از همان آغاز اعتراضات جنبش سبز به نتیجه "انتخابات" ریاست جمهوری دوره دهم در دوازدهم ماه ژوئن ٢٠٠٩، مشخص بود که کاروان طبقه کارگر ایران توسط همچنین جنبش های به منزلگاه نمی رسد؛ زیرا این جنبش و حرکات در مقابل آزادی وی شکل گرفت. مشخص بود امید به آن شکل مبارزه جهت سرنگون کردن جمهوری اسلامی بی ثمراست، راه به جای نمی برد و نبرد. علاوه بر تئوری، تجربه هم به ما نشان داده هر زمان مردمی که صف متفاوت از جریانات بورژوازی چه در حاکمیت و چه در اپوزیسیون ندارند، شعار روشن ندارند، در حزب کمونیستی متشکل نباشند و از فقر اینها یکی از سران خود حکومت را جلو انداخته اند، همیشه ثمر تظاهراتشان به جیب آنهای می رود که شعارش را دارند، حزبش را دارند و رهبرش را دارند. درهمچنین موقعیتی ابتدایی ترین وظیفه کارگران، کمونیستها و مردم آزادیخواه این است صفوف خود را از آن جدا کنند، بروند حزبش را بسازند، شعارش را طرح کنند و رهبرش را بسازند. و نه بجای رفع موانع و پی بردن به ریشه معضل خود، آن را دور بزنند و یکی از سران خود حکومت را جلو بیدازند. اگراعتراضات جنبش سبز هم در متحقق کردن مطالباتش پیروز می شد، هیچ دست آوردی برای طبقه کارگر ایران و مردم آزایخواه و جنبش کمونیستی به ارمغان نمی آورد.
شما "چپ" های با موج سبز رفته، بالعکس؛ خلاف ابتدایی ترین وظیفه کارگران و کمونیستها رفتار کردید. شماهایی که پیروزی جنبشتان در نماز جمعه ها، تاسوعا و عاشوراها و ٢٢ بهمن ها با حمله به حزب حکمتیست تدارک دیدید؛ اکنون داغ شکست آن را دوباره با فحاشی کردن بر سر ما خالی می کنید! نتیجه سیاست ارتجاعی شما در یک سال گذشته و پاداش پیشبینی درست ما این است؟ چه خبره آقایان، مگر سیاست نزد شما هنر شعبده بازی است؟ ما کمونیستها طی این مدت گفتیم ونوشتیم که همراه موج جنبش سبز نروید، صف مستقل از آن تشکیل بدهید، شعار و مناسبتهای غیره مذهبی و جدا از آن طرح کنید. باید به مردم گفت، آزادی و سعادت کارگر از آن بدست نمیآید. اگر متوهم نبودید، اگر درایت و یک ذره انصاف داشتید، می بایستید به این خاطرت از حزب ما تشکر می کردید.
ولی اصطلاح متوهم بودن و فریب خوردن "چپ" با موج سبز رفته جهت توضیح و نقد جنبش سبز ناکافی است. زیرا اگر کل جنبش سبز را به دو دسته تقسیم کنیم، یکی (خودیهای) طرفداران خود رژیم و دسته دوم با ارفاق اپوزیسیون متوهم، فریب خورده خورده بورژوایی خارج از حکومت هستند که به گفته خودشان به دلیل اختناق به زیر پرچم سبز خزیند. مساله تا به جناحهای خود رژیم و طبقه بورژوا و کمونیسم بورژوائی مربوط است، عامل پیوستن آنها به جنبش سبز توهم نیست، سبز جنبش آنها و جناح چپ آن هستند. آنها با هر اختلافی که با خود رژیم داشته یا دارند خود بخشی از آن هستند.
شما پوپولیستها چه؟ شما ڱفتید: "آخر مردم سازمان ندارند، مردم رهبر ندارند، مردم یک دست نیستند و این بهانه است. گفتید مردم شعارش را ندارند به این دلیل به زیر پرچم سبز موسوی می روند. مردم از نبود رهبری، یکی از سران خود حکومت را جلو انداخته اند". به مردم گفتید فعلا اشکالی ندارد تشکل مستقل خود ندارید، در اعتراضات جنبش سبز شرکت نماید، سپس آن را رادیکال ومال خود خواهید ساخت. مهم نیست فراخوان و شعار و روز و محل اعتراضات مال شما نیست، با یک پسوند"سرخ" نم نم آنها را تغییر خواهید داد و شعار و مطالبات کارگری و آزادیخواهانه مطرح خواهید کرد! گفتید ونوشتید که مردم خود می دانند چه روزی، باچه شعار و تاکتیکی، به فراخوان چه کسانی به خیابانها بریزند و چه کاری کنند تا به مقصد برسند. شما در این جریان فضایی ایجاد کردید که مردم تصور کنند دیگر تشکل مستقل لازم نیست، ساختن حزب لنینی لازم نیست، قطاری فی الحال راه افتاده است و کافی است مردم سوار آن شوند. شما عکس علم، دانش و مبارزه طبقاتی و مارکسیزم عمل کردید. شما خود و مردم را فریب دادید. به کمبود آگاهی طبقاتی، توهم و خوش باوری و باور به معجزه توده ها دامن زدید. مردم را از پرداختن و تلاش در راه کسب آگاهی و پیدا کردن وغلبه بر موانع عظیم سر راه پیروزی خود با جمهوری اسلامی و کل سرمایه داران گمراه نمودید. اشتباهات اینها تحت عنوان "این بهانه است" جای اصول و تاکتیک را همیشه عوض نموده و به این بهانه مردم را فلج کردند و به این بهانه مردم را به نمایش نماز جمعه ها، تاسوعا و عاشوراها و ٢٢ بهمن ها رژیم بردند. تازه این احکام "این بهانه است" بدلیل اختناق در ایران می توانست توجیگر توهم شما باشد، برای خارج کشور "این بهانه است" درست نبود؛ اگر یک ذره انصاف داشتید، اگر متوهم نبودید، اگر درایت داشتید، ما حزب کمونیست کارگری- حکمتیست بودیم.
اما جناح سبز رژیم برای شما برنامه داشت، استراتژی داشت، شعار تاکتیکی داشت و با اهداف از پیش تعیین شده و با سیاست و تاکیتیک (رای دادن) یک سال شما و مبارزه مردم را به نماز جمعه ها، تاسوعا و عاشوراها و ٢٢ بهمن ها کشاند.
اینها تا اعتراضات چهاردهم ماه ژوئن با همان شدت و حدت غیر سیاسی و غیر صمیمانه امروزیشان به ما حمله میکردند وما را متهم می کردند که بدلیل مبارزه رادیکال، مستقیم و رو در رو و "در نظر نگرفتن توازن قوای بین مردم و حکومت"، ماجراجویی کرده و مردم را بخطر انداخته ایم! ولی پس از اعتراضات جنبش سبز به نتیجه "انتخابات"، وقتی ما از مردم خواستیم صف خود را از طرفداران اسلام سبز موسوی، کروبی، طیف تودهای- اکثریتی ها، اپوزیسیون خودی و ... جدا کنند، این بار ما را به ضد انقلاب، محافظه کاری و پاسیفیسم متهم کردند.
اکنون صحت درسهای بدیهی کمونیست ها عیان گشته است؛ احزاب و اشخاصی که عکس ما فکر و رفتار کردند، تلفاتشان را می شمارند و عقب نشینی می کنند. این رویدادها هم بسان هر اتفاقی مورد بازبینی، تجزیه و تحلیل گرایشات مختلف و احزاب قرار خواهد گرفت. طیفی راه خود را از مسیر کنونی حامیان جنبش سبز جدا می کند، طیفی تسلیم می شود و طیف پوپولیست حاشیه نشین هم که امیدوار بود سوار بر موج شده و به کمک آن به متن جامعه بیاید، در قالب حمله به حزب حکمتیست با سیلی صورت خود را چند صباحی سرخ نگاه می دارد و از این مناسبت تا آن دیگری خود را امیدوار می کند. چرا عقب نشینی کرد؛ مگر هنوز کدام جنبش تا به این حد مردمی است؟ از سیاستمداران مخالف سیستم اقتصاد مدل چینی و موافق مدل غربی؛ تا کاندیداتورهای ریاست جمهوری، از طرفداران ناسیونالیسم عرب، ترک و کرد، تا ناسیونالیسم ایرانی سلطنت طلبان و طیف تودهای- اکثریتی ها و حزب کمونیست کارگری ایران، هرکدام از موضع خود، اما زیر یک چتر در آن دخیل هستتد و دارند آن را به پیش می رانند. مگر آقای موسوی به مناسبت فرا رسیدن عید نوروز سال ۸۹ نگفت "امسال سال استقامت و پایداری برای تحقق مطالبات جنبش سبز وعقب گرد از این خواسته ها خیانت به ملت و اسلام و خون شهدا است"؟ مگر جلسه یاد بود منتظری و بازرگان توسط بخشی از جریانات جنبش سبز با سرود "اي ايران" توسط عبدالکریم سروش، فرخ نگهدار و مسعود بهنود برگزار نمي شود؟ مگر ماه "مبارک رمضان" در راه نیست؟ مگر جریان زحمتکشان (عبدالله مهتدی) با سرعت در صدد جبران تاخیر خود در حمایت از جبش سبز نیست؟ برای اینها موضع حمایت از جنبش سبز حتی داغتر از دوازدهم ماه ژوئن ٢٠٠٩ است.
طیف های خرده بورژوازی بنا به موقعیت و ماهیتشان نمی توانند انقلابی باشند واین معضل آنهاست؛ این کارگران و کمونیستها هستند که باید همیشه صفوف خود را از آنها تمیز دهند. خرده بورژوازی بنا به موقعیتش ماهییتا نمی تواند منتقد جدی نظام استثمارگر کارگر باشد و ازهمراهی با جنبش سبز در یک سال گذشته خود بازبینی صحیح کند. این کارگران و کمونیستها هستند که باید همیشه متوجه ناپیگیری وی در مبارزه طبقاتی با بورژوازی باشند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر