چقدر بی سواد داریم؟
ترکیب جمعیت ایران از منظر میزان سواد، ترکیب عجیبی است. از یک سو هر سال عده زیادی وارد دانشگاه ها می شوند و جمعیتشان بر فارغ التحصیلان قبلی افزوده می شود و از سوی دیگر نزدیک به ده میلیون نفر از جمعیت کشور بی سواد مطلق اند که نزدیک به چهار میلیون نفر از آنها کمتر از پنجاه سال سن دارند. لابه لای این جمعیت نیز ده میلیون نفر دارای مدرک ابتدایی، 9 میلیون نفر صاحب مدرک راهنمایی و 13میلیون نفر تحصیلات متوسطه دارند که نشان می دهد برخلاف تصور همگانی که بیشتر افراد جامعه را مدرک به دستان دانشگاهی می دانند، بخش قابل توجهی از جمعیت کشور را افراد بی سواد و کم سواد تشکیل می دهد.
اینها آمارهایی است که سازمان نهضت سوادآموزی از سرشماری سال 90 به دست آورده و آن را رسانه ای کرده، هرچند علی باقرزاده به عنوان رئیس این سازمان بارها تاکید کرده که آمار مربوط به بی سوادی در کشور آمار دقیقی نیست و احتمال کم و زیاد بودن آن وجود دارد.
عبدالله اسدی، رئیس اداره سوادآموزی منطقه 8 تهران نیز دقیق نبودن آمارها را تائید می کند و در گفت وگو با جام جم توضیح می دهد سال تحصیلی 90-91 در این منطقه از پایتخت بیش از 4000 نفر اظهار بی سوادی کردند که بعد از پالایش اسمی و مراجعه به آدرس آنها مشخص شد فقط 1300 نفر آنها بی سواد واقعی اند.
اسدی می گوید اختلاف این دو عدد، کسانی بودند که در سرشماری سال 90 به دلایل مختلف خود را بی سواد معرفی کرده بودند چون شاید فکر می کردند اظهار بی سوادی کردن برای آنها مزیت های اقتصادی به همراه می آورد. چندی پیش رئیس سازمان نهضت سوادآموزی نیز در گفت و گو با جام جم از این مشکل صحبت می کند که بی شک به یک مشکل فرهنگی در جامعه ما اشاره دارد، اما با وجود این اگر کسانی را که به بی سوادی تظاهر می کنند از بی سوادان واقعی جدا کنیم باز هم رقم درشتی می ماند و عزمی که ریشه کنی بی سوادی می طلبد، بسیار؛ آن هم تلاشی که مخاطبانش جمعیتی است که به سوادآموزی اعتقاد راسخ ندارند و سواد در سبد نیازهای آنها جایی ندارد.
اعمال محرومیت، چرا و چگونه؟
شرایط امروز ایران در حوزه سوادآموزی مثل کسی است که همه تیرهایش را از چله کمان رها کرده و برای زدن به هدف فقط یک تیر دیگر در تیردان دارد. عبدالله اسدی می گوید: تا به حال هرچه تیر در تیردان داشته ایم به سوی هدف پرتاب کرده ایم، اما بی سوادی از بین نرفته است، پس اعمال محرومیت های اجتماعی آخرین تیر ماست که می کوشیم به هدف بخورد.
آن طور که تاکنون اعلام شده این محدودیت ها و محرومیت ها شامل حال همه بی سوادان نمی شود و از سال 95 آن دسته از افراد محروم از سواد که زیر 50 سال هستند و پس از آگاهی از تصمیم دولت نسبت به سوادآموزی اقدام نکنند از برخی امتیازات محروم خواهند شد.
پیش از این رئیس سازمان نهضت سوادآموزی اعلام کرده بود که این محرومیت ها فقط امتیازات دولتی را هدف می گیرد نه حقوق افراد را به طوری که حق داشتن مسکن، شناسنامه، گذرنامه و بهره مندی از بهداشت از افراد سلب نمی شود بلکه در دسترسی آنها به گواهینامه رانندگی، پروانه کسب، گرفتن خدمات حمایتی از کمیته امداد و بهزیستی و نهادهای خدماتی و برداشت یارانه محدودیت ایجاد می شود.
عبدالله اسدی نیز این بسته محدودکننده را تائید می کند و با تاکید بر این که محدودیت های اعمال شده باید برای ترغیب بی سوادان به سوادآموزی کارساز باشد، اولین اقدام موثر را توقف برداشت یارانه دانست که البته به گفته او هنوز در مورد این که یارانه همه اعضای خانواده مسدود شود یا فقط یارانه شخص بی سواد، جمع بندی نهایی نشده است.
ترکیب جمعیت ایران از منظر میزان سواد، ترکیب عجیبی است. از یک سو هر سال عده زیادی وارد دانشگاه ها می شوند و جمعیتشان بر فارغ التحصیلان قبلی افزوده می شود و از سوی دیگر نزدیک به ده میلیون نفر از جمعیت کشور بی سواد مطلق اند که نزدیک به چهار میلیون نفر از آنها کمتر از پنجاه سال سن دارند. لابه لای این جمعیت نیز ده میلیون نفر دارای مدرک ابتدایی، 9 میلیون نفر صاحب مدرک راهنمایی و 13میلیون نفر تحصیلات متوسطه دارند که نشان می دهد برخلاف تصور همگانی که بیشتر افراد جامعه را مدرک به دستان دانشگاهی می دانند، بخش قابل توجهی از جمعیت کشور را افراد بی سواد و کم سواد تشکیل می دهد.
اینها آمارهایی است که سازمان نهضت سوادآموزی از سرشماری سال 90 به دست آورده و آن را رسانه ای کرده، هرچند علی باقرزاده به عنوان رئیس این سازمان بارها تاکید کرده که آمار مربوط به بی سوادی در کشور آمار دقیقی نیست و احتمال کم و زیاد بودن آن وجود دارد.
عبدالله اسدی، رئیس اداره سوادآموزی منطقه 8 تهران نیز دقیق نبودن آمارها را تائید می کند و در گفت وگو با جام جم توضیح می دهد سال تحصیلی 90-91 در این منطقه از پایتخت بیش از 4000 نفر اظهار بی سوادی کردند که بعد از پالایش اسمی و مراجعه به آدرس آنها مشخص شد فقط 1300 نفر آنها بی سواد واقعی اند.
اسدی می گوید اختلاف این دو عدد، کسانی بودند که در سرشماری سال 90 به دلایل مختلف خود را بی سواد معرفی کرده بودند چون شاید فکر می کردند اظهار بی سوادی کردن برای آنها مزیت های اقتصادی به همراه می آورد. چندی پیش رئیس سازمان نهضت سوادآموزی نیز در گفت و گو با جام جم از این مشکل صحبت می کند که بی شک به یک مشکل فرهنگی در جامعه ما اشاره دارد، اما با وجود این اگر کسانی را که به بی سوادی تظاهر می کنند از بی سوادان واقعی جدا کنیم باز هم رقم درشتی می ماند و عزمی که ریشه کنی بی سوادی می طلبد، بسیار؛ آن هم تلاشی که مخاطبانش جمعیتی است که به سوادآموزی اعتقاد راسخ ندارند و سواد در سبد نیازهای آنها جایی ندارد.
اعمال محرومیت، چرا و چگونه؟
شرایط امروز ایران در حوزه سوادآموزی مثل کسی است که همه تیرهایش را از چله کمان رها کرده و برای زدن به هدف فقط یک تیر دیگر در تیردان دارد. عبدالله اسدی می گوید: تا به حال هرچه تیر در تیردان داشته ایم به سوی هدف پرتاب کرده ایم، اما بی سوادی از بین نرفته است، پس اعمال محرومیت های اجتماعی آخرین تیر ماست که می کوشیم به هدف بخورد.
آن طور که تاکنون اعلام شده این محدودیت ها و محرومیت ها شامل حال همه بی سوادان نمی شود و از سال 95 آن دسته از افراد محروم از سواد که زیر 50 سال هستند و پس از آگاهی از تصمیم دولت نسبت به سوادآموزی اقدام نکنند از برخی امتیازات محروم خواهند شد.
پیش از این رئیس سازمان نهضت سوادآموزی اعلام کرده بود که این محرومیت ها فقط امتیازات دولتی را هدف می گیرد نه حقوق افراد را به طوری که حق داشتن مسکن، شناسنامه، گذرنامه و بهره مندی از بهداشت از افراد سلب نمی شود بلکه در دسترسی آنها به گواهینامه رانندگی، پروانه کسب، گرفتن خدمات حمایتی از کمیته امداد و بهزیستی و نهادهای خدماتی و برداشت یارانه محدودیت ایجاد می شود.
عبدالله اسدی نیز این بسته محدودکننده را تائید می کند و با تاکید بر این که محدودیت های اعمال شده باید برای ترغیب بی سوادان به سوادآموزی کارساز باشد، اولین اقدام موثر را توقف برداشت یارانه دانست که البته به گفته او هنوز در مورد این که یارانه همه اعضای خانواده مسدود شود یا فقط یارانه شخص بی سواد، جمع بندی نهایی نشده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر