را در آنجا به شهادت ميرسانند و عدهاي نيز مجروح ميكنند. خانوادههاي شهدا به محل حادثه رفتند و هفت نفر قاتل مجاهدين و پاسداران در يك درگيري كشته ميشوند. بعدا گروههاي مسلح براي اين كه جمهوري اسلامي را متهم كنند خودشان در كارها دست به كشتار مي زنند در مورد قالاتان چون اخيرا اتفاق افتاده است من هنوز تحقيقي نكرده ام ...."
اين جنايت در نوع خود اولين حادثه بعد از روي کار آمدن دولت ولايت فقيه بود. ولي آخرين نبود و کردها در ادامهي اين سياستها چندين بار ديگر در روستاهاي قلاتان ، ايندرقاش ، کاني مام سيدان ، سه وزي ، سروکاني و... شاهد اين کشتارهاي وحشيانه بودهاند.
با وجود هولناکي اين فاجعه در قارنا و روستاهاي ديگر کردستان هرگز شاهد بازتاب آن، نه در رسانههاي داخلي و نه در رسانههاي خارجي، نبوديم. در داخل کشور مي توان علت اين سکوت را ناشي از ستيز دولت و نيروهاي مخالف کرد و پنهان شدن اخبار قارنا در زير خاکستر آن، شروع جنگ با ايران و عراق، فضاي سياسي حاکم و نبود ابزارهاي ارتباطي بیطرف و مستقل دانست و در خارج از کشور به علت وجود حلقهي حکومتهاي اشغالگر کردستان و تکتازي ايران در منطقه و کم کاري سازمان هاي مدافع حقوق بشر برمبناي منافعشان و عدم وجود هم پيمان استراتژيک براي کردها اين جنايت شايد حتي در حد تيتر يک خبر هم نمايان نشد.
اين درحاليست که رسانههاي داخلي بعد از کشتار 37 تن از مردم قانا توسط اسرائيل در سال 2006 که نامش بي شباهت به قارنا نيست چنان در بوق و کرناي خود دميدند که گويي خود در اين موارد معصوميت الهي داشته و وحشتناک تر از اين جنايت را هرگز نديدهاند.
تاريخ نشان داده وآينده نيز شاهد خواهد بود که جناياتي مانند قارنا، قلاتان، ايندرقاش، کاني مام سيدان، سه وزي، سروکاني و...، جناياتي سازماندهي شده از سوي حکومت ايران و بواسطه ابزارهاي سرکوب مهاجرت داده شده به کردستان وبراي خفه کردن فرياد حق خواهي کردها و آسيميلاسيون و ژينوسايد اين ملت ظلم کشيده ميباشد.در اثبات اين مدعا:
1- اين جنايت بعد از فرمان جهاد خميني عليه ملت کرد و در راستاي عمل کردن به اين فرمان "نمايندهی خدا و امام زمان" انجام گرفت.
2- عاملان اين جنايت نه تنها مستقل وجدا از حکومت نبودند، بلکه نيروهاي رسمي دولت سرپرستي آنها را برعهده داشتند.
3- جنايتکاران حادثه قارنا نه تنها مورد بازجويي قرار نگرفتند، بلکه پاداشهايي نيز از جانب حکومت براي آنان در نظر گرفته شد، تعدادی از آنها امروز پستهای بسيار بالای حکومتی چون وزير و سفير دارند. کافی است به سابقهی سفير جمهوری اسلامی در آلمان نظری بياندازيم که چگونه کشتار مردم کردستان نردبان ترقیاش شد.
4- هيچکدام ازسران حکومت اين جنايت را مستقيماً محکوم نکردند و سعي ميکردند بار آنرا بر دوش کردها بياندازند.
5- اين جنايت در روستاهاي ديگر کردستان تکرار شد، بدون آنکه حکومت از وقوع آن جلوگيري کند.
6- کشتار کردها به شيوههاي ديگر ادامه يافت؛ از حمله نيروهاي حکومتي گرفته تا حکم اعدام دستگيرشدگان توسط امثال خلخالي از همان اوايل انقلاب که اکنون نيز شاهد اين اعدام ها هستيم.
اينکه آيا کشتار قارنا بر اساس قوانين بين المللي (1984) ژينوسايد محسوب مي شود، را با نگاهي به مادهي دوم قانون ممنوعيت ژينوسايد بررسي مي کنيم. بر اساس اين ماده هر نوع کشتار دسته جمعي قومي، مذهبي، اخلاقي، نژادي و نيز تلاش براي از بين بردن زبان و فرهنگ يک گروه و فشار با هدف از بين بردن گروهي از مردم و کوچ اجباري با اهداف مذکور نمونههايي از ژينوسايد يک گروه ميباشند و تعداد قربانينان تنها شناسه ژينوسايد نمي باشد.
با توجه با اين ماده کشتار قارنا ژينوسايد حکومت مرکزي عليه ملت کرد ميباشد که در همين راستا مرکز "چاک" روز 11 شهريورماه مصادف با 2 سپتامبر را به عنوان روز ژنوسايد ملت کرد در کردستان ايران نامگذاري کرده است و آن را حاصل سياستهاي مخرب و جنگطلبانهي جمهوري اسلامي، از بدو انقلاب به مثابه يک نظام ضدبشري و ضدارزشهاي انساني ميداند.
در پايان اسامي جانباختگان جنايت قارنا و قلاتان را که در دسترس مي باشند، مشاهده میکنيد:
قربانيان قارنا:
1- ملامحمود بهترزاده 2- سيدرحمان طاهري 3- سيدمحمدطاهري 4 - سيداسماعيل طاهري 5 - حاج سيدعلي طاهري 6 - سيدکريم اروندي 7 - امينه شريفي اذر 8 - حاجي رحمان شريفي اذر 9 - عثمان شريفي اذر 10- مصطفي عزيزي 11 – محمدعزيزي 12 - محي الدين ابروشن 13 - حاج شريف ابروشن 14 - رحمان ابزن 15 - رحمان سليماني 16 - رحيم سليماني 17 - كريم سليماني 18- قادرسليماني 19 - عبدالله احمدپور 20 - عمرباسي 21 – جعفرباسي 22 - مصطفي باسي 23 - محمدشيرو 24 - سليمان حمزه پور 25- ابراهم پويا 26 - ابراهيم رسولي 27 - علي( چوپان روستا) 28 - حسن( نوجوان 13 ساله اهل روستا مجور علي آباد ) 29 - زينب رامين 30 - خانم خاتوزين رامين 31- کريم رامين 32- احمدرامين 33 - رحمان رامين 34- خسروافشين 35 - رسول خسروي 36 - رحمان خسروي 37 - سعيدخسروي 38 - عبدالله خسروي 39 - مرادخسروي 40 - مصطفي خسروي 41- ابوبكرشيشمان 42 - جعفرشيشمان 43 - علي شيشمان 44 - عزيزمرزنگ 45 - احمد سعادتپور
قربانيان قلاتان:
1-رمضان پنهار 11 ساله 2- حاجي سيد حسن قدمي 70 ساله 3- حاج محمد بايزيدي 75 ساله 4- حاج رسول عبدالله 60 ساله5- عبدالله قربان 50 ساله 6- عثمان درويش سليم 60 ساله 7- محمد كردي 50 ساله 8- عثمان اماني 30 ساله،محمد امين عباسي 30 ساله 9- حسن حمزه كوكه 22 ساله 10- احمد گلابي 21 ساله 11- جلال بيدوخ 18 ساله 12- عبدالله آه لياني 19 ساله 13- اسمعيل حميدي 15 ساله 14- قادر كورستمي 35 ساله 15- رحمان مينه مورك 35 ساله.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر