نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۸ تیر ۲۴, چهارشنبه

پند تاريخ) دريافت شد که عينا بدون ) « چه بايد کرد » آنچه در زير می آيد از سوی يکی از بينندگان برنامه ھای تلويزيونی
کم ترين تغيير و بدون تطبيق با اصل در اين سايت درج می شود.
اصل اين مقاله به زبان و خط فرانسه در آدرس زير قابل دسترسی است.
http://www.lariposte.com/Solidarite-avec-le-mouvement-des-masses-iraniennes-1238.html
محمد حسيبی
جناب حصيبی گرامی
باسلام و سپاس از خدمات آنجناب در جامعه ايرانيان
شما بھتر از من ميدانيد که امروز در آمريکای لاتين تحولات عظيمی به نفع مردم اين منطقه و جھان در
جريان است که ديکتاتورھا را در زباله دان تاريخ دفن می کند و رای اکثريت را به اجرا ميگذارد.
يکی از شخصيت ھائی که در اين تحولات تاريخ ساز نقش عمده بازی ميکند ھوگو چاوز است که بخاطر
روابط نزديکش با ايران يعنی جمھوری اسلامی، مورد حملات انواع قدرتھا در بازار آشفته تبليغات قرار
گرفته است، البته بجای انتقاد سالم و رفع اشتباھات و توھمات.
اين حقير چنين فکر ميکند انتشار اطلاعيه يک تشکيلات ونزوئلائی در اين رابطه که به طور دقيق و واقع
گرايانه به اوضاع ايران اشاره کرده است می تواند بسيار مفيد باشد.
در صورتی که اين نظر را تائيد می فرمائيد اطلاعيه ضميمه را به آگاھی عموم برسانيد.
ابوجعفر خدير (مونتريال)
٩ ژوئيه ٢٠٠٩
- ---------------------------
پرزيدنت چاوز روز ١٨ ژوئن انتخاب مجدد احمدی نژاد را تبريک گفت!
جمھوری اسلامی، رژيمی انقلابی نيست بلکه از نابودی انقلاب سر برآورده است.
پاسخ به رئيس جمھور ھوگو
چاوز
طی اعلاميه ای ضمن پاسخ به رئيس جمھور خود، ھمبستگی خود ،« جريان انقلابی مارکسيستی ونزوئلا »
را با جنبش توده ھا در ايران اعلام داشته اند.
ترجمه دقيق اين متن را در زير ملاحظه می کنيد:
در ايران مخالفين معتقدند در انتخابات تقلب ھا صورت گرفته است و برای اعتراض به نتايج انتخابات به
تظاھرات خيابانی پرداخته اند. از طرفی نيروھای امپرياليستی غرب از اين اعتراضات پشتيبانی می کنند،
با توجه به حوادثی که در سالھای اخير در ونزوئلا گذشته، قابل فھم است که رفقای انقلابی ما در ونزوئلا
آنچه که امروز در ايران ميگذرد، با آنچه که ديروز در ونزوئلا گذشته است، مقايسه کرده و با شباھت
ھای ظاھری که بين آنھاست آن دو را به موازات ھم و ناشی از شرارت ھای ھميشگی امپرياليست ھا عليه
انقلابات مردمی ارزيابی کنند.
در ونزوئلا طبقه ثروتمند حاکم در گذشته، دست در دست اجنبی تاکنون چند بار تلاش کرده است در کشور
ھرج و مرج بکارد و با فرياد تقلب تقلب! به نتيجه انتخابات رياست جمھوری، اعتراض کرده و سعی کرده
پيروزی انقلابيون و انتخاب ھوگو چاوز را تخطئه کند (سالھای ٢٠٠١ و ٢٠٠۴ ) و حتی به کودتای
نظامی دست زد در حالی که اين اتفاقات با آنچه که در ايران ميگذرد اصولا قابل قياس نيست.
آيا جمھوری اسلامی يک رژيم انقلابی است؟
اولا جمھوری اسلامی ايران يک رژيم انقلابی نيست. انقلاب سال ١٩٧٩ به درستی يک انقلاب اصيل
توده ھا بود که در آن کارگران، جوانان، دھقانان، زنان و سربازان شرکت کردند. اعتصاب کارگران
شرکت نفت عامل کارسازی بود که به سقوط رژيم شاه انجاميد. ميليونھا کارگر در شوراھا (کميته کارخانه
ھا) سازماندھی شدند و کنترل موسسات را به عھده گرفتند.
(ھمانطوری که در ونزوئلا به ھنگام به بن بست کشيدن صنايع نفتی به وسيله شرکت ھای خارجی و
عوامل داخلی آنھا توسط کارگران ما صورت گرفت) و ميليونھا دھقان زمين ھای اربابان را اشغال کردند
(ھمانطوری که دھقانان ما امروزه آن را ميکنند)، دانشجويان اداره دانشگاھھای خود را به دست گرفتند و
ممتاز) انتصابی شاه پايان بخشيدند؛ ) « اليتيست » آن را به سمت دموکراسی ھدايت کرده به سلطه طبقه
ھمانطوری که سربازان در شوراھا سازمان دھی شده و ارتش را از وجود ژنرالھای مرتجع و نوکر
امپرياليسم پاک ساختند. مليتھای، ستمديده (کرد، عرب، آذری، بلوچ، ترکمن و...) برای آزادی و حفظ
ھويت خود بلند شدند.
ملت ايران پايه ھای امپرياليسم را در کل منطقه به لرزه درآورد. در ھمين حال بين سالھای ١٩٧٩ و
١٩٨٣ جمھوری اسلامی بوسيله آخوندھا به مرور استقرار خود را با سرکوب و نابودی اين انقلاب
استحکام بخشيد و در طی چند سال تمام دستاوردھای انقلاب ١٩٧٩ را ويران کرد. دھقانان و بی سرپناھان
از زمين ھای مالکين و زمين خواران بيرون رانده شدند. و بجای کميته ھای کارگری شوراھای اسلامی
خود را نشاندند، کارگران از سازمان دھی و تجمع منع شدند و يک تفسير خاص از اسلام خودشان را به
مردم تحميل کردند.
حقوق زنان به نحو خشونت باری انکار گرديد و ستم ايدئولوژيکی در حق اکثريت ملت به اوج خود رسيد.
البته انحراف و نابودی انقلاب ١٩٧٩ بدست آخوندھا بدون اشتباھات سياسی سازمانھای چپ ايران ميسر
نمی شد که فکر ميکردند می توانند يک جبھه متحد ضد امپرياليستی به وجود آورند و حقا که بھای سنگينی
به اين اشتباه خود پرداختند.
جمھور اسلامی با تھاجم خشونت باری طی چند سال پايه ھای خود را استحکام بخشيد. آخوندھا برای
اينکار لازم بود ماسک ضد امپرياليستی بر چھره خود بزنند و برای اينکار حادثه گروگانگيری را آفريدند
و برای سرکوبھای خود از جنگ عراق ماھرانه استفاده کردند.
در سال ١٩٨٣ تمام سازمان ھای چپ (با وجود حمايت اوليه آنھا از خمينی) ممنوع و غيرقانونی شدند و
بالاخره ٣٠ ھزار فعال سياسی چپ، اصلاح گرا، ملی... و انقلابی قتل عام شدند. به اين ترتيب جمھوری
اسلامی فعلی ايران بنا گرديد.
بنابراين يک ھمچون رژيمی انقلابی نيست بلکه از نابودی انقلاب سر برآورده است.
آيا تقلب انتخاباتی حقيقت دارد؟
بعضی ھا معتقدند در انتخابات ١٣ ژوئن تخلف صورت نگرفته است، در حاليکه دلايل زيادی ھست که
وقوع تخلف را ثابت ميکند. اما اصولا انتخابات باطل است زيرا کسانی که بخواھند کانديدا شوند بايد از
صافی يک گروه ١٢ نفره ريش سفيدان بگذرند که شورای نگھبان نام دارد.
اما در رابطه با خود تقلب، فقط به يک مثال اکتفا ميکنيم.
محسن رضائی يکی از چھار کانديدای محافظه کار که نه در تظاھرات شرکت کرده و نه دعوت به
تظاھرات نموده، معتقد است در ٨٠ تا ١٧٠ شھر تعداد شرکت کنندگان از آرای داده شده کمتر بوده و در
تمام اين شھرھا احمدی نژاد در ٢١ ژوئن ٨٠ تا ٩٠ درصد رای آورده است.
بعد از يک ھفته تظاھرات شورای نگھبان اجبارا بخشی از تقلبات را تاييد کرده و سخن گوی آنھا عباس
علی کدخدائی گفت: تقلبات در ٨٠ تا ١٧٠ شھر که مخالفين مدعی ھستند صورت گرفته درست نيست و
فقط در ۵٠ شھر تقلب اتفاق افتاده و چون بيش از ٣ ميليون رای را شامل نمی شود، نتيجه را نمی تواند
تغيير دھد؟!
آيا احمدی نژاد يک انقلابی است؟
احمدی نژاد نيز مانند آخوندھا در ١٩٧٩ به فن سخن وری و موضعگيری ھای ضد امپرياليستی و
طرفداری از فقيران (مستضعفين) توده ھا را به دور خود جمع و آنھا را برای مدتی متوھم ساخت. اما
بھتر است اوضاع ايران را در رياست جمھوری احمدی نژاد با اوضاع ونزوئلا مقايسه کنيم.
اولا در ونزوئلا انقلاب به رشد نيرومند سازمانھای سنديکائی و فعاليت سياسی کارگران منجر شد. رئيس
جمھور چاوز کارگران را به اشغال موسسات متروکه و اداره امور آنھا دعوت نمود.
در ايران کارگران نه حق سنديکائی و نه حق اعتصاب دارند و زمانی که بخواھند اين قوانين ضد
دموکراتيک را نديده بگيرند، وحشيانه مورد سرکوب و تعقيب قرار ميگيرند.
بعنوان مثال ٣٠٠٠ راننده اتوبوسھای تھران وقتی به تشکيل سنديکا دست زدند آنھا با اخراج و سرکوب
روبرو شدند و پليس رھبران سنديکا را مورد تھاجم قرار داد، از جمله دبير کل سنديکا اوسانلو را به زندان
انداخت.
در سنندج وقتی فعالين سنديکائی خواستند به مناسبت اول ماه مه به برپائی جشن و تظاھرات بپردازند
مورد ھجوم پليس قرار گرفته و ١١ نفر از آنھا به شلاق و جريمه محکوم شدند. امسال در تھران نيز
٢٠٠٠ فعال کارگری در اول ماه مه مورد ضرب و شتم و زندان قرار گرفتند و بعضی از آنھا ھنوز ھم
در زندان بسر ميبرند. ميليونھا کارگر ايرانی ماه ھاست دستمزد خود را نگرفته اند و وقتی به مقام مطالبه
برمی آيند، به شدت سرکوب می شوند.
در انقلاب ونزوئلا به روند خصوصی سازی پايان داده شد و تعدادی از موسسات بزرگ ملی شدند در
حالی که احمدی نژاد سياست خصوصی سازی را در اول برنامه اقتصادی خود قرار داد و با تغيير اصل
۴۴ قانون اساسی به روند خصوصی سازی شدت بخشيد و از سال ٢٠٠٧ بيش از ۴٠٠ موسسه به سرمايه
ھای خصوصی واگذار گرديدند، از آن جمله مخابرات، فولاد سازی مبارکه، و کارخانجات پتروشيمی
اصفھان و سيمان کردستان، موسسات گاز و نفت و بيمه و تعدادی بانک ھا و غيره.
وقتی احمدی نژاد به امپرياليسم در حرف حمله می کند قصدش انحراف افکار عمومی از مشکلات داخلی
است. او نشان داده است که در مبارزه با امپرياليسم خيلی ھم جدی نيست. دخالت آمريکا در عراق با
سکوت رضايت آميز ايران صورت گرفت و ايران در ايجاد تفرقه بين فرقه ھای مذھبی در اين کشور نقش
عمده باری کرده است و در افغانستان سياست ھمکاری با دولت دست نشانده آمريکا را در پيش گرفت و با
کرزای عقد برادری خواند.
موسوی يک اصلاح طلب است و با احمدی نژاد تفاوت چندانی نمی کند و ملت ايران در ميان دو جريان
ارتجاعی قرار دارند اولی معتقد است اگر در بالا اصلاح صورت نگيرد در پائين انقلاب صورت ميگيرد
و دومی معتقد است اگر رفرم و اصلاح در بالا اتفاق افتد در پائين انقلاب می شود.
اما اين شکاف در بالا فضای مناسب برای يک جنبش اصيل توده ای را فراھم کرد. آيا کوچکترين ترديدی
در خصلت مردمی و انقلابی اين جنبش وجود دارد؟
بايد ببينيم در اين رابطه پيشگام کارگران ايران چه موضعی گرفته است. اغلب سازمانھای سنديکائی و
کارگری که در عين حال غيرقانونی ھستند به ھنگام انتخابات برای ھيچ کدام از کانديداھا تبليغ نکردند
زيرا ھيچکدام از کانديداھا طبقات زحمتکش را نمايندگی نمی کردند. اما به محض اينکه جنبش به حرکت
درآمد سنديکای رانندگان شرکت واحد اتوبوس رانی تھران پشتيبانی کامل خود را از جنبش اعلام نمود و
ھمين طور کارگران خودروسازی ايران که بزرگترين در خاورميانه است برای ابراز ھمبستگی نيم
ساعت دست از کار کشيدند. ھم اکنون فعالان سياسی در حال مذاکره برای سامان دھی يک اعتصاب
ھمگانی ميباشند.
ما بعنوان يک انقلابی بايد با ھرگونه دخالت امپرياليستی در ايران مخالفت کنيم ھمانطوری که ھوگوچاوز
در گردھمائی ھائی که در مجامع بين المللی داشته دخالت امپرياليسم را در امور داخلی ايران به درستی
محکوم کرده است در ھمين حال فاجعه خواھد بود اگر ارتجاعيون را از انقلابيون جدا نسازيم. انقلاب
بوليواريائی ونزوئلا بايد در کنار مردم، جوانھا زنان و کارگران در کوچه پس کوچه ھای ايران قرار گيرد
و از آنان در برابر احمدی نژاد مرتجع و منفور دفاع نمايد.
١٨ ژوئن پرزيدنت چاوز انتخاب مجدد احمدی نژاد را تبريک گفت و ھمبستگی ونزوئلا را در برابر فشار
سرمايه داری جھانی اعلام نمود، موضعی که جريان چپ مارکسيستی ونزوئلا با آن مخالف است و مسائل
مطرح شده در بالا می توانند به بحث ھای سياسی ما دامن بزنند.
تصاوير سرکوب و تجاوز خشن رژيم مرتجع، خشم و انزجار ھمه جوانان، زنان و کارگران جھان را
برانگيخته است.
در اين ميان نشريات خبری بورژوائی تلاش دارند شرايط ونزوئلا را با ايران و ھوگوچاوز را با احمدی
نژاد يکی جلوه دھند و در اين راه عوام فريبی لحظه ای درنگ نمی کنند.
با مقايسه اين دو رژيم نشريات سرمايه داری سعی دارند در ميان عناصر ترقيخواه سردرگمی ايجاد کنند.
جوانان و کارگران ونزوئلائی بدون بحث ھای جدی در ماھيت رژيم ايران نمی توانند اھداف شوم سرمايه
داری را خنثی کنند. ما بايد تاريخ مبارزاتی مردم و شرايط فعلی ايران را مطالعه کنيم و از جنبش برادران
و خواھران ايرانی خود برای بدست آوردن حقوق اساسی و آزاديھای اجتماعی که ما در ونزوئلا از آنھا
برخورداريم دفاع کنيم. ما بايد سرکوب رژيم ارتجاعی ايران و دخالت امپرياليسم را ھم زمان محکوم کنيم.

هیچ نظری موجود نیست: