اين محکوميت، به «جرم» ريشسفيدي، مقايسه شود با محکوميت سرهنگ ابراهيم عزيزي فرماندار کنوني شيراز. عزيزي، در زماني که فرمانده بسيج شيراز بود در همدستي با سردار نجفي و شرکا، [1] اراضي مردم روستاي گويم، واقع در حومه شيراز، را به زور تصاحب کرد. اين اراضي را تفکيک کرده و فروختند و از اين طريق ميلياردها تومان به جيب زدند. در پي شکايت مردم مالباخته گويم به سازمان قضايي نيروهاي مسلح فارس، کيفرخواست دادستان نظامي دال بر مجرميت سرهنگ ابراهيم عزيزي صادر و براي رسيدگي به شعبه اوّل دادگاه نظامي يک فارس ارجاع گرديد. عزيزي متهم بود به تصرف عدواني 489 هکتار اراضي متعلق به 400 خانوار کشاورزان گويم، ورود و تصرف قهرآميز ملک غير، بازداشت غيرقانوني و غيره. چنين جرمي بايد به مجازاتي بس سنگين ميانجاميد. معهذا، به دليل اعمال نفوذ شبکه فوق دادگاه حکم بر برائت عزيزي صادر کرد. اين حکم با اعتراض دادستان نظامي فارس مواجه شد و شعبه 31 ديوان عالي کشور پرونده را به يکي ديگر از شعب دادگاه نظامي يک فارس ارجاع داد. در نهايت، سرهنگ محمدابراهيم عزيزي، طبق رأي شماره 611 مورخ 5 بهمن 1381 صادره از شعبه دوّم دادگاه نظامي يک فارس، به يک ميليون ريال (فقط يکصد هزار تومان) جزاي نقدي محکوم شد. اين محکوميت برابر است با محکوميت ريشسفيدان فوق که تنها گناهشان انجام وظيفه ميانجيگري و ريشسفيدي و پيشگيري از بلوا و نزاع محلي بوده است!
هماکنون، شبکه مديران فاسد فارس بيپروا غارت ميکنند. آتش اين تاراج دامان قبيلهام را نيز، به گناه حمايتشان از من، فراگرفته است. نامه استمداد آنان به دادستان کل کشور [1] راه به جايي نبرد زيرا «کانالهاي اطلاعاتي» را به دست دارند و با گزارشهاي کذب مسئولين بلندپايه را گمراه ميکنند يا به ترديد ميکشانند. طبيعي است عبدالله شهبازي نبايد از حق زندگي برخوردار باشد در زمانهاي که فلان آدمکش حرفهاي فلان دستگاه، که پدرش در شهرنو (محله بدنام تهران در دوران حکومت پهلوي) قوّاد بود و مادرش فاحشه، خود تا سه ابتدايي سواد دارد و داراي پيشينه تجاوز به يک پسربچه (مندرج در پرونده گزينش او)، ثروتش به بيش از يکصد ميليارد تومان ميرسد. يکي از اين آقايان، که مدتي پيش به دليلي دستگير و سپس با اعمال نفوذ آزاد شد، اخيراً به نزد قاضي مربوطه در سازمان قضايي نيروهاي مسلح (تهران) رفته و با گردنکشي و رجزخواني و ارعاب گفته است: «زماني که مرا دستگير کردي سه ميليارد تومان ثروت داشتم و اکنون 130 ميليارد تومان.» از اين نمونهها کم نيستند.
فساد به دستگاه اجرايي محدود نيست. دستگاه قضايي نيز وضعي به شدت اسفناک دارد. آيتالله شاهرودي شخصيتي فاضل و محترم است. وي، چنانکه خود در بدو تصدي رياست قوه قضائيه گفت، «ويرانهاي» را تحويل گرفت. شنيدهها حاکي است که آيتالله شاهرودي به زودي جاي خود را به ديگري خواهد سپرد. جانشين آيتالله شاهرودي، هر که باشد، بايد بداند که با وجود و حضور مقتدرانه شبکهاي منسجم از مقامات فاسد در سطوح مختلف قوه قضاييه، و با شيوع وحشتناک فساد در ميان کارکنان دستگاه قضايي، کاري از پيش نخواهد رفت. اين بحث ادامه دارد.
شيراز
چهارشنبه 30 ارديبهشت 1388/ 20 مه 2009
* شيخ علي موحد پسر کوچک شيخ محمدعلي موحد است. شيخ محمدعلي موحد مدرّس مدرسه آقابابا خان شيراز بود. پسر بزرگش، شيخ محمد موحد، يکي از مبلغين متنفذ فرقه بهائي بود که در 3 خرداد 1358 به دست آيتالله خلخالي اعدام شد. از شيخ محمد موحد دو پسر بر جاي مانده که هر دو، بهنوشته منابع بهائي، به فرقه بهائي تعلق دارند. محمدحسن (شهابالدين) حائري سالها پيش در وبلاگش ماجراي قتل محمد موحد را چنين شرح داده است: «تا اينكه انقلاب ميشه. خبر به خلخالي ميرسه. تو زندان خلخالي ميره و ازش ميخواهد به اسلام برگرده. اون نميپذيره و مرحوم خلخالي فيالمجلس ميخوابوندش و متكايي روي كلهاش ميذاره و يك تير خالي ميكنه.» (وبلاگ آبي آسماني، 1383) [1] براي اطلاع بيشتر بنگريد به وبلاگ «شهداي امر بهائي» و سايت «نقطه نظر». اين دو نيز، مانند بسياري از سايتها و وبلاگهاي بهائي، فيلتر نيست.
http://lab.noghtenazar2.info/node/111
http://bahaimartyrs.blogspot.com/
** بنگريد به يادداشت «هزينههاي آنچناني دکوراسيون اتاق رئيس در سال اصلاح الگوي مصرف!»، آينده نيوز، 17 ارديبهشت 1388.
http://www.ayandenews.com/fa/pages/?cid=6971
*** بنگريد به گزارش 19 فروردين 1388 ايسنا درباره وضع اداره کل منابع طبيعي فارس.
در اين گزارش مهرزاد خرد خود را «نابغه مديريت» ميبيند. اين نابغه تازه کشف شده، که با رشد غيرطبيعي فوق به زودي مدعي مديريت کل کشور يا شايد جهان خواهد شد، ميگويد: «طي سه سال گذشته سيستم را در اداره منابع طبيعي بهگونهاي برنامهريزي کردهام که بدون حضور مدير هم ميتواند کار خود را انجام دهد.»
http://fars.isna.ir/mainnews.php?ID=News-19061
**** طبق اطلاع موثق، امام جمعه سابق شيراز در بدو تصدي اين سمت در سال 1360، بهرغم ارائه خانههاي متعدد مصادرهاي توسط مسئولين بنياد مستضعفان، به اصرار خانه مصادرهاي دکتر ذبيح قربان را به عنوان دفتر نماينده ولي فقيه و امام جمعه شيراز گرفت. او در سالهاي اخير بهطور مدام، در جلسات متعدد و در حضور بسياري، از «غصبي بودن» محل دفتر و جايز نبودن خواندن نماز در آن سخن ميگفت و رضايت «مالک»، يعني ورثه ذبيح قربان، را لازم ميدانست. او بعداً، ظاهراً به همين بهانه، پرداخت اجاره به نرسي قربان و ساير ورثه دکتر قربان را آغاز کرد و تلاشهاي جدّي را براي استرداد اموال مصادرهاي ذبيح قربان پي گرفت. دکتر نرسي قربان، که مدتها معاونت بانک متعلق به رضا پهلوي، پسر محمدرضا شاه، را به دست داشت (پس از سقوط: خاطرات احمدعلي مسعود انصاري، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي وزارت اطلاعات، چاپ چهارم، 1385، ص 343)، در سالهاي اخير به ايران بازگشت و با حمايت امام جمعه سابق شيراز در مراکز مختلف به سرعت برکشيده شد. وي در سال 1385 مدير عامل شرکت بينالمللي گاز کنگان، مدير تحقيقات مؤسسه مطالعات درياي خزر، مدير شرکت قشم انرژي و مشاور وزارت امور خارجه در امور نفت و گاز و برخي نهادهاي حساس ديگر بوده است. نرسي قربان، به عنوان کارشناس انرژي، حضور فعال رسانهاي در ايران دارد. دکتر نرسي قربان عضو انجمن سلطنتي امور بينالملل و انجمن بينالمللي مطالعات استراتژيک بريتانياست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر