هاجر زمانی
حدود يك هزار سال پيش از ميلاد، زرتشت در يكي از سرزمينهاي شرق ايران ظهور كرد و در دين كهني كه اقوام هندوي ايراني بدان روي داشتند، تحولي چشمگير پديد آورد. ازجمله آموزههاي دين زرتشت، يكي همين بود كه جهان كرانمند، يعني محدود است و در پايان آن همه مردمان براساس انديشه و گفتار و كردارشان داوري ميشوند و براي آنان پاداش و كيفر درخور خواهد بود. بر اساس اين باور در اين عمر كرانمند جهان رويدادهاي مهمي رخ دادهاند يا در آينده رخ خواهند داد كه مجموعه آنها را «تاريخ اساطيري ايران» ميخوانند كه درواقع حقايقي است كه به حماسه و اسطوره آميخته شده و پر و بال يافته است. تاريخ اين پروپال يافتگي را ميتوان به صورت مقدماتي در كتاب تاريخ اساطيري ايران مطالعه كرد. از اين رو «كتاب تاريخ اساطيري ايران» بيانگر مجموعهاي از روايتهاي تاريخي و ديني دورهاي از زماني است كه از اين دوره به بعد تاريخ ايران با دين زرتشت پيوند يافته بود. همچنین در اين كتاب از رويدادها و داستانهاي تاريخي ايران كه بخشي از آنها در شاهنامه فردوسي به نظم درآمده سخن ميرود، از جمله داستان زال، رستم، سهراب، سياوش و...، درواقع ما با دوراني سروكار داريم كه عصر پيدايش و شكلگيري اغلب مظاهر فرهنگ و تمدني سرزمينمان بودند. كتاب تاريخ اساطير ايران شامل شش بخش به ترتيب شامل؛ آفرينش پيشداديان و تشكيل حكومت، عصر پهلوانان، كيانيان و اوج عصر پهلوانان زرتشت و دين او و سرانجام بخش بازسازي جهان است. اسطوره واژهاي است كه از عربي به فارسي راه يافته و در اصل به معناي روايتي است كه اساس واقعي و تاريخي ندارد البته شايد بتوان گفت جرقه ابتدايي آن واقعي است، اما هر آن چه بعدها بدان افزوده ميشود صحبت از همان پروبال دادن بيهوده و شعرگونه است. صاحبنظران تعريفهاي متعددي در اينباره دارند كه چه نوع روايتهايي را اسطوره مينامند. پژوهشگر معاصر، مهرداد بهار اينگونه جمعبندي ميكند: اسطوره اصطلاحي كلي است و دربرگيرنده باورهاي مقدس انساني در مرحله خاصي از تطورات احتمالي كه در عصر جوامع به اصطلاح ابتدايي شكل ميگيرد و باورداشت مقدس همگاني ميگردد. اساطير حتي در سادهترين سطوح خود انباشته از رواياتي است معمولا مقدس درباره خدايان، موجودات فوقبشري و وقايع شگفتآوري كه در زمانهاي آغازين، با كيفياتي متفاوت با كيفيات زمان عادي ما رخ داده و به خلق جهان و اداره آن انجاميده است، يا در دوران دوردست آينده رخ خواهد داد. بدينگونه زمان آغازين و زمان پسين دو عصر اساطيري ويژهاند و نيز رخدادهاي پس از مرگ و سرنوشت انسان از آن پس ميتواند در كنار اين دو مبحث اساسي اساطيري قرار گيرد. آنچه جالبتوجه است اينكه اساطير كوششي براي اثبات و شايسته قبول افتادن اين روايات و باورها نميكنند و از سوي مومنان هرگز درباره حقيقت آنها شك و ترديدي ورزيده نميشود، هرچند هم كه اين روايات انباشته از تعارضها باشد و باور نكردني به نظر آيد. و اما در بخش نخست، كتاب به مساله آفرينش پرداخته است: يكي از كهنترين پرسشهاي بشري كه همچنان پاسخ روشني براي آن ارائه نشده اين است كه جهان چگونه پديد آمد. ميتوان گفت اسطورهها معلول تلاش بشر براي يافتن پاسخ پرسشهاي فلسفي و بنيادين او بودهاند. در اسطورههاي ايراني پاسخ و توضيحي براي چگونگي آغاز و آفرينش و سبب آن آمده كه بعدها حتي دينهاي پيشرفته هم آن را كمابيش پذيرفته و مطرح ساختند. بر پايه باورهاي ايرانيان باستان، پيش از آفرينش جهان تنها دو اصل يا گوهر يا مينوي نيكي و بدي، از ازل، يعني پيش از آغاز زمان، وجود داشتند. اين دو مينو چه از نظر زمان و چه از نظر مكان در بيكرانگي بودند، بعدها با تكثير اين دو اصل ازلي، موجودات و پديدههاي مينوي و مادي به وجود آمدند و درواقع با پيدايي آنان چرخ زمان و جهان مادي چرخيدن گرفت و عمر محدود جهان آغاز شد كه بنا بر سنت زرتشتي مقبول همگان، طول تاريخ جهان 12 هزار سال است. نخستين سههزار سال دوره آفرينش اصلي، دومين سه هزاره بنا به درخواست اورمزد سپري ميشود، سومين سه هزاره دوران آميختگي خواست خير و شر است و در چهارمين دوره اهريمن شكست خواهد خورد. تقسيمبندي اين دوران به هزاره و سه هزاره اهميت زيادي در دين زرتشتي دارد و همانطور كه در پايان هر سه هزار سال تغييري مهم در روند تاريخ جهان رخ ميدهد، پايان هر هزاره و آغاز هزاره بعد نيز نقطهعطفي در اين تاريخ بهشمار ميآيد. اين چارچوب و نقاطعطف، اين امكان را فراهم ميآورند كه بتوان روند تحولات تاريخ جهان را كه درواقع همگي در راستاي مبارزه اورمزد و اهريمن هستند بهصورت روايتي منطقي و به تعبيري علي و معلولي، دنبال كرد كه بنا به روايتها اورمزد، خداي برتر دين زرتشتي، هنگام برگزيدن زرتشت به پيامبري اين رويدادهاي گذشته و آينده را به تمامي به او نشان داد و او نيز آنها را براي پيروان خود بازگفته و از اين راه اين روايت وارد كتابهاي زرتشتي شده است. و البته برونو هنينگ از بزرگترين پژوهشگران درباره زمان زاد و بوم زرتشت ميگويد: براساس آخرين دستاوردهاي پژوهشگران، نه تاريخي دقيق بلكه بايد ميان 1200 تا 1000 سال پيش از ميلاد باشد. براساس روايتهاي سنتي، سرزمين زرتشت را ماد آتروپاتن، در شمال غربي ايران امروزي ميدانستند و برخي همچنان در پي شواهدي در تاييد اين ديدگاه هستند. با اين همه اغلب پژوهشگران، با تكيه بر شواهد زبانشناختي و نامهاي جغرافيايي اشاره شده در سرودههاي زرتشت، زادبوم او را در شرق ايران، افغانستان و آسياي ميانه جستوجو ميكنند. همچنان كه زرتشت دين خود را به گشتاسبشاه ارائه ميكند كه براساس تاريخ روايي، در بلخ مستقر بوده است. همچنين بخش پنجم اين كتاب به زرتشت و دين او ميپردازد. نظير اغلب پيامآوران و شخصيتهاي ديني ديگر، در مورد زرتشت هم در اين روايتهاي بسيار آمده كه شخصيت وي را از همان آغاز تولد، حتي رويدادهاي پيش از تولد او را متفاوت با ديگران معرفي كردهاند، مثلا آمده است كه سه روز قبل از تولد زرتشت، خانه پوروشسب (پدر زرتشت) را نور فرا گرفته بود و از همه خانه نور ميتافت. بزرگان ده گمان بردند كه ده آتش گرفته است. به هراس افتادند و گريز اختيار كردند، اما در بازگشت دريافتند كه به هيچ جاي ده آتش نيفتاده است بلكه در خانه پورو شسب مردي شكوهمند زاده شده و اين روشني از فره اوست. و چون ديده به جهان ميگشايد، جادوگراني كه پيرامون او گرد آمدهاند، از او ميترسند و بارها ميكوشند او را نابود كنند اما هر بار ناكام ميمانند. زرتشت دوران نوجواني و جواني را به آموختن و نيكي كردن به مردمان و ديگر آفريدگان و در جامعه روحانيان به عبادت و تفكر درباره خداوند و هستي آفريده او ميگذراند و سرانجام در 30 سالگي، روزي پيامآور به ديدارش ميآيد. زرتشت در هفت ديدار، با بسياري از رازهاي گيتي و جهان مينو آشنا ميشود. همچنين در همين بخش، در نظر نوشتههاي دين زرتشتي بهشت و دوزخ اينطور توصيف ميشود؛ در بهشت نيكان به دور از هر گونه رنجي، و ازجمله پيري و بيماري، غم و شادي در حضور ايزدان به سر ميبرند و همين ديدار به كام آنها خوشترين لذتها است. در برزخ اما جز سرما و گرما آفتي ديگر نيست، در حالي كه دوزخ به سردي سردترين برف و يخ است و جايي از آن هم از گرمي چون گرمترين و سوزانترين آتش، با اين همه از خود آتش خبري نيست، زيرا در دين زرتشت اين عنصر مقدس و پاك است و نبايد آلوده شود. رابرت چالز زند، پژوهشگر دينهاي ايران باستان در كتاب تعاليم مغان داوري پس از مرگ در دين زرتشتي را با مسيحيت اينگونه مقايسه ميكند: در هر دو دين روان آدمي در دو مرحله مورد داوري قرار ميگيرد؛ يكي پس از مرگ و ديگري در داوري همگاني روز قيامت كه رستاخيز برپا ميشود و بدنها دوباره به روانها ميپيوندند. اما در دين زرتشتي به دنبال اين داوري نهايي پالايش نهايي همه مردمان از بازمانده گناهانشان صورت ميگيرد و از اين پالايش همگي بدوناستثنا پاك و بيلكه بيرون ميآيند. بنابراين در دين زرتشتي پادافره ابدي نيست و همه مردم سرانجام به بهشت درميآيند و به ستايش عظمت و جلال خداوند ميپردازند. هيچكس به خاطر گناهي كه در زماني انجام داده است، براي ابد پادافره نميبيند. اما تاريخ اساطيري ايران تنها تاريخ زرتشت و دين او نيست. بسيار پيشتر از زرتشت آرياييان به ايران كوچيدند و به قولي در «ايرانهويچ» مستقر شدند؛ تا اينجاي كار هيچ زرتشتي در كار نيست. آرياييان حتما باورهايي و تاريخي داشتند و فرهنگي درانداختند كه تا امروز نشانههايي از آن را در جايجاي اين سرزمين ميبينيم. از اين رو فروكاستن مساله تاريخ ايران و اسطورههاي اين سرزمين در تاريخي كه زرتشت ظهور كرد و پس از آن كار درستي نيست. از اين رو كتاب «تاريخ اساطيري ايران» را بايد تاريخي دانست كه از زرتشت به اين سو را هدف قرار ميدهد. در غير اين صورت ايران پيش از زرتشت هم ايران بود و فرهنگ و تمدن داشت آن هم فرهنگ، تمدن، اسطوره و مهمتر از همه زباني كه از ميان آن زرتشت سر بر آورد؛ پس اين تمدن زرتشت را پرورده بود. |
۱ نظر:
من جواد مفرد کهلان 15سال پیش در ایران کتابی به نام "گزارش زادگاه زرتشت و تاریخ اساطیری ایران" از طریق انتشارات نگین منتشر ساختم. لابد آقایان کتاب نخوانده و تحقیق نکرده دست به قلم میبرند. من پانزده سال در ایران و سوئد با تمام قوا در باب تألیف این کتاب شبانه روزی تلاش کرده، با استناد به کتب ایرانشناسان و اسطوره شناسان افراد اساطیری پادشاهان کیانی (کی قباد- تا آخروره) و سردارانشان را با پادشاهان ماد و سرداران پارسی و آماردی ماد مطابقت داده ام.اگر ایشان سری به کتابخانه های مرکزی میزدند این کتاب در دسترس ایشان قرار داشت.
ارسال یک نظر