ثمین باغچه بان آهنگساز پیشرو ایرانی که همیشه آرزو داشت هر روز نوروز و هر چهارشنبه، چهارشنبه سوری باشد، درست در روز چهارشنبه سوری دو سال پیش (۱۳۸۶) در غربت جانکاه خود در استانبول درگذشت و در نخستین روز نوروز به خاک سپرده شد.
ما در پائیز همان سال به دیدار او رفته بودیم تا گپ و گفت و گوئی با او داشته باشیم. آن چه میخوانید حاصل این گفت و گو و یکی دو گفت و گوی پیش از آن است.
ثمین با غچه بان در سال ۱۳۰۴ خورشیدی در تبریز زاده شد. پدرش جبار باغچه بان، در خانه خود کودکستانی به نام " باغچه اطفال" بنیاد کرده بود که در آن از بام تا شام سرود خوانده میشد. ثمین در همین باغچه و در میانه شعر و سرود چشم به جهان گشود و در کنار کودکان دیگر از روشهای پرورشی پدر بهره میبرد.
ثمین هنوز خردسال بود که همراه خانواده و به سبب ماموریت پدر رهسپار شیراز شد و در آن جا نیز همه لحظات زندگیاش در کودکستان خانگی پدر گذشت. در سال ۱۳۱۱ خانواده باغچه بان باز ناگزیر از تغییر محل اقامت شد. این بار نوبت تهران بود که پدر در آن نخستین مدرسه آموزش کر و لالها را به وجود آورد. زندگی پدر سرشار از فقرو فاقه بود. میان مشغلههای گونهگون از شاگرد قنادی گرفته تا آموزگاری، آموزش و پرورش کودکان، به ویژه کودکان کر و لال، بیشترین توان و زمان او را مصروف خود میداشت.
ثمین به گفته خودش موش آزمایشگاه پدر شده بود. پدر گوشهایش را با موم پر میکرد و او را وا میداشت بدون استفاده از حس شنوائی حرفهای اورا دریابد. آزمایشهای پدر به نتیجه رسید و برای نخستین بار در ایران سمعکی را به نام "تلفن گنگ" اختراع کرد و آن را به نام خود به ثبت رسانید.
ثمین بدینگونه در فضای آموزش و پرورش کلاس پدر از"ارتباط طبیعی صوت و کلام" آگاهی پیدا کرد و دریافت که هر واژه بار صوتی و احساس موزیکال خود را دارد و این دو را میتوان جای یکدیگر نشانید. آزمایشهای پدر از یک سو و آشنایی مادر با موسیقی و تارنوازی از سوی دیگر تاثیری ترکیبی در ثمین بر جای نهاد که راه آینده او را روشن ساخت. ثمین در "باغچه اطفال" خواننده سرودهایی بود که از پیوند شعر پدر و آهنگ مادر پدید میآمد.
شانس بزرگ
ثمین در سال ۱۳۱۷ در هنرستان عالی موسیقی نام نوشت. البته کارها آنگونه که دلش میخواست پیش نرفت. آرزو داشت پیانونواز شود ولی شرط محال نخستین آن بود که پیانویی در خانه داشته باشد.
این با زندگی فقیرانه خانواده باغچه بان سازگار نبود. ناگزیر ولی باز هم با شور و شوق ویولن را انتخاب کرد، با این فکر که از ویولنی که مادرش در خانه داشت استفاده کند. ولی شرط غیر عملی دیگر آن بود که جنس ویولن باید ممتاز باشد. ویولن مادر چنین نبود.
ثمین به ناگزیر و بر خلاف میل درون به سازهای بادی روی آورد که آنها را میشد از هنرستان به وام گرفت. در قرعه فال ثمین نام دو ساز " کر" و " ابوا" آمده بود. بی رغبتی به سازهای بادی تحمیلی در نهایت به سود ثمین تمام شد. زیرا او را به سوی آهنگسازی سوق داد و در کلاس آرمونی نو بنیاد "پرویز محمود" که تازه از بروکسل بازگشته بود نام نوشت. سازهای بادی نیز به کناری نهاده شد. زیرا به سبب درگیری جنگ دوم جهانی، هنر آموزان خارجی این سازها به کشورهای خود بازگشتند و بیشتر کلاسهای هنرستان تعطیل شد.
ثمین در جمع یکی دو سالی توانست در هنرستان درس بخواند و بتواند به قول خودش " گام دو ماژور" را با ابوا بنوازد و مبانی اولیه آرمونی را هم بیاموزد. ولی در هنگامه دلسردیها شانس دیگری به او روی آورد.
او توانست با استفاده از یک بورس تحصیلی به ترکیه برود و در کنسرواتوار آنکارا در رشته آهنگسازی تحصیل کند.
ثمین باغچه بان در همان آنکارا با "اولین" دختری از همدورههای خود ازدواج کرد و در سال ۱۳۲۹ با ذهن و اندیشهای پرورده به ایران بازگشت. اولین همیشه یار و مددکار ثمین بود.
او که در رشته پیانو و آواز درس خوانده بود، پس از بازگشت به ایران کوشید بیشترین توان خود را برای تفسیر آفریدههای همسر خود به کار گیرد. ثمین خود همیشه میگفت اگر نامی در میان آهنگسازان ایران یافته به همت اولین بوده است.
اولین علاوه بر این، سه گروه آواز جمعی بنیاد کرد. گروه کر هنرستان عالی موسیقی، گروه کر تهران و گروه کر فرح پهلوی. او جدا از سرپرستی گروههای آواز جمعی به عضویت سازمان اپرای تهران در آمد وبا صدای گرم خود در تالار رودکی در نقشهای مختلف اپرائی ظاهر شد.
و اما ثمین پس از بازگشت به ایران در همان هنرستانی که فرا گیری موسیقی را آغاز کرده بود، به آموزش موسیقی پرداخت. او هفده سال تمام استاد هارمونی در هنرستان بود.
آفریدهها
با گشایش تالار رودکی در سال ۱۳۴۸ ثمین باغچه بان نیز چون تنی چند از آهنگسازان دیگر به استخدام این سازمان در آمد.
"زال و رودابه" نام نخستین اثر صحنهای اوست که با الهام از شاهنامه فردوسی، برای اجرا در شب گشایش تالار آفریده شده است. بنیاد گروههای آواز جمعی از سوی همسر نیز، او را برانگیخت که با کار روی ترانههای بومی ایران، قطعاتی برای آواز و گروه بیافریند.
در میان قطعات بازمانده از ثمین در وهله نخست میتوان از " بومی وار" او یاد کرد. که خودش به آن دلبستگی بسیار داشت و میگفت بیست سال منتظر مانده تا دری به تختهای بخورد و آن را با ارکستر سنفونیک تهران اجرا کند. " درخت سرو" یکی دیگر از کارهای او در زمینه موسیقی بومی است، که برای ارکستر بزرگ، گروه کر آواز جمعی و تکخوان، نوشته شده و بر محور این دو بیتی معروف میگردد.
درخت سرو بودم، کنج بیشه
تراشیدن مرا با ضرب تیشه
تراشیدن مرا قلیون بسازن
که آتیش بر سرم باشه همیشه
فضا سازیهای درخشان ثمین از وهم بیشه، انتظار و سوزش آتش، درخت سرو را به یکی از زیباترین قطعات موسیقی پیشرو تبدیل کرده است. "شلیل" و "ویرانه" نیز از قطعات بومی تنظیم شده از سوی ثمین است که ارزشهای ویژه خود را دارد.
"پرستندگان و سپاهیان" برای گروه آواز جمعی و ارکستر، " که داند که.." و "من عاشقیام" برای آواز جمعی، تکخوان ارکستر، " متل" برای آواز جمعی، پیانو و سازهای ضربی و " شعله سه رنگ" از دیگر آثار به یاد ماندنی او به شمار میآید.
ثمین قطعات برانگیزانندهای نیز برای کودکان ساخته که تعدادی از آنها را موسسه ماهور، زیر عنوان "رنگین کمون" به بازار فرستاده است. ثمین، رنگین کمون را به پدرش اهدا کرده که "اولین شعرها و سرودهها را به او یاد داده و برایش دفترچه نقاشی و مدادهای رنگی خریده... و دستش را گرفته تا بتواند تصویر اولین آهو، کشتی، کلاغ، خورشید و آدمها را بکشد..."
اجرای قطعات رنگین کمون را شماری از اعضای ارکستر سنفونیک رادیو وین، به رهبری "توماس کریستیان داوید" بر عهده داشتهاند و متنها را بهجت قصری(سوپرانو) و اولین باغچه بان( متسو سوپرانو) خواندهاند.
زندگی نامه ثمین باغچه بان کامل نخواهد بود اگر از کوششهای او در زمینه ادبیات سخن به میان نیاوریم. او از نادر موسیقیدانان ایرانی بود که دستی توانا در نوشتن داشت و گزارش و نقد و قصه مینوشت.
در سفر ترکیه، به " ناظم حکمت" شاعر چپ گرای ترک علاقمند شد و در بازگشت به ایران، برخی از آثار او را به فارسی برگرداند. بعدها به ترتیب سراغ "عزیز نسین" و "یاشار کمال" رفت و کارهائی از آن دو را نیز به فارسی در آورد.
ثمین خود میگفت که نخستین معرف شاعران و نویسندگان برجسته ترک به جامعه فرهنگی ایران بوده است. در جمع دوازده جلد کتاب از ثمین به یادگار مانده که غالب آنها به چاپهای بعدی رسیده است. دو سه متن دیگر نیز در دوره مهاجرت به ترکیه( از سال ۱۹۸۴ به بعد) فراهم آورده بود و در جستجوی ناشری امین بود که آنها را به دستش بسپارد و چنین نشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر